دربارۀ این گفتۀ كورانی چه میگویید: «روایت سوم در دلائلالامامة، ص566، که در آن آمده است: و از بصره : عبدالرحمن بن اعطف بن سعد، احمد بن ملیح، حماد بن جابر و هفت نفر اصحاب كهف.»
نگارندۀ كتاب «بشارةالاسلام» این حدیث را از كتاب «غایةالمرام» نقل كرده است؛ نه آنگونه كه كورانی اشاره میكند از كتاب «دلائلالامامة».
كتاب دلائلالامامة كه كورانی به آن اشاره میکند اگرچه قدیمیتر است، اما دچار [خطاهای] بسیاری شده است كه از ارزشش میكاهد. محقق این كتاب دربارهاش گفته است: «نسخهبرداری از آن بهطور کامل انجام نشده و مقداری از ابتدای کتاب حذف شده است که ما در توصیف كتاب، دلیل این حذفشدن را خواهیم گفت.» [1]
لذا محقق كتاب ناگزیر در ارزشیابی این كتاب میگوید: «روش ما دربارۀ این كتاب: دربارۀ این کتاب طبق مراحل و گامهای زیر عمل کردیم (… سپس سه نقطه گذاشته، مینویسد):
بدیهی است که این امور ارزش علمی كتاب را پایین میآورد. همچنین نسخههایی كه محقق در نقل از این كتاب به آن اعتماد كرده، مربوط به زمانی بعد از زمان تألیف كتاب «غایةالمرام» بوده است. در این زمینه محقق میگوید:
«23. «غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام»: این کتاب را در سال 1100ه.ق و 1103ه.ق نوشته است.» [4]
بهاینترتیب شایستهتر بود محقق این کتاب روایات موجود در نسخههای کتاب «دلائلالامامه» را با همانندهایشان در کتاب «غایةالمرام» مقایسه میکرد؛ بهخصوص اینکه گمان میرود این کتاب دوم از منابع قدیمیتر نقل کرده است. کتاب اخیر از منابع قدیمیتر نقل میکند؛ بنابراین بیتردید نگارندهاش به نسخههای قدیمیتری از نسخهای که در اختیار محقق بوده دسترسی داشته است.
در نتیجه اعتماد به کتاب «غایةالمرام» در خصوص روایت نقلشده از کتاب «دلائلالامامه» دستکم نسبت به کتاب این محقق از نظر علمی معتبرتر خواهد بود.
نظر کورانی: باطلبودن استدلال به روایت «قائم دو اسم دارد.»
شیخ كورانی تحت عنوان «باطلبودن استدلال او به روایت: قائم دو اسم دارد» قلمفرسایی کرده، مینویسد: «این دجال گفته است: از امام باقر(ع) روایت شده است: «قائم دو اسم دارد: اسمی كه مخفی و اسمی كه آشکار میشود. اسمی كه مخفی میشود، احمد و اسمی كه آشکار میشود، محمد است.»
سپس چنین توضیح میدهد: «میگویم: این بدعتگذار ادعا میکند مهدی(ع) یا زمینهساز مهدی(ع) است با این بهانه كه اسمش احمد است، و اسم آشکار مهدی(ع) ـهمچون جد بزرگوارش(ع) محمد و اسم مخفیاش احمد است! در این صورت هرکسی كه اسمش احمد باشد، میتواند چنین ادعایی داشته باشد.»
این نهایت تلاش كورانی است: ناسزا و دشنام؛ نه هیچ استدلال علمی و نه سخنی متین. سید احمدالحسن(ع) ادعا نمیكند كه خودش امام مهدی محمد بن الحسن(ع) است. مغالطهها و شیوههای خندهدار كه كورانی به آنها پناه میبرد، نشاندهندۀ شکست و ناتوانی او از رویارویی با ادلۀ این دعوت مبارک مهدوی است.
این روایت وصیت است که بر انطباقداشتن لقب مهدی بر او دلالت میکند؛ آنجا که میفرماید احمد ـپسر امام مهدی(ع) ـ سه نام دارد: «عبدالله، احمد و مهدی»؛ بهاینترتیب او نیازی ندارد كه ادعا كند مهدی است. لقب مهدی بر همۀ مهدیین دوازدهگانه نیز منطبق است؛ بلكه بر اساس روایات، حتی امامان دوازدهگانه نیز مهدی هستند.
در خصوص «احمد» روایاتی غیر از وصیت، وارد شده كه او را مهدی نامیده است. حذیفه گوید: شنیدم رسول خدا(ص) مهدی را یاد کرد و فرمود: «با او میان ركن و مقام بیعت میشود. اسمش احمد، عبدالله و مهدی است. اینها نامهای سهگانۀ او هستند». [5]
عبارتهای واردشده در این روایت بسیار شبیه همان الفاظی است که در روایت وصیت مقدس وارد شده است.
کورانی مفهوم اینکه «مهدی دو اسم دارد» را نمیفهمد.
به نظر میرسد شیخ کورانی متوجه معنای این حدیث نمیشود؛ که «مهدی دو اسم دارد، یکی مخفی میشود و دیگری آشکار.»
آری؛ همینطور است که شما میگویی. اکنون باید بپرسیم معنای اسم مخفی چیست؟ آیا معنایش ناشناختهبودن نیست؟ و چگونه مخفی یا ناشناخته باشد، درحالیکه خودِ این روایت آن را بیان میکند و میگوید اسم مخفی «احمد» است؟!
پس در این صورت، اشکال به وجود میآید.
بله؛ و گریزی نخواهد بود جز اینکه قائل شویم مقصود از اسم، لفظ نیست؛ زیرا همانطور که دانستی، این لفظ در خود روایت بیان شده است. در واقع مقصود، شخصیت است؛ یعنی امام اسم را بیان و صاحب اسم را اراده فرموده و آن چیزی که مخفی است صاحب اسم یا شخصیت است؛ بهاینترتیب که «قائم دو اسم دارد» یعنی دو شخصیت وجود دارد که لقب هر دو قائم است، و این دو، احمد و محمد هستند؛ بههرحال روایاتی که بر این حقیقت دلالت میکنند، واقعاً فراواناند و شاید ما در مناسبت دیگری جزئیات بیشتری از این موضوع را بیان کنیم.
این گفتۀ کورانی چطور «هرکس اسمش احمد باشد میتواند چنین ادعایی داشته باشد»؟
اگر منظور او این است که کسی غیر از صاحب متن تشخیصی میتواند آن را قبل از صاحبش ادعا کند، یعنی کورانی معتقد است خداوند عزوجل حجتی بر بندگانش ندارد!
پرسش 28: چطور ممکن است کورانی معتقد باشد که خداوند عزوجل حجتی بر بندگانش ندارد؟
حجتهای خداوند با متنی که آنها را مشخص میکند شناخته میشوند. اگر این متون توسط خداوند مصون و محفوظ نباشند و کسی غیر از صاحب متن بتواند آنها را ادعا کند، این یعنی خداوند حجتی بر بندگانش ندارد؛ زیرا مردم از کجا باید بدانند کسی که این متن را ادعا کرده صاحب واقعی آن بوده و مدعی دروغین نبوده است؟ و خداوند چگونه بر آنان با حجتی احتجاج میکند که نفوذپذیر است؟
خداوند عزوجل وصیت رسول خدا(ص) را که سید احمدالحسن(ع) با آن احتجاج کرده، چنین توصیف میفرماید که هرکس به آن چنگ زند هرگز گمراه نمیشود؛ یعنی چنین توصیف فرموده است که این نوشتار، شخص تمسکجوینده به آن را از گمراهی حفظ میکند. حال آیا مدعی دروغین میتواند متنی را که اینچنین توصیف شده است، پیش از ادعای صاحبش ادعا کند؟
یا شاید کورانی معتقد است وقتی خداوند وصیت را برای کسی که به آن تمسک جسته، به بازدارندهبودن از گمراهی توصیف فرموده، به بندهاش دروغ گفته است؛ درحالیکه حقیقت چیز دیگری است؛ یا شاید کورانی معتقد است خداوند تضمین فرموده بندهای را که به وصیت متمسک شود از گمراهی حفظ فرماید (نوشتار بازدارنده از گمراهی برای کسی که به آن متمسک شود) اما از اجرای ضمانتش ناتوان شده است؟!
کورانی چارهای ندارد جز اینکه یکی از این احتمالاتی را که آیین خودش او را به آن سو کشانده است برگزیند!
ادامه دارد…
پاورقیها:
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More