در میان انبوه داستانهای گذشتگان مشاهده میکنیم که خداوند سبحان، پیوسته فرستادگان را بهسوی مردم فرستاده است و آنان، بشارت میدهند و انذار میکنند و آنان را بهسوی حق و راه مستقیم دعوت فرامیخوانند. راهنمایانی که در هر سختی و شرایطی، مسیر نجات را نشان میدهند و به اصلاح امور مردم میپردازند؛ اما مردم از مسیر مستقیم او بهسوی بیراههها گمراه میشوند.
اصلاحگران حقیقی کسانی هستند که در این راه از همۀ حق خود میگذرند و با فداکاری، راه نجات را تقدیم امتها میکنند. مَثل اصلاحگر مانند داستان دو خانمی است که در زمان هارون عباسی مدعی میشوند مادر یک کودکاند که حاکم با عجز در فهم واقعیت، مسئله را به بهلول ارجاع میدهند و او نیز این راهحل را پیشنهاد میدهد که کودک را به دو نیم تقسیم کنند و به هر مادر نیمی از آن کودک را بدهند؛ پس با این قضاوت یکی از خانمها فریاد میزند او کودک من نیست. بهلول برای حُضار در مجلس دلیل آورد که کودک از آنِ زنی است که از حقِ خود گذشت؛ چراکه نتوانست رنج دیدن کودک خود را ببیند و کودک را به او داد.
خوب است که مردم سرهای خود را بالا بگیرند و با دقت به اوضاع و شرایطی که در بین آنها جاری است، بنگرند. چه کسی حق حقیقی خود را رها میکند تا مبادا آزاری در پسِ این طلب برای مردم باشد؟ و چه کسانی حق را بر دوش خود انداخته و آن را به غارت میبرند.
باید از خود بپرسیم که چه اصلاحی را در میان خود میخواهیم؟ و چه اصلاحی را در بین خود مشاهده میکنیم؟
نقش سید احمدالحسن(ع) بهعنوان رهبر حقیقی مانند نقش تمام حجتهای خداست. مردم را به راه حق و درست هدایت میکنند. در صورت پذیرش مردم و ایمانآوردن آنها، برمیخیزند و سعی در اصلاح فساد میکنند؛ این مسئله را در رفتار امام علی علیهالسلام مشاهده کنیم که به دلیل سرپیچی و یارینرساندن مردم، به مدت 25 سال خانهنشین بودند.
خداوند متعال میفرماید:
(وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ)
(و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مىكند كه در زمين فساد کند و كِشت و نسل را نابود سازد؛ و خداوند تباهکاری را دوست ندارد). (بقره، 205)
در هنگامهای که احزاب فاسد و خرابکار، هریک منافع مردمی را بهنفع خود مصادره میکنند و آیندۀ جوانان یک سرزمین را به هر طریقی که بتوانند به تباهی میکشانند، پیشنهاد برای داشتن دولتی مستقل از هرگونه بازی حزبی و تمایلات درونی، جز این نیست که صاحب حق بار دیگر حقش را فدای اصلاح و نجات میکند. این راهحلی است از سوی صاحب حقی از جنس خود مردم برای مردم، تا نجات از ظلم و عذاب را در پیش بگیرند.
این راهی نیست که صاحب حقیقی به حقش برسد و احیای حق غصبشدهاش نیست؛ بلکه یگانهراهحل اصلاح بین مردم است. اصلاح برای درمان فسادی که رنگش بر همۀ جانها پاشیده شده است و گریزی از تبعات آن برای هیچکس باقی نمانده است. فسادِ رویگردانی از خداوند و حاکمیت خداوند بر زمین، در تکاپوی برقرارکردن حاکمیتی که بر اساس امیال و خواستهای انسانی است؛ پس اصلاحگری برای زدودن این فساد همان احیای حق الهی و برپاساختن کرسی برای نمایندۀ خداوند بر روی زمین، در همۀ ابعاد و بالاترین حد است.
«من برای حل بحرانِ پانزدهسالهٔ عراق پیشنهادی مطرح کردم و آن را بر مردم عراق و شیوخ و بزرگان عشایر عرضه نمودم؛ و تا الآن غالب شیوخ و بزرگان عشایر، این پیشنهاد را تأیید کردهاند؛ فکر نمیکنم که این مسئله، سرپرستی و کفالت مردم عراق باشد؛ بلکه چیزی که ممکن است سرپرستی و اجبار و وادارکردن مردم عراق نامیده شود، توجیه نتایج انتخابات تقلبی است که اکثراً در آن شرکت نکردهاند». [1]
در قعر این فساد، جانهای مردم است که به زیر کشانده میشود. مردمانی که به زجرکشیدن و این رویگردانی راضی شدهاند و بهگونهای واژگون شدهاند که نهتنها حق و اصلاح را انتخاب نمیکنند؛ بلکه آنها با آغوش باز به این قعر فساد پناه میبرند. در بحبوحۀ این فساد، راهی برای اصلاح باقی نمیماند و عرصه برای نجات تنگتر میشود. عواقب و نتایج فساد حاصل از پشتپازدن به حاکمیت خداوند به جایی میرسد که نجاتی جز چنگزدن به خداوند باقی نخواهند ماند. خداوند در این هنگام مردم را بهسوی صاحب حق سوق میدهد تا آنها را در پشتِ موجهای پیدرپی به ساحل امن رهنمون باشد. اصلاح دلسوزانهای که برای آنها قرار میگیرد، حتی انتخابش برای آنها سخت نیست؛ زیرا از جنس خواست و میل خودشان است.
«و اما مسئلۀ پرسش تو دربارۀ انتخاباتی که نتیجهاش تعیین حاکم اصلی است که خون [جان]ها به دست اوست، یا مشارکت در نظام حکومتی از باب اضطرار یا برای بهوجودآوردن تغییر مثبت، جایز نیست؛ مگر درحالیکه امام معصوم اجازه دهد؛ آنهم بهسبب حالتی معین یا شرایطی مشخص؛ مانند اجازهای که امام علی(ع) به بعضی از اصحابشان دادند تا در حکومت خلفا مشارکت کنند و بعضی از آنان در حکومت برخی مناطق اسلامی مشارکت کردند، یا مانند اجازۀ امام موسی کاظم(ع) به برخی از اصحابشان برای مشارکت در حکومت بنیعباس، یا مانند آنچه برای خود حضرت یوسف(ع) و امام علی بن موسی الرضا (ع) رخ داد.» [2]
با وجود روشنی این حقیقت، اکثر مردم آن را درنمییابند. امام علی(ع) بر غصب حق خود صبر میکند و نمیجنگد؛ بلکه به اصلاح بین مردم میپردازد. همانند آنچه امروز با سید احمدالحسن(ع) دوباره رخ داده است. نتیجۀ حاصل از اعمال فاسد، روشن ساخته که وضع عراق برای هیچیک از احزاب اهمیتی ندارد؛ زیرا اهلش نیستند.
حتی اگر مجبور باشند خون تمام عراقیها را بریزند. همان کسانی که در مدت پانزده سال اخیر بر عراق حکمرانی کردند و شکست خود را نشان دادند و همچنان به حکمرانی خود چنگ میزنند و بزرگترین دلیل این است که مصلحت سرزمین عراق برایشان ارزشی ندارد؛ اما برای سید احمدالحسن(ع) بسیار مهم است. ایشان(ع) در پیامی اهمیت موضوع عراق در نزد خویش را با این جملات توصیف فرمودند:
«وضعیت در عراق، تحمل سکوت را ندارد و فردی که سکوت یا ایستادن روی دامنه را انتخاب کند، بهزودی در مقابل خداوند و تاریخ، موردحساب قرار میگیرد؛ و به همین سبب، بشخصه و برای برائت ذِمّه [انجاموظیفه] مقابل خداوند و تاریخ و مردم عراق، بهزودی انشاءالله راهحلی را پیشنهاد میدهم که قابلیت اجرا داشته باشد و بتواند عراق را از حالت افتضاح ـکه احزاب خراب، باعث به وجودآمدن آن شدندـ نجات دهد.» [4]
فردی به نام عارف حلی در فیسبوک از سید احمدالحسن(ع) در خصوص راهحل مشکلات عراق و نظرات سیاسی مطرحشده توسط ایشان پرسید و چنین پاسخ شنید:
این روشی است که صاحبش را با آن باید شناخت. کسی که به دنبال نجات است مردم را با راهش به نابودی نمیکشاند تا بگوید من حق هستم بلکه او خودِ نجات میشود و نقشش،اصلاحگری جامعه میشود. او خود حق میشود و از خود میگذرد، تا راه را بگشاید. اصلاحگر حقیقی بسیار صبر میکند. در برابر غصب حقش سکوت میکند تا امور اصلاح شود. ایشان خواهان جنگ نیست. جنگ و قتال در هیچ زمانی راهحل مناسب خداوند و حجج الهی نبوده است. اهل حق بسیار صبر و استقامت میکنند و هدفشان نجات است.
«فردی که خواستار اصلاح است، گناهکاران را نمیکُشد؛ بلکه خواستار هدایتشان میشود و اخلاق نیکو را از خلال رفتار و روش خویش در زندگی، نسبت به آنان، به ایشان میشناساند.» [6]
معنای حقیقی اصلاح همان اخلاق نیکویی است که اوج آن را در فداکاری رهبر حقیقی میبینیم. زمانی که حقش غصب میشود با خضوع فراوان پا به عرصه میگذارد. حتی با اینکه او را طلب نمیکنند راهحل نجات را ارائه میدهد. این اصلاح همواره با فداکردن حق است که عظمت آن را تاریخ در فداشدن حق حسین بن علی (ع) مشاهده کرد. اصلاحی که نمایندۀ اندیشه و اخلاق و دلیل قیام حسین(ع) است.
(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ) (اعراف، 96)
(و چنانچه اهل سرزمینها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند ما برای آنها درب برکتهای زمین و آسمان را باز میکردیم).
هنگامیکه ستمگران بر مسند حکومت بنشینند و به مردم ستم کنند، خداوند متعال رهبری نیکوکار برای آنها میفرستد تا ستمدیدگان را نجات دهد؛ این رهبر با پیشنهادهای خود و بیان راهحلهایی آنها را نصیحت میکند تا عذاب را از آنها دور سازد؛ پس چنانچه پیشنهادها و راهحلهایش را بپذیرند، برکات از همه طرف بر آنها نازل میشود؛ اما چون ستمکاران در طول عصرها راهحلهای آسمانی را نپذیرند، عذابها از همهطرف آنها را احاطه خواهد کرد.
این داستان همیشگی تاریخ است که همواره تکرار میشود؛ اما بدون هیچ عبرتگیرندهای تنها نقشی بر تاریخ مینهد. جایگاه و نقش رهبر و حاکم حقیقی در میان مردم که با فساد به زیر کشانده میشود در حدی است که حتی فریادهای او در حل مسائل بینشان نیز ناشنیده میماند. مردمانی که انتخاب میکنند و ماحصل آن را میچشند؛ نعمتهای الهی یا عذابهای الهی که بر آنها فرود بیاید؛ اما بهراستی حتی شنیدن نصیحت رهبر حقیقی نیز نیازمند تفکر و بینش عمیق است.
راهنما و اصلاحگر حقیقی، همان حق آشکار است و نجات در وجود اوست. همگان به او نیازمندند؛ ازاینرو همواره راهحل نهایی را به مردم ارائه میدهد. بهطور مثال سید احمدالحسن(ع) در حدود پانزده سال برای برونرفت از مشکلات عراق به آنها پیشنهاد نجات داده است. مردم عراق را رها نکرده است و صبورانه با حقی که از او غصب شده است، راهحل دولت مستقل را مطرح کرده است.
—————–
1. https://www.facebook.com/Ahmed.Alhasan.10313/videos/1717726708274985
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمدلله ربالعالمین
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مشروعبودن حکومت فعلی، بر اساس همۀ ملاکهای مشروعیت و حقانیت به پایان رسیده است؛ و در انتخاباتی که لازم است، حکومت آینده را [روی کار] بیاورد، فقط تعداد اندکی از مردم عراق شرکت کردند؛ بهعلاوه اینکه دروغ و تزویرش مشخص شده است و ثمرهاش در بهترین حالت خود، حکومت غیرمشروعی است که ناتوان و ازکارافتاده و زشت است و چیزی ارائه ندادهاند؛ نه خدمات و نه چیز دیگر؛ و برای مردم عراق، امکانپذیر نیست که برخوردِ همان شخصیتهای سیاسی شکستخورده در مسائل عراق را تحمل کنند؛
بهرغم اینکه قطعاً و یقیناً، شکستش ثابت شده است؛ و فکر نمیکنم، احدی از مردم عراق، که عقل داشته باشد، منتظر خدماتی از سوی این افراد باشد؛ زیرا فردی که چیزی را ندارد، نمیتواند آن را اعطا کند و ببخشد [فاقدالشئ لا یعطیه] و تجربه پانزدهسالۀ ایشان را دیدیم که حیدر العبادی، آن را به شکست فضیحتباری کشانده است؛ و اگر تظاهرات به انقلاب مسلحانه تبدیل نشود، چه بسا در آینده [به انقلاب مسلحانه] تبدیل شود یا بهزودی، به انقلاب نظامی تبدیل شود؛
اول: حزبالدعوه، هجمه به ریاست وزرا را رها کند؛ چراکه عراق، از شما سیر شده است و آنچه در حکومت حزبالدعوه رخ داده است، کافی است، زیرا عراق را غارت کردید؛ پس بیش از این، منجر به ریختن خون عراقیها نشوید؛ و اگر رهبران حزبالدعوه وجدان دارند، چنگزدن به کرسی [حکومت] تا [لحظۀ] مرگ را رها کنند؛ وگرنه مردم عراق، آنان را مجبور به این کار میکنند؛ ولی در آن هنگام، پشیمانی سودی ندارد.
دوم: مکلفنمودن سید محمدجعفر محمدباقر صدر برای ریاست حکومت رهاییبخش؛ با درنظرگرفتن اینکه مستقل باشد و نمایندۀ هیچ وجود سیاسی یا شخصیت سیاسی نباشد، «نه سید مقتدی صدر و نه حزبالدعوه و نه دیگران»؛ و ایشان باید قانون و نظام سیاسیِ عراق را تعدیل کند؛ دوری ایشان، از زندگی سیاسی بیمار در عراق، بهترین دلیل این مسئله است.
سوم: ارائۀ نقشهای آشکار برای تکمیل خدماتِ اساسی در سراسر عراق، بر اساس سنجشهای زمانی آشکار و روشن.
چهارم: رهایی و نجات اقتصادی عراق، با تمرکز بر تکامل یک شهر یا دو شهر امکانپذیر است؛ به این شکل که [این شهر] نیرویی اقتصادی شود که دیگر استانهای عراق را بهسوی تکامل و پیشرفت اقتصادی حرکت دهد؛ اما اینکه مسائل اقتصادی [محدود] به روشهای بیهوده یا کوچک، در سطح استانها باشد، کارهایی بیبرنامه و بدون جدیت است و معمولاً هدف احزاب فاسد از این مسئله، دزدی اموال و حمایت از اتباع خودشان است که آنان را انتخاب کردند.
معتقدم شهر بصره شایستگی این را دارد که نیروی اقتصادی بزرگی در منطقۀ خاورمیانه و جهان شود؛ چراکه بندر عراق است؛ و نیز با توجه به موقعیت جغرافیایی و ثروتهای نفتی و کشاورزی و علتهای بسیاری که دارد؛ و شهر پیشنهادی دیگر، شهر موصل است؛ همچنین حقیقتاً دلایل فراوانی وجود دارد که انتخاب آن به همراه بصره را رجحان و برتری میدهد.
https://t.me/ghalam_ashab_ghaem_as/1123
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More