در این مقاله قصد داریم در راستای پاسخ به شبهات خداناباوران و در ادامه سلسله مقالات اثرات خداوند در جهان، به بررسی سوالات مهم زیر بپردازیم:
خداوند دیده نمیشود و این به صراحت در متون دینی ذکر شده است.
از این رو اولین سوالی که در ذهن همه انسانها وجود دارد این است که خدا کجاست؟ و چرا باید خدایی که دیده نمیشود را بپرستیم؟ متاسفانه برخی از خداناباوران صرفاً به دلیل ندیدن خدا، منکر وجود او میشوند! اما این نتیجهگیری، علمی و منطقی نیست زیرا در مواردی محدودیتهایی مانع کشف حقیقت میشوند یا حتی در برخی موارد دیگر، حقایق در صورتهایی هستند که ما اساساً امکان دیدن آنها را نداریم. راه حل دانشمندان برای کشف تمام حقایق عبارتاند از:
دانلود PDF مقاله «عدم مشاهده چیزی نفیکننده وجود آن نیست»
مثلاً وقتی وارد اتاقی میشویم که تاریک است آیا صرف اینکه در آنجا شیء خاصی را نمیبینیم، میتوانیم ادعا کنیم که آنجا خالی از وجود هرگونه وسیلهای میباشد؟ زیرا امر دیدن وقتی میسر است که شی، یا نورانی باشد یا منعکسکننده نور، اما در مواقعی که نور نباشد یا امکان بازتاب نور نباشد، آیا میتوانیم منکر وجود حقایق اطرافمان شویم؟
خیر، زیرا در مثال بالا موانعی مانند عدم وجود نور، مانع کشف حقیقت شدهاند که میتوانیم با چراغ قوه این مشکل را حل کنیم و اجسام داخل اتاق را ببینیم و بعد از به کار بردن چراغ قوه حکم کنیم که در آن اتاق چیزی وجود دارد یا ندارد.
و همچنین به طور متوسط گوشهای ما فقط میتوانند اصواتی را در محدوده 20 هرتز تا 20 کیلو هرتز (20000 هرتز) شناسایی و تشخیص دهند حال اگر فردی سوال کند که آیا اطراف ما صوتهایی با فرکانس 40 کیلو هرتز وجود دارد یا نه؟ آیا میتوانیم به صرف اینکه چیزی نمیشنویم حکم کنیم که وجود ندارد؟ در اینجا هم پاسخ منفی است چراکه ما با محدودیت مواجه هستیم و برای صدور حکم دقیق و صحیح باید از ابزار شناسایی اصوات در فرکانسهای مختلف استفاده کنیم و سپس حکم به وجود یا عدم وجود صوتهای دیگر بدهیم.
یا مثلاً شاید نتوانیم متوجه حضور امواج الکترومغناطیس موبایل در محیط شویم (زیرا نه دیده میشوند و نه در بدنمان قابلیت تشخیص آنها وجود دارد) که در این گونه موارد میتوانیم با ساخت ابزاری این موجها را رصد کنیم و سپس حکم به وجود یا عدم وجودشان در محیط بدهیم.
بشر اینگونه محدودیتها را با ساختن ابزاری نظیر تلسکوپ، میکروسکوپ و … تا حد زیادی برطرف کرده است که این محدودیتها مانع شناخت ما از دنیای اطرافمان نشوند. البته برخی محدودیتها با ابزارها برطرف نمیشوند مانند عدم امکان دیدن جهانهای چندگانه. ما جهانهای موازی را بدون دیدن کشف کردیم زیرا اگر میدیدیم در آن صورت جزو کیهان خود ما میشدند اما از طریق اثراتی پی به وجود آنها بردیم و اساساً ایدهی چند جهانی توسط هیواِورت در پاسخ به برخی اشکالات در فیزیک کوانتوم مطرح شد.
در اﻳﻦ ﺟﻬﺎنِ پوستهای، ﻣﺎ ﺑﺮ روي پوستهای زندگی میکنیم؛ اﻣﺎ در نزدیکی ﻣﺎ یک پوستهی سایهی دﻳﮕﺮ وﺟﻮد ﺧﻮاﻫﺪ داﺷﺖ: از آﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻧﻮر ﺑﻪ پوستهها ﻣﺤﺪود میشود و در ﻓﻀﺎي ﻣﻴﺎن پوستهای ﻣﻨﺘﺸﺮ نمیگردد، ﺟﻬﺎن ﺳﺎﻳﻪ را نمیتوان دﻳﺪ.[6] یعنی نور نمیتواند از جهان ما خارج شود و در نتیجه محدود به جهان خود ماست و ما نمیتوانیم جهانهای دیگر را ببینیم.
به گفته دانشمندان شاید این پدیده کاملاً غیر واقعی به نظر آید اما بر پایه علم حقیقی رخ میدهد زیرا شواهدِ وجود جهانهای موازی که ممکن است اساساً با جهان ما متفاوت باشند، بسیار زیاد است.
کیهان پیش بینی شده توسط نظریه ریسمان و تورم، در فضای فیزیکی (بر خلاف بسیاری از جهانِ مکانیک کوانتومی که در یک فضای ریاضی وجود دارد) قرار دارند، این جهانها میتوانند با هم برخورد یا تداخل انجام دهند، در حقیقت آنها باید به ناچار برخورد کنند، اثر به جا مانده ممکن است در کیهان نیز پدیدار شود که میتوانیم برای یافتنش تلاش کنیم. جزئیات دقیق از اثر، در مدلهایی اعم از نقاط سرد و گرم در تابش زمینه کیهانی به حفرههای غیر عادی در توزیع کهکشانها بستگی تنگاتنگی دارد، از آنجا که برخورد با جهانهای دیگر باید در یک مسیر خاص رخ دهد، انتظار کلی این است که هر اثر یکنواختی، جهان قابل مشاهده ما را دچار تغییر میکند.
این اثر به طور جدی توسط دانشمندان و به طور مستقیم از طریق مشاهده تابش زمینه کیهانی دنبال شده است، با این حال چنین آثاری هنوز دیده نشده است، محققان دیگر به دنبال حمایتهای غیر مستقیم از طریق امواج گرانشی در تار و پود فضا – زمان هستند، این امواج میتوانند بهطور غیر مستقیم، وجود تورم کیهان و در نهایت نظریه چند جهانی را اثبات کنند.[7]
ما در اینجا قصد نداریم اثرات جهانهای دیگر را با دقت بررسی کنیم ولیکن دانشمندان مختلف اثرات دیگری را نیز معرفی میکنند؛ مانند ماده تاریک که آن را شاهد و دلیلی بر وجود یک جهان سایه با ماده درون آن میدانند که ما نفوذ گرانشی ماده موجود در جهان سایه را احساس میکنیم و به عبارتی وجود یک کیهان به موازات ما شرح و توجیه نیروی گرانشی مجهول که عامل افزایش سرعت حرکت کهکشان در خوشههای کهکشانی است میباشد و … .
از آنجا که ما در کیهان خود نمیتوانیم جهانهای دیگر را ببینیم راهی نداریم جز کشف آثاری دال بر جهانهای دیگر و این کاری است که دانشمندان آن را انجام میدهند. البته امروزه در محافل علمی، مخالفتهای بسیار اندکی با این نظریه در جریان است به ویژه پس از ارائه نظریههای ابَر ریسمانها و نظریه M و بعد از آنکه به وسیله ریاضیات، ابعاد دیگری به غیر از ابعاد چهارگانه معروف و محسوس اثبات شد؛ اما همچنان این پژوهشها برای درک اثرات واضحتر ادامه دارد که برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به فصل 6 کتاب توهم بیخدایی مراجعه نمایید.
در برخی مواقع محدودیتهای ذکر شده، محدودیتهای زمانی هستند. مثلاً نظریه فرگشت[8] تنها تفسیری است که تنوع پیچیده گونههای حیات امروزی را توضیح میدهد و مورد قبول دانشمندان و عقلا قرار گرفته است ولی آیا تاکنون کسی گونهزایی در سیر تکامل را دیده است؟
پاسخ واضح است خیر، زیرا سیر فرگشت برای گونهزایی به زمانهای طولانی نیازمند است ولی عدم دیدن گونهزایی دلیلی بر عدم وجود این سیر در تاریخ حیات زمینی نیست زیرا آنقدر شواهد علمی نظیر شواهد ژنی، سنگوارهها (فسیلها)، بررسیهای کالبدشناسی تطبیقی و … برای فرگشت (تکامل) و گونهزایی وجود دارد که انکار آن غیر ممکن است؛ یعنی ما وجود سیر تکامل حیات را از طریق مشاهده اثراتی دال بر آن، متوجه شدیم.
به عبارت دیگر هر چند که ما گونهزایی و سیر تکامل را ندیدهایم ولی اثرات آن را در سنگوارهها و … دیدهایم. مثلاً ما دایناسورها را ندیدیم ولی آثار باقیمانده از آنها یعنی فسیلهای آنها را دیدهایم پس صرف ندیدن دایناسورها در زمان فعلی دلیلی بر رد وجود آنها در گذشته نیست؛ بلکه با کمی تأمل و دقت در شواهد علمی میتوانیم پی به وجود آنها در گذشته ببریم. دانشمندان صرف ندیدن چیزی یا حقیقتی، شتابزده حکم به نبودن آن نمیکنند بلکه اقدام به رفع محدودیتها کرده و نیز به بررسی آثار و شواهد میپردازند.
اما داستان وقتی جالبتر میشود که ما بدانیم علاوه بر محدودیتهای بالا، چیزهایی هستند که اساساً امکان تشخیص دقیق ماهیت و دیدن آنها حتی با دستگاههای مختلف وجود ندارد مانند جاذبه، عقل، ابعاد فضا – زمان و … اینجا این سوال مطرح میشود که چگونه میتوانیم پی به وجود این گونه حقایق ببریم؟
ما میدانیم که مشاهده تنها راه شناخت حقیقت نمیباشد بلکه میشود حتی از روی اثراتی پی به وجود حقایق ببریم به عبارتی از طریق مشاهده اثری، پی به وجود موثر یا عامل ایجادکننده آن ببریم زیرا در برخی موارد چیزی وجود دارد ولی در صورت و شکلی قرار دارد که ما نمیتوانیم آن را ببینیم. در این زمینه ابراهیم ویکتوری[9] نویسنده کتاب شگفتیهای جهان میگوید:
حقیقتِ علمی یعنی آن چیزی که وجود دارد و ما میتوانیم یا آن را ببینیم یا اینکه لمسش کنیم و یا اینکه مهمتر از آنها، اثرش را ببینیم. ممکن است چیزی وجود دارد ولی با یک صورتی است که ما نمیتوانیم ببینیم مثلاً ماده نیست که ما بتوانیم ببینیم و یا نمیتواند نوری را از خودش ساطع یا منعکس کند…
از نظر علمی هیچ چیزی وجود ندارد مگر اینکه دیده یا لمس شود یا اینکه اثرش را ببینیم که بهترین مثال اثر، جاذبه هست مانند راه رفتن بر روی زمین که اثری برای جاذبه هست.[10] اما به طور کلی در علم برای اثبات یک حقیقت یا شیء دو راه داریم:
1. روش اول این است که حقیقت را از طریق دیدن کشف کرده و پی به وجودش ببریم. مثلاً ما با دیدن یک سیب پی به وجود آن میبریم و… یعنی با حواس خودمان میتوانیم پی به وجود چیزها و حقایق اطرافمان ببریم.
2. روش دوم این است که برخی چیزها را مستقیم نمیتوانیم پی به وجودشان ببریم زیرا قابل مشاهده و لمس نیستند ولی ما اثرات آنها را مشاهده میکنیم و از طریق این اثرات است که پی به وجودشان میبریم.
بهترین و سادهترین مثال برای درک اثر، میتوانیم نیروی جاذبه (گرانش) را ذکر کنیم که قابل مشاهده نیست اما اثراتش قابل درک و محاسبه است و ما دائماً با آن سروکار داریم و یکی از 4 نیروی سازنده جهان ماست. سیبی که از درخت میافتد را مشاهده میکنیم (اثر) و از طریق این مشاهده پی به وجود نیروی گرانش (موثر) میبریم درحالیکه این نیرو را نمیبینیم و صرفاً برای آن اسمی انتخاب کردیم که عبارتست از گرانش (جاذبه).
در حقیقت ما فقط میدانیم که گرانش، همان چیزی است که وقتی میخواهید از یک بلندی بپرید شما را به زمین میرساند. همان چیزی که باعث میشود در حین کج کردن لیوان محتویاتش به دهان شما رود. همان چیزی که جوهر خودکار را به پایین فرامیخواند تا شما بتوانید با آن بنویسید؛ و اگر این نیرو نبود، هیچیک از این کارها ممکن نبود.
در قرن هفدهم، آیزاک نیوتن اولین شخصى بود که به طور رسمى ارتباطى بین افتادن سیب به زمین با “افتادن” زمین به دور خورشید را برقرار کرد. نیروى موثر در هر دو مورد گرانش بود و نیوتن آن را فقط به عنوان جاذبهای که با افزایش جرم اشیاء و کاهش فاصله آنها قویتر میشد پذیرفته بود.
آلبرت اینشتین بعد از چند قرن آمد و تفسیرى ارائه کرد: طبق نظریه نسبیت عام او، گرانش یک ویژگى از فضا-زمان و تار و پودی از جهان است. هر چقدر شیئى جرم بیشترى داشته باشد، فضا-زمان را بیشتر خمیده خواهد کرد در نتیجه اشیاء نزدیکتر به طرف یکدیگر خواهند “افتاد”. اگر شیئى جرم کافى داشته باشد، میتواند امواج گرانشى قابلتوجهی ایجاد کند…[11] و ما هیچوقت انحنای فضا-زمان را ندیده و نخواهیم دید ولیکن نمیتوانیم منکر وجود چنین انحناهایی در جهان خود باشیم.
یا مثلاً عقل را تاکنون کسی ندیده و نخواهد دید ولی همه ما آن را از طریق مشاهده اثراتش قبول کردهایم مثلاً با مشاهده کردار و گفتار افراد پی به عقلانیت آنها میبریم یعنی با مشاهده اثراتی پی به وجود عقل در فردی میبریم یا با مشاهده رفتاری در حیوانی متوجه میشویم عقل ندارد و…
اگر بگویند فردی سفید است با مشاهده رنگ پوست او، صحت این ادعا را بررسی میکنیم ولی وقتی بگویند فردی عاقل است صحت ادعا را این بار با مشاهده رفتار، کردار و گفتار فرد که اثراتی برای عقل هستند بررسی میکنیم نه با دیدن چیزی به نام عقل بر روی سر فرد مورد نظر!
اما برای درک بهتر این موضوع (هر اثری، موثری دارد)[12] شما تصور کنید در اتاقی هستید و صدای گریه یک کودک را در بیرون اتاق میشنوید که متوجه خواهید شد کودکی در بیرون از اتاق در حال گریه کردن است (هر چند که او را نبینید) زیرا اثر نمیتواند بدون موثر باشد[13] و قطعاً عاملی در بیرون اتاق باعث ایجاد این اثر (صدای نوزاد) شده است هر چند که از ماهیتش دقیق باخبر نباشیم و ممکن است نوزاد باشد یا صدای تلویزیون. (ولی به هر حال موثری وجود دارد) که در این مثال شما با آنکه کودک یا تلویزیون و … را ندیدید ولی از اثرش، یعنی صدای کودک متوجه وجودش شدید و پی به موثر آن بردید. و از این دست مثالها زیاد هستند.
«من نمیدانم به چشم مردم دنیا چگونه به نظر میآیم اما در چشم خودم شبیه کودکی هستم که در کنار دریا به بازی مشغول است و هر از گاهی از یافتن سنگی صافتر یا صدفی زیباتر[14] شادمان میشود، درحالیکه اقیانوس عظیم حقیقت کشف نشده، پیش چشم او گسترده است.» آیزاک نیوتن
آری حقایق زیادی وجود دارند که یا باید با رفع محدودیتها آنها را کشف کنیم یا با بررسی دقیقتر اثرات آنها. در نتیجه از آنجا که هر اثری طبق اصل علیت باید موثری داشته باشد ما میتوانیم با بررسی اثرات هر چیزی پی به وجود آن چیز ببریم. یعنی موثر ها را میتوان از طریق اثراتشان هم شناخت.
از نقطه نظر علم، هیچ چیز وجود ندارد مگر اینکه ما بتوانیم آن را مشاهده کنیم و یا اینکه بتوانیم اثرش را مشاهده کنیم پس منطقی است که موجودات غیر قابل مشاهده وجود ندارند تا وقتیکه ما اثرات آنها را مشاهده کنیم. از این رو این استدلال که تا وقتی ما خدا را نبینیم، او را قبول نمیکنیم اشتباه است زیرا میبایست اثرات را نیز بررسی کنیم.
رابرت بویل میگوید: «وقتی با تلسکوپهای قوی به ستارگان و سیارات مینگرم و… هنگامیکه با میکروسکوپهای دقیق، ساختار شگفتانگیز طبیعت را مشاهده میکنم و آن زمان که با چاقوی تشریح به مطالعه کتاب طبیعت میپردازم خود را با سراینده مزامیر همنوا میبینم و میگویم: خداوندا آثار تو چه متنوع و گوناگون است و تویی که با حکمت و تدبیرت همه را آفریدی.»[15]
پس سوال را باید به این صورت مطرح کنیم که: خدایی که دیده نمیشود با چه اثراتی وجودش اثبات میشود؟ برای پاسخ به این سوال باید با دو قاعده «فاقد شیء، اعطا کننده شیء نیست» و «صفت اثر، دلالت بر صف موثر دارد» آشنا شویم.
در بخش قبل آموختیم که هر اثری، موثری دارد زیرا هر معلولی دارای علت است و به کاربرد این روش در علم اشاراتی شد؛ اما در مواقعی که ما اطلاعات بیشتری در مورد موثر بخواهیم چه باید بکنیم؟ برای مثال فکر کنید مجسمهای را مییابید. در نتیجه ما اثری را یافتهایم و میدانیم که قطعاً موثری دارد اما موثر آن کیست؟ مثلاً آن موثر میتواند یک درخت، یک شامپانزه، یک گاو، یک طفل انسان، یک انسان عقبافتاده یا یک انسان هنرمند خلاق باشد؛ اما چگونه میتوانیم دقیقاً یکی از این موثرها را انتخاب کنیم؟
در اینجا قاعده «فاقد شیء اعطا کننده شیء نیست» و «قاعده صفت اثر دلالت بر صفت موثر دارد» به کمک ما خواهند آمد. فاقد شیء، اعطا کننده شیء نمیباشد یعنی کسی که میخواهد چیزی عطا کند بایستی آن را داشته باشد و الا قابلیت اعطا ندارد و این قاعده یک اصل از بدیهیات اولیه عقلی است، پس نیاز به اثبات ندارد، چنان چه قابل رد، تکذیب و نفی نیز نیست.
قاعده فاقد شیء اعطا کننده شیء نیست به زبان ساده میگوید: «کسی که چیزی را ندارد، نمیتواند آن چیز را به دیگری عطا نماید». به عنوان مثال کسی که سواد ریاضی ندارد، نمیتواند ریاضیات را تعلیم دهد یا کسی که پول ندارد، نمیتواند به دیگری پولی بدهد.
پس متوجه شدیم که طبق قاعده فوق بین علت و معلول رابطهای وجود دارد و هر چیزی یا کسی نمیتواند موثر باشد بلکه باید دارای آن ویژگی موجود در اثر در مرتبه اعلی باشد.
حال در اینجا میبایستی ویژگی ها و صفات موجود در اثر را بررسی کنیم تا بتوانیم موثر دارای آن صفات را پیدا کنیم و به عبارتی در اینجا از قاعده صفت اثر، دلالت بر صفت موثر دارد استفاده میکنیم. مثلاً اگر علم وجود دارد، علیم هم وجود دارد، اگر زیبایی وجود دارد، پس جمیل و جمال بخش نیز وجود دارد.
صحت این دو قاعده «صفت اثر، دلالت بر صف موثر دارد» و «فاقد شیء، اعطا کننده شیء نیست» در تجارب و مشاهدات علمی نیز اثبات شده است؛ اما باز میگردیم به سوال بالا، پس طبق قاعده فاقد شیء اعطا کننده شیء نیست متوجه شدیم که همه گزینههایی که به عنوان موثر ذکر شدند نمیتوانند موثر حقیقی مجسمه باشند و طبق قاعده صفت اثر دلالت بر صف موثر دارد، میتوانیم صفات مجسمه (اثر) را بررسی کنیم و هر یک از موثرها که واجد آن صفات بودند را به عنوان موثر معرفی کنیم.
در مجسمه ما صفاتی نظیر هنر، خلاقیت و ظرافت را میبینیم و در نتیجه متوجه میشویم که موثر حقیقی باید، هوشمند، خلاق و هنرمند باشد در نتیجه موثر آن مجسمه، انسان هنرمند است نه شامپانزه و … .
برای درک بهتر صفت اثر، دلالت بر صف موثر دارد به این مثال توجه کنید: شما وقتی ساختمانی را میبینید ناخودآگاه خواهید فهمید که مهندسی آن را ساخته است بدون آنکه نیاز باشد آن مهندس را در حال ساختن ببینید یعنی وجود یک مهندسی که نقشهای طراحی کرده و بعد توسط کارگرانی آن نقشه را اجرایی کرده است را قبول دارید.
نظم و پیچیدگی نهفته در ساختمان، دلیلی محکم است که فردی آگاه آن را هدفمند ساخته است و آنقدر درک این موضوع آسان است که شما بدون دیدن آن مهندس در حال ساختن ساختمان و حتی بدون دیدن خود آن مهندس، وجود او و اینکه این ساختمان ساخته اوست را قبول میکنید هر چند او را نشناسید؛ زیرا عقل طبق قاعده صفت اثر دلالت بر صفت موثر دارد، حکم میکند که نظم و ساختار موجود در ساختمان، نیازمند موثری ناظم، هدفدار و طراح میباشد؛ و این ساختمان به صورت تصادفی و یا بهوسیله وزش باد و فرسایش به وجود نیامده زیرا غیر محتمل میباشد و نیز عدم آن را خلق نکرده زیرا فاقد شیء اعطا کننده شیء نیست. از این رو حتی اگر مهندس را نبینید اما لزوم وجود او را میپذیرید.
برای درک بهتر این موضوع وقتی شما مجسمهای را میبینید صفت هنر و خلاقیت را در آن میبینید و اگر کسی از شما بپرسد که چه کسی این مجسمه را آفریده؟ پاسخ خواهید داد فردی هنرمند و خلاق. یعنی ما با دیدن صفات موجود در مجسمه (اثر) متوجه میشویم که خالقی (موثر) میتواند آن را به وجود بیاورد که دارای آن صفات باشد یعنی یک هنرمندِ خلاق.
مثلاً با مطالعه متنی علمی (اثر) متوجه میشویم که فردی عالم (موثر) آن را نوشته است.
متن = اثر
علمی = صفت اثر
عالم = صفت موثر
نتیجه = موثر باید دارای صفت اثر در مرتبه اعلی باشد یعنی باید بتواند اثری علمی به وجود بیاورد. مثلاً فردی که آشنایی با ادبیات و زبان فارسی ندارد نمیتواند اثری نظیر شاهنامه فردوسی را بیافریند و همچنین برای خلق متون علمی در حوزههای فیزیک و شیمی و … نیز باید موثر، عالم در آن حوزه ها باشد.
همچنین برای شناخت خداوندی که دیده نمیشود نیز میتوانیم همین روش را به کار بگیریم. یعنی با موصوف به صفت کردن اثرات خداوند در جهان هستی، وجود موثری واجد آن صفات در مرتبه اعلی را اثبات خواهیم کرد. به تعبیر دیگر با اثبات صفاتی نظیر قانونمندی، نظم و هدفمندی در جهان پی به موثری قانونگذار، ناظم، هدفدار و آگاه (خدا) میبریم؛ و البته این را هم میدانیم که فاقد شیء اعطا کننده شیء نمیباشد پس جهان از عدم به وجود نیامده بلکه موثری دارد که آن را آفریده است.[16]
همچنین برای شناخت خداوندی که دیده نمیشود نیز میتوانیم همین روش را به کار بگیریم. یعنی با موصوف به صفت کردن اثرات خداوند در جهان هستی، وجود موثری واجد آن صفات در مرتبه اعلی را اثبات خواهیم کرد. به تعبیر دیگر با اثبات صفاتی نظیر قانونمندی، نظم و هدفمندی در جهان پی به موثری قانونگذار، ناظم، هدفدار و آگاه (خدا) میبریم؛ و البته این را هم میدانیم که فاقد شیء اعطا کننده شیء نمیباشد پس جهان از عدم به وجود نیامده بلکه موثری دارد که آن را آفریده است. [16]دانلود PDF مقاله «عدم مشاهده چیزی نفیکننده وجود آن نیست»
چگونه میتوانیم به صورت علمی پی به وجود اثرات خالقِ غایبِ شاهد ببریم و وجود او را همچون گرانش یا عقل درک کرده و قبول کنیم؟! این سوالی است که تاکنون برای یافتن پاسخ آن، شاهد جدال احسن و علمی بین خداباوران و خداناباوران نبودهایم؛ و در بیشتر موارد ما شاهد استفاده عمده خلقت گرایان (علمای ادیان و مقلدینشان) از شکافهای علمی میباشیم نه استفاده از نظریات محکم و اثبات شده علمی و دلایل محکم عقلی. احمد الحسن در این رابطه میفرمایند:
معتقدم كه رويارويی فكري و علمي با الحاد و خداناباوري به سطحي رسيده كه نياز به دخالتي الهي دارد، لذا آنچه را که براي مبارزه با اين قضيه كه امروزه مهمترين مسئله براي دين و ايمان به شمار ميرود، لازم بود انجام دادم. معتقدم كتاب توهم بیخدایی تمام موازين الحاد را زير و رو نمود. چرا كه با گذشت مدتزمان نهچندان كوتاه از نشر كتاب، هنوز پاسخی كافي از سوي خداناباوران براي رد اثبات مسائل علمي كه خودشان پیشبینی نمودهاند و در كتاب توهم بیخدایی آمده مطرح نشده است.[17]
برای اولین بار فرستاده خداوند احمد الحسن با تألیف کتاب گرانبهای توهم بیخدایی (معجزه قرن) به این سوال مهم که اثرات خداوند در جهان ما چیست؟ پاسخ علمی داده است و به نقد نظرات ملحدینی نظیر پروفسور ریچارد داوکینز و استیون هاوکینگ پرداخته است.
برای آگاهی کامل از این اثرات خداوند در جهان هستی، مطالعه کتاب توهم بیخدایی و سلسله مقالات «اثرات خداوند در جهان» که توسط کارگروه توهم بیخدایی (تحت اشراف موسسه وارثین ملکوت) منتشر خواهد شد را به شما توصیه میکنیم.
اکنون به اختصار به یک مورد از آنها یعنی نظم حاکم بر حیات زمینی میپردازیم. وجود نظم در جهان هستی و حیات زمینی از مسلمات میباشد و این نظم دلالت بر وجود ناظمی آگاه دارد. البته برخی از خداناباوران نظیر پروفسور ریچارد داوکینز نظم موجود در حیات زمینی را در اثر فرگشت میدانند و فرگشت را فاقد هدف بلند مدت در نظر میگیرند و در نتیجه موثر فرگشت را طبیعت کور و نابینا معرفی میکنند!
مقدمه اول: فرگشت هدف بلند مدت ندارد
مقدمه دوم: صفت اثر دلالت بر صفت موثر دارد
نتیجه: موثر نظم حیات زمینی یا فرگشت، طبیعت کور و نابیناست
سید احمدالحسن با نقد مقدمه اول و ارائه شواهد علمی و استدلالهای صحیح منطقی خلاف آن را در فصل 4 کتاب توهم بیخدایی اثبات میکند. سید احمد الحسن اثبات میکند که جهشهای ژنی، صد در صد تصادفی نیستند و اساساً فرگشت بدون هدف بلند مدت نمیتوانست دستاوردهای کنونی را بدست آورد و با اثبات صفت هدفمندی در فرگشت، موثری هدفدار و آگاه را اثبات میکنند.
مقدمه اول: فرگشت (تکامل) هدفمند است.
مقدمه دوم: صفت اثر دلالت بر صفت موثر دارد
نتیجه: موثر فرگشت، آگاه و هدفدار می باشد (خدا)
از آنجا که هدف ما در این مقاله بررسی دقیق اثرات نیست و صرفاً برای فهم بهتر موضوع مثال بالا را ذکر کردیم، به توضیح بیشتر اثرات نمیپردازیم ولی میتوانید جهت کسب اطلاعات بیشتر کتاب توهم بیخدایی و مقالات اثرات خداوند در جهان را مطالعه نمایید.
احمد الحسن مینویسند: چگونه خدا را در مخلوقاتش ببینیم؟ صورت دیگری که به ما نشان میدهد در صورت وجود قانون، قانونگذار هم وجود خواهد داشت: در حقیقت اینکه ما نمیتوانیم قانونگذار را ببینیم، نفیکنندهی استدلال ما بر اینکه قانونمندی، نشان از قانونگذار دارد، نمیباشد؛ چرا که وجود قانون و برنامه، دال بر وجود قانونگذار و برنامهریز است؛ حتی اگر ما این قانونگذار و ضابطه آفرین را نبینیم و همین که قانون و ضابطه را دیدیم به وجود او پی میبریم.
به عنوان مثال در نظر میگیریم که در سیارهی دیگری غیر از زمین زندگی بسیار هوشمندانهای جاری است و ساکنان آن سیاره میخواهند از طریق رایانهها و رباتهای خاص خود که در زمین ساخته میشود بر زمین سیطره یابند. آنها به زمین پیام الکترونیکی میفرستند. این پیام در واقع عبارت است از نقشهی تولید رایانهها و رباتهای حرفهای مجهز به فنآوریهای بسیار پیشرفته که برای ما ناشناخته است و از هوشمندی نیز برخوردار میباشد. هنگامیکه این پیام الکترونیکی به ما برسد از طریق شبکهی اینترنت به کارخانههای ساخت مدارات الکترونیکی، رایانهها و رباتها میرود و به صورت الکترونیکی اجرا میشود، ولی از آنجا که عوامل دیگری در فرآیند مونتاژ و تولید دخالت دارد -مثل خود ما- انتظار داریم که دستاورد اجرایی شدن پیام الکترونیکی عبارت باشد از: رایانههای بسیار بد، از ریخت افتاده و معیوب و همچنین رایانههای عادی و همینطور رایانهها و رباتهای بسیار هوشمندی که آن پیام الکترونیکی در اصل به دنبال تولید آنها بوده است. اگر آن پیام الکترونیکی منجر به ساخت رایانهها و رباتهای هوشمند و پیشرفته شود، -هوشی که محصول مواد شیمیایی است- سپس به طور کامل بر زمین و بر فرآیند تولید و بازسازی در آن سیطره یابد و ما این نتایج را به عینه شاهد باشیم ولی ندانیم که نقشهی آن از کجا آمده است، بسیاری از ما نقشهی مزبور را به بروز خطا در رایانههای اصلی یا شبکهی اینترنت یا ویروسهایی که وارد سیستم کارخانهها شده و… نسبت میدهیم؛ و چه بسا نشانهی آن را نیز رایانهها و رباتهای معیوب و سالمی که تولید شده است بدانیم.
در حقیقت این همان کاری است که نظریهپردازان الحادی با تکیه بر نظریهی داروین انجام میدهند، یعنی افرادی همچون پرفسور داوکینز و کسانی که با او همداستان هستند، ولی یک فرد عاقل با دیدن این دستاوردها، آن را بهگونهای منطقی تحلیل و بررسی میکند و با توجه به دلایل و اشارات موجود درمییابد که در پس آنها نظمدهنده و قانونگذاری وجود دارد که آنها را پس از سازماندهی و برنامهریزی، فرستاده تا با امکانات موجود در زمین، در این سیاره عملیاتی شود. هوشمندی یک هدف است و یکی از روشهای تحقق آن، مواد شیمیایی شناخته شدهای است که به وفور در زمین یافت میشود؛ همان موادی که دستگاه عصبی از آن تشکیل شده است.[18]
بنابراین اگر چه ما نمیتوانیم خدا را ببینیم ولیکن میتوانیم وجود خداوند را از طریق اثراتش در جهان هستی و حیات زمینی درک کنیم.
لینک مطالعه آنلاین کتاب توهم بی خدایی
دانلود PDF مقاله «عدم مشاهده چیزی نفیکننده وجود آن نیست»
[1] قرآن، اعراف، 143
[2] قرآن، انعام، 103
[3] نهج البلاغه، خطبه 49
[4] نهج البلاغه، خطبه 109
[5] نهج البلاغه، خطبه 179
[6] استیون هاوکینگ، جهان در پوست گردو، ص 270
[7] https://phys.org/news/2015-09-theory-parallel-universes-maths-science.html
[8] البته با تعریفی صحیح (یعنی پذیرفتن هدف بلند مدت برای فرگشت و نیز تصادفی محض نبودن جهش های ژنی)
[9] پژوهشگر فضایی، نویسنده و برنامهساز تلویزیونی است و عضو انجمن موشکی آمریکا، جامعه فیزیک آمریکا و جامعه فضانوردی آمریکا و عضو انجمن سیگما سای بوده است.
https://en.wikipedia.org/wiki/Ebrahim_Victory
[10] https://www.youtube.com/watch?v=TgpbKimpRds
[11] http://discovermagazine.com/2016/oct/the-root-of-gravity
[12] هر اثری، موثری دارد
[13] طبق اصل علیت (هر معلولی علتی دارد)
[14] یکی از این صدف های زیبا که نیوتن پی به وجودشان برد همان نیروی گرانشی بود که هیچ وقت آن را ندید.
[15] Emerton, Norma. “Arguments for the existence of God from nature and science,” 1994. P. 26
[16] برای کسب اطلاعات بیشتر فصل 6 کتاب توهم بی خدایی را مطالعه نمائید
[17] متن دیدار احمدالحسن در 27 آذر 1394 با موضوع الحاد
[18] احمد الحسن، کتاب توهم بی خدایی، ص257 – 258
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More