پاسخ به اخباری که دمشقی دربارۀ «حجرالاسود» می‌آورد

سلسله‌مقالات پاسخ به بدعت شمارۀ ۱۰۱ یوحنای دمشقی

قسمت نوزدهم

 چگونه ارزش آن (حجرالاسود) را پایین بدانیم، درحالی‌که طبق باور ما به‌منزلۀ دست راست خداست و هركس كه دست بر آن نهد، با خدای متعال دست داده است؟

• پیشگفتار

دمشقی که در سرزمین تحت سلطۀ امویان زندگی می‌کرد دو باور را که دربارۀ سنگ زاویه «حجرالاسود» شنیده است نقل می‌کند و سپس با این دو خبر از باب الزام وارد می‌شود و سعی می‌کند تا اسلام را با آن‌ها محکوم کند! به امید خدا کلمات او را می‌آورم و سپس به بررسی آن خواهم پرداخت؛ اما این نکته را نیز در ابتدا می‌گویم: ازآنجاکه او از باب الزام وارد شده است، این حق برای ما محفوظ است که ما نیز از روایات و اخبار اسلامی به او پاسخ دهیم. پس در این قسمت تمرکز زیادی بر اخبار اسلامی خواهیم داشت.

• بررسی خبر اول؛ سنگ، ابراهیم و هاجر (س)

دمشقی می‌گوید:
«پس برخی از آن‌ها می‌گویند که ابراهیم با هاجر روی آن رابطه داشته است.» پایان نقل‌قول.

می‌گویم:

موضوعی که باید به آن توجه داشت این است که طبق گزارش یکی از راسخونْ و اصل دینْ به دستور خدای سبحان‌و‌متعال، ابراهیم و اسماعیل [1] مشغولِ ساختن بنای کعبه می‌شوند و پس از اینکه به موضعی که سنگ یا حجرالاسود باید در آنجا باشد می‌رسند، ابراهیم از ابوقُبَیْس ـ‌کوهی که در مجاورت خانۀ خدا بود‌ـ سنگ را می‌گیرد! درحالی‌که پیش از آن در اختیار ابراهیم (ع) نبود! سپس سنگ را در جایگاهش قرار می‌دهد! [2] در تاریخ یعقوبی نیز ـ‌که از کتب قدیمی است‌ـ شبیه چنین خبری وجود دارد! [3] در کنار این دو منبع در سيرۀ ابن‌اسحاق نیز خبری نه دقیقاً مانند این دو، اما تا حدی شبیه آن‌ها آمده است! [4] بنابراین چیزی از آنچه دمشقی می‌گوید در آن‌ها یافت نمی‌شود!

 

 

• بررسی خبر دوم؛ اسحاق (ع)، بستن شتر به سنگ

دمشقی می‌گوید:

«اما برخی دیگر می‌گویند زمانی که قصد داشت اسحاق را قربانی کند، شتر را به آن بست.» پایان نقل‌قول.

می‌گویم:

این گزارش به‌روشنی نادرست است؛ زیرا مسلمان اسحاق (ع) را فرزند قربانی نمی‌داند؛ بلکه مسلمان بر طبق کلام قرآن و راسخون می‌داند که اسماعیل فرزند قربانی بود. [5] همچنین سنگ پیش از آنکه ابراهیم شروع به ذبح کردن کند به کعبه متصل شده بود [6] و سپس ابراهیم و اسماعیل (ع) به قربانگاه که جَمْرَه‌ وُسطیٰ در منا (مِنیٰ) بود، رهسپار شدند [7] که حداقل پنج کیلومتر با شرق شهر مکه ـ‌محل کعبه‌ـ فاصله دارد. پس اگر منظور خبری که دمشقی آورد این بود که ابراهیم (ع) در نزدیکی قربانگاه شتر را به سنگ بست، این نکته که سنگ به کعبه متصل بود رد دیگری بر این خبر وارد می‌کند.

مگر اینکه معتقد باشد ابراهیم (ع) شتر را به حجرالاسود بست و عازم منا شد که در این صورت بسته شدن شتر به آن از ارزش سنگ نمی‌کاهد؛ بلکه دمشقی اگر عادلانه قضاوت می‌کرد برایش این سؤال پیش می‌آمد که چرا ابراهیم (ع) باید شتر خود را در کنار کعبه یعنی خانۀ خدا و آن هم به‌طور خاص تنها به آن سنگ می‌بست و می‌رفت نه در کنار دیگر سنگ‌ها؟! در صورت درستی این روایت، این فرض که او قصد بی‌احترامی به سنگ ‌ـ‌که از بخش‌های مهم خانۀ خداست‌ـ را داشت برای هیچ عاقلی قابل قبول نیست.

شبهات دمشقی و حجرالاسود

• دمشقی و تکیه بر توراتِ تحریف‌شده

دمشقی‌ در ادامه می‌گوید:

«و ما به آن‌ها پاسخ می‌دهیم: ‘از آنجایی که کتاب مقدس می‌گوید که کوه پر از درخت بود و درختانی داشت که ابراهیم از آنان برای قربانی کردن چوب قطع کرد و روی اسحاق قرار داد. و سپس او، الاغ‌ها را عقب‌تر با دو مرد جوان رها کرد، چرا حرف بیهوده می‌زنید؟ زیرا در آن مکان، نه انبوهی از درخت است و نه راه عبوری برای الاغ‌ها.’ و آن‌ها خجالت‌زده می‌شوند.» پایان نقل‌قول.

می‌گویم:

یوحنای دمشقی تورات را میزان سنجش درستی یک موضوع قرار می‌دهد! [8] درحالی‌که در آن اشکالات علمی و تناقضات فراوانی وجود دارد؛ در چند پانوشت از ‌قسمت دوم و نیز در قسمت هشتم برخی اشکالات علمی و تناقضات کتاب مقدس تقدیم شد؛ پس هیچ مسیحی نمی‌تواند کتاب مقدس را به‌عنوان یک منبع مطمئن برای سنجش درستی یا نادرستی اخبار تلقی کند! [9]

• سنگ و ابراهیم (ع)

دمشقی در ادامه می‌گوید:
«اما باز هم ادعا می‌کنند که این سنگ مال ابراهیم است. پس ما می‌گوییم: ‘بگذار مال ابراهیم باشد، همان‌گونه که شما احمقانه می‌گویید.’» پایان نقل‌قول.

می‌گویم:

دمشقی سعی کرد با تورات، اصل خبر دومی را که آورد تحت‌الشعاع قرار دهد تا بدین وسیله ارتباط ابراهیم (ع) با سنگ را منکر شود! اما همان‌طور که ذکر شد تورات منبع موثقی برای صحت‌سنجی نیست! و می‌گویم اگر آن خبری که از مسلمانان شنیده است نیز درست باشد، در نزد مسلمانان خدشه‌ای به ارتباط سنگ و ابراهیم (ع) وارد نمی‌شود! همان‌طور که پیش‌تر ارتباط آن‌ها تقدیم شد.

همچنین لازم می‌دانم بگویم داستان سنگ نزد ما محصور به زمان ابراهیم (ع) نمی‌شود؛ همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، ابراهیم (ع) در یک زمان وظیفه‌ داشت تا سنگ را بعد از گرفتن در موضعش جای دهد. اما سالیان طولانی پیش از او، خود آدم (ع) با این سنگ مرتبط بود! بله؛ این سنگ برای آدم نازل شد [10] و آدم که بر روی زمین آمده بود بعد از آن اشتباهْ خود را به روی آن افکند و چهل صبح بر روی آن گریست درحالی‌که از خطای خود توبه می‌کرد و از نقض میثاق خود پشیمان بود [11] و بین این سنگ و دَرِ کعبه بود که توبۀ آدم پذیرفته شد. [12]

• حجرالاسود، دست راست خدا

دمشقی در ادامه‌ می‌گوید:

«پس فقط به این دلیل که ابراهیم روی آن با زنی رابطه داشته، یا شتری را به آن بسته، از بوسیدن آن خجالت نمی‌کشید، بااین‌حال برای احترام گذاشتن به صلیب مسیح که با آن، قدرت شیاطین و نیرنگ شیطان نابود شد ما را سرزنش می‌کنید.» پایان نقل‌قول.

می‌گویم:

پیش‌تر این دو خبری که دمشقی به آن‌ها استناد کرد بررسی شد؛ اما اگر دمشقی هزاران خبر دیگر ‌ـ‌جدا از آنکه به بررسی آن‌ها بپردازیم‌ـ ارائه و به خیال خود تلاش می‌کرد تا حرمت این سنگ را نزد ما پایین بیاورد، هرگز کوتاه نمی‌آمدیم! آری؛ چگونه ارزش آن را پایین بدانیم درحالی‌که طبق باور ما به‌منزلۀ دست راست خداست [13] و هركس كه دست بر آن نهد با خدای متعال دست داده است [14] و مردم از طریق آن با خدا بیعت می‌کنند [15] و وقتی خدا از فرزندان آدم پيمان گرفت، این سنگ را از بهشت فراخواند و به آن دستور داد، آن هم پيمان را گرفت. پس حجرالاسود برای هركه به پيمان وفا كند گواهی به وفا می‌دهد؛ [16] آری؛ ما هرگز در تقدیس آن کوتاه نخواهیم آمد! همان سنگ مقدسی که در کلمات داوود (ع) ذکر شده و یادش بر دهان مبارک عیسی (ع) جاری شده است؛ آری! برای ما مقدس است گرچه غرض‌ورزان دوست نداشته باشند!

• سنگ و آفرودیته

دمشقی می‌گوید:

«این سنگ که آن‌ها درباره‌اش حرف می‌زنند، سَرِ همان آفرودیته است که قبلاً می‌پرستیدند و به آن «خَبر» می‌گفتند. حتی تا به امروز، آثار کنده‌کاری روی آن، برای ناظران هشیار، قابل مشاهده است.» پایان نقل‌قول.

می‌گویم:

دمشقی از آفرودیته صحبت می‌کند؛ «هرودوت» ـ‌که نخستین تاریخ‌نگار یونانی و زندگانی‌اش مربوط به پنج قرن پیش از میلاد مسیح بود‌ـ بیان می‌کند که این بت همان «الیلات» در نزد عرب‌ها و میترا نزد پارسیان (ایرانی‌ها) است؛ [17] اما با توجه به سخن هرودوت احتمالاً الیلات همان «اللَّات» است که در قرآن آمده است. [18]

سؤالی که پیش می‌آید این است که دمشقی چرا این مطلب را می‌گوید؟ به نظر او قصد دارد که باز هم ارزش و تقدس این سنگ را به‌خاطر آنکه در اختیار مشرکین بود، مخدوش کند!

می‌گویم:

آیا در عهد قدیم نخواند که خانۀ خدا بی‌حرمت شد؟ [19] آیا وقتی اولین بی‌حرمتی صورت گرفت، تقدس آن خودبه‌خود از بین رفت و دیگر خانۀ خدا نبود؟! همچنین آیا در زمان عیسی (ع) و طبق انجیل نخواند که خانۀ خدا محل خریدوفروش و قرار گرفتن تخت‌های صرافان و کرسی‌های کبوتر فروشان شد؟! [20] آیا چون با این خانۀ مقدس این‌چنین رفتار شد، تقدس آن از بین رفته بود و عمل عیسی (ع) در برخورد با آنان اشتباه بود؟! قطعاً خود او اگر بود می‌گفت نه! پس چگونه دمشقی می‌خواست صرفاً به‌خاطر عمل مشرکین ارزش سنگ را نادیده بگیرد؟! من معتقدم که هر منصفی به عدم وجود ارزش در کلمات دمشقی اذعان می‌کند.

نتیجه‌گیری

دمشقی ابتدا دو خبر را دربارۀ حجرالاسود نقل کرد تا به خیال خود بتواند ارزش آن را زیر سؤال ببرد و بگوید ما به صلیب احترام می‌گذاریم درحالی‌که ارزش دارد! اما شما به سنگی احترام می‌گذارید که ارزشی ندارد! خلاصه آنکه ما از طریق روایات به اخباری که نقل کرد پاسخ دادیم و قسمتی از ارزش این سنگ را طبق روایات تقدیم کردیم؛ نقد دمشقی بدون شک یک نقد غیرمنصفانه است؛ چراکه اگر او می‌خواست می‌توانست روایات دیگری در بیان ارزش این سنگ را نقل کند، اما چنین نکرد. به‌هرحال پاسخش داده شد.

خدای سبحان و متعال را شکر.

پانوشت‌ها
۱. اسماعیل (ع) از ابراهیم و هاجر (س) متولد شد. ر.ک. مجمع‌البیان في تفسير القرآن، ط مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، الشيخ الطبرسي، ج۱، ص۳۸۸.
۲. الكافي، ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج۴ ص۲۰۵.
۳. تاريخ اليعقوبي، احمد بن ابی‌یعقوب، ج۱، ص۲۷.
۴. سيرۀ ابن‌إسحاق، محمد بن إسحاق بن يسار، ج۱، ص۹۶.
۵. در سورۀ صافات (ترجمۀ فولادوند) می‌خوانیم: ﴿اى پروردگار من، مرا [فرزندى] از شايستگان بخش * پس او را به پسرى بردبار مژده داديم * و وقتى با او به جايگاه سعى رسيد گفت: اى پسرکِ من. من در خواب [چنين] می‌بينم كه تو را سر می‌برم پس ببين چه به نظرت می‌آيد؟ گفت: اى پدر من، آنچه را مأمورى بكن؛ ان‌شاءالله مرا از شكيبايان خواهى يافت﴾. (صافات،۱۰۰ تا ۱۰۲) سپس کمی جلوتر در آیۀ ۱۱۲ می‌خوانیم: ﴿و او را به اسحاق كه پيامبرى از [جمله] شايستگان است مژده داديم﴾. در کلام امام صادق (ع) ـ‌یکی از راسخون‌ـ این حقیقت روشن شده است که پسر اول که خدا به ابراهیم بشارت داد و قرار بود قربانی شود اسماعیل (ع) بود و بعد از آن خدا به ابراهیم (ع) بشارتِ اسحاق (ع) را داد و این نشان می‌دهد که اسحاق (ع) طبق قرآن نمی‌تواند همان فرزندی باشد که قرار بود قربانی شود. (ر.ک. معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج۱، ص۳۹۱، ح۳۴)
۶. الكافي، ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج۴ ص۲۰۵ و ۲۰۶؛ بحار الأنوار، ط مؤسسةالوفاء، ج۱۲، ص۱۳۰، ح۱۱؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ط دار المعرفة، الشيخ الطبرسي، ج۸، ص۷۱۱.
۷. الفروع من الكافي، الشيخ الكليني، ج۴، ص۲۰۹، ح۱۰.
۸. (گفت: اکنون پسر خود را، که یگانۀ توست و او را دوست می‌داری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین موریا برو، و او را در آنجا بر یکی از کوه‌هایی که به تو نشان می‌دهم برای قربانی سوختنی بگذران). (پیدایش ۲:۲۲)
۹. همان‌طور که در پانوشت قبلی مشخص است، تورات و قرآن با یکدیگر دربارۀ اینکه چه کسی فرزند ذبیح است، اختلاف دارند. موضوع دیگر این است که هم در تورات و هم در قرآن مشخص است که اسماعیل بزرگ‌تر از اسحاق است: (و ابرام 86 ساله بود چون هاجر، اسماعیل را برای ابرام بزاد). (پیدایش ۱۶:۱۶)؛ (و ابراهیم، در هنگام ولادت پسرش، اسـحاق، 100ساله بود). (پیدایش ۵:۲۱)؛ اما تورات در شرح روایت قربانی، اسحاق را تنها پسر ابراهیم معرفی می‌کند! (ر.ک. پیدایش ۲:۲۲) حال‌آنکه اسماعیل نیز پسر ابراهیم بود: (اَبْرام که همان ابراهیم باشد. * پسران ابراهیم: اسحاق و اسماعیل). (اول تواریخ ۱: ۲۷ و ۲۸)؛ (و هاجر از ابرام پسری زایید، و ابرام پسر خود را که هاجر زایید، اسماعیل نام نهاد). (پیدایش ۱۵:۱۶)؛ (و ابراهیم پسر خود، اسماعیل…). (پیدایش ۲۳:۱۷)؛ (و پسرش، اسماعیل سیزده ساله بود…). (پیدایش ۲۵:۱۷)
۱۰. عن أبي سلمة عن أبي عبد الله (ع‌) أن الله أنزل الحجرالاسود من الجنة لآدم و كان البيت درة بيضاء فرفعه الله إلى السماء- و بقي أساسه فهو حيال هذا البيت و قال: يدخله كل يوم سبعون ألف ملك لا يرجعون إليه أبدا- فأمر الله إبراهيم و إسماعيل أن يبنيا البيت على القواعد (ر.ک. تفسير العيّاشي، العياشي، محمد بن مسعود، ج۱، ص۶۰، ح۹۸).
۱۱. مختصر البصائر، الحلي العاملي؛ الشيخ حسن بن سليمان، ج۱، ص۵۰۹.
۱۲. الفروع من الكافي، الشيخ الكليني،‌ ج۴، ص۱۹۴، ح۵.
۱۳. وسائل الشيعة، ط الإسلامية، الشيخ حرّ العاملي، ج۹، ص۴۰۶.
۱۴. مستدرک الوسائل، المحدّث النوري، ج۱۰، ص۱۶۸.
۱۵. وسائل الشيعة، ط الإسلامية، الشيخ حرّ العاملي، ج۹، ص۴۰۶.
۱۶. الفروع من الكافي، الشيخ الكليني،‌ ج۴، ص۱۸۴، ح۲؛ الكافي، ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج۴، ص۱۸۵.
۱۷. «دربارۀ فرهنگ ایرانی‌ها، آن‌ها را به این صورت می‌شناسم. این فرهنگ آن‌ها نیست که مجسمه‌ها و معبد‌ها و قربانگاه‌هایی بسازند و برپا کنند؛ بلکه آن‌ها کسانی را که چنین کار‌هایی می‌کردند احمق می‌پنداشتند؛ زیرا فکر می‌کنم آن‌ها هیچ‌وقت اعتقاد نداشتند که خدایان شبیه مردان (مردم) باشند، همان‌طور که یونانی‌ها اعتقاد داشتند. بلکه آن‌ها تمام مدار آسمان (بهشت) را زئوس می‌نامند، و آن‌ها برای او روی بلند‌ترین قلۀ کوه‌ها قربانی می‌کنند؛ همچنین آن‌ها برای خورشید و ماه و زمین و آتش و آب و باد‌ها هم قربانی می‌کنند. از ابتدا، این‌ها تنها خدایانی هستند که ایرانی‌ها برایشان قربانی می‌کردند؛ آن‌ها بعداً از آشوری‌ها و عرب‌ها آموختند تا برای آفرودیتۀ «آسمانی» قربانی کنند. او [مؤنث] توسط آشوری‌ها «میلیتا»، توسط عرب‌ها «الیلات»، و توسط ایرانی‌ها «میترا» خوانده می‌شود.» (هرودوت، تواریخ، کتاب اول، فصل ۱۳۱، ترجمۀ انگلیسی به‌وسیلۀ اِی. دی. گادلی. کمبریج. چاپ دانشگاه هاروارد. ۱۹۲۰)
۱۸. سورۀ نجم، ۱۹ تا ۲۳ (ترجمۀ فولادوند): ﴿به من خبر دهيد از لات و عزّى * و منات آن سومين ديگر، * آيا [به خيالتان‌] براى شما پسر است و براى او دختر؟ * در اين صورت، اين تقسيم نادرستى است. * [اين بتان‌] جز نام‌هايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نام‌گذارى كرده‌ايد [و] خدا بر [حقانيت‌] آن‌ها هيچ دليلى نفرستاده است. [آنان‌] جز گمان و آنچه را كه دل‌خواهشان است پيروى نمى‌كنند، با آنكه قطعاً از جانب پروردگارشان هدايت برايشان آمده است﴾.
۱۹. (و تمامی رؤسای کَهَنه و قوم، خیانتِ بسیاری موافق همۀ رجاسات امّت‌ها ورزیدند و خانۀ خداوند را که آن را در اورشلیم تقدیس نموده بود، نجس ساختند). (۲تواریخ ۱۴:۳۶) (زیرا خداوند می‌گوید بنی‌یهودا آنچه را که در نظر من ناپسند است به عمل آوردند و رجاسات خویش را در خانه‌ای که به اسم من مسمّاست برپا نموده، آن را نجس ساختند). (ارمیا ۳۰:۷) (بلکه رجاسات خود را در خانه‌ای که به اسم من مسمّاست برپا کرده، آن را نجس ساختند). (همان ۳۴:۳۲) (زیرا چون پسران خود را برای بت‌های خویش ذبح نموده بودند، در همان روز به مَقْدَس من داخل شده، آن را بی‌عصمت نمودند و هان این عمل را در خانۀ من به‌جا آوردند). (حزقیال ۳۹:۲۳) (زیرا شما اجنبیان نامختون‌دل و نامختون‌گوشت را داخل ساختید تا در مَقْدَس من بوده، خانه مرا ملوّث سازند. و چون شما غذای من یعنی پیه و خون را گذرانیدید، ایشان علاوه بر همۀ رجاسات شما عهد مرا شکستند). (همان ۷:۴۴)
۲۰. (پس عیسی داخل هیکل خدا گشته، جمیع کسانی را که در هیکل خریدوفروش می‌کردند، بیرون نمود و تخت‌های صرّافان و کرسی‌های کبوترفروشان را واژگون ساخت. * و ایشان را گفت: «مکتوب است که خانۀ من خانۀ دعا نامیده می‌شود. لیکن شما مغارۀ دزدانش ساخته‌اید.»). (مَتّیٰ ۲۱: ۱۲-۱۳)

ali03131

Recent Posts

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More

1 ماه ago

مدعیان خیر

مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More

2 ماه ago

آیا معجزه راه ثابت شناخت فرستادگان الهی است؟

 گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More

2 ماه ago

آیا فرگشت یک هدف کلان دارد؟

به قلم: شیث کشاورز   امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریه‌ای است که در جامعۀ علمی، به‌طور گسترده به‌عنوان توضیحی کاملاً… Read More

2 ماه ago

پاسخ به اتهام فرصت‌طلبیِ پیامبر(ص) و یادگیری ایشان از اهل کتاب

پاسخ به تئوفان اعتراف‌کننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More

2 ماه ago

«رؤیا» دریچه‌ای به‌سوی ملکوت

وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More

2 ماه ago