خانه > برگزیده > بنر > سرباز، چه وقت خواب است؟

سرباز، چه وقت خواب است؟

پیمانی که شکست

به قلم: ستایش حکمت

با دقت در نشانه‌ها و وقایعی که در دنیا رخ داده و تطبیق آن با روایات آل‌محمد(ع) متوجه می‌شویم که در عصر ظهور قرار داریم. ازاین‌رو باید نحوۀ رویارویی امّت‌های پیشین با رسولانشان را بشناسیم تا آنچه آنان را از فرستادگان الهی به تأخیر انداخته، تجربه‌ای پیش‌رو قرار داده تا از این تجربه در عصر حاضر برای یاری خلیفهٔ خدا در زمین بهره ببریم؛ بنابراین در این مقالهٔ کوتاه سعی داریم به تبیین این موضوع در حد مجال بپردازیم.
اعلان دعوت رسولان الهی چگونه بود؟
مردم هر زمان چگونه با خلفای الهی زمانشان روبه‌رو شدند؟
دلایل پیروزی یا شکست‌ امت‌ها در یاری دادنِ خلیفهٔ زمانشان چه بوده است؟ سخن از شکست و یاری نکردن خلفای پیشین است؛ زیرا همیشه تعداد پیروان حقیقی فرستادگان الهی اندک بوده و همیشه تعداد انبوهی از مردم مقابل آنان قرار گرفتند.
همان‌گونه که قرآن کریم می‌فرماید:
(أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ)[1] (آیا چنین نیست که هرگاه یهود با خدا و رسولانش پیمانی بستند گروهی از آنان پیمان را شکستند. آنان ‌نه‌تنها عهدشکن‌اند، بلکه اکثرشان ایمان نیاوردند).
در کلام اهل‌بیت(ع) مسئلهٔ یاری دادن خلفای الهی بسیار حائز اهمیت هست. این مطلب در سیره و سنت آل‌محمد(ع) به چشم می‌خورد، تاجایی‌که در برخی روایات یاری‌دهندگان خود را مدح کرده‌اند؛ مثل داستان ابی‌عبدالله امام صادق(ع) در مجلسی در بین بزرگان علویان، یک متکلّم مدافع امامت را بالا آوردند و از او تمجید کردند و فرمودند: «ناصرُنا بِقَلبِه وَ لِسانِه وَ یَدِه» [2] «یاریگر ما با قلب و زبان و دستش

معنای یاری خدا

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ) [3] (ای اهل ایمان، اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری کند و ثابت‌قدم گرداند). این آیه بر یاری خداوند توسط مؤمنان دلالت دارد؛ این درخواستی از جانب خدای سبحان است و خداوند دربرابر این یاری‌ دادن به مؤمنان بشارت یاری و ثبات‌قدم می‌دهد.
اکنون سؤالی مطرح می‌شود: ‌مخلوق ناقص چگونه صمد بی‌نیاز مطلق را یاری می‌رساند؟
با تدبّر در این آیه ممکن است این سؤال در ذهنتان خطور کند:خداوند متعال که خود بی‌نیاز مطلق است و صمدیت او تنها صفتی است که با هیچ مخلوقی در آن وجه اشتراکی ندارد، چگونه چنین درخواستی را از مخلوقات خود دارد؟!
یاری دادن واجب کدام است؟
یاری دادن واجب بر مکلّف، همان یاری دادن خداوند سبحان است که با یاری خلیفه و جانشین او در زمینش، در هر زمان محقق می‌شود. یاریِ کسی غیر از خلیفهٔ خداوند در زمین حتی اگر به حق دعوت کند واجب نیست.[۴] تعابیر مختلف در سخنان اهل‌بیت(ع) به‌ویژه در ادعیه و مناجات، بر این کلام سید احمدالحسن در خصوص یاری و نصرت خداوند که همان یاری و نصرت خلیفهٔ خداوند در زمین است صحّه می‌گذارد؛ ازجمله این روایت امام علی(ع) که فرمودند:
«از تن‌هایتان بگیرید و به جان‌هاتان ببخشید، در بخشيدن آن بخل نورزيد که خداوند تبارک‌وتعالی فرموده است: (همانا کسی که خدا را یاری کند خدا هم او را یاری می‏کند و قدم‌های شما را استوار می‏کند). و خدا از روی خواری از شما یاری نمی‌خواهد، از شما یاری خواسته درحالی‌که سپاهیان آسمان‌ها و زمین در فرمان اوست، و نیرومند و حکیم است… او خواسته است شما را بیازماید تا کار کدام‌یک از شما بهتر آید. پس با کردارهای خود پیشی گیرید تا در خانۀ خدا با همسایگان خدا باشید.»[۵]

دعوت‌های روشنگرانه

تاریخ ادیان را به دیدهٔ انصاف ورق بزن.
دعوت‌های روشنگرانۀ الهی در هر زمان به شیوۀ شایسته و برتر ابلاغ و آشکار شدند، ولی همواره زخم بی‌مهری قوم بوده که جرعه‌جرعه جام شهادت را به کام حجت‌های خدا ریخت. همواره تاریخ شاهدِ پیروان اندک و منکرانِ بسیار، تسلیم‌شدگان کم‌طاعت و سرکشانِ قسم‌خورده، مؤمنان پیمان‌شکن و کافران متحد در راه باطلشان بوده، و این داغ ننگی‌ است بر پیشانی شیعه؛ به آن عادت کردیم و تأخیر را به درازا کشاندیم.
اکنون گذری خواهیم داشت بر دوران نوح نبی که سال‌ها مدارا کرد تا تعداد بیشتری را سوار کشتی هدایت کند.
دعوت نوح با صبر و مدارا
(قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا)[۶] (گفت: بارالها، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم).
(وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارً)[۷] (و هرچه آنان را به مغفرت و آمرزش تو خواندم انگشت در گوش نهادند و جامه به رخسار افکندند و (بر کفر) اصرار و لجاجت ورزیدند و سخت راه تکبّر و نخوت پیمودند).
در نهایت نوح، برهان از جانب خدا، «صاحب سفینة النجاة»، حیران بین خوف و رجا، پس‌از توقف هزارساله[۸] در میان قومی که هر روز قامت صبرش را به تبر جهالت لطمه می‌زدند، با اندوه فراوان از قومش جدا شد و تنها عدهٔ اندکی که از ایمان‌آورندگان بودند او را در این سفر نجات و هدایت همراهی کردند.
در مرور تاریخ به دوران ابراهیم(ع) مردی که آتش بر او سرد و سلامت گردید نگاهی خواهیم افکند.

دعوت ابراهیم(ع) بت‌شکن تاریخ

ابراهیم(ع) برخورد با شدّت و حدّت را به نرمی و مدارا ترجیح داد. رویارویی او با قومش به‌سرعت از جدل به تبر رسید.
(فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ)[۹] (در آن موقع به بتخانه شد و همهٔ بت‌ها را درهم شکست به‌جز بت بزرگ آنان را تا (در مقام شکایت) به او رجوع کنند).
داستان این بت‌شکن تاریخ قابل تأمل است. ابراهیم(ع) پس‌از شكستن همهٔ بت‌ها به‌جز بت بزرگ، تَوهم بزرگ‌پنداری این بت را در نظرشان تحقیر و تخریب کرد و این صنم نابینا و ناشنوا را با تبری بر دوش رها کرد؛ ابراهیم نبی در برابر پرسش آنان که از شکستن بت‌ها پرسیدند در کمال وقار و آرامش به آنان فرمود: «از بت بزرگ بپرسید چه کسی دیگر بت‌ها را شکسته؟».
و این‌چنین قوم ابراهیم(ع) یک لحظه از غفلتشان بيدار شده و با همهٔ وجود خود را سرزنش کردند، اما این بیداری به درازا نکشید.
(ثُمَّ نُكِسُوا عَلَىٰ رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَٰؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ)[۱۰] (و سپس همه سربه‌زیر شدند و گفتند: تو می‌دانی که این بتان را نطق و گویایی نیست).
اگر بیدار شدنشان از غفلت استمرار می‌یافت، سقوطشان را به صعود می‌کشانید و لباس شرک از تن فکر می‌زدود و آنها را به فخر توحيد مفتخر می‌کرد، اما افسوس از هوای نفس که افسارشان به دست گرفت و شد آنچه نباید… و باری دیگر حجتی از حجت‌‌های الهی میان قوم خوار و زبون و بی‌یاور شد.
اما نگاهی بیندازیم به عصر موسی(ع)، پیامبری که برگزیده شد برای تکلم.

دعوت موسی کلیم‌الله

دعوت این پیامبر الهی هم‌‌زمان با دوران خفقان‌آور و طاغوت فرعون بود. پیامبری که برای تکلم برگزیده و شایستهٔ این جایگاه شد. امام صادق(ع) دربارهٔ این انتخاب و شایستگی فرمودند: «خداوند به حضرت موسی بن عمران وحی کرد: (ای موسی، آیا می‌دانی چرا تو را برای هم‌کلامی با خودم برگزیدم نه دیگران را؟ با تو هم‌سخن شدم و تو به مقام کلیم‌الله نائل شدی؟!) موسی(ع) عرض کرد: نه! راز این مطلب را نمی‌دانم. خداوند به او وحی کرد: (ای موسی، من بندگانم را زیرورو کردم. هیچ‌کس متواضع‌تر و فروتن‌تر از تو ندیدم. ای موسی، تو هرگاه نماز می‌گزاری گونهٔ خود را روی خاک می‌نهی و چهره‌ات را روی زمین قرار می‌دهی).» [۱۱] و این‌چنین خداوند به‌خاطر تواضع و فروتنی موسی(ع) او را با وجود گره در زبانش به مقام کلیم‌الله نائل کرد. او که نامش در دیوان انبیای الهی وزین شد و در طول بندگی خدای سبحان راضی نشد خود را از سگی بیمار بیشتر ببیند.[12] موسی(ع) برای رویارویی با مردم برای بیان حق و تبلیغ دین الهی همراه -برادرش هارون- ارسال شد.
(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ)[۱۳] (ما موسی را با آیاتی که به او دادیم به‌سوی فرعون و اشراف قومش (به رسالت) فرستادیم، او به آنها گفت: من رسول ربّ‌العالمینم).
اما این دعوت الهی هم با تکذیب روبه‌رو شد و با القابی چون ساحر و جادوگر بازگردانده شد. قصهٔ تکذیب و تمسخر و تنها ماندن رسولان الهی یک سطر ممتد سیاه در دفتر حیات قومشان همیشه بوده و تا امروز این امتداد جان‌کاه ادامه دارد.
اما روزگار پیامبر خدا عیسی(ع) که تولدش اعجازی بود تا حق را بر منکران ثابت کند.

دعوت عیسای مسیح

حقیقت این است که دعوت عیسی(ع) دعوتی‌ است پُررمزوراز که در آیات متشابه انجیل خودنمایی می‌کند تا رمزگشایی آن بر هر صاحب حقی، صادق و هر طالب حقی را شاهد باشد؛ تااینکه برای گشایش این اسراربه‌دنبال گشاینده باشند نه اینکه هر کلیدی را به‌جای شاه کلید بپذیرند.
جا دارد شما را به کتابی که توسط سید احمدالحسن یمانی موعود، از آیات متشابه انجیل رمزگشایی شده ارجاع دهم تا تفاوت میان عالم صادق با دلقک‌های عالم‌نما برایتان آشکار شود.[۱۴] عیسی(ع) با علمایی روبه‌رو شد که در زمان خودشان در جدال عقیده متبحر بودند. یهودیان در زمان بعثت عیسی(ع) بت نمی‌پرستیدند، ولی دنباله‌رو کورکورانۀ علمای غیرعامل زمانشان بودند؛ ثمرهٔ این انحراف عقیدتی و تسلیم محض غیرمعصوم بودن این شد که عرصهٔ جولانگاه علمای بی‌عمل یهود گسترش یافت و حجت خدا را به حاکم زمان‌ خود -پیلاطس- تحویل دادند تا به صلیب کشیده شود. اما جانِ مقدسی که به صلیب کشیده شد همچنان از برای گناه بی‌وفاییِ بی‌وفایان تا آخرین لحظات طلب بخشش می‌کرد.
«ای پدر، اینان را ببخش، زیرا نمی‌دانند چه می‌کنند.» [15] آری، جان مقدسی که این‌گونه خاموش آمد و خاموش به قربانگاه رفت تا در مسلخ بندگی خود را تمام‌وکمال تسلیم حقیقت کرد، عیسی(ع) نبود و زمان پادشاهی‌اش فرا نرسیده بود. او فقط برای مأموریتی جان‌کاه چون برّه‌ای تسلیم بر زمین آمد، البته اثبات این موضوع توسط سید احمدالحسن از آیات انجیل را می‌توانید در لینک موجود در پانوشت مطالعه کنید.[۱۶] اما دوران پیامبر مهربانی‌ها، حضرت محمد(ص) تجلی خداوند سبحان در میان خلق که اسلام با او کامل شد:

دعوت رسول خدا محمد(ص)

دعوتی عامه و فراگیر؛ چکیده‌ای از تمام دعوت‌های الهی؛ کارخانۀ انسان‌سازی و تعالی و رشد؛ عصارهٔ انجیل و تورات و زبور؛ محمد(ص) فاتح قرآن کریم؛ متخلق به خلق عظیم؛ صاحب جایگاه رفیع (قاب قوسین او ادنی)؛[۱۷] کسی که صفحۀ وجودی رشد و تعالی‌‌اش را از فرش به عرش گسترانید؛ همو که خداوند ذنب (گناه) همیشگی را برایش بخشید؛ و در آنی و آناتی فانی شد و جز خداوند سبحان باقی نماند؛ او شبیه‌ترین خلق به خالق شد، اما قوم سرکش با رسول امین خدا چه کردند؟
چگونگی رویارویی قوم رسول خدا(ص) با دعوت غریبانۀ او
برای محمد(ص) نیزهمان داستان فرستادگان پیشین تکرار شد.
تکرار قصهٔ غصه‌های بی‌پایان؛ تکذیب و تهدید؛ انکار و ارعاب؛ و در نهایت شهادت. ایشان نیز پس از 13 سال تلاش بی‌وقفه در سرزمین وحی، شبانه از مکه به مدینه هجرت کردند. آری، هیچ پیامبری ارسال نشد مگر اینکه مورد تکذیب و انکار بزرگان و علمای قوم قرار گرفت. با هجمهٔ تهمت و تهدید، مردم را از فرستادگان الهی دور کردند. و صبورترین پیامبران در مقابل حجم آزار و اذیت‌ها رسول خدا(ص) بودند.
(وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ) [۱۸] (و کافران گفتند: ای کسی که (مدعی آنی که) قرآن از جانب خدا بر تو نازل شده، تو [به عقیدۀ ما] محققاً دیوانه‌ای). بارها و بارها ایشان را ساحر و دیوانه نامیدند، اما او کریمانه برای خفتگان در بی‌خبری طلب بخشش می‌کرد. حقِ این پیامبر خدا، الگوی برتر صبر و اسطورهٔ تقوی، هرگز آشکار نشده بود و امروز قرآن ناطق، امام عصر(ع) شاهدی است که تمام‌قد ایستاده تا چون روز خورشید وجود ایشان را آشکار کند.
(وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا) (و سوگند به روز چون خورشید را روشن کند).[1/19] امروز در سپیده‌دم همان روزی هستیم که روز خورشید را روشن می‌کند. قائم(ع) همان کسی‌ است که آمده تا مسیر لاهوتی صفحه وجود رسول‌الله(ص) را عیان و آشکار کند؛ بلکه عبرتی باشد برای پویندگان حقیقت. «برای درک این معنا به پاورقی مراجعه کنید.»[2/19] با هم دعوت‌های الهی پیشین را مرور کردیم. داستان بی‌وفایی و عهدشکنی و عدم همراهی با رسولان الهی که همواره به هلاکت مردم و شهادت فرستادگان انجامیده است.
شاید در این نوشتار هدایتی باشد برای کسی که خواهان هدایت است تا در این عصر بسیار حساس با تدبر در نشانه‌ها تأمل کند و با دریافت علامت‌ها دین خود را حفظ کند و از فتنه‌‌ها در امان بماند.
اما در این زمان:

چگونه امام زمانمان را یاری دهیم؟
ازآنجایی‌که احیای امر امام مهدی(ع) و دعوت و هدایت بندگان خدا به‌سوی ولایتش همان دعوت خداست، بنابراین باید هر مؤمنی به شیوه‌های حقیقیِ این همراهی کردن آگاهی پیدا کند تا موانعی را که انسان را ازیاری امامش باز‌می‌دارد و او را از مسیر یاری خدا در زمین دور نگه می‌دارد ترک کند. حجت‌های الهی در مسیر ارتقا علامت‌های راهنما هستند و تنها با توجه به رهنمود‌های ایشان می‌توان از این مسیر دنیا که فرازوفرودش آکنده از غم است[۲۰] به عافیت به سرمنزل آخرت رسید.

یک نشانه برای اهلش

در کلام اهل‌بیت عصمت(ع) پرچمی که انسان را به‌سوی حق دعوت می‌کند یمانی موعود است. امام باقر(ع) فرمودند:
«... در ميان پرچم‌ها پرچمی هدایتگرتر از پرچم يمانى نیست كه آن پرچم هدايت است؛ زيرا شما را به صاحبتان دعوت می‌کند، و هنگامی‌ كه يمانى قیام كند خريدوفروش سلاح را براى مردم و هر مسلمانى حرام می‌کند. و چون يمانى قیام كرد به‌سوى او بشتاب كه همانا پرچم او پرچم هدايت است. هيچ مسلمانى را روا نباشد که از او رو برگرداند، پس هركس چنين كند او از اهل آتش است، زيرا به‌سوى حقّ و راه مستقيم فرامی‌‏خواند.»[۲۱] بعد از اینکه دانستیم این نشانه که واجب الاطاعه هم هست، در عصر ظهور حضور دارد و او کسی‌ است که طبق روایات ما را به صاحبمان امام مهدی(ع) می‌رساند؛ بنابراین هرکه می‌خواهد در این مسیر به‌گمراهی نرسد ناگزیر باید یمانی وعده‌داده‌شده را بشناسد و به او ایمان آورد.

بعد از ایمان تکلیف چیست؟

راهیابی به‌سوی حق و ایمان بر همهٔ مؤمنان گواراست و باید برای استمرار این سعادتمندی تلاش کنند. تکلیف همهٔ کسانی که به دعوت الهی ایمان می‌آورند، یاری دادن دعوت خدا و منتشر ساختن و رساندن آن به مردم و رهانیدن آنان از ظلمت گمراهی است.
بر هر مؤمن است که به ادلهٔ دعوت یمانی و انتشارات آن و مناظره‌ها و مقاله‌های احاطه علمی پیدا کند و بعد از ایمان باید بااخلاص و عزمی راسخ در پیشگاه خداوند عمل کند که این خود راه آسانی برای بخشایش همۀ گناهان است. سید احمدالحسن فرمودند: «تأکید می‌کنم که کار کردن با امام برتر از عطا کردن مال به اوست؛ زیرا کار کردن، جسم آدمی را به مشقّت می‌اندازد و اگر در پیشگاه امام با زبان و شمشیر جهاد کند، چه بسا به از بین رفتن جسمش منجر شود. بنابراین چه رحمت عظیمی است که حجّت بین مردم (ظاهر) باشد؛ چراکه درگاه عظیمی گشوده می‌شود؛ درگاهی که انسان با صلهٔ امام، به خداوند قرض می‌دهد و روز قیامت در پیشگاه خدا می‌ایستد و خداوند این قرض را تمام‌وکمال به او بازمی‌گرداند… .»[۲۲]

جهاد از حرف تا عمل

جهاد یا پیکار برای برافراشتن کلمۀ الله و انتشار توحید و دینی که مورد رضایت خداوند سبحان‌ومتعال است که خداوند بر آن صحه گذاشته و مؤمنان را بر آن تشویق می‌فرماید؛ آن را بر آنها واجب ساخته و وعده داده است که هرکس در راه خدا جهاد کند، بهشت از آنِ اوست، و هرکه را از جهاد روی گرداند با آتش تهدید می‌فرماید.[۲۳] در رأس این جهاد امروز شایسته‌ترین فرد، حجت خدا یمانی موعود قرار دارد که قریب به ۲۵ سال پیش امام مهدی(ع) به ایشان دستور دادند که انقلاب علیه ستمکاران را اعلام و آشکار کنند، و به‌دنبال گام‌های اصلاحی تربیتی برای امت اسلام باشند؛ همچنین مردم را به یاری حق و اهلش و عمل برای برپایی کلمۀ «لا اله الا الله» دعوت نمایند.

آیا یاوری برای خدا و دین خدا هست؟

توصیه امام مهدی(ع) برای نصرت آل‌محمد(ع)
امام شاهدی‌ است بر همۀ احوالات؛ و آنچه از گناهان ‌ماست توفیق دیدار را از ما گرفته و بلکه مانند تیغ بر قلب مبارکشان فرو می‌رود.
در توقیع به شیخ مفید(ره) فرمودند: «[شيخ مفيد] ای دوست بااخلاص که در راه ما با ستمگران در ستيز و پيکاری، خداوند تو را به نصرت و ياری خويش تأیید کند همان‌گونه که دوستان شايستهٔ پيشين ما را تأييد فرمود… اگر شيعيان ما – که خداوند توفيق طاعتشان دهد – در راه ايفای پيمانی که بر عهده دارند هم‌دل می‏شدند، ميمنت ملاقات ما به تأخیر نمی‏افتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان می‏گشت؛ ديداری برمبنای شناختی راستين و صداقتی از آنان نسبت به ما. پس ما را از ايشان باز نمی‏دارد مگر آنچه از کردارهای آنان که به ما می‏رسد و ما را ناخوشايند است و از آنان روا نمی‏دانيم.»[۲۴] در این توقیع مبارک امام مهدی(ع) به‌صراحت آنچه باعث تأخیر طولانی در وصال شده را ذکر فرمودند. به‌عبارتی ایشان(ع) هم درد و هم درمان را نشان دادند. شیعه در عهدی که بست هم‌دل و هم‌‌پیمان نشد لذا توفیق وصال از او قرن‌هاست که سلب شد و در سیاهی چشم منتظران، سفیدی یأس وناامیدی قد کشید.
امام(ع) از شیعیانشان خواستند تقوای الهی پیشه کنند تا دیداری برمبنای شناخت راستین نصیبشان شود. این تأخیر طولانی، تنبیه طولانی‌تری در پی داشت و مردم را سزاوار این هجران کرد.
باهم چند ورق از صفحۀ رسالت رسولان الهی را مرور کردیم، شاید عبرتی باشد برای جویندگان حقیقت.
ما در پرتو این روشنگری‌ها به‌دنبال چه هستیم؟
دانستن قصهٔ بی‌وفایی امت‌ها در قبال هر پیامبر و فرستاده چه حسنی داشت؟
به رغم درد…
مرور حقایق گزندهٔ تاریخ ما را به تأمل وامی‌دارد تا آنچه ما را از رسولان الهی به تأخیر انداخته بشناسیم؛ تا در این عصر پرشتاب، ظهور را درک کنیم و از مهلکهٔ شکست و کینه‌توزی و بی‌وفایی در حق جانشین خدا در زمین نجات یابیم؛ لذا باید بدانیم این توفیق خدمتگزاری نصیب چه کسانی می‌شود؟ به‌قطع نصیب کسی که در یاری ولیّ خدا اهتمام ورزد.
پس‌از روشنگری باید بدانیم که یاری ‌دادن خلیفهٔ خدا چگونه حاصل می‌شود؟ و نکتهٔ دیگر اینکه آثار این یاری دادن چیست؟
اگر یاری خلیفهٔ خدا اتفاق بیفتد، برای مؤمن و جامعهٔ مؤمنین ثمرهٔ نیکی برجای خواهد گذاشت که مهم‌ترین آن فتح و گشایشی‌ است که از طریق آن مردم فوج‌فوج وارد اسلام می‌شوند. در واقع در مسیر همراهی با خلیفهٔ خدا فقط یک گام کافی است و آن یک گام: تسلیم محض حجت خدا بودن است.
چه بسیارند آنان که می‌پندارند تسلیم امام زمانشان هستند، در صف اول نماز‌های جماعت‌اند و پيشانی‌‌های پینه‌بسته‌شان سند سال‌ها نماز شب است، اما دریغ از فروتنی و کرنش در نماز؛ حقیقت نماز خلیفهٔ حیّ و حاضر خدا در زمین است. و توحید حقیقی در وجود معصومی است که رکن عبادتش را به مقام لاهوت پیوند می‌زند؛ امامی که سایه دارد و صدقه‌سر سایه‌اش آسمان بر سر زمین فرود نمی‌آید؛ امامی که جای پایش در فرش نمی‌ماند، اما عرش قدمگاه قدسی‌اش است.

از یاری حجت خدا فتح حاصل می‌شود

بسم الله الرحمن الرحیم (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ* وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا* فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا)[25] (چون يارى خدا و پيروزى فرارسد* ببينى كه مردم دسته‏‌دسته در دين خدا درآيند* پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه كه همواره توبه‏‌پذير است).
پس‌از فتح مردم فوج‌فوج به دین اسلام می‌پیوندند و مؤمنان وارد مرحلۀ جدیدی از یاری حجت خدا می‌شوند. وعدهٔ حقی که خداوند سبحان‌ومتعال به همهٔ انبیای الهی داده بود نزدیک شده و همچنین روز فرجام ابلیس (لع) فرارسیده است، اما سؤال دیگری که باقی می‌ماند این است:
اگر نصرت اتفاق نیفتد چه پیامدی خواهد داشت؟
طاغوت برای بنا کردن پایه‌های حکومتش نیازمند خون‌هایی‌ است که ریخته شود تا پایه‌های حکومت فاسدش را در این خون بغلتاند و استوار کند و تداوم بخشد و چه خونی رنگین‌تر از خون شاهدانی که برای افراشتن پرچم حاکمیت خدا و اعتلای کلمۀ «لا اله الا الله» لحظه‌ای آرام ننشستند و ایستادگی کردند. ایستادگی در برابر جریان مخالف همچون پارو زدن خلاف جهت جریان آب است؛ سخت و نفس‌گیر.
از ابتدای استخلاف وجود طاغوت هم رشد کرد. برای طاغوت فقط استواری پایه‌های حکومتش مهم است، هرکس آن را نپذیرد در لوح محو و اثباتش به ترفندی او را حذف خواهد کرد. یکی را تهمت ساحر می‌زنند و دیگری مجنون… یکی را زهر سَم می‌نوشانند و دیگری را به تیزی تیغ می‌کُشَند.
یادمان باشد ایمان به طاغوت، کفر ورزیدن به خداوند متعال است. پذیرش حکومتش و تسلیم آن شدن، مصداق شرک است و یاری ندادن حجت خدا به بهانهٔ ترس از طاغوت و کشته شدن گناهی نابخشودنی است. اگر در اندک‌زمان باقی‌مانده فرصت بیدار شدن را از دست دهیم، به سوگ استثمار اندیشه و عقیده‌مان خواهیم نشست و انسانیت را زیر بار زور به یغما خواهند برد.
یادمان باشد در اجحاف در حق خدا و خلیفه‌اش و سکوت در برابر طاغوت، راز« ابدال» وجود دارد و هیچ‌کس امان‌نامه‌ای در دست ندارد، چون صفحهٔ امتحانش همچنان باز است. پس کفر ورزیدن به طاغوت همان بازگشت به‌سوی خداوند است که از ایمان هم پیشی گرفته.
یادمان باشد اگر خواستار گشایش و فتح هستیم باید به دو ثقل نبی(ص) پایبند بمانیم و ایمان بیاوریم به آنچه از جانب خدا آورد.
باید نقل وصیت شب وفات ایشان[۲۶] را در گوش جانمان به‌خاطر بسپاریم و از مدافعان این وصیت الهی باشیم، حتی اگربه قیمت جان ناقابلمان باشد که مایۀ مباهات نیست، بلکه پوششی بر حجم یک عمر کوتاهی‌هایمان است.

سخن پایانی

ای برادر و خواهر مسلمانم، به طاغوت زمان کفر بورزید و به خلیفهٔ خدا در زمین ایمان آورید و پرچم وعده‌داده‌شده در روایات را یاری دهید؛ پرچمی که بر آن شعار «البیعة لله» حک شده؛ تا طعم هدایت و بندگی خدا را بچشید و در زمینش گام بردارید و از نعمت‌هایش بهره ببرید و او را سپاس گویید…
(إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا)[۲۷] (همانا مؤمنانی که [در حدیبیّه] با تو بیعت می‌کنند به حقیقت با خدا بیعت می‌کنند (چون تو خلیفۀ خدایی و همانا دست تو) دست خداست بالای دست آنها، پس‌از آن هرکه نقض بیعت کند بر زیان و هلاک خویش به حقیقت اقدام کرده و هرکه به عهدی که با خدا بسته وفا کند، به‌زودی خدا به او پاداش بزرگ عطا خواهد کرد).

منابع
۱- بقره، 100.
۲- کلینی، کافی، ج 1، ص۴۳۰.
۳- محمد، ۷.
۴- سید احمدالحسن، پاسخ‌های روشنگرانه، ج۷، پرسش۸۰۲.
۵- تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام، ج۱۴، ص۳۲۲؛ نهج‌البلاغه، ص۲۶۷.
۶- نوح، 6.
۷- نوح، 7.
۸- ر.ک: سید احمدالحسن،عقاید اسلام و از تو دربارۀ روح می‌پرسند، ص۴۱-44، پاسخ به شبهۀ عمر نوح(ع).
۹- انبیاء، 58.
۱۰- انبیاء، 65.
11- کلینی، کافی، ج۲، ص۱۲۳.
12- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۲۳.
13- زخرف، 46.
14- ر.ک: سید احمدالحسن، سیزدهمین حواری.
15- انجیل لوقا ۲۳: ۳۴.
۱۶- ر.ک: سید احمدالحسن، سیزدهمین حواری.
۱۷- نجم، ۹.
۱۸- حجر، 6.
۱/1۹- شمس، ۳.
۲/ ۱۹- ر.ک: سید احمدالحسن، متشابهات، ج۳، س98.
۲۰- حديث (۳) امام صادق(ع): «چهل شب بر بندۀ مومن نگذرد مگر اينكه واقعه‌ای برايش رخ دهد و او را غمگين سازد و به‌واسطۀ آن متذكر گردد.» (اصول كافي (ط-الاسلاميه)، ج۲، ص ۲۵۴، باب شدة البلاء المؤمن حديث ۱۱).
۲۱- مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۲؛ غیبت نعمانی، ص۲۶۲.
۲۲- سید احمدالحسن، متشابهات، ج۴، س۱۵۰.
۲۳- توبه، 20- ۲۱.
۲۴- سید محمد صدر، تاریخ غیبت کبری، ترجمه سید حسن افتخارزاده، نشر نیک معارف، بهار۱۳۷۱، ص۷۴.
۲۵- نصر، 1-3.
26-https://t.me/MahdaviMedia10313/4691635
۲۷- فتح، 10.

هفته نامه شماره 187

دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور

همچنین ببینید

گفت‌وگوی_داستانی_دربارۀ_دعوت_فرستادۀ_عیسای_مسیح

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *