خدای متعال فرمود: “وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ” (بقره: 30)
“و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى خواهم گماشت. فرشتگان گفتند: آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو (تو را)تنزيه مىكنيم و به تقديست مىپردازيم. فرمود: من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد”
خلافت فقط به معنای حکومت نيست. بلکه حکومت کمترين چيز در آن است. خليفه واقعی يعنی چه؟ خليفه در اينجا يعنی ايشان خليفه حقيقی است. پاسخ فرشتگان را با تدبير بخوان. زيرا آنها میدانستند، منظور خدا از خليفه چه بوده است. مقصود از خليفه در اينجا، قائم به مقام کسی که او را خليفه قرار داده است، لذا فرشتگان را میبینی با تسبيح و حمد و تقديس سخن گفتند: “نسبحک، نحمدک، نقدسک” تسبيح به معنای منزه نمودن است. حمد يعنی سپاس و تقديس نيز همان طهارت است. کسی که خدا را تسبيح میگوید، میخواهد که او تسبيح شود و کسی که حمد خدا را بهجا میآورد، میخواهد که ستايش شود. کسی که خدا را تقديس میکند، میخواهد که او تقديس شود. پس فرشتگان گفتند: که چرا ما را خليفه خود قرار نمیدهی؟! بهخصوص که اکنون ما، مثل تو تسبيح شونده و ستايش شونده و تقديس شونده هستيم. زيرا ما تو را سپاس گفتيم و ستايش نموديم و تقديس کرديم.
بنابراين خليفه شخصی نيست که بيهوده انتخاب شده باشد و خداوند منزه است از آن. بلکه حتماً در آن صفتی اساسی وجود دارد و این صفت وجه الله در خلق است. اگر صورت يا وجه الله(از جانب خدا) نباشد، نمیتواند خليفه گردد و حداقل تسبيح شونده و ستايش شونده و تقدیس شونده باشد يا پایینترین حد از اين صفات را حمل کند. لذا فرشتگان گفتند: اين کسی که میخواهی خليفه قرار بدهی “يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء” “(فرشتگان) گفتند: آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد، پس او مثل تو نيستند. تسبيح شونده و ستايش شونده و تقدیس شونده نيست. پس چگونه او را خليفه قرار میدهی؟
آنها از معرفتِ خود به مقابله کردن با قانون الهی استفاده کردند و با خدای سبحانه وتعالی با قانونش مخالفت نمودند. اما آنچه در آن گرفتار شدند، اشتباه در تشخيص مصداق بود. آنها پنداشتند، هر روحی که وارد جسمی از عالم جسمانی شود و قوه شهوت داشته باشد، در آن سقوط و مُنحط میشود. اما خداوند آنها را آگاه نمود، آنچه من میدانم شما نمیدانید.
آن چيست که خدای سبحان آن را میداند و فرشتگان نسبت به آن جاهل بوده و باعث از بين بردن معرفت شد که در اختيار داشتند و آن اینکه هر روح آفريده شده که به جسم مادی متصل گردد و قوه شهوت داشته باشد به آن مشغول میشود و تسبيح شونده و محمود و تقدیس شونده نمیشود؟ چيزي که خدای سبحان میداند “قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ” “فرمود من چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد “
در آيات ديگر آن را توضيح داده است “وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا” “و(خدا)همه(معانى)نامها را به آدم آموخت” همه آنها، نه بعضی از آنها که از جهت نادانی به بعضی از آنها سقوط کند. اين بار همه آنها. اين مخلوق، استعداد شناخت همه اسماء را دارد. اين مخلوق مُستعد است که الله در خلق(تجلی خداوند در خلق) بشود. بنابراين، اين مخلوق -نه غير از آن- فقط اوست که میتواند بر شهوات غلبه کند. حتی اگر در وی قرار گيرند؛ زيرا که او روح خداست،”وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي” حجر: 29.”و از روحم در وجودش دميدم” اين مخلوق شايستگی دارد، که لاهوت در خلق باشد.
به اين خاطر خدای سبحان را مییابی که برای فرشتگان آنچه بر آنها مُشتبه شده را روشن میکند و آنها را با هويت اين مخلوق آشنا میسازد. تا اينکه بدانند که در تشخيص مصداق به اشتباه افتادند و علت اشتباه آنها اين است که آنها مخلوقی را نمیشناسند و نمیدانند که همه اسماء را میداند “وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ”بقره31 “و(خدا)همه(معانى)نامها را به آدم آموخت. سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مىگوييد، از اسامى اینها به من خبر دهيد.” در اينجاست که فرشتگان شکست خوردند و دانستند که آنها در خطای تشخيص مصداق در خارج گرفتار شدند و آنها همانطور که اهلبیت ع فرمودند: به گِل آدم نگاه کرده، نه به روح او. از سطح زمين به وجود آورده شده و در آخر حالش مانند بقيه کسانی که قبلش در آن بودند، خواهد بود. امام باقر ع در مورد سخن خداوند متعال میفرماید: “وإذ قال ربك للملائكة إني جاعل في الأرض خليفة قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدماء ونحن نسبح بحمدك ونقدس لك قال إني أعلم ما لا تعلمون” فرمود: “در کلام آنها اين بود که او از جمله آنهاست و خداوند را عبادت کنند و همانا بعضی از فرشتگان آنگاهکه از حال کسانی که در زمين بودند، از جن قبل از آدم آگاه بودند اين را گفتند. پس خداوند از آنها اعراض نمود و آدم را آفريد و اسماء را به آنها ياد داد …” مستدرك الوسائل : ج9 ص324.
يعنی آنها به ترکيب روح در جسم مادی نگاه کردند و گمان نمودند که اين روح حالش همانند هر روحی است که در جسم مادی ترکيب شود و شهوات آن را از تسبيح و حمد و تقدیس مشغول میسازد. پس چگونه خليفه میشود و خود مُسبح و محمود و مقدس نيست؟! به همين جهت اعتراض نمودند و وقتیکه دانستند، در تشخيص مصداق اشتباه کردند -به اینکه اين روح مانند بقيه نيست- پشيمان و شکست خوردند”قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ”بقره: 32. “”گفتند منزهى تو ما را جز آنچه(خود)به ما آموختهاى، هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم”
و به همين خاطر به شما میگویم: برای انسان چقدر شايسته است که به هنگام اتخاذ موضعی سلبی يا ايجابی، قبل از اينکه حقيقت اين امر بهوضوح هويدا شد، صبوری کند. بايستی انسان به خداوند پناه ببرد تا به آنچه از او پنهان شده آگاه سازد و در آخر موضعش در جهت رضای خدا باشد. چندين بار بر يک امری قضاوت میکنید و پس از مدتی نهچندان دور برايتان روشن میشود که در داوری دچار اشتباه شده بوديد:”قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ”
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More