تنها قرار دم به دمِ بی قراریام
بی تو دلم گرفته، چو ابر بهاریام
بارانِ دیده، بغض مرا وا نمیکند
دائم به روز و شب ز جهانی فراریام
صد درد غربت و غم، صد طعنهی رقیب
زخمی به سینه شد، تو نیایی به یاریام؟
بر حال و روز عاشق مضطر عنایتی
شاها گدای کوی تو با آه و زاریام
هر چند قابلیت دل، کمترین حد است
ای احمد الحسن، نکند جا گذاریام؟!
احمد، گدایی درتان افتخار ماست
شاهم، اگر چه شهره به فقر و نداریام…
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More