اندکی از آن چیزی را که از سید احمدالحسن شناختم، مینگارم
بهقلم شیخ ناظم عقیلی
قسمت اول
حمد و ستایش تنها مخصوص خداوند است او که از فضل و رحمت بیپایانش بر ما منت نهاد و حجتهای برگزیدهاش را مبعوث کرد تا در این دنیای ظلمانی، همچون ستارگان روشنیبخش راه مؤمنین باشند؛ و اینک در آخرالزمان چشمها به طلوع ستارۀ صبح روشن است!
این سلسلهنوشتار که در پنج قسمت تقدیم شما همراهان گرامی میشود، تنها قطرهای از دریای عظیم شخصیت سید احمدالحسن و اخلاق کریمانۀ اوست که بهقلم شیخ ناظم عقیلی جاری شده است تا در روزگاری که ستمگران ما را از نعمت همنشینی با ایشان محروم ساختهاند الهامبخش روح تشنگان باشد.
از خداوند سبحان مسئلت داریم که در امر تمکین مولایمان گشایشی حاصل کند و توفیق معرفت و همراهی با ایشان تا رسیدن به ملأ اعلا را روزی ما گرداند. آمین یا رب العالمین
من شیخ ناظم العقیلی، اهل عراق، استان میسان، و از طلاب حوزۀ علمیه در نجف اشرف، هنگام آغاز دعوت مبارک یمانی در سال 2002م [۱۳۸۱ش] در شهر نجف و در منطقۀ نصر (حیالنصر) سکونت داشتم، و از اولین مؤمنان به این دعوت بودم، الحمدلله و المنّة، و از خداوند میخواهم که مرا ثابتقدم قرار داده و عاقبتم را بر ولایت و یاری امام مهدی و فرزندش و وصی و فرستادهاش سیداحمدالحسن ختم کند. همانا او شنوا و اجابتکننده است.
عبدالسلام بن صالح هروی می گوید: از امام رضا (ع) شنیدم که فرمود: «خداوند بندهای را رحمت کند که امر ما را زنده میکند.» به ایشان عرض کردم: امر شما چگونه زنده میشود؟ ایشان فرمود: «علوم ما را بیاموزند و آن را به مردم آموزش دهند؛ چراکه مردم اگر نیکیهای سخنان ما را بدانند، از ما پیروی میکنند. .» [1]ازاینرو و نیز از باب خیرخواهی و صلاح و هدایت مردم، و افزایش معرفت و شناخت مؤمنین، اندکی از آن چیزی را که از سید احمدالحسن ـوصی و فرستادۀ امام مهدی(ع) و یمانی موعودـ شناختم، مینگارم.
پس میگویم: خداوند بلندمرتبه فرمود: (ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيد). (هيچ سخنى را به زبان نمىگويد جز اينكه نزد آن [براى نوشتن و حفظش] نگهبانى آماده است). [2]
سید احمدالحسن وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع) و یمانی موعود، اولین مهدیین و طالعالمشرق، ستارۀ صبح و سِپَر داوود، سعدالسعود و نشانۀ معبود، درود خداوند بر ایشان و بر پدران و فرزندانشان، تا زمانی که خورشید طلوع و غروب میکند و تا زمانی که باد میوزد و ساکن میشود، درود همیشگی تا زمانی که شب و روز وجود دارد و تا زمانی که انسان و جن نفس میکشند.
از روز اولی که او را شناختم تاکنون او صاحب قرآن است، از قرآن جدا نمیشود و قرآن نیز از او جدا نمیگردد. در تلاوت آن و تدبر در معانیاش غوطهور است و آن را تفسیر و تأویل میکند. شب را تا به صبح مشغول شرح و بیان و آموزش آن، همراه ما سپری میکند. همیشه ما را نسبت به حفظ و تلاوت قرآن و تدبر در آن و برگرفتنِ عبرت و حکمت از آیات و قصههایش تشویق میکند و اینکه آن را بهعنوان نماد و قانون و روش و جامه برگیریم.
تفسیر یا تأویل قرآن بر او دشوار نیست. گویی از دریایی مینوشد که فروکش نمیکند. برای هر سؤالی پاسخ آماده دارد. غواصی است که مرواریدهای قرآن را استخراج میکند و در بطنهای آن تعمّق میکند. گویی از صدها سال قبل، نزد او به امانت بوده است. او اینچنین است؛ چیزی از قرآن بر او متشابه نیست، بلکه همۀ قرآن در هر لحظه نزد او محکم است. خداوند بلندمرتبه میفرماید: (بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ۚ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ) (ولی این آیات روشنی است که در سینۀ صاحبان علم جای دارد؛ و آیات ما را جز ستمگران انکار نمیکنند). [3]
با محبت اهلبیت و شیعیان نیکشان مأنوس است. شبانهروز از آنها یاد میکند. وقتی با او معاشرت میکنی یقین پیدا میکنی که این مرد، فطرتش بر محبت اهلبیت (ع) سرشته شده است، و ذکر و یاد آنها از زبانش نمیافتد. او یا از فضائل و مقامات و کرامات اهلبیت یاد میکند یا احادیث و زندگانی و روش آنها را تبیین میکند و شرح میدهد. هرکسی را که از او حرفشنوی دارد، به پایبندی به روش و اخلاق اهلبیت و اجرای آن بهشکل عملی و واقعی در بین مردم، فرامیخواند. نه فقط بهشکل زبانی.
او را اینگونه میبینی که در برابر کسی که مخالف قرآن و روایات محمد و آلمحمد است، بهشکل محکم و انعطافناپذیر میایستد؛ اگرچه شخص مخالف نزدیکترین و محبوبترین فرد نزد او باشد، و اگرچه مخالفتِ او در نگاه برخی از افراد، جزئی باشد. اما او مماشات و سازش نمیکند؛ بلکه بسیار تلاش میکند تا اصحاب و مرتبطین و پیروانش را مطابق قرآن و اخلاق آلمحمد بسازد. هرکس را با توجه به حالش و با توجه به آنچه در اصلاح و ساختن او مفیدتر است.
همیشه مردم را با ترازوی راه و روش و اوامر و نواهی و اخلاقِ محمد و آلمحمد میسنجد؛ پس ثقلین دو کفۀ ترازوست و هرگز ثقل سومی وجود ندارد. او را اینگونه میبینی که همواره همۀ بدعتها و انحرافات و مخالفتها با ثقلین را رد میکند؛ همان ثقلینی که رسول خدا به تمسک به آن دو وصیت نمود و فرمود فقط آن دو راه نجات هستند و لا غیر؛ پس بهجز «آیه و روایت» نزد او چیزی نمیبینی، و غیرِ این دو از نگاه او باطل است، مگر آنکه موافق این دو یا برگرفته از آنها باشد. بهشدت این را رد میکند که تشریع دین الهی تابع عقلهای ناقص و نظرات و هوای نفس باشد؛ با استناد به آنچه در این خصوص بهشکل متواتر از اهلبیت وارد شده و قرآن کریم نیز با صدای رسا بیان میکند.
عاشق زیارت ضریح مقدس پیامبران و فرستادگان و ائمۀ طاهرین و یارانِ برگزیدۀ آنها و تبرّکجستن به آنها و به مقاماتشان در پیشگاه خداوند بلندمرتبه بود. مخصوصا زیارت امیرالمؤمنین و امام حسین و برادرش ابوالفضل العباس و امام کاظم و امام جواد و امام هادی و امام عسکری (ع).
و به زیارت امام حسین (ع) با پای پیاده مراقبت داشت حتی در زمان طاغوت صدام لعنةاللهعلیه. در آن زمان اینگونه زیارتکردن بهشدت ممنوع بود و چه بسا کار به کشتهشدن و زندان و شکنجۀ شدید میکشید.
همۀ ما را به زیارت امامان و توسل بهوسیلۀ آنها به درگاه خداوند، ترغیب مینمود، و ماهیت آداب زیارت و حقیقت آن را به ما میآموخت.
هنوز به یاد دارم که در روزی از روزها، وقتی به زیارت کربلای مقدسه رفتیم و به قسمتِ ضریح امام حسین (ع) وارد شدیم، دیدیم دعا خواندنِ سید احمدالحسن نزد سر امام حسین (ع)، زیاد طول نکشید، و دیدیم بهشدت غمگین و ناراحت و دلشکسته است و اشک در چشمانش حلقهزده.
هنگامیکه از کنار ضریح امام حسین (ع) بیرون رفتیم، علت را از او جویا شدیم یا اینکه خودش به ما فرمود که وقتی به قسمت ضریح وارد شد، ندایی از داخل ضریح شنید که میگفت (نقل به مضمون):
این مردم مرا طواف میکنند ولی حق مرا نمیشناسند، و همۀ آنها میآیند تا از من بخواهند و طلب کنند، و یکی نیامده که به من چیزی ببخشد.
پس سید احمدالحسن میفرماید: هنگامیکه نزد سر امام حسین (ع) ایستادم، فقط گفتم:
«يا أباعبدالله فداؤك نفسي وأهلي ومالي» «ای اباعبدالله جانم و خانوادهام و مالم فدای تو باد» و سپس نماز زیارت خواندم.
در آن زمان درسی رسا و بلکه دروسی را در رابطه با هدف از زیارت ائمه [از سید احمدالحسن] آموختیم؛ یکی از آن دروس این است که زیارت، تجدید میثاق و تجدید بیعت با معصوم در فدا نمودن جان و اهل و مال بهخاطر دین خداوند بلندمرتبه باشد، و اینکه زائر صادقانه نیت کند که در مسیر امام حسین گام بردارد؛ مسیر شهادت و رها نمودن همۀ صورتهای طواغیت؛ حتی اگر بهخاطر آن نسبت به همۀ داراییمان مکلف شویم؛ زیرا امام حسین عذری برای عذرآورنده و حجتی برای احتجاجکننده باقی نگذاشت. او برای دین خداوند جان و مال و آبرو و فرزندانش را پیشکش کرد، حتی شیرخواره را؛ و او زینب را پیشکش کرد ـو تو چه میدانی زینب کیستـ او را در میان نجس ترین مخلوقات خداوند بدون یاور و کمکدهنده و کفیل رها کرد. او را بین گرگان درنده و بین شمر ملعون و یزید گنهکار متعفن رها نمود؛ و بر من بسیار سخت است که به این مصیبت بزرگ بپردازم. مصیبتی که مؤمن باید در رابطه با آن درنگ کرده و از روی حسرت و سوز دل نسبت به آلمحمد، اشک بریزد و آنچه پس از جد آنها مصطفی بر آنها روا داشته شد، و جنایتی که این امت در حق آنها روا داشتند؛ در حالی که خداوند بلندمرتبه اجر دین را مودت و دوستداشتن آنها قرار داد.
آری، آموختیم که زیارت ائمه فقط برای درخواست نیازها نیست؛ بهگونهای که همّ و غم زائر، خودش و موضوعات مربوط به خودش باشند؛ بلکه هدفِ والاتر این است که مؤمن به زیارت برود تا خودش و داراییهایش را برای زندهکردن راه حسین و خاندان حسین بدهد و گره و پیمانی در این خصوص ببندد که تغییر نکرده و از بین نمیرود.
همچنین از سید احمدالحسن آموختیم که شایسته است مؤمن پیش از رفتن به زیارت مرقدهای ائمه، بهسوی خداوند دعا کرده و به او توسل کند تا او را به انجام یک زیارت حقیقی موفق گرداند. زیارتی که مقبول و مایۀ رستگاری بوده و برای روزی که مال و فرزندان انسان سودی نمیرسانند ذخیره باشد؛ و پس از آن به زیارت برود.
همچنین از سید احمدالحسن آموختیم که زیارتِ ائمه، صرفاً بهمعنای پیادهرفتن بهسویشان و لطمهزدن [بر صورت] و گریه برایشان نیست؛ بلکه زیارتشان مانند نماز است. قرآن میفرماید:
(… نماز [انسان را] از زشتیها و گناه بازمیدارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند میداند شما چه کارهایی انجام میدهید). [4]نباید اینگونه باشد که زائر بهسوی امام حسین (ع) پیادهروی کند، درحالی که با طواغیت و ظالمین بیعت کرده و دوستدار و یاورِ آنهاست؛ بلکه باید مصداقی از مصادیق قیام امام حسین (ع) در برابر طواغیت و ظالمین باشد ـهرکسی بسته به شرایط و تواناییاشـ و در این هنگام پیش از آنکه امام حسین (ع) را با جسم خود زیارت کند با روحش و قلبش زیارت کرده است؛ یعنی انسان از جهتِ سخنگفتن و عملکردن در ظاهر و باطن، زائر امام حسین (ع) باشد؛ چراکه [در روایت آمده:] «چه بسیار قاری قرآنی که قرآن آنها را لعنت میکند.» همچنین چه بسیار شخصی که بر حسین گریه کرده و لطمه زده و او را زیارت کرده، و حسین او را لعنت میکند؛ به خدا پناه میبریم. چراکه ما در برابر حسین (ع) میایستیم و او را با زیارت عاشورا زیارت کرده و در آن چنین میخوانیم:
«پس خدا لعنت کند مردمی را که پایه و اساس ستم و بیدادگری را بر شما آلمحمد قرار دارند، و خدا لعنت کند مردمی را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبههایی که خداوند آن رتبهها را به شما داده بود، و خدا لعنت کند مردمی که شما را کشتند و خدا لعنت کند آنان که تهیۀ اسباب کردند برای کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند. بیزاری میجویم بهسوی خدا و بهسوی شما از ایشان و از پیروان و دنبالروندگانشان و دوستانشان. ای اباعبداللّه من تسلیمم، و در صلحم با کسی که با شما در صلح است و در جنگم با هرکس که با شما در جنگ است تا روز قیامت؛ و درخواست میکنم از خدایی که مرا گرامی داشت بهوسیلۀ معرفت شما و معرفت دوستانتان؛ و روزیام کند بیزاریجستن از دشمنانتان را، به اینکه قرار دهد مرا با شما در دنیا و آخرت، و پابرجا دارد برای من در پیش شما گام راست و درستی (و ثباتقدم) در دنیا و آخرت، و از او میخواهم که برساند مرا به مقام پسندیدۀ شما در پیش خدا و روزیام کند خونخواهی شما را با امام راهنمای آشکار گویای (به حق) که از شما آلمحمد است.» [5]
پس آیا زائر حقیقتاً و عملاً از «قاتلان حسین و پیروان و دنبالروندگانشان و دوستانشان» تا روز قیامت بیزار است؟ و آیا او از جهت عملی در این کلامش صادق و راستگوست: «من تسلیمم و در صلحم با کسی که با شما در صلح است و در جنگم با هرکس که با شما در جنگ است تا روز قیامت»؟
و آیا او حقیقتا در این دعایش صادق است: «و روزیام کند خونخواهی شما را با امام راهنمای آشکار گویای (به حق) که از شما آلمحمد است»؟!
اگر چنین نیست پس در امان نیست از اینکه لعنتکنندۀ خودش باشد، هنگامی که میگوید:
«پس خدا لعنت کند مردمی را که پایه و اساس ستم و بیدادگری را بر شما آلمحمد قرار دارند، و خدا لعنت کند مردمی را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبههایی که خداوند آن رتبهها را به شما داده بود، و خدا لعنت کند مردمی که شما را کشتند و خدا لعنت کند آنان که تهیۀ اسباب کردند برای کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند. بیزاری میجویم بهسوی خدا و بهسوی شما از آنها و از پیروان و دنبالروندگانشان و دوستانشان.»
پس هر زمینی کربلاست و هر روزی عاشورا؛ و در هر زمانی یزید و شمر و شریح قاضی وجود دارد. موضع ما در قبال آنها چیست؟
و دیگر دروس و پندهایی که در روش الهی محمدی علوی حسنی حسینی مهدوی از سید احمدالحسن آموختیم. اینکه همۀ جلوههای دروغ و نیرنگ و ریا و دورویی را رها کنیم و در هرچیزی صادق و روراست بوده و سخنان ما مثل اعمال ما باشد و ظاهر ما چون باطن ما باشد؛ وگرنه ما از ملعونین و طردشدگان از درگاه رحمت خداوند خواهیم بود؛ خداوند ما را از آن در امان بدارد.
ادامه دارد…
پانوشت:
144 – هفته نامه زمان ظهور- 7 بهمن 1401
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More