Categories: جستجوی تمدن

پلیس دموکراسی تا چه حد دموکراتیک است؟

آیا تابه‌حال به این سؤالات فکر کرده‌اید که چرا در آمریکا به غیر از حزب دموکرات و جمهوری‌خواه سایر احزاب هرگز نمی‌توانند پیروز بشوند؟

بلکه حتی از هر حزب، مردم فقط یک گزینه برای انتخاب دارند و رقابت بین دو نفر است؟

چرا مشارکت مردم آمریکا در انتخابات این‌قدر کم است و نزدیک به نیمی از مردم آمریکا در انتخابات شرکت نمی‌کنند؟

نمودار مشارکت در ۶۰ سال اخیر ، رکورد ۱۴۴ ساله انتخابات آمریکا دست‌نخورده ماند

نظام سیاسی در آمریکا نظامی معیوب و ضعیف‌کش است. برخی از این ایرادات اساسی را مرور می‌کنیم.

به‌عنوان مثال همان‌ طور که می‌دانیم در آمریکا دو مجلس وجود دارد؛ پارلمان و سنا. تعداد نمایندگان هر ایالت در پارلمان متناسب با جمعیت آن ایالت است؛ اما در سنا هر ایالت دو نماینده دارد؛ چه پرجمعیت باشد و چه کم‌جمعیت! این خود یک بی‌عدالتی است زیرا رأی‌دهنده‌ای در یک ایالت کم‌جمعیت ده‌ها برابر مؤثرتر از رأی‌دهنده‌ای در یک ایالت پرجمعیت خواهد بود. تعداد نمایندگان الکترال کالج هم به‌اندازه مجموع تعداد نمایندگان پارلمان و سناتورهای مجلس سنا هستند.

یکی دیگر از ایرادات اساسی در آمریکا، نظام انتخاباتی اکثریتی است. باید بدانیم که دموکراسی دو نوع است؛ تناسبی و اکثریتی که نظام اکثریتی ناعادلانه‌تر است.

در نظام اکثریتی وقتی یک نامزد اکثریت آرا را کسب کند همۀ قدرت به او داده خواهد شد؛ اما در نظام تناسبی هر فرد یا حزب همان سهم از قدرت را دارا خواهد بود که رأی آورده است. به‌عنوان مثال اگر کسی در نظام اکثریتی 51 درصد آرا را کسب کند 100 آرا برای او نوشته می‌شود و در نظام تناسبی اگر کسی 51 درصد آرا را کسب کند صرفاً 51 درصد قدرت را خواهد داشت.

نمونه عملی نظام تناسبی به این شکل است که وقتی قرار باشد در یک شهر 20 نماینده مجلس وجود داشته باشد احزاب مختلف لیست کاندیداهای 20 نفره ارائه می‌دهند و مردم به این لیست‌ها رأی می‌دهند. لیستی که 50 درصد آرا را کسب کند، ده نماینده به مجلس می‌فرستد و لیستی که 20 درصد رأی بیاورد، چهار نماینده در مجلس خواهد داشت و…

وقتی نظام اکثریتی باشد کم‌کم همۀ احزاب در دو حزب راست‌گرا و چپ‌گرا هضم می‌شوند؛ زیرا اگر حزبی نتواند اکثریت آرا را کسب کند همه تلاش‌هایش هدر خواهد رفت؛ زیرا مثلاً ده درصد آرا با صفر درصد آرا تفاوتی ندارد؛ چنانکه 51 درصد با 100 درصد تفاوتی ندارد.
قانون دوورژه (به فرانسوی Duverger) می‌گوید نظام‌های انتخاباتی اکثریتی غالباً فضای سیاسی را به‌سوی نظام دوحزبی هدایت می‌کنند. چنان‌که در آمریکا و انگلستان و ایران فضا به‌سمت الگوی دوقطبی کشیده شده است. در آمریکا نه‌تنها احزاب دیگر در دو حزب اصلی هضم شدند، بلکه همه کاندیدهای احزاب هم در دو کاندیدا هضم شدند؛ زیرا می‌دانند که اگر کمتر از اکثریت آرا را کسب کنند تمام تلاش‌هایشان بر باد می‌رود.
لذا رقابت‌های اصلی به رقابت‌های درون‌حزبی منتقل شدند و انتخاب بین دو نفر را برای مردم گذاشته‌اند. برای همین است که مردم در این انتخابات مشارکت زیادی ندارند؛ زیرا می‌دانند رقابت‌ها و گزینش‌های اصلی در جای دیگری صورت گرفته است.

شاخص شایسته‌سالاری در نظام‌های اکثریتی کمتر است و به همین دلیل می‌بینیم معمولاً کشورهایی که نظام اکثریتی دارند از اختلاف طبقاتی بیشتر در اقتصاد و سیاست‌های مداخله‌جویانه در سیاست خارجی رنج می‌برند.

پرداختن به محاسن و معایب هرکدام از نظام‌های اکثریتی یا تناسبی مجال دیگری را می‌طلبد؛ اما در اینجا اختصاصاً به مدل الکترال کالج که در آمریکا اجرا می‌شود می‌پردازیم.

نمایندگی تناسبی

هر ایالت تعدادی نماینده کالج دارد که مجموع تعداد نمایندگان پارلمان و دو نمایندۀ سناست. همه آرای الکترال یک ایالت متعلق به کسی است که اکثریت آرا را کسب کند.

بعضی از ایالت‌ها هستند که معمولاً به یک جناح گرایش دارند؛ اما بعضی از ایالت‌های دیگر هر بار به یک جناح رأی می‌دهند. در انتخابات آمریکا ایالت‌های حساس اهمیت زیادی دارند.

به‌عنوان مثال در انتخابات 2016 کلینتون فقط یک بار به کالیفرنیا رفت، زیرا می‌دانست آنجا اکثریت آرا برای اوست و ترامپ هم فقط یک بار به تگزاس رفت، زیرا از آنجا مطمئن بود؛ اما هردو تقریباً 35 بار به ایالت حساس فلوریدا رفتند. این یعنی تأثیر یک رأی‌دهنده در ایالت‌های حساس می‌تواند ده‌ها برابر بیشتر از تأثیر یک رأی‌دهنده در دیگر ایالت‌ها خواهد بود و ریشه همه این بی‌عدالتی‌ها در نظام اکثریتی (همه مال برنده) است.

این مدل عجیب رأی‌گیری بارها باعث شده که نامزدهایی که آرای مردمی‌شان کمتر از نامزد دیگر است در آرای الکترال پیروز شوند. در بیست سال گذشته دو بار این اتفاق افتاد. جرج بوش و دونالد ترامپ که دوتا از جنگ‌طلب‌ترین رئیس‌جمهورهای آمریکا هستند با اینکه محبوبیت کمتری داشتند رئیس‌جمهور شدند. معمولاً این الگوی الکترال به سود حزب محافظه‌کار جمهوری‌خواه بوده است.

متوجه شدیم که در سیاست آمریکا ضعیف بلعیده می‌شود، احزاب کوچک هیچ تأثیری ندارند و نیز در دو حزب موجود هم فعالان ضعیف به حاشیه می‌روند و عرصه برای ذی‌نفوذان گردن‌کلفت باقی می‌ماند و این‌گونه شایسته‌ها به اوج نمی‌رسند؛ بلکه افرادی ستیزه‌جو و متکبر و حیله‌گر، زمام بزرگ‌ترین ابرقدرت دنیا را به دست می‌گیرند.

کاربر2

Recent Posts

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More

2 ماه ago

مدعیان خیر

مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More

2 ماه ago

آیا معجزه راه ثابت شناخت فرستادگان الهی است؟

 گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More

2 ماه ago

آیا فرگشت یک هدف کلان دارد؟

به قلم: شیث کشاورز   امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریه‌ای است که در جامعۀ علمی، به‌طور گسترده به‌عنوان توضیحی کاملاً… Read More

2 ماه ago

پاسخ به اتهام فرصت‌طلبیِ پیامبر(ص) و یادگیری ایشان از اهل کتاب

پاسخ به تئوفان اعتراف‌کننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More

2 ماه ago

«رؤیا» دریچه‌ای به‌سوی ملکوت

وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More

3 ماه ago