به قلم: سید حامد میری
بسیاری از افراد، هر شرّی را که به آنها میرسد بیدرنگ به گردن شیطان میاندازند و سعی در تبرئۀ خود دارند. در واقع هرگاه مرتکب خطایی میشوند، بهدنبال مقصری غیر از خودشان میگردند تا وجدانشان آسوده شود.
در نظر منتقدان به دین، شیطان، زادۀ ذهن متوهم دینداران است و اینگونه عقاید، ساخته و پرداختۀ متصدیان دین در طول تاریخ است تا ریاکاران مقدسنما، دستاویز مناسبی برای توجیه خطاکاریشان داشته باشند.
اما باورمندان به دین، شیطان را یک موجود حقیقی و دارای اثر در زندگی انسان میدانند و سردستۀ آنها یعنی ابلیس را دشمن قسمخوردۀ انسان دانسته و بر این باورند که شیاطین به رهبری ابلیس هدفی جز هلاکت و نابودی انسان ندارند؛ این افراد در حوادث ریز و درشت زندگی تأثیر غیرقابلانکاری برای شیاطین قائلاند و در همۀ امور ردّپای لشکریان ابلیس را میبینند و بر این سپاه تاریکی دائما لعنت میفرستند. برخی از دینداران چنان تأثیری برای شیاطین قائل شدهاند که گویی ابلیس، همهکارۀ عالم است و انسان در انتخاب خود آزاد نیست و در مقابل وسوسههای شیاطین ارادهای از خود ندارد.
اما به واقع شیطان چیست و ابلیس کیست؟
در کتاب مفردات الراغب اصفهانی آمده: «اگر حرف “ن” در کلمه “شیطان” حرف اصلی باشد، از ریشۀ “شطن” و بهمعنای دور از خیر و حق است؛ در غیر این صورت، از ریشه “شاط، یشیط” است و بهمعنای آتشگرفتن از روی غضب است؛ بنابراین شیطان بر هر موجود شروری از جن و انسان و حیوان اطلاق میشود.» [1]
در بسیاری از متون دینی از ابلیس و پیروانش به شیطان تعبیر شده و آن هم بهجهت دوری از حق و خیر و نیز صفات و رفتار شرارتآمیز.
این صفت مخصوص جنیان نیست؛ بلکه همچنان که در قرآن کریم آمده، انسان هم میتواند شیطان نامیده شود:
(شیاطین الإنس والجن). [2] (شیطانهایی از جنس انسان و جن).
پس انسان نیز میتواند شیطانی باشد که خود و دیگران را بفریبد و از حق و خیر دور سازد؛ اما مردم تصور میکنند شیاطین تنها از جنس جن هستند و میتوانند در ذهن و جان آنها رسوخ کرده و ایشان را وسوسه کنند. برای اینکه این مسئله واضح شود ابتدا باید بدانیم ابلیس کیست؟ و سپس بدانیم شیاطین جنی چه میزان بر انسان تسلط دارند؟ و شیطان اصلی که ما را بهسمت بدیها میکشاند، کیست و کجاست؟
خداوند مخلوقاتی غیر از انسان دارد که صاحب اختیار هستند تا مسیر خوب یا بد را برگزینند. این دسته از موجودات را «جن» مینامند. جنیان مانند انسانها مکلفاند که خداوند را عبادت و اطاعت کنند. قرآن کریم دراینباره میفرماید:
(وَ مٰا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّٰ لِيَعْبُدُونِ) (و ما جن و انسان را نیافریدیم مگر برای عبادت).
طبق روایات ائمۀ اطهار (ع) هدف از عبادت، معرفت است و چون جن نسبت به انسان سطح پایینتری از معرفت را میتواند به دست بیاورد، به همین خاطر نمیتواند معلم و حجت بر انسان باشد؛ بلکه انسان است که حجت و معلم جن و حتی ملائکه است؛ چون انسان میتواند وجه الله شود و تمام اسمای الهی را دارا شود؛ بنابراین خداوند اولین حجت و معلم را از میان انسانها تعیین و به ملائکه و برخی جنیان (که توانسته بودند به مقام ملائکه برسند) معرفی و همه را به سجده بر آدم، یعنی اطاعت از انسان کامل، فرمان داد.
(وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ). [3] ([یاد کن] آنگاه که به فرشتگان گفتیم، به آدم سجده کنید، پس همگى سجده کردند جز ابلیس که از جن بود و از دستور پروردگارش سرپیچى نمود).
از اینجا دشمنی ابلیس با انسان آغاز شد؛ چراکه پس از این تکبر و نافرمانی از درگاه الهی رانده شد.
(قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرين). [4] (فرمود: از این جایگاه فرود آى كه در اينجا تكبر كردن بر تو روا نيست. اكنون بيرون شو كه تو از خوارشدگانى).
امیرالمؤمنین علی (ع) عبادت ابلیس را و اینکه با یک لحظه تکبر چگونه از درگاه الهی رانده شد اینچنین بیان میکند:
«از کار خداوند با ابليس عبرت بگيريد. آن همه اعمال نيكو و آن همه سعى و كوشش را با یک لحظه تکبر بىثمر ساخت. ابليس شش هزار سال خدا را عبادت كرد؛ حال از سالهاى دنيا بود يا سالهاى آخرت كسی نمیداند. بعد از ابليس چهكسى ممكن است از اين گونه نافرمانیها، در برابر خداوند در امان بماند. هرگز خداوند انسانى را به بهشت نمىبرد كه مرتكب عملى شده باشد كه فرشتهای را بهسبب آن از بهشت رانده است.» [5]
سید احمدالحسن دربارۀ تکبر ابلیس و سجدهنکردن بر آدم (ع) میفرماید:
«نفیکردن و الغای نقش و جایگاه انبیا و اوصیا موضوع جدیدی نیست؛ بلکه این قضیه همزاد با اولین پیامبری است که خدای سبحانومتعال او را خلق نمود ـیعنی آدم (ع)ـ و ابلیس (لعنت خدا بر او باد) نقش آدم (ع) را منکر شد و نسبت به آن، راه کفر و انکار را پیمود و از سجده بر او امتناع ورزید و نپذیرفت که آدم (ع) قبلۀ او بهسوی خدا باشد. ابلیس به خدا کافر نشد و از عبادت خداوند نیز سرپیچی نکرد؛ ولی از سجده بر آدم سر باز زد و این را قبول نکرد که به فضل و شرافت آدم معترف شود و او را قبله و شفیع و واسطۀ خود و خدا بداند.» [6]
ابلیس بهخاطر کینه و حسادتش نسبت به حضرت آدم (ع) سوگند خورد فرزندان او را تا روز قیامت گمراه نماید و از همه سو به ایشان هجوم آورد تا ایشان را از عبادت خداوند بازدارد.
(قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم). [7] (ابليس گفت: ازاینرو که مرا گمراه نمودى من بر سر راه راستى كه تو قرار دادى در كمين آنان خواهم نشست).
(ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين). [8] (سپس قطعاً از پیشِروى، و از پشتِسر، و از طرف راست، و از طرف چپ نزدشان مىآيم و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهى يافت).
شیاطین جنی آنچنان تسلطی بر انسان ندارند تا بتوانند اثر جدی بر انسان بگذارند. آنها فقط میتوانند بهصورت محدود بر انسان تأثیر بگذارند؛ مگر بر کسانی که خودشان ارتباط با شیاطین را برگزینند و از آنها پیروی کنند.
(قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين). [9] (گفت: پروردگارا! بهخاطر آنكه مرا گمراه ساختى، من نيز برایشان روى زمين را در نظر انسان جلوه مىدهم و همگى آنها را گمراه مىسازم).
(إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين). [10] (مگر بندگان خالص تو).
(إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوين). [11] (به درستى كه تو بر بندگان من تسلّط ندارى مگر بر گمراهانى كه از تو پيروى مىكنند).
کسانی که با پیرویشان از ابلیس، اجازۀ تسلط به شیاطین جنی را میدهند، مسئلهای است که بازگشت آن به ارادۀ انسان است، نه قدرت تسلط جنیان بر انسانها.
همان گونه که شیاطین وسوسه میکنند و دنیا را مطابق آنچه دلخواه انسان است زینت میدهند و بهسوی آن دعوت میکنند خداوند و ملائکه نیز بهسمت ملکوت و آخرت دعوت میکنند و این انسان است که میتواند برگزیند که به دعوت شیطان گوش فرادهد یا دعوت خدا و ملائکه را بپذیرد.
در قرآن مکالمه بین جهنمیان و ابلیس در روز قیامت نقل شده که بسیار جالب و قابلتأمل است.
(وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم). [12] ( در آن حال که امر به سرانجام رسید، شيطان گويد: خدا به شما وعده داد، آن هم وعدۀ حق و من هم به شما وعده دادم؛ ولی خلف وعده كردم و من بر شما هيچ تسلطی نداشتم؛ من فقط شما را دعوت کردم و شما اجابتم نمودید؛ پس مرا ملامت نكنيد؛ بلكه خودتان را ملامت كنيد، كه امروز نه من فريادرس شما خواهم بود و نه شما فريادرس من میتوانيد باشید. من به شركى كه ورزیدید کافرم. همانا ستمكاران را عذابى دردناک خواهد بود).
ابلیس بهصراحت میگوید که من بر شما هیچ تسلطی نداشتم و تنها دعوتکنندهای با وعدههای دروغین و پوشالی بودم و شما آزاد بودید که دعوت مرا اجابت کنید یا به دعوت خداوند و وعدۀ حق او گوش فرادهید.
دربارۀ میزان تسلط جنیان بر موجودات بهخصوص انسان و دروغگفتن آنها، به سخنی از سید احمدالحسن دقت بفرماید:
«جن میتواند برخی حیوانات را لمس کند و آنها را بهطور محدود و اندک، به سمتوسویی که خودش میخواهد به حرکت وادارد؛ دقیقاً همان طور که میتواند بهطور جزئی انسان را اندکی لمس کند و با او برخورد نماید؛ ولی قادر به سیطره بر رفتار و کلام و سلوک او نیست. برترین حرز از جن، تحصن و پناهبردن به خلیفۀ خدا در زمانت، به قرآن کریم و به سخن خدای سبحان است؛ حتی اگر یک حدیث قدسی روایت شده باشد، یا حتی مطالب صحیح از تورات و انجیل.
احضار جن ممکن و جایز است، اگر برای غرض راجح و شرعی باشد؛ ولی باید بدانی که اغلب جنها دروغ میگویند و جنیان به تعداد زیاد در هر مکانی حضور دارند و بهآسانی میتوانند کسانی را که آنها را احضار میکنند، فریب دهند؛ علاوه بر این، جنها بهسادگی میتوانند کسی را که به احضار آنها اقدام میکند آزار برسانند؛ زیرا معمولاً این افراد گرفتار بیماری منیّت هستند و در برابر اجنه بسیار ضعیفاند.
اذیتی که اجنه به انسان میرسانند، یکی روحی است که برای همه آشناست و دیگری بیماریهای جسمی است.
این موضوع که جن، انسانی را بهطور مستقیم بکُشد صحیح نیست؛ زیرا اجنه تسلط و قدرتی برای انجام این کار ندارند؛ ولی میتوانند انسان را لمس کنند و او را از لحاظ روحی آزار دهند و او را در وضعیت خودآزاری و چه بسا آزاررساندن به دیگری قرار دهند. جن میتواند با روشهای مختلف انسان را به بیماریهای جسمانی مبتلا سازد؛ مثلاً از طریق انتقالدادن میکروب به غذا، نوشیدنی و تنفس فرد. ذکر نام خدا به هنگام خوردن، نوشیدن و در همه حال، شرّ آنها را برطرف میسازد، انشاءالله.» [13]
واضح است که جنیان میتوانند تأثیر محدود و اندکی بر انسان داشته باشند که با ذکر خدا میتوان شرّشان را دفع کرد و البته کسانی که راهی را برای آزار آنها (مانند احضار جن) بگشایند مورد اذیت و آزار ایشان قرار میگیرند.
اما آنچه در آموزههای سید احمدالحسن، پس از هشدار نسبت به دشمنیهای ابلیس و پیروانش، بسیار مورد تأکید قرار گرفته این است که آن دشمن اصلی و شیطان حقیقی که ما را به بدیها سوق میدهد و در صورت عدم توجه و مراقبت، انسان را به هلاکت ابدی مبتلا میسازد، نفس آدمی است.
اساساً آن دروازهای که میتواند راه نفوذ شیطان باشد و شیطان از همین طریق آدمی را وسوسه میکند، در درون خود انسان است و مادامی که ما از این دروازه مراقبت نماییم تا بر روی دشمن بیرونی بسته بماند، راهی برای نفوذ شیطان وجود ندارد.
سید احمدالحسن دراینباره میگوید:
«در فطرت انسان نقطهای تاریک وجود دارد که همان شائبۀ عدم و ظلمت است. این نقطۀ تاریک، محل اتصال پوزۀ شیطان است که از طریق آن انسان را وسوسه میکند.» [14]
مراد از شیطان در بسیاری از آیات و روایات، نفْس انسان است و ظلمتی که در صفحۀ وجود اوست؛ زیرا ابلیس و سپاهیانش، بر انبیا و اولیای الهی تسلط و راه نفوذی ندارند.
«این ظلمتی که موجب فراموشی شد، همان چیزی است که یوسف و یوشع از آن به شیطان تعبیر کردهاند:
(وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ). [15] (به یکی از آن دو که میدانست رها میشود، گفت مرا نزد مولای خود یاد کن؛ اما شیطان از خاطرش زدود که پیش مولایش از او یاد کند، و چند سال در زندان ماند).
(قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِیهُ إِلا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا). [16] (گفت: آیا به یاد داری آنگاه را که در کنار آن صخره مکان گرفته بودیم من ماهی را فراموش کردم؟ و این شیطان بود که سبب شد فراموشش کنم و ماهی به شیوهای شگفتانگیز به دریا رفت).
شیطان در اینجا یعنی شرّ (و شائبۀ ظلمت) و نه آنگونه که برخی گمان کردهاند ـپناه بر خداـ مراد از آن ابلیس باشد؛ چراکه ابلیس هیچ تسلطی بر یوشع و نهضت او ندارد؛ زیرا یوشع از دستیافتن این خبیث به او و گمراهکردنش از راه راست، محفوظ است: (إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً). [17] (مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد که برای نگهبانی از او پیشِروی و پشتِسرش نگهبانی میگمارد * تا بداند که آنها پیامهای پروردگارشان را رساندهاند و خدا به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همهچیز را به عدد شمار کرده است). [18]
پس کسی که در درونش شیطانی است که همواره با اوست و از تمامی ویژگیها و تمایلاتش باخبر است و میداند برای اینکه انسان را به دنیا و ظلمت متمایل کند، از چه روشی استفاده کند، دیگر پرداختن بیش از اندازه به ابلیس و شیاطین بیرونی کاری بدون حکمت است. به همین دلیل سید احمدالحسن دائماً و در تمام کتابها و سخنانش این دشمن نابکار را هشدار داده و از این شیطان درونی به «أنا» یاد میکند، یعنی همان «نفْس» و «منیت».
«انسان وقتی از منیّت رها میشود که خود را نبیند و جز پروردگارش را پیش از هرچیز، و با هرچیز و پس از هرچیز، نبیند. دائم باید متوجه شیطان و شرّی که در درون ماست باشیم و باید هرچه در توان داریم برای کشتن آن به کار بریم. دشمنترینِ دشمنان ما، نفْس خود ماست. [19] این نفْس است که بدون حیا و با صدای بلند فریاد برمیآورد تا ثابت کند که در برابر خدای سبحانومتعال وجود دارد.
اگر انسان در این جهت حرکت کند که از خود مراقبت نماید و با دشمنش ـبلکه بدترین دشمنشـ یعنی نفْس خودش بجنگد چه بسا به آن میزان معرفت که خدا برای انسان اراده فرموده است، خواهد رسید؛ اما اگر طالب همۀ حق باشد، پس بهحق به شما میگویم: ما ناچاریم که از آنچه در آن هستیم، خجالتزده باشیم؛ ما چه میخواهیم؟ آخرت را میخواهیم، بهشت را میخواهیم، بقا و جاودانگی و کمال و… و… را میخواهیم. ولی کیست از ما که از کَرَم خدا حیا کند؟ و آنگاه که به وجود خود بنگرد، نخواهد و راضی نشود که در برابر خدای سبحان، وجود داشته باشد؟ و بقا و جاودانگی را نطلبد و حتی بهدنبال آخرت و بهشت هم نباشد؛ بلکه از روی حیای از خداوند، فنا و نیستی را طلب کند؟» [20]
ابلیس و پیروانش با وسوسهکردن و دادن وعدههای دروغ و زینتکردن دنیا برای انسان، در حقیقت سعی در مشغولکردن او به دنیا و فراموشی حقیقت خویش و وطن اصلی انسان دارند؛ پس راه غلبه بر شیاطین و وسوسههای آنها، ذکر و یادآوری است.
حقتعالی میفرماید: (وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ). [21] (و چون از سوی شیطان وسوسهای به تو رسد به خدا پناه ببر که او شنوا و داناست * کسانی که پرهيزگاری میکنند چون از شيطان وسوسهای به آنها برسد، خدا را ياد میکنند پس آنها بینا میگردند).
سید احمدالحسن دربارۀ این آیۀ شریفه میفرماید:
«مؤمن، نور است و از نور، و شیطان، تاریکی و از تاریکی است. اگر تاریکی به مؤمن برسد و آینهاش را تیره نماید و بصیرتش را تار سازد: (وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ … إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ) به نور خداوند سبحان و متعال پناه میبرد و او را یاد میکند و از ظلمتی که به او رسیده است به نور خدای متعال پناه میجوید. آنگاه نور او را فرا میگیرد و ظلمتی که به سراغش آمده از او کناره گرفته، بصیرتش بهسوی وی باز میگردد: (… فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ … تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ). واردشدن ما به این زندگی دنیوی، چیزی نیست جز گونهای از گونههای ظلمت و شیطان که به ما رسیده است. تقواپیشگان متذکر میشوند و به مبدأ خود یعنی نوری که از آن آمدهاند باز میگردند:
(الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). [22] (آنان که ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا آرامش میيابد. آگاه باشيد که با ياد خدا، دلها آرامش میيابد). [23]
همچنین در توصیه به مادران در صفحه فیسبوکشان مینویسد:
« با استفاده از قرآن و دعا بر حفظ کودک خود از شرارتهای انس و جن و هر جنبندهای اهتمام داشته باش؛ هر شب وقتی او به خواب میرود با معوذتین (سورۀ ناس و فلق) و آیةالکرسی او را محافظت کن و سعی کن او نیز همراه شما بخواند که به این ترتیب با گذشت روزها او نیز [این آیات را] حفظ خواهد کرد.
وقتی کودک ـبهعنوان مثالـ از خانه خارج میشود تا به مدرسه برود، به او بیاموز که خدا را یاد کند تا برایش عادتی شود که با آن بزرگ گردد و هر زمان از خانه بیرون برود خدا را یاد کند. میتوانی به اینکه او هنگام بیرونرفتن “یا الله” بگوید، بسنده کنی. یاد خدا فقط آخرت کودک تو را اصلاح نمیکند؛ بلکه یاد خدا دنیای کودک شما را نیز ـاز شر انس و جن و هر بدیـ محفوظ میدارد. همۀ شما خواستار سلامتی فرزندانتان هستید و بنده گمان میکنم، پرداخت چنین هزینهای برای یکایک شما امکانپذیر باشد.» [24]
ذکر و دعا راهکاری مؤثر برای غلبه بر شیاطین انسی و جنی است که در روایات اهلبیت (ع) مسائل فراوانی وجود دارد که توصیه به دعا و ذکر و حتی دعاها و آیات خاصی مانند معوذتین و … نمودهاند.
ذکر و دعا برای غلبه بر شیطان نفْس و منیت نیز بسیار مؤثر و توصیهشده است؛ البته مبارزه با منیت مراتب متعدد و فراوانی دارد. به راهکاری که سید احمدالحسن در مبارزه با منیت به آن توصیه کرده است دقت بفرمایید:
«مبارزه با منیّت دو جنبه دارد؛
نخست، در این عالم جسمانی؛
و دوم، در ملکوت و عالم روحانی.
انسان از جسم و روح (یا نفْس که ناطق است و در بهشتها در پایینترین مراتب روح کاشته شده) ترکیب یافته است.
مبارزه با منیّت در این عالم جسمانی از طریق آراستهشدن به مکارم اخلاقی که مهمترینِ آنها کَرَم (بخشش و سخاوت) است صورت میپذیرد. حقتعالی میفرماید:
(وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ). [25] (و ديگران را بر خويش ترجيح میدهند هرچند خود نيازمند باشند).
بر مؤمن [لازم] است که در راه خدا بر فقرا، مساکین و بر مجاهدین انفاق کند و سازوبرگ لازم برای جنگ با دشمن خدا را برای آنها فراهم آورد، و برترین کَرَم آن است که همراه با نیاز یا تنگدستی باشد: (وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ) (و ديگران را بر خويش ترجيح میدهند هرچند خود نيازمند باشند). همان طور که بر مؤمن لازم است پیشافتادن بر مؤمنان یا مراکز فرماندهی را دوست نداشته باشد. در حدیثی از پیامبر(ص) با این مضمون روایت شده است: “کسی که بر گروه مؤمنان تقدّم جوید در حالی که میداند در میان آنها شخصی برتر از او وجود دارد، خداوند در قیامت او را بر دو بینیاش در جهنم افکند.” [26]
و اما مبارزه با منیّت و انانیّت در عالم روحانی با تدبّر و تفکر انجام میشود. پیامبر خدا(ص) به علی(ع) به این معنا میفرماید: ای علی، یک ساعت تفکّر بهتر از عبادتِ هزار سال است.» [27]
در نهایت باید ابلیس و شیاطین جنی و انسیاش را بهعنوان دشمن آشکار خود محسوب کرد، چنانکه در قرآن کریم آمده است:
(إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير). [28] (همانا شیطان دشمن شماست؛ پس شما نیز او را دشمن بگیرید. او حزبش را فرامیخواند که اهل آتش بشوند).
همچنین باید توجه داشت که دشمن اصلی، در درون ماست و اگر این شیطان را در درونمان مهار کنیم، هیچ شیطان بیرونی نمیتواند به ما آسیبی برساند و ما را از هدایت به گمراهی و آتش منحرف گرداند و نیز، اگر بر این اسب چموش لجام نزنیم، دیگر برای گمراهی و هلاکت نیازی به وسوسهگر خارجی نیست؛ چنانکه با وجود غل و زنجیر شدن شیاطین جنی در ماه مبارک رمضان درب معصیت و گناه بسته نمیشود و نفْس انسان او را به منجلاب معاصی میکشاند.
«چون ماه رمضان نزديک شد، رسول خدا(ص) فرمود: و بدانيد بر هر شيطان رانده شده اى از جن، هفت فرشتۀ پاسبان گمارده كه او راه بر شما پيدا نكند و تا اين ماه شما تمام نشود او را رها نكند.» [29]
و رسول خدا (ص) فرمود:
«همانا در ماه رمضان هشت درب بهشت باز و هفت درب جهنم بسته است و شیاطین سرکش در غل و زنجیرند و هر شب منادی ندا میدهد ای طالب خیر، بشتاب! و ای طالب شر، دست نگه دار.» [30]
دلیل این را که با وجود به بند کشیدهشدن شیاطین جنی چرا باز هم انسان دست از گناه نمیکشد و به معصیت مشغول میشود در بیان شیوای سید احمدالحسن بنگریم:
«اگر شیاطین جن در ماه رمضان در غل و زنجیر هستند، به این معنا نیست که شیاطین انسانی هم در غل و زنجیر باشند و نیز به این معنا نیست که انسان فرشته شده باشد؛ بلکه او، همان انسان است و ظلمت و تاریکی در صفحۀ وجودیاش، وجود دارد. سوقدهنده بهسوی گناه و معصیت، یک بار شیاطین جن از ابلیسها و شیاطین انسانی هستند و بار دیگر نفْس انسان و ظلمتی است که در آن هست. برخی از نفْسهای انسانی خبیثتر از شیاطین جن هستند. کسی که زندگیاش را پیش از ماه رمضان در غفلت گذرانیده تا آنجا که ظلمت بر نفسش چیره شده باشد، چه بسا هیچ بهرهای از ماه رمضان عایدش نشود! بهطور کلی میتوانید در غل و زنجیر شدن شیاطین در ماه رمضان را کرامت و کمک و یاری الهی برای کسی که خواستار توبه و ارتقا در ملکوت آسمانها باشد، بدانید. این ماه، فرصت خوبی برای کسی است که ارادۀ استفاده از آن را دارد و میخواهد زندگیاش را تغییر دهد و نتیجۀ اخروی آن را بهسوی بهترین ببرد.» [31]
و به همین دلیل است که در زمان قیام قائم آلمحمد (ع) با وجود نابودی ابلیس باز هم درب گناه و معصیت بسته نمیشود.
(قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون*قالَ فإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرين*إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم). [32] (ابلیس گفت: پروردگارا تا روز قیامت به من مهلت بده* گفت تو از مهلتدادهشدگانی* تا روز وقت معلوم).
«اسحاق بن عمار نقل میكند كه از امام صادق (ع) پرسيدم: اينكه خداوند به شيطان فرمود منتظر «وقت معلوم» باشد ـقالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِـ اين وقت معلوم كى خواهد بود؟ فرمود: روز قيام قائم ماست. وقتى که خداوند او را برمیانگیزد، در مسجد كوفه است. در آن وقت ابلیس مى آيد و زانو میزند، و میگويد: اى واى از امروز! قائم موی جلوی پيشانى او را گرفته و گردنش را میزند. آن زمان روز وقت معلوم است. كه مدت او به آخر میرسد.» [33]
بنابراین با وجود اینکه زمین از وجود شیاطین پاک میشود و عدالت در پهنۀ گیتی به دست مهدی(ع) و مهدیین از نسل او گسترده میشود، همچنان نفْس انسان بهسمت پلیدیها دعوت نموده و انسان را مستعد فجیعترین جنایتها قرار میدهد و شاهدش شهادت امام مهدی(ع) و فرزندان معصوم ایشان است.
رسول خدا(ص) فرمود:
(أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك). [34] (دشمنترین دشمنان تو، نفس توست که بین دو پهلویت قرار دارد).
أعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.
و الحمدلله وحده.
———-
. راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن الکریم، ص 455.
2. انعام، 112.
3. کهف، 50.
4. اعراف، 13.
5. سید رضی، نهجالبلاغه، خطبه 192، ص 287.
6. سید احمدالحسن، کتاب توحید، ص98.
7. اعراف، 16.
8. اعراف، 17.
9. حجر، 39.
10. حجر، 40.
11. حجر، 42.
12. ابراهیم، 22.
13. سید احمدالحسن، پاسخهای روشنگرانه، جلد 6، سؤال 593.
14. سید احمدالحسن، متشابهات، جلد 2، سؤال 27.
15. یوسف، 42.
16. کهف، 63.
17. جن، 27 و 28.
18. سید احمدالحسن، سفر موسی به مجمعالبحرین، ص36.
19. ایشان به سخن جدش رسولالله (ص) اشاره میفرماید: «دشمنترین دشمنان تو، نفس توست که بین دو پهلویت قرار دارد.» عوالیاللئالی، ج4، ص118؛ بحارالانوار، ج67، ص36.
20. سید احمدالحسن، پاسخهای روشنگرانه، جلد 3، سؤال 232.
21. اعراف، 201.
22. رعد، 21.
23. سید احمدالحسن، پاسخهای روشنگرانه، جلد 4، سؤال 305.
24. سید احمدالحسن، پیک صفحه، ص121.
25. حشر، 9.
26. شیخ امینی، الغدیر، ج7، ص291.
27. سید احمدالحسن، متشابهات، جلد 3، سؤال 107.
28. فاطر، 6.
29. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص129.
30. میرزای نوری، مستدرکالوسائل، ج7، ص436.
31. سید احمدالحسن، پاسخهای روشنگرانه، جلد 7، سؤال 675.
32. حجر، 36 تا 38.
33. نیلی نجفی، منتخب الأنوار المضیئة، ص203.
34. ابن ابیجمهور، عوالیاللئالی، ج4، ص118؛ مجلسی، بحارالانوار، ج67، ص36.
155 – هفته نامه زمان ظهور – 9 تیر 1402
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More