هفته‌نامه زمان ظهور

150 – مروری بر نوشته‌های مخالفان (قسمت دهم)

بررسی معنای بازدارندگی از گمراهیِ وصیت و قرآن

پاسخ به اشکالی از محمد شهبازیان (بخش دوم)

 

در شمارۀ قبل به این اشکال پرداختیم که برخی از مخالفین دعوت یمانی معنای عاصم‌بودن وصیت را همانند عاصم‌بودن قرآن دانسته‌اند و معتقد شده‌اند همان ‌طور که قرآن از دسترس مدعیان کذاب و گمراه‌کنندگان دور نیست، وصیت نیز از دسترس مدعیان دروغین دور نخواهد بود و ممکن است کسانی مثل سید احمدالحسن به‌دروغ به وصیت استناد کنند. در آنجا اشاره کردیم که آن‌ها نتوانستند معنای درست و صحیحی از صفت عاصم‌بودن قرآن و وصیت ارائه دهند و این دسته از روایات را که به عاصم‌بودن تأکید دارد بدون معنا و تفسیر صحیحی رها کردند. اکنون معنای درست عاصم‌بودن قرآن را تبیین می‌کنیم.


تفسیر درست از عاصم‌بودن قرآن

ما به‌جای مخالفان دعوت یمانی همچون محمد شهبازیان، به این سؤال و شبهه، جوابِ حلّی می‌دهیم تا بدانیم معنای درستِ هدایت و عاصمیت قرآن چیست؟ و آیا این دسته از روایات با تفسیر یمانیون از عاصمیتِ وصیت منافات دارد؟
زمانی که پیامبرِ خدا(ص) ـ‌که کلامی را بدون وحی الهی بر زبان نمی‌آورد‌ـ بگوید چیزی عاصم است و مردم با تمسک به آن گمراه نمی‌شوند این به‌معنای ضمانت ایشان نسبت به آن امر است و امکان ندارد بگوییم کسی به آن امر تمسک جست و باعث ضلالت او شد. مردم احتیاج دارند تا در نبودِ پیامبر و وجود انواع فتنه‌ها و مشکلات و آزمایشات به چیزی پناه ببرند که در صورت پناه‌بردن به آن خیالشان از هدایت و عدم ضلالت راحت باشد؛ نه اینکه دوباره همان چیز احتمال ضلالت در آن وجود داشته باشد و مردم از پناه‌بردن به آن مضطرب باشند. این بسیار بد و غیر منطقی خواهد بود اگر آنچه باید پناهِ مردم و کشتی نجاتِ آنان باشد باعث هلاکت و غرق‌شدن آنان شود و مردم این نگرانی را داشته باشند که این کشتی که در طوفان فتنه‌ها سوارش شده‌اند، خودش باعث هلاکت آنان و گمراهی‌شان شود.
برای فهم معنای هدایت و عاصمیت قرآن، بهتر است به سخن خلیفۀ دوم توجه کنیم که وی بعد از نسبت‌دادنِ هذیان به پیامبر (ص) چه گفت و برای جلوگیری از نوشتن وصیت به چه امری برای هدایت و گمراه‌نشدن امّت استدلال کرد؟ عمر بن خطاب گفت:
«…عِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه‏…؛ در نزد شما قرآن است و کتاب خدا ما را بس است.» [1]

 

وصیت پیامبر بازدارنده از گمراهی


بله در نقل‌های متعدد وارد شده است که خلیفه دوم از این استدلال برای فریب مردم استفاده کرده است که قرآن برای هدایت و عدم گمراهی امّت کفایت می کند؛ در نتیجه پس از کنارزدن عترت، ظاهراً به قرآن پناه بردند ولی باعث گمراهی قاطبۀ مسلمین شد. از اینجا متوجه می‌شویم که چرا در نقل‌های متعددی که دربارۀ هدایت و عاصمیت قرآن وارد شده است، قرآن همیشه همراه و قرین عترت بوده است و به تأکید پیامبر این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند. عبارت «لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض؛ این دو از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند» همیشه در کنار روایات «انی تارک فیکم الثقلین» آمده است. این تأکیدِ پیامبر(ص) بر جدایی‌ناپذیری قرآن از عترت به این دلیل است که بعداً کسی مثل خلیفۀ دوم نگوید «قرآن ما را کفایت می‌کند» و یا بعد از آن در زمان جنگ صفین گروهی جاهل نگویند «لا حکم الا لله؛ حکمی نیست مگر حکم خدا» و سپس قرآن را در مقابل عترت و علی بن ابی‌طالب قرار دهند و ایشان را مجبور به حَکمیّت کنند؛ همچنین عده‌ای نادان در زمان ظهور یمانی موعود نگویند پیامبر (ص) دربارۀ قرآن هم وعدۀ عاصمیت دادند اما باز مستند مدعیان دروغین قرار می‌گیرد. به عبارت بهتر، مقصود و منظور پیامبر از هدایت قرآن و ضمانتی که دربارۀ قرآن داده‌اند با شرطی جداناپذیر است و آن این است که قرآنی باعث هدایت و عاصمیت خواهد شد که از کلام عترت بیان شود و ایشان (ع) مفسر و مبیّن آن باشند، نه قرآنی که عُمَر می‌گوید و نه قرآنی که بر سر نیزه کردند تا مردم را از قرآنِ ناطق و قرآن حقیقی دور کنند. به روایت زیر که از ابوذر غفاری روایت شده دقت کنید:
«ابوذر غفاری گفت من از پیامبر در زمان احتضارش شنیدم که می‌فرمود: همانا من در بین شما دو چیز گران‌بها باقی می‌گذارم؛ کتاب خدا و عترتم اهل‌بیتم. همانا آن دو از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند؛ مَثَل این دو ـ‌دو انگشت سبابۀ هر دو دست را در کنار هم قرار داد و بینشان تساوی قرار داد‌ـ و نمی‌گویم مثل این دو ـ‌انگشت سبابه و وسطی دست راست را کنار هم قرار داد‌ـ چون‌ یکی از آن‌ها بر دیگری مقدم است. آگاه باشید که مثال این دو در بین شما مثال کشتی نوح است که هرکس سوارش شود نجات می‌یابد و هرکس آن را ترک کند غرق می‌شود.» [2]


در این روایت، پیامبر به‌خوبی تأکید می‌کند که هدایت و عاصمیت این دو به هم وابسته است؛ یعنی از هم جدا نخواهند شد و آن دو مثل دو انگشت سبابه از هر دو دست با هم مساوی هستند نه اینکه مثل انگشت سبابه و انگشت وسط یک دست باشد که یکی بر دیگری مقدم است و اندازۀ مساوی ندارند. این نشان می‌دهد که مقصود پیامبر از هدایت و عاصمیت قرآن، به‌تنهایی نبوده و همیشه این دو در کنار هم مورد ضمانت پیامبر بوده‌اند و اگر در روایتی تنها به هدایت قرآن اشاره شده باشد باید در کنار دیگر روایاتی که این دو را وابسته به هم معرفی کرده‌اند معنا و تفسیر شود و روایاتِ جمعِ بین این دو، مفسر و مبیّن روایاتی است که نام قرآن را به‌تنهایی ذکر کرده است:
«عَنْ يُونُسَ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ قَوْلِ النَّبِيِّ ص إِنِّي تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ لَا يَزَالُ كِتَابُ اللَّهِ وَ الدَّلِيلُ‏ مِنَّا يَدُلُّ عَلَيْهِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ؛ سعد اسکاف گفت از اباجعفر امام باقر (ع) دربارۀ این کلام پیامبر (ص) پرسیدم که فرمود: «همانا من در بین شما دو چیز گران‌بها باقی می‌گذارم پس به آن دو تمسک جویید، همانا آن دو از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند.» امام باقر (ع) فرمود: [یعنی] کتاب خدا و هدایتگری از ما که بر قرآن راهنمایی کند همیشه با هم هستند و از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند.» [3]راوی در این روایت نسبت به عدم افتراق این دو از هم سؤال می‌کند و امام باقر (ع) در جوابش چنین می‌گوید که همیشه قرآن باید توسط شخصی از ما راهنمایی و معنا شود و این همان معنای عدم افتراق این دو است؛ بنابراین، از اساس باید بگوییم کلامی دربارۀ عاصمیت قرآن به‌تنهایی و جدای از عترت پیامبر و اهل‌بیت (ع) منعقد نشده است تا بخواهیم بگوییم که معنای این عاصمیت و ضمانت چیست؟ این روایات تأکید کرده‌اند که قرآن از عترت جدا نمی‌شود و عاصمیتِ قرآن به‌شرط راهنمایی و تمسک به اهل‌بیت (ع) محقق می‌شود. در این صورت کلام دربارۀ معنای عاصمیت قرآن همان است که دربارۀ وصیت گفته شد؛ یعنی این قرآن عاصم است و باعث هدایت می‌شود و کسی با تمسک به آن (نه به‌تنهایی) گمراه نخواهد شد و این امر ضمانت‌شدۀ پیامبر(ص) است.

 


جایگاه وصیت در کنار قرآن و عترت

لذا آنچه دربارۀ وصیت پیامبر و تأکید بر عاصمیت آن محقق شده است چیزی جدای از آنچه دربارۀ عاصمیت قرآن و عترت گفته شد نیست؛ یعنی پیامبر (ص) برای هدایت مردم و گمراه‌نشدن آنان دو امر مهم به‌جا گذاشتند و آن دو را ضمانت کردند؛ چنانچه اگر کسی به این دو (مجموعاً نه به‌تنهایی) تمسک جوید ضمانت‌شده است و از گمراهی‌ها و فتنه‌‌ها نهراسد و به دل خود بد راه ندهد.
اکنون پس از آنکه مردم در هدایت خودشان به قرآنی حواله شدند که مبیّن و مفسرش عترت و اهل‌بیت خاص پیامبر است باید به‌دنبال پاسخ این سؤال مهم باشند که این عترت و اهل‌بیت چه‌کسانی هستند که با تمسک به آن‌ها از گمراهی نجات می‌یابند؟ در نتیجه لازم بوده است تا پیامبر اکرم (ص) برای نجات امّت در شناخت عترت و اهل‌بیت خاص ایشان که همان خلفا و اوصیای بعد از ایشان باشد چیزِ ضمانت‌شدۀ دیگری به مردم هدیه دهد تا کار بر مردم تمام شود و اگر کسی بخواهد به امر ضمانت چنگ زند، به وصیت انتهایی ایشان چنگ زند. برای فهم بهتر این نکته بهتر است به روایاتی که در ذیل روایات ثقلین وارد شده است دقت کنیم که عده‌ای از پیامبر سؤال می‌کنند که آیا این اهل‌بیت شما شامل زنان و همسران شما نیز می‌شود؟:
«…فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي وَ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَقَامَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَ هُوَ شِبْهُ الْمُغْضَبِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ كُلُّ أَهْلِ‏ بَيْتِكَ‏ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ أَوْصِيَائِي‏؛ … عمر بن خطاب با چهره‌ای عصبانی گفت: ای رسول خدا آیا همۀ اهل‌بیت تو؟ پس پیامبر فرمود: نه! بلکه اوصیا و جانشینان من… .» (سپس اشاره به دوازده جانشین کرد). [4]

در نتیجه، پیامبر برای اینکه اوصیای خویش را مشخص کند و نوشته‌ای ضمانت‌شده برای مردم در شناخت اوصیایش به جا بگذارد که مردم تا ابد بتوانند به آن چنگ زنند و از گمراهی نجات یابند، طبق دستور و وحی الهی بر خود واجب دانست تا در لحظات انتهایی عمر خویش وصیت مکتوبی بنویسد و آن وصیت را ضمانت کند و این وصیت، امّت را در شناخت همان اوصیایی که تمسک به آنان باعث هدایت و عصمت از ضلالت می‌شده است کمک می‌کند؛ به عبارت بهتر، پیامبر اکرم (ص)، ضمانت کرده است که اگر مردم به قرآن و عترتش تمسک جویند از گمراهی نجات می‌یابند؛ اما عترت پیامبر چه‌کسانی هستند؟ اگر مدعی دروغینی پیدا شود و خود را عترت و جانشین پیامبر (ص) معرفی کند چه؟ در این صورت برای شناخت عترت و اهل‌بیت پیامبر و برای شناخت مدعی حقیقی و صادق، از مدعی دروغین نیازمند مکتوبِ ضمانت‌شده‌ای هستیم و پیامبر (ص) برای این امر درصدد برآمدند تا وصیت کنند و این وصیت معیار و ملاک مدعی حقیقی و فارقی بین مدعی صادق و کذاب است. این نوشتۀ ضمانت‌شده نه‌تنها برای شناخت جانشینِ بلافصل پیامبر (ص) کارایی دارد، بلکه این ضمانت تا ابد دربارۀ تمام جانشینان پیامبر به‌خصوص دربارۀ مهدی و قائم این امّت، برقرار است و مدعی کذاب نمی‌تواند به این وصیت استناد کرده و باعث گمراهی جماعتی از مسلمانان شود. [5]

 

منابع:
. المسترشد طبری، ص681 و غیر از آن.

  1. دعائم الاسلام، ج1، ص28.
    3 . بصائر الدرجات، ج1، ص414.
    4 . کمال‌الدین، ج1، ص279.
    5 . این مقاله برشی از کتاب وصیت در ولایت است که توسط انصار امام مهدی (ع) در پاسخ به کتاب وصیت در امامت محمد شهبازیان به نگارش درآمده که با کمی اصلاح به‌صورت مقاله آماده شده است.

 

۱۵۰ – هفته نامه زمان ظهور- ۱اردیبهشت ۱۴۰۲

دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور

ali03131

Recent Posts

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More

1 ماه ago

مدعیان خیر

مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More

2 ماه ago

آیا معجزه راه ثابت شناخت فرستادگان الهی است؟

 گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More

2 ماه ago

آیا فرگشت یک هدف کلان دارد؟

به قلم: شیث کشاورز   امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریه‌ای است که در جامعۀ علمی، به‌طور گسترده به‌عنوان توضیحی کاملاً… Read More

2 ماه ago

پاسخ به اتهام فرصت‌طلبیِ پیامبر(ص) و یادگیری ایشان از اهل کتاب

پاسخ به تئوفان اعتراف‌کننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More

2 ماه ago

«رؤیا» دریچه‌ای به‌سوی ملکوت

وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More

2 ماه ago