یکی از کتابهای پرفروشی که بعضی از جملات و بخشهایش در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود کتاب Sapeins یا انسان خردمند نوشتۀ دکتر یووال نوح هراری است. در بخشی از این کتاب آمده است: «بر اساس علم زیستشناسی انسانها آفریده نشدهاند… از آنجا که انسانها هرگز آفریده نشدهاند، آفرینندهای هم وجود ندارد تا چیزی را اعطا کند. آنچه هست صرفاً فرآیند تکاملی بیهدفی است که به تولد افراد میانجامد… .»
در این مقاله سعی میشود مطالب فوق را بررسی کنیم. بدین منظور ناچاراً باید مطالب کتاب را از کمی عقبتر دنبال کنیم.
یکی از سؤالاتی که دکتر هراری سعی دارد در کتاب انسان خردمند به آن پاسخ دهد این سؤال است که چه ویژگیهایی جدیدی در انسان خردمند تکامل یافته که باعث شد آنها به شیوههای نوینی بیندیشند و آنها را قادر به فتح جهان کرده است؟ و در طول تکامل، انسانها به چه دلیل در گروههای بزرگ کنار هم قرار گرفتهاند تا در نهایت از این طریق با سرعت سرسامآوری مسیر تکامل فرهنگی را بپیماند؟ در بخشهای مختلف کتاب، هراری بارها این مضمون را بیان میکند که قوۀ خیال نهتنها انسانها را قادر کرده تا چیزهای مختلفی را تصور کنند، بلکه این توانایی را به آنها داده که کارها را بهصورت دستهجمعی انجام دهند. داستانهای مختلف و افسانهها به انسانهای خردمند این توانایی را داده که در گروههای بزرگ با یکدیگر همکاری کنند. [1]او معتقد است تنها راه برای همکاری مؤثر میان تعداد زیادی از انسانها همین باور به افسانههای خیالی یا قوانین و ارزشهای غیرحقیقی است: «اگر ما به نظم خاصی معتقدیم به این دلیل نیست که حقیقتی عینی است، بلکه به این دلیل است که ما را قادر میسازد بهگونهای مؤثر همکاری کنیم و جامعهای بهتر به وجود آوریم.» [1]او برای توضیح این «اصولی که هیچگونه اعتبار واقعی ندارند»، اعلامیۀ استقلال آمریکا در سال 1776 را مثال میزند.
اعلامیۀ استقلال آمریکا میگوید: ما معتقدیم این حقایق بدیهی و بینیاز از توضیح است که جمیع مردم یکسان آفریده شدهاند و خدا برای آنان حقوقی مسلم کرده که غیرقابلانتقال است و از آن جمله است حق حیات و حق آزادی و حق خوشبختی.
هراری مضامین «آفریدهشدن»، «برابری» و «آزادی» را در این اعلامیه نقد میکند. همان طور که بیان شد او معتقد است باور به این مضامین برای ایجاد نوعی نظم و همکاری ضروری است، ولی این مضامین واقعیت عینی نداشته و هیچگونه اعتبار حقیقی ندارند. او در نهایت ترجمه یا اصلاحیۀ جدیدی به این اعلامیه میزند و بندهای آن را تغییر میدهد. در اینجا ما سعی میکنیم اصلاحیۀ هراری را اصلاح کنیم! و بدین منظور از کتاب توهم بیخدایی نوشتۀ سید احمدالحسن کمک خواهیم گرفت.
بخشهایی از نقد هراری به اعلامیۀ استقلال آمریکا: «بر اساس علم زیستشناسی انسانها آفریده نشدند. آنها تکامل یافتهاند و بدین منظور تکامل نیافتهاند که یکسان باشند… تکامل بر پایۀ تفاوت بنا شده است نه برابری… بنابراین «برابر آفریده شدهاند» باید ترجمه شود «بهشکل متفاوتی تکامل یافته»…بر اساس علم زیستشناسی، از آنجا که انسانها هرگز آفریده نشدند، آفرینندهای هم وجود ندارد… آنچه هست صرفاً فرآیند تکاملی بیدلیل و بیهدفی است که به تولد میانجامد… به همین سان چیزی بهنام حق در زیستشناسی وجود ندارد… اما «آزادی» چطور؟ چنین چیزی در زیستشناسی وجود ندارد. آزادی هم مثل برابری و حقوق… چیزی است که انسانها ابداع کردهاند و فقط در تخیلشان وجود دارد… .» [1]در ابتدا هراری میگوید: «بر اساس علم زیستشناسی انسانها آفریده نشدند. آنها تکامل یافتهاند.»
پاسخ: بر اساس شواهد تکامل، تمام موجودات زنده از یک جد مشترک تکامل یافتهاند؛ بهعبارتی گونۀ ما (Homo sapiens) یکباره ظاهر نشده است؛ اما دربارۀ پیدایش فرم اولیه حیات تا به امروز شواهد پذیرفتهشدهای کشف نشده است. از همین رو ریچارد داوکینز قبل از توضیح نظریات پیدایش حیات، در کتاب ژن خودخواه مینویسد:
«…آنچه من از سرمنشاء حیات ارائه میدهم فقط گمانهزنی است؛ چراکه در آن موقع کسی حضور نداشته تا ببیند چه میگذرد… .» [2]اما اینکه در طول مسیر تکامل، انسانها و دیگر موجودات زنده در چارچوب رویدادهای تکاملی و رویدادهای تدریجی گونهزایی به فرم امروزی رسیده باشند نفیکنندۀ آفرینش نیست؛ بلکه نهایت آفرینش یکباره و دفعی گونهها را نقض میکند. این مطلب جدیدی نیست؛ بسیاری از متون دینی قائل به آفرینش یکباره و دفعی گونهها نیستند؛ بلکه متونی وجود دارد که آفرینش در چارچوب تکامل را بیش از هزار سال پیش بیان کردهاند. سید احمدالحسن در فصل سوم کتاب توهم بیخدایی مینویسد:
«(وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا) (و خداوند شما را همچون گياهی از زمين رويانيد!) فکر میکنم این آیه بهدلیل واضحبودن بسیارش، بینیاز از هر شرح و تفسیری باشد. آیه بیانگر آن است که شما دانهای هستید که در این زمین کاشته شده و سپس رشد کرده و ثمر داده است. خداوند شما را همچون گیاه رویانید. گیاه یکباره و بیدرنگ به بار نمینشیند؛ بلکه مراحل تکامل و پیشرفت را طی میکند.» [3]اگر عبارت درخت حیات (Tree of life) را در منابع علمی جستوجو کنیم تصویر درخت تبارزایی حیات را خواهیم یافت.
شکل یک: تصویر شماتیک و سادهشدۀ درخت جهانی حیات. [4]حال میتوانیم جملۀ هراری را اصلاح کنیم: بر اساس علم زیستشناسی انسانها یکباره و بهصورت دفعی آفریده نشدند. آنها تکامل یافتهاند.
هراری در ادامه میگوید: تکامل بر پایۀ تفاوت بنا شده است نه برابری… بنابراین «برابر آفریده شدهاند» باید ترجمه شود «بهشکل متفاوتی تکامل یافته».
نتیجهگیری هراری دقیق نیست. بهطور کلی اعضای یک گونه (species) در عین تفاوتها آنقدر به یکدیگر شباهت ژنتیکی دارند که توانایی تولیدمثل و تشکیل فرزند زایا داشته و در نهایت از نظر طبقهبندی در یک صنف (گونه) قرار میگیرند. حتی حرفهای وجود دارد بهنام تاکسونومی که یکی از وظایف اصلی متخصص آن، مشخصکردن حدومرز گونههاست. در نتیجه مرزهایی وجود دارد و ما بر اساس این مرزها میتوانیم گروههای مختلف جانوران را در گروه یا صنفی بهنام گونه (species) قرار دهیم. انسان (Homo sapiens) یک گونه است. گنجشک خانگی (Passer domesticus) یک گونۀ دیگر! در نتیجه وقتی مرزهایی وجود دارد، میتوانیم حقوق و برابریهایی را برای هرگونه متصور شویم! در اخلاق زیستی این موضوعات بحث میشود؛ بر این اساس برخی معتقدند برای آزمایش روی جانورانی که سیستم عصبی (و مغز) پیشرفتهتری دارند، باید قوانین سختگیرانهتری وضع کرد؛ چراکه بهخاطر هوشمندی، احتمالاً درد و رنج بیشتری را درک میکنند.
در ادامه دکتر هراری ادعا میکند: «بر اساس علم زیستشناسی، از آنجا که انسانها هرگز آفریده نشدهاند، آفرینندهای هم وجود ندارد…آنچه هست صرفاً فرآیند تکاملی بیدلیل و بیهدفی است که به تولد میانجامد… .»
پاسخ: فرض بیهدفی و کور بودن تکامل تنها یکی از فرضیات دربارۀ سازوکار تکامل موجودات زنده است. شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد تکامل هدفمند بوده و در جهت هوشمندی حرکت میکند. سید احمدالحسن این موضوع را در کتاب توهم بیخدایی مطرح میکند؛ آنجا که مینویسد: ختم کلام تکامل هدفمند است. «در تکامل، سرآغاز ایجاد ابزار هوشمندی حتمی است؛ همچنین بهبود و پیشرفت ابزار هوشمندی همراه با گذر زمان نیز فرآیندی حتمی به شمار میرود.» [3] در دنیای جانوران شواهد زیادی وجود دارد که جهتگیری برای بزرگشدن اندازۀ مغز را نشان میدهد. برای اطلاع دقیق از استدلال علمی احمدالحسن به فصل چهارم کتاب توهم بیخدایی رجوع کنید؛ همچنین مقالۀ هدفمندی تکامل و برخی از شواهد آن، منتشرشده در نشریۀ هفتهنامۀ ظهور (شمارۀ 139) قابلدسترسی است.
میتوانیم جملۀ هراری را اصلاح کنیم: بر اساس بسیاری از شواهد، تکامل فرآیندی هدفمند بوده و در نتیجه در پسِ آن خالقی وجود دارد که میخواهد به هدفی مشخص برسد.
هراری میگوید: اما «آزادی» چطور؟ چنین چیزی در زیستشناسی وجود ندارد. آزادی هم مثل برابری و حقوق… چیزی است که انسانها ابداع کردهاند و فقط در تخیلشان وجود دارد… .
پاسخ: اگر فرهنگ و مفاهیمی مانند اخلاق، ایثار، برابری و آزادی در هوموساپینس ظهور پیدا کرده است که نمیتوان آن را به لحاظ بیولوژیکی تفسیر کرد به این معنا نیست که این مفاهیم غیرحقیقی هستند؛ بلکه معنایش این است که باید از خارج از بعد مادی و جسمانی منشأ آن را جستوجو نمود. ظهور این صفات ارزشمند در انسان بر وجود خداوند دلالت دارد. این یکی از موضوعاتی است که در کتاب توهم بیخدایی بحث میشود:
دلالت این فرهنگ بر وجود خدا ازآنروست که این فرهنگ در واقع بیانگر یک سیستم اخلاقی والا برای زندگی است که میتوان آن را آشکارا در اعطای حقوق دیگران و وضع قانون برای آن مشاهده نمود. همچنین میتوان آن را در ایثارگری واقعی که اصل و اساس آن بر خودخواهی ژنتیکی و انتظار منفعت بنا نشده است، مشاهده نمود. [3]و اگر شواهد هدفمندی تکامل را پذیرفتیم و به وجود خالق هدفمند و دانا اقرار کردیم، درک این مفاهیم حقیقی که خداوند سبحان به انسان عطا کرده آسان خواهد شد.
«تکامل، هوشمندی و بهدنبال آن حکمت، ایثار و اخلاق را به بار آورده است. فاقد هیچچیز نمیتواند اعطاکنندۀ چیزی باشد؛ بنابراین اگر تکامل هدفمند نبود و در پسِ آن قانونگذاری وجود نمیداشت، این دستاورد ارزشمند به بار نمیآمد.» [3]در ابتدای مقاله، موضوع قوۀ خیال مطرح شد. آیا همان طور که هراری مدعی است قوۀ خیال و افسانههای غیرواقعی که انسانها در کنار هم قرار دادهاند، میتواند توجیهکنندۀ شکلگیری فرهنگ و تمدن در هوموساپینسها باشد؟
موضوعاتی وجود دارد که هراری نمیتواند آن را با فرضیۀ قوۀ خیال توجیه کند؛ یعنی نمیتوانیم بگوییم داستانها و افسانهها و عقاید غیرحقیقی در نهایت باعث انقلاب فکری و شکلگیری فرهنگ انسانی شده است؛ چراکه با دقت در این عقاید درمییابیم فرهنگها و تفکراتی در انسان خردمند ظهور پیدا کرده که آنها را نمیتوان به لحاظ بیولوژیکی تفسیر نمود.
به همین دلیل فرض هراری نمیتواند پیدایش و انتشار فرهنگ ویژۀ انسانی و مهمترین عناصر پایهای آن مانند معیارهای اخلاق والا از قبیل ایثارگری واقعی را تبیین کند؛ چراکه این فرهنگ و این اخلاق از خودخواهی ژنها سرچشمه نمیگیرد. همین قضیه دربارۀ نظریۀ میم دکتر داوکنیز صادق است.
اخلاق والای انسانی مانند ایثار حقیقی «ویژگی ناپسندی برای ژنهای فردی محسوب میشود و چون به زیان این ژنها عمل میکند، طبیعت دید خوشی نسبت به آن ندارد؛ بنابراین ژنها از تفسیر ایثارگری واقعی درمیمانند؛ چراکه این ویژگی، صفت زیانبار و دشمن سرسخت ژنهای فردی قلمداد میگردد… ایثارگری واقعی نمیتواند بهعنوان یک میم فرهنگی به وجود بیاید چه برسد به اینکه موفق باشد و باقی بماند؛ زیرا این خصلت، صفتی زیانبخش و دشمن ساختار خودخواهانهای است که ژنهای خودخواه در ما پایهگذاری کردهاند.» [3]آیا میتوان متصور شد فرهنگی مخالف نقشۀ ژنتیکی ما در طول مسیر تکامل شکل گرفته است؟ سید احمدالحسن توضیح میدهد:
«امکان ندارد در ما صفتی ناسازگار با بقای ژنهای خودخواه فردی به وجود بیاید و رشد کند. رشد و رسوخ چنین صفتی در طبیعت غیرممکن است؛ زیرا این صفت:
نویسنده: موسی مهدوی
152 – هفته نامه زمان ظهور- 29 اردیبهشت 1402
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More