خانه > توهم بی‌خدایی > اصطلاحات استفاده‌شده در کتاب توهم بی‌خدایی ـ الحاد یا خدا ناباوری

اصطلاحات استفاده‌شده در کتاب توهم بی‌خدایی ـ الحاد یا خدا ناباوری

به نام خداوند سبحان و متعال

اصطلاحات استفاده‌شده در کتاب توهم بی‌خدایی ـ الحاد یا خداناباوری

در این سلسله مقالات نگاهی به اصطلاحات استفاده‌شده در کتاب توهم بی‌خدایی خواهیم نمود و به شرح و تعریف آن‌ها می‌پردازیم؛ تا موضوعات و مطالب علمی با بیانی ساده برای خوانندگان و محققان گرامی که تخصص علمی در موضوعات مرتبط با فیزیک، زیست‌شناسی، شیمی و غیره ندارند روشن گردد.

چرا باید «کتاب توهم بی‌خدایی نوشته سید احمد الحسن» را حتما بخوانیم؟

تاریخچه و مفهوم الحاد یا خدا ناباوری:

الحاد یا خدا ناباوری، بی‌خدایی یا آتئیسم (به انگلیسی Atheism)، در معنای عام، رد باور وجود خداست. در معنای جامع‌تر، بی‌خدایی بر این موضع است که هیچ خدایی وجود ندارد. بی‌خدایی به‌ بیان ساده، عدم باور به وجود هرگونه خداست. بی‌خدایی نقطه تقابل با خداباوری است؛ که درکلی‌ترین حالت، معنای خداباوری، باور به وجود خدا یا خالق می‌باشد.

واژه آتئیسم در زبان انگلیسی از واژه یونانی atheos (به یونانی: ἄθεος) گرفته‌شده است که به معنای بی‌خدایان است. این واژه از قرن پنجم قبل از میلاد با دلالت ضمنی منفی، به کسانی اطلاق می‌شد که اعتقاد به وجود خدایانی که در جوامع آن زمان مورد پرستش قرار می‌گرفته است نداشتند. با گسترش آزادی اندیشه و پرسش‌گریِ شکاکانه و متعاقباً انتقادات رو به فزونی از دین، کاربرد این اصطلاح محدودتر و هدفمند شد. نخستین افرادی که به‌طور رسمی خود را با واژۀ «بی‌خدا» تعریف می‌کردند در قرن هجدهم بودند.

خدا ناباوران را می‌توان به دو دستۀ کلی تقسیم کرد: خدا ناباورانی که بی‌طرف هستند و می‌گویند نمی‌دانیم خدا یا خالقی وجود دارد یا خیر؛ و خدا ناباوران علمی که بر اساس نظریات و علوم به رد باور وجود خدا یا خالق برای هستی می‌پردازند؛ که شیوه و روش پاسخ به آن‌ها متفاوت است.

 

سید احمد الحسن نویسندهٔ کتاب توهم بی‌خدایی در گفتگوی مستقیم با موضوع الحاد و خدا ناباوری که در تاریخ 27/09/1394 در روم پالتاک انصار امام مهدی (ع) برگزار شد در این خصوص فرمودند: [قسمتی از متن حذف شده است؛ جهت مطالعۀ کامل این گفتگو، به فایل ترجمۀ متنی مراجعه شود].

«ایمان به وجود داشتن یا وجود نداشتن اله، هر دو نیازمند اثبات و دلیل هستند … منظورم این است که هر دو طرف برای اثبات عقیده‌ای که به آن اعتقاد دارند نیازمند دلیل هستند؛ اما اگر انسان بگوید: «نمی‌دانم»، یعنی بگوید نمی‌دانم خداوندی وجود دارد یا خیر، لازم نیست دلیلی برای اظهار ناآگاهی خودش ارائه کند؛ بلکه باید به بحث و بررسی دلایل طرف مقابل خود بپردازد و با دلیل ثابت کند دلایل طرف مقابل کافی نیست؛ به این معنا که نیاز به رد کردن دلایل اثبات وجود خداوند دارد.
در حقیقت، الحاد به‌صورت «ندانم‌گرایی» بود؛ یعنی اینکه الحاد، علمی روشن نبود و تفکر کاملی برای اثبات عدم وجود خداوند نداشت؛ و فقط بر رد کردن دلایل وجود خداوند متمرکز می‌نمود. طبیعتاً این مسئله، مجموعه‌ای از اشکالات را بر عدل الهی و کمال و اشکالات عمومی بر دین و کتاب‌های آسمانی و پیامبران و شبیه این‌ها وارد می‌کرد؛ به همین خاطر پیش از این، تفکر ایمانی [به چیزی] بیش از اثبات وجود خداوند و پاسخ به اشکالات و کاستی‌ها نیاز نداشت؛ اما امروزه مسئله واقعاً تغییر کرده است. امروزه ما با الحاد علمیِ سازمان‌دهی شده و روشمند و بسیار دقیق روبه‌رو هستیم. آنان پاسخ‌هایی می‌دهند که آن را برای سؤالات همۀ انسان‌ها کافی می‌دانند؛ به همین خاطر نیز آنان علاوه بر اینکه به فرض وجود خداوند نیازی ندارند ـ‌همان‌طور که جنابعالی ذکر کردیدـ این پاسخ‌ها با توجه به نظر آنان، عدم وجود خداوند را نیز اثبات می‌کند؛ یعنی سؤالاتی از قبیل اینکه: منبع زندگی روی زمین چیست؟ چگونه به وجود آمد؟ و چگونه تکامل پیدا کرد؟ و چگونه پیچیدگی یافت و به انواع (مختلفی) تقسیم شده است؟ علم زیست‌شناسی تکاملی پاسخ این سؤالات را در اختیار دارد؛ و قادر است پاسخ‌های علمی دقیقی در اختیار دیگران قرار دهد، مخصوصاً بعد از پیشرفت علم ژنتیک در دوران اخیر؛ همچنین سؤالاتی از قبیل اینکه: هستیِ جسمانی که در آن زندگی می‌کنیم، چگونه و از کجا آمده است؟ پاسخ‌هایی وجود دارند که علم فیزیک نظری و کیهان‌شناسی، آن‌ها را در اختیار قرار می‌دهد».

«علاوه بر این، دیدگاه‌های روش دینی کلاسیک اسلامی، مسیحی و یهودی و همچنین ادیان شرقی هندو و غیره، نسبت به آغاز هستی کل کیهان یا زمین و انسان، با حقایق علمی در تناقض است؛ مثلاً روش دینی کلاسیک می‌گوید: خداوند مجسمه‌ای گلی ساخت و آن را به جسم انسان تبدیل کرد؛ که نام آن را آدم نهاده است. این سخن با حقایق علمی ثابت‌شدۀ امروز در تناقض است؛ حقایق که در تمام دانشگاه‌های مطرح‌ جهان‌، تدریس می‌شوند که می‌گویند: انسان جدید ـ‌هوموساپینس‌ـ نتیجۀ تکامل چند میلیارد‌ ساله است. پیدایش آن با جزئی آغاز شده که با رونویسی از خود به سلول تبدیل شده و سپس به سلول دارای هستۀ حقیقی و پس از آن، جسم‌هایی که سلول‌های مختلفی دارد، به وجود آمدند. تا جایی که مسئله به انواع مختلف هومو رسید و ما هوموساپینس‌هایی هستیم که قدمتی حدود 200 هزار ساله داریم. در حقیقت این روش علمی چه در زمینۀ زیست‌شناسی تکاملی و چه در زمینۀ فیزیک نظری و کیهانی، روشن شدن حقیقت را برای ما قطعی کرده است؛ مخصوصاً بعد از انکار نظریۀ تکامل و حقایق ثابت‌شده از سوی بیشتر دین‌داران ـ‌که قطعاً این کارشان فقط فرار از حقیقت است‌ـ دیگر هیچ روش علمی محکمی وجود ندارد که وجود خداوند را ثابت کند.
همان‌طور که اعتقاد به عدم امکان جمع بین متون دینی با نظریه تکامل، بزرگ‌ترین هدیه‌ای است که به ملحدین تقدیم می‌شود؛ زیرا که دانشمندان خداناباور به‌راحتی می‌توانند ثابت کنند که تکامل، حقیقتی است علمی که شکی در آن نیست.
معتقدم رویارویی فکری و علمی با الحاد و خدا ناباوری به سطحی رسید که نیاز به دخالتی الهی داشت؛ لذا آنچه را که برای مقابله با قضیۀ خدا ناباوری که امروزه مهم‌ترین مسئله برای دین و ایمان به شمار می‌رود، لازم بود انجام دادم. معتقدم کتاب توهم بی‌خدایی تمام موازین الحادی را زیرورو نمود؛ چراکه باگذشت مدت‌زمان نه‌چندان کوتاه از نشر کتاب، هنوز پاسخی کافی از سوی خداناباوران برای رد اثبات اله از مسائل علمی که خودشان پیش‌بینی نموده‌اند و در کتاب توهم بی‌خدایی آمده، مطرح نشده است».

 

منابع:

ترجمۀ دیدار سید احمد الحسن با موضوع الحاد و خدا ناباوری:

https://www.almahdyoon.co/10313/jalasat_imam/didar_ahmed_dar_mored_elhad.pdf

 

 

 

 

همچنین ببینید

شاهدی قرآنی بر فرگشت

171 – شاهدی قرآنی بر اندیشه سید احمدالحسن در تکامل (فرگشت)

انسان‌های قبل از حضرت آدم (ع) به‌ قلم: کاظم محمدی مقدمه امروزه وقتی علم بر …

یک نظر

  1. خداخیرتون بده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × سه =