اخلاق احمدی

معرفت حقیقی چیست؛ چگونه به آن دست یابیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله
انسان، تجلی لاهوت سبحان در عالم آفرینش است که هدف از خلقت او، رسیدن به خلافت و جانشینی خداوند متعال در زمین است. خداوند سبحان، آدم (ع) را به‌عنوان خلیفه و جانشین خود بر زمین قرار داد و این مقوله‌ای است که تمامی ادیان الهی بر آن صحه گذاشته‌اند؛ همچنین خداوند سبحان و متعال، تمامی فرشتگان را امر به سجده برای آدم (ع) کردند که این سجود، نماد خضوع و تذلل و گردن‌نهادن به فرمان کسی است که بر او سجده گزارده شده است. این اطاعت فقط تبعیت از فرمان خداوند سبحان و متعال نبوده است؛ چراکه در این صورت سجده‌گزاردن برای حضرت آدم (ع) کاری عبث می‌بود، درحالی‌که ساحت خداوند سبحان و متعال از بیهوده‌کاری بسی به دور است! این‌که آدم (ع) برای سجده‌گزاری برگزیده شده است، ویژگی خاصی دارد که باید به آن دقت کرد؛ مانند برتری حضرت آدم (ع) بر فرشتگان و علت برتری او (ع) نیز موضوعی است که باید به آن دقت شود تا بتوان هدف از خلقت انسان را درک کرد.
پس هدف خلقت انسان، رسیدن به مقام خلافت الهی یا وجه خداوند در زمین یا خدای در خلق است که خداوند متعال تمامی خلق را بر آن سرشته است تا این شایستگی را به او دهد و به این مقام دست یابد. در کتاب عیون اخبار الرضا، ج2، ص106 به نقل از ابا‌صلت هروی آمده است: «…به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا (ص) معنای این خبر چیست که روایت می‌کنند: «پاداش لا اله الا الله نظر به وجه خدای متعال است»؟ آن حضرت (ع) فرمود: ای اباصلت، هر‌کس خدای متعال را به وجهی چون وجوه وصف کند، کافر است؛ لیکن وجه خدای متعال، انبیا و فرستادگان و حجت‌های او هستند (درود خداوند بر ایشان)؛ کسانی که [شخص] به‌وسیلۀ آن‌ها، به‌سوی خدای بزرگ و دین و معرفت او توجه می‌کند و خدای متعال [در سوره قصص آیه 88] می‌فرماید: هرچه بر روی زمین است دستخوش فناست و وجه پروردگار صاحب جلال و اکرام توست که باقی می‌ماند…»

راهکار عملی دستیابی به معرفت:

سید احمدالحسن (ع) درباره راهکارهای عملی دستیابی به معرفت حقیقی، سخنان فراوانی بیان فرمودند که در این متن کوتاه، گزیده‌ای از کلام ایشان را نقل خواهیم کرد:
نخستین مرحلۀ سیر انسان به‌سوی خداوند متعال، معرفت ظاهری عقاید و عبادات است؛ که انسان با آشنایی کامل و مفصل به عقاید و عبادات، به تکلیف خود آگاه می‌شود؛ سپس به مرحلۀ دوم منتقل می‌شود و با تطبیق آنچه از مرحله نخست می‌داند و بدان عمل می‌کند، در آن ارتقا می‌یابد تا حقایق را بشناسد؛ یعنی عمل با عبادات و جهاد با نفس و شیطان و دنیا و زینت‌های آن؛ و نتیجۀ عمل، ارتقای انسان در آسمان‌های شش‌گانه ملکوتی مثالی و جزئی است که انسان پس از گذراندن این مراحل و صبر و تلاش، به معرفت حقیقی در آسمان هفتم کلی خواهد رسید و آن، آسمان پیامبران الهی و حجت‌های خداوند متعال است. پس از رسیدن به این مرحله، وظیفۀ او همانند وظیفۀ تمامی پیامبران و فرستادگان الهی، راهنمایی و آموزش دیگران، جهت رسیدن به آن مقام عظیم و نجات از گمراهی و ظلمت است.
این مسئله را بیشتر شرح دهیم؛ انسان، بدون عمل هرگز به عالم ملکوت (آسمان‌های شش‌گانه) نخواهد رسید؛ یعنی انسان همچنان زمینی خواهد بود و علم او از حیطۀ زمین فراتر نمی‌رود حتی اگر هزاران کتاب دینی و عقایدی و عباد‌ت‌ها را مطالعه کند؛ زیرا بر انسان واجب است به آنچه می‌داند عمل کند و شرط عمل باید اخلاص در آن باشد تا انسان بتواند ارتقا یابد و به شناخت حقیقی برسد.
باید توجه داشت که عمل کردن به چیزی که قبلاً آموختی، به‌تنهایی برای ارتقا به مرحلۀ بالاتر و آسمانی بالاتر ازآنچه که در آن بودی،کافی نیست؛ بلکه باید در عمل اخلاص داشت، چون عمل بدون اخلاص هیچ اعتباری ندارد؛ همان‌گونه که خواندن بدون دقت و فهم هیچ ثمره‌ای ندارد. [1]
«پس با اخلاص، انسان به ذکر حقیقی، توفیق می‌یابد و با ذکر، به معرفت دست می‌باید. از جمله راه‌های معرفت، الهام است و دستاورد الهام، بیشتر شدن معرفت است.» [2]
همچنین، باید توجه داشت که تلاش آدمی برای شناخت خویشتن، در هر مرحله، به شناخت خدا در مرتبه‌ای منجر می‌شود و درنتیجه، به متخلّق‌شدن به اخلاق پروردگار سبحان و آراسته‌شدن به صفات او می‌انجامد؛ تا حدی که انسان را ـ‌اگر مخلص و خالی از تعلق به منیّت باشدـ به آنجا می‌رساند که خدایِ در خلق یعنی صورت لاهوت و وجه لاهوت شود. در این مرحله و مقام، انسان عارف به خود می‌شود و معرفت او نسبت به خودش، همان معرفت او نسبت به پروردگارش است؛ چراکه او اکنون وجه الله است و خداوند به صورتی که با آن، به وی رو کنند، شناخته می‌شود. هر انسانی که با اخلاص به‌سوی خدا سِیر کند، به‌اندازۀ خودش و بر اساس سعی و اخلاصی که دارد، یعنی طبق صفات الهی که نفس وی به‌طور کمّی و کیفی دربر گفته است، وجه الله می‌شود؛ ازاین‌رو، وجه الله در خلق، فقط یک مرحله و مرتبه نیست؛ محمد (ص) وجه الله است، علی (ع) وجه الله است، فاطمه (ع) وجه الله است، حسن (ع) وجه الله است، حسین (ع) وجه الله است و ائمه (ع) وجه الله هستند، مهدیین (ع) وجه الله هستند، انبیا و فرستادگان (ع) وجه الله هستند، سلمان فارسی وجه الله است، ولی هر‌یک به فراخور حال و وضعیت خود. صورت واقعی خدا در خلق، حضرت محمد (ص) است و درنتیجه، معرفت آن حضرت به پروردگار سبحانش، بالاترین و کامل‌ترین معرفت‌ها در خلایق است؛ زیرا این معرفت، عبارت است از معرفت او نسبت به خودش. در مخلوقات هیچ‌کس بیش از آن حضرت، نسبت به خودش شناخت ندارد؛ خودی که صورت لاهوت را به کامل‌ترین شکل ممکن منعکس می‌کند و کامل‌ترین در خلق است.
اگر فرض بگیریم که نفْسِ انسان، آیینه است و در آن قدرتِ بازتاب‌دادن صورت لاهوت به ودیعه نهاده شده، به هر مقدار که جهت این آینه بیشتر به سمت لاهوت باشد، صورت لاهوت در آن نیز کامل‌تر و روشن‌تر خواهد بود. کسی که به‌طور کامل رو به‌سوی لاهوت کند، صورت کامل لاهوت را منعکس خواهد کرد و کسی که در جهت‌دادن کامل آینه کوتاهی نماید، در صورت لاهوتِ منعکس‌شده در آینۀ وجودش، به همان مقدار کوتاهی‌اش، قصور رخ خواهد داد. شناخت فرد نسبت به لاهوت و پروردگارش، به مقدار همان تصویری خواهد بود که از آینۀ وجودش منعکس شده است؛ بنابراین کسی که در عمل، حقیقت نفْس خویش را بشناسد ـ‌تأکید می‌کنم در عمل؛ چراکه در اینجا، الفاظ و معانی کاربردی ندارد‌ـ به مقدار شناختی که نسبت به نفْسش دارد، پروردگارش را می‌شناسد.
اما برای شیوۀ عملی رسیدن به آن، خداوند سبحان و متعال یک راهکار عملی قرار داده و آن را در قرآن کریم نازل فرموده است؛ به‌عنوان‌مثال شما با خواندن سورۀ إسراء و تدبّر در آن، درمی‌یابی که این راهکار را خداوند سبحان، آشکارا بیان فرموده است.
حضرت محمد (ص) نیز انگیزه و علت بعثت خود را در این جملۀ منحصر و خلاصه، بیان فرموده است: «من فقط برای به‌کمال‌رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده‌ام.» اگر از من بخواهی که این شیوه را در یک عبارت خلاصه کنم، به شما می‌گویم که «خودت را بکش، پروردگارت را بشناس.» نفس انسانی، نور و ظلمت است و آدمی به مقدار سیطرۀ نور و واپس‌گرایی ظلمت در نفسش، به پروردگارش شناخت و معرفت می‌یابد. اگر بخواهم «اسامی» را با «وجه‌تسمیه» آن‌ها، برای شما بازخوانی کنم، می‌گویم: نور، «هُوَ» است و ظلمت، «منیّت». هرگاه در مقابل «هو» بگویی «من»، می‌بینی که ظلمت در نفس تو گسترش یافته است و شما از معرفت دور شده‌ای و بیش‌ازپیش به جهل و کوردلی، نزدیک شده‌ای؛ و هرگاه در مقابل «من» از «هو» دم زدی، می‌بینی که نور بر صفحۀ وجودی شما هیمنه و سیطره یافته تا جایی که انسان درمی‌یابد وجودش گناه است؛ زیرا چیزی که او را به‌عنوان موجودی متمایز‌، هویت ‌بخشیده، آمیختگی وی با ظلمت است؛ چیزی که منبعش منیّت و خواست او برای وجود و بقا در مقابل «هو» سبحان و متعال است؛ از همین رو، علی (ع) در دعای صباح فرموده است: «معبودا! با گرایشم به خواهش نفس، بر خود ستم کردم. پس وای بر من اگر آن را نیامرزی!» درحالی‌که ابلیس با گفتنِ «من» هلاک شد: (خداوند گفت: وقتی تو را به سجده فرمان دادم، چه چيز تو را از آن بازداشت؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريدی و او را از گل) پس، از آن، بر حذر باش. [3]

اما آیا راهی هست که انسان، معرفت و ایمان خود را حقیقی، مستقر و زوال‌ناپذیر کند؟

سید احمد‌الحسن (ع) در کتاب در محضر عبد صالح، جلد 1، در پاسخ به سؤال یکی از انصار فرمود:
زمانی به دست می‌آید که او، خود، معرفت باشد؛ کسی که در آتش می‌سوزد و به آتش تبدیل می‌شود؛ ولی اگر منظور شما انجام دادن عملی است که به این نتیجه برساند:
اولاً، خودش را با تمام آنچه خدا به او فرمان داده و هرچه به آن رهنمون شده، منطبق کند، به هر خُلقی که خدا می‌پسندد آراسته شود، از هر خُلقی که مورد رضای خدا نیست دوری گزیند، سپس نه در طلب بهشت باشد نه در طلب دور شدن از آتش و نه هیچ‌چیز دیگر؛ بلکه فقط در درگاه الهی بایستد و به آنچه خواست حضرت حق است، عمل کند؛ سپس بداند که اگر بگوید: مرا شفا بده، به من عطا کن، مرا رزق برسان، با من چنین و چنان کن، در همۀ این دعاها می‌گوید “من”.
برای وی همین کافی است که در درگاه الهی بایستد و خدا با فضل و بخششی که بر او روا می‌دارد، او را به کار گیرد. او باید به چنین وضعیتی، کاملاً قانع و خرسند باشد. اگر خداوند سبحان از زمانی که دنیا را آفرید تا هنگام فرا‌رسیدن روز قیامت او را به کار گیرد سپس او را وارد آتش کند، با او به احسان رفتار کرده است؛ و چگونه محسن نباشد، درحالی‌که او، مرا از عدم به وجود آورد و سپس گرامی‌ام داشت، به اینکه همچون سنگی مرا به کار گیرد تا هر طور که بخواهد آن را پرتاب کند و چه فضل و عنایتی بزرگ‌تر از این؟! حتی اگر خدا بعدازاین، مرا تا ابد در جهنم وارد کند باز هم با من به احسان رفتار کرده است؛ زیرا وی در هرچه که گذشته و در هرچه که می‌آید، محسن است. من بیش از آتش را سزاوارم؛ زیرا (پیوسته) به نفس خود نظر می‌افکنم.
انسان باید همواره بر درگاه خداوند بایستد و امید داشته باشد که خدا بر او عنایت کند و به کارش گیرد. عمل انسان برای خدا، نباید در مقابل چشم‌داشت و گرفتن پاداش و اجرت باشد؛ یعنی وی نباید بها و اجرتی طلب کند. فرض کن انسان بخشنده و بامروتی، برای فردی، خانه، ثروت، شغل و هر آنچه را در زندگی به آن نیاز دارد، بدون هیچ چشم‌داشت و درخواست جبرانی فراهم کرده و اکنون آن فرد، خدمتی ساده برای این بزرگوار انجام داده است؛ اگر او از این بزرگ‌مرد، پاداش و اجرت مطالبه کند، آیا او را انسان نیکی به شمار می‌آوری؟! همین قضیه در مورد خدا چگونه خواهد بود؟! اگر خداوند سبحان شما را به کاری گمارد، به شما ارجمندی عطا فرموده و کار شما برای او، شرافتی برای خودتان بوده و خیری خواهد بود که به خودتان رسیده است؛ پس چگونه در مقابل آن، خواستار پاداش و جبران (از سوی خداوند سبحان) هستی؟!

و در جای دیگر می‌فرمایند:

و اما پرسشی ممکن است به ذهن انسان خطور کند که هر انسانی چه مرد و چه زن، آیا می‌تواند پیامبر باشد، یعنی مقام نبوت داشته باشد و به آسمان کلی هفتم ارتقا پیدا کند و علومی را که خداوند متعال یادگیری آن را آسان نموده، به دست بیاورد؟ در پاسخ باید گفت: آری، نبوت محدود به مردان نیست و آنچه به مردان اختصاص دارد، فقط ارسال از جانب خداست؛ و درهای ارتقا و پیشرفت بر روی هر انسانی باز است و تفاوتی بین شخصی، با دیگری نیست؛

پس تفاوتی بین مرد و زن، عرب و غیرعرب، سفید و سیاه وجود ندارد. این باز‌بودن درها برای همه انسان‌ها مطابق قانونی صورت می‌پذیرد و آن قانون: (تمام دنیا جهل و نادانی است مگر جایگاه‌های علم و همۀ علم حجت است، مگر چیزی که به آن عمل شود و همۀ علم ریا و تظاهر است، مگر اینکه با اخلاص باشد و اخلاص همیشه در معرض خطر بسیار بزرگی است که شخص چگونه آن را به پایان برساند). همۀ مردم در این قانون مساوی هستند. [4]

پایان.
1. برگرفته از پرسش 493 کتاب پاسخ‌های روشنگرانه، جلد پنجم، با تعدیل در متن.
2. برگرفته از پرسش2 کتاب پاسخ‌های روشنگرانه، جلد اول، با تعدیل در متن.
3. برگرفته از پرسش323 کتاب پاسخ‌های روشنگرانه، جلد چهارم، با تعدیل در متن.
4. برگرفته از پرسش 493 کتاب پاسخ‌های روشنگرانه، جلد پنجم، با تعدیل در متن.

کاربر2

Recent Posts

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More

1 ماه ago

مدعیان خیر

مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More

2 ماه ago

آیا معجزه راه ثابت شناخت فرستادگان الهی است؟

 گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More

2 ماه ago

آیا فرگشت یک هدف کلان دارد؟

به قلم: شیث کشاورز   امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریه‌ای است که در جامعۀ علمی، به‌طور گسترده به‌عنوان توضیحی کاملاً… Read More

2 ماه ago

پاسخ به اتهام فرصت‌طلبیِ پیامبر(ص) و یادگیری ایشان از اهل کتاب

پاسخ به تئوفان اعتراف‌کننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More

2 ماه ago

«رؤیا» دریچه‌ای به‌سوی ملکوت

وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More

2 ماه ago