بهقلم: شیخ عباس فتحیه
در شش قسمت گذشته روشن شد که دربارۀ نقش علائم ظهور و ارتباطش با شناخت شخصیت منجی موعود، سه رویکرد متفاوت وجود دارد. رویکرد اول و دوم را که نگاهی افراطی و تفریطی به مقوله نشانههای ظهور بود با دلایلی نقد کردیم و سپس به توضیح رویکرد سوم پرداختیم؛ رویکردی که مبتنی بر تفکیک و تمییز علائم ظهور و تکیه بر محکمات اعتقادی است. سپس گفتیم هفت مقدمه و پیشفرض برای توضیح رویکرد سوم وجود دارد که اولین آنها تفاوت بین نشانههای زمان ظهور با نشانههای قائم (ع) یا به تعبیر دیگر تفاوت نشانههای زمان ظهور با نشانههای شخصیت منجی است. سپس برای نمونه به بررسی برخی از روایات کتاب غیبت نعمانی (ره) پرداختیم که اولین نمونه، روایت فتنهٔ آذربایجان بود. در این قسمت به چند نمونهٔ دیگر از روایات این کتاب ارزشمند در خصوص علائم ظهور نظر میافکنیم و تلاش میکنیم تفاوت نشانههای زمان ظهور با نشانههای شخصیت قائم (ع) را در این نمونهها بررسی و واکاوی کنیم.
از جمله روایاتی که در کتاب غیبت نعمانی در باب یازدهم آمده و برخی ممکن است تصوّر کنند مربوط به نشانههای ظهور است ـدر صورتی که دقیقاً مرتبط به شناخت شخصیت قائم (ع) استـ حدیثی دربارۀ قیام بنیالعباس با پرچمهای سیاه از سمت شرق (که جزو نشانههای زمان ظهور است) است. فهم صحیح این روایت به شناخت تفاوت مهم بین نشانههای ظهور و نشانههای قائم (ع) کمک بسزایی خواهد کرد.
ابیبکر حضرمی میگوید: «دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبَانٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ذَلِكَ حِينَ ظَهَرَتِ الرَّايَاتُ السُّودُ بِخُرَاسَانَ فَقُلْنَا مَا تَرَى فَقَالَ اجْلِسُوا فِي بُيُوتِكُمْ فَإِذَا رَأَيْتُمُونَا قَدِ اجْتَمَعْنَا عَلَى رَجُلٍ فَانْهَدُوا إِلَيْنَا بِالسِّلَاحِ»[1] «من و اَبان بر حضرت صادق (ع) وارد شدیم و آن هنگامی بود که پرچمهای سیاه در خراسان ظاهر شده بود؛ پس گفتیم: نظر شما چیست (یعنی آیا اینها همان پرچمهای سیاه قائم موعود هستند)؟ فرمود: در خانههایتان بنشینید؛ پس وقتی ما را دیدید که گِرد مردی جمع شدهایم پس با سلاح بهسمت ما بشتابید.»
پرچمهای سیاه جزو نشانههای زمان ظهور بوده و ابیبکر حضرمی و ابان تصور کردهاند ممکن است این پرچمها ارتباطی با شخصیت قائم (ع) داشته باشد؛ به این معنا که بتوانند از طریق این نشانه به شخصیت قائم (ع) برسند؛ اما امام صادق (ع) آنها را متوجه نکتۀ مهمی کرده و آن نکته این است که پرچمهای سیاه نشانۀ زمان ظهور است و راه درستی برای شخصیت قائم (ع) نیست؛ پس قائم (ع) با پرچمهای سیاه از مشرق میآید، اما هر پرچم سیاهی متعلق به قائم (ع) نیست؛ بلکه آنچه مختص شخصیت قائم (ع) است و میتواند مؤمنان را به صاحبالأمر (ع) رهنمون شود، همانا رؤیت اهلبیت (ع) گِرد اوست.
واضح است که هنگام ظهور قائم (ع) نمیتوانیم اهلبیت (ع) را در این عالم جسمانی ببینیم که گِرد قائم (ع) حلقه زدهاند و به حقانیت او شهادت میدهند؛ چون در زمان قیام قائم (ع) زنده نیستند؛ بلکه آن بزرگواران در عصرهای متفاوت زندگی کردهاند. پس مراد از رؤیت اهلبیت (ع) گرد قائم (ع) زیارت آنها در عالم مادی نیست؛ بلکه رؤیت ملکوتی آنها یعنی رؤیای صادقه و مکاشفه است؛ به این معنا که در زمان ظهور قائم (ع)، مؤمنان اهلبیت (ع) را در رؤیا زیارت میکنند که گِرد منجی موعود اجتماع کرده و به حقانیت او شهادت میدهند.
در آینده خواهیم فهمید که این نشانه همان صیحه یا صوت یا ندای آسمانی است. آسمان در فرهنگ قرآن و عترت بهمعنای ملکوت و عالم معناست. در واقع زیارت معصومین (ع) در رؤیا هم مساوی با دیدن آنهاست و لزومی ندارد که رؤیت آن بزرگواران حتماً در عالم جسمانی باشد و روایات بسیاری گویای این است که هرکس در رؤیا معصومین (ع) را ببیند قطعاً خودشان را دیده و شیطان هرگز قدرت ندارد که خودش را به صورت آنها درآورد.
به عنوان مثال:
«وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص فِي الْمَنَامِ كَأَنَّهُ يَقُولُ لِي كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِي أَرْضِكُمْ بَضْعَتِي وَ اسْتُحْفِظْتُمْ وَدِيعَتِي وَ غُيِّبَ فِي ثَرَاكُمْ نَجْمِي فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع أَنَا الْمَدْفُونُ فِي أَرْضِكُمْ وَ أَنَا بَضْعَةٌ مِنْ نَبِيِّكُمْ وَ أَنَا الْوَدِيعَةُ وَ النَّجْمُ أَلَا فَمَنْ زَارَنِي وَ هُوَ يَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّي وَ طَاعَتِي فَأَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاؤُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ الثَّقَلَيْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ رَآنِي فِي مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِي لِأَنَّ الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتِي وَ لَا فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَائِي وَ لَا فِي صُورَةِ وَاحِدَةٍ مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ إِنَّ الرُّؤْيَا الصَّادِقَةَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ.» [2] در روایتی آمده که حسن بن علی بن فضال از امام رضا (ع) نقل کرد که مردی از اهل خراسان به آن حضرت عرض کرد: پیامبر (ص) را در خواب دیدم که گویا میگوید: چگونه خواهید بود هنگامی که پارۀ تن من در زمین شما دفن شود و نگهبان امانت من شوید و در خاک شما ستارۀ من پنهان شود؟ امام رضا (ع) فرمود: «منم آن دفنشده در سرزمین شما و منم پارۀ تن پیامبرتان و منم آن امانت و ستاره. پس هرکس مرا زیارت کند در حالی که بشناسد آنچه خداوند در بارهٔ حق و طاعتم واجب کرده، من و پدرانم شفیع او در روز قیامتیم و کسی که ما شفاعتش کنیم نجات خواهد یافت، هرچند بار گناهانش به سنگینی جن و انس باشد. پدرم از جدم از پدرش روایت کرد که رسولالله (ص) فرمود: هرکس مرا در خوابش ببیند خودم را دیده، چون شیطان بهشکل من و هیچیک از جانشینانم و هیچیک از شیعیانشان در نمیآید و رؤیای صادقه جزئی از هفتاد جزء نبوت است.»
تصور میکنم با تأمل در همین دو نمونه یعنی روایت فتنه آذربایجان و روایت پرچمهای سیاه تفاوت جوهری بین نشانههای زمان ظهور با نشانههای شخصیت قائم (ع) روشن شد؛ اما برای تأکید بیشتر بر این مقدمۀ مهم، در آینده به چند نمونۀ دیگر اشاره میکنیم.
در اینجا مناسب است بهصورت مختصر و فهرستوار به تعدادی از این نشانهها از منبع یادشده (کتاب غیبت نعمانی) اشاره کنیم؛ نشانههایی که با اندکی دقت در متن روایاتشان میتوان فهمید که علائم زمان ظهورند یا علائم شخصیت قائم (ع):
«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَمِعْتُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: قَبْلَ هَذَا اَلْأَمْرِ بَيُوحٌ فَلَمْ أَدْرِ مَا اَلْبَيُوحُ فَحَجَجْتُ فَسَمِعْتُ أَعْرَابِيّاً يَقُولُ هَذَا يَوْمٌ بَيُوحٌ فَقُلْتُ لَهُ مَا اَلْبَيُوحُ فَقَالَ اَلشَّدِيدُ اَلْحَرُّ.» [3] احمد بن محمد بن ابینصر میگوید از امام رضا (ع) شنیدم که فرمود: «قبل از این امر (قیام قائم) بیوح خواهد بود.» نفهمیدم معنای بیوح چیست؛ پس زمانی که حج بجا آوردم از یک اعرابی (بادیهنشین) شنیدم که گفت امروز روز بیوحی است؛ پس گفتم: بیوح چیست؟ گفت: بسیار گرم.
روشن است که «بُیوح» نشانۀ زمان ظهور است، نه نشانۀ شخصیت قائم (ع).
امام علی (ع) فرمود: «بَيْنَ يَدَيِ الْقَائِمِ مَوْتٌ أَحْمَرُ وَ مَوْتٌ أَبْيَضُ وَ جَرَادٌ فِي حِينِهِ وَ جَرَادٌ فِي غَيْرِ حِينِهِ أَحْمَرُ كَالدَّمِ فَأَمَّا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَبِالسَّيْفِ وَ أَمَّا الْمَوْتُ الْأَبْيَضُ فَالطَّاعُونُ.» [4] «همراه قائم (ع) مرگ سرخ و مرگ سفید است، و ملخی در هنگام خودش و ملخی در غیر زمان خودش به رنگ قرمز مانند خون است؛ پس مرگ سرخ بهوسیلهٔ شمشیر (جنگ) و مرگ سفید، با طاعون (بیماری ناشناخته) است.»
این روایت نیز علامت جنگ فراگیر و بیماری ناشناختهٔ فراگیر و ملخهای قرمز را بهعنوان نشانههای زمان ظهور معرفی میکند که ارتباطی با شناخت شخصیت قائم (ع) ندارد؛ اما تفاوتش با بسیاری از روایات دیگر این است که از نشانهای همراه و مصادف با آمدن قائم (ع) سخن گفته؛ یعنی در زمانی که چنین اتفاقاتی افتاد میتوانیم مطمئن باشیم که مهدی (ع) آمده؛ پس باید با جدیت در پیِ شناخت و یافتن او باشیم. تفاوت نشانههای قبل از ظهور و نشانههای همراه با ظهور نیز یکی از مقدمات و پیشفرضهای رویکرد سوم است که اندکی بعد به تفصیل دربارهاش بحث خواهیم کرد.
یعقوب سرّاج از جابر از امام باقر (ع) نقل کرده که فرمود: «يَا جَابِرُ لَا يَظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّى يَشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ يَطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا يَجِدُونَهُ وَ يَكُونُ قَتْلٌ بَيْنَ الْكُوفَةِ وَ الْحِيرَةِ قَتْلَاهُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ.»[5] «ای جابر، قائم ظهور نمیکند مگر اینکه فتنهای مردم شام را فرا بگیرد که دنبال راه بیرونرفتن از آن میگردند، اما پیدا نمیکنند، و کشتاری بین کوفه و حِیره (یکی از شهرهای قدیمی واقع در استان نجف امروزی) خواهد بود که کشتههایشان یکساناند و ندادهندهای از آسمان ندا میدهد.»
در این روایت نیز به علامت فتنهٔ گستردهٔ شام (فلسطین و اردن و سوریه و لبنان امروزی) و کشتار و درگیری نظامی در استان نجف بهعنوان یکی از نشانههای قبل از ظهور اشاره شده که ارتباطی با شناخت شخصیت منجی ندارد و صرفاً نشانهٔ زمان ظهور است؛ اما دربارۀ ندا، مسئله متفاوت است و روایات ندا و صیحه و صوت نشان میدهد که کارکرد این نشانهٔ متشابه و رمزآلود، معرفی شخصیت قائم (ع) است. به خواست خدا در آینده بیشتر دربارۀ این نشانهٔ مهم بحث خواهیم کرد.
ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمود: «لَا بُدَّ أَنْ يَكُونَ قُدَّامَ الْقَائِمِ سَنَةٌ يَجُوعُ فِيهَا النَّاسُ وَ يُصِيبُهُمْ خَوْفٌ شَدِيدٌ مِنَ الْقَتْلِ وَ نَقْصٌ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ فَإِنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَبَيِّنٌ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»[6] «پیشگام قائم (ع) ناگزیر سالی خواهد بود که مردم در آن سال گرسنه میشوند و ترس شدیدی از کشتار به آنان میرسد و نیز کمبود اموال و جانها و میوهها؛ پس اینها در کتاب خدا (قرآن) روشن است. سپس حضرت آیۀ ۱۵۵ سورهٔ بقره را قرائت کرد: و هرآینه شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و نقصان در اموال و جانها و میوهها (آفتهای اقتصادی و امنیتی) آزمایش میکنیم و بردباران را بشارت بده.»
در این روایت نیز نشانههایی برای زمان ظهور بیان شده، با این تفاوت که از تعبیر «قدّام القائم» یعنی پیش پای قائم (ع) میفهمیم که این نشانهها به زمان ظهور یا قیام قائم (ع) بسیار نزدیک است؛ اما بههرحال، نمیتوان اینها را نشانههای شخصیت قائم (ع) دانست.
عمر بن حنظله از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: «لِلْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ ظُهُورُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الصَّيْحَةُ مِنَ السَّمَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَيْدَاءِ»[6] «برای قائم (ع) پنج علامت است: ظهور سفیانی و یمانی و صیحه (بانگ) از آسمان و کشتهشدن نفس زکیه و فرورفتگی زمین بیداء.»
این روایت معروف نیاز به مداقه و تمییز دقیقتر دارد؛ زیرا از تعبیر حضرت که فرموده برای قائم پنج علامت است، میتوان فهمید که این نشانهها گویا علامتهای قائم (ع) هستند و دستِکم برخی از آنها ارتباط وثیقی به شخصیت قائم (ع) دارند؛ وگرنه فصیحتر این بود که مانند سایر روایات مثلاً گفته میشد قبل از قائم (ع) یا قبل از ظهور یا قیام او این حوادث رخ میدهد، نه اینکه بگوید برای قائم این پنج علامت است!
بنابراین پیام این نشانهها چیزی بیش از نزدیکشدن یا رسیدن زمان ظهور است. این مطلبی است که پس از بیان مقدمات و پیشفرضهای رویکرد سوم، به خواست خدا آن را بهدقت واکاوی خواهیم کرد که چرا این پنج علامت را در احادیث به عنوان نشانههای حتمی ذکر کردهاند و تأکید فراوانی نسبت به اهمیت آن داشتهاند.
اکنون به همین مقدار بسنده میکنیم که یکی از این پنج علامت ظهور، یمانی است، و یمانی برخلاف سایر نشانهها دارای ولایت الهی است و منتظران در مقابلش تکلیف اطاعت و همراهی دارند، و اساساً تنها راه شناخت و رسیدن به امام مهدی (ع) همراهی و بیعت با یمانی است؛ چنانکه امام باقر (ع) دربارهاش میفرماید: هیچ مسلمانی حق سرپیچی از یمانی را ندارد؛ یمانی شما را به صاحبتان دعوت میکند؛ او شما را به حق و صراط مستقیم دعوت میکند: «وَ لَيْسَ فِي الرَّايَاتِ رَايَةٌ أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ هِيَ رَايَةُ هُدًى لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ فَإِذَا خَرَجَ الْيَمَانِيُّ حَرَّمَ بَيْعَ السِّلَاحِ عَلَى النَّاسِ وَ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِذَا خَرَجَ الْيَمَانِيُّ فَانْهَضْ إِلَيْهِ فَإِنَّ رَايَتَهُ رَايَةُ هُدًى وَ لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَلْتَوِيَ عَلَيْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيم.»[7] قبلاً به این روایت اشاره شد و در آینده بیشتر به توضیح این شخصیت ممتاز و منحصربهفرد خواهیم پرداخت.
نکتهٔ مهم دیگر در روایتِ «پنج علامت» این است که امام صادق (ع) از تعبیر ظهور سفیانی و یمانی استفاده کرده، در حالی که امروز از بعضی منتظران کماطلاع میشنویم که میگویند یمانی نباید ظهور کند و تکلیف اطاعت و همراهی او منحصر به زمان قیام و خروج اوست. چند سال پیش در منزل شیخ حسن میلانی با برخی از معمّمین دربارۀ مهدویت مناظره میکردم که در پایان سومین جلسه، یکی از سادات معمّم حاضر در مجلس روضه خواند و پس از روضهخوانی گفت: بر هرکسی که قبل از ظهور امام زمان (ع) ظهور کند لعنت! خوشبینانهترین چیزی که میتوانم بگویم این است که این شخص و امثال او بسیار بیاطلاع هستند؛ زیرا هر خروج و قیامی مسبوق به ظهور و اعلام دعوت و اخذ بیعت است، و در روایات اهلبیت (ع) نیز به ظهور شخصیت یمانی تصریح شده، و این شخص تنها کسی است که بهسمت امام مهدی (ع) دعوت میکند و بر همگان ولایت شرعی دارد و مخالفت با او انسان را اهل آتش میکند. چگونه میشود کسی شیفتۀ ظهور امام مهدی (ع) باشد و یمانی را که یگانهراه امن و امان برای رسیدن به حضرت مهدی (ع) است بهسبب ظهورکردنش لعنت کند؟!
بنابراین ما در مقابل یمانی تکلیف داریم و همین امر موجب تمایز او از سایر نشانهها میشود. در مقابل سفیانی نیز تکلیف داریم، زیرا سفیانی کسی است که با یمانی و قائم (ع) میجنگد و همراهی با یمانی در مبارزه با سفیانی یک تکلیف شرعی است. پس سفیانی هم چیزی بیش از یک نشانه برای زمان ظهور است، چون او کسی است که یاوران منجی موعود مکلف به جهاد با او هستند؛ البته جهاد در زیر پرچم هدایت یمانی.
از طرفی صیحه و بانگ و ندای آسمانی نیز همچنان که قبلاً اشاره شد، چیزی بیش از یک علامت برای زمان ظهور است؛ چون این بانگ آسمانی کارکردش معرفی شخصیت قائم (ع) است. بعداً به خواست خدا دراینباره بهطور مفصل بحث خواهیم کرد.
دو علامت دیگر یعنی خسف بیداء و قتل نفس زکیه، ظاهراً نشانههای زمان ظهور هستند و ما نسبت به آنها تکلیف مشخصی نداریم، مگر اینکه بعداً متوجه شویم حجتهای معصوم خدا دربارۀ آنها امر یا نهی مشخصی داشته باشند. خسف بیداء براساس روایات، نوعی امداد الهی برای نابودکردن بخشی از سپاه سفیانی و نجات مهدی (ع) و یاران اوست و از این جهت میتواند در زمان خودش به شناخت شخصیت قائم (ع) کمک کند؛ اما در روایات امر و تکلیف مشخصی در این زمینه بیان نشده است.
دستِکم میتوان گفت احتمالاً این نشانۀ حتمی نیز برای عدهای موجب تسهیل شناخت شخصیت منجی خواهد شد. همچنین نفس زکیه نیز کسی است که میگوید مرا مهدی (ع) فرستاده و در بین رکن و مقام خبر از آمدن او میدهد و به دست بنیفلان (بنیعباس) کشته میشود و پس از رسیدن این خبر به مهدی (ع) بهسرعت برای انتقامگرفتن خروج میکند؛ لذا نفس زکیه نیز احتمالاً جایگاهی بیشتر از نشانههای زمان ظهور دارد و چه بسا در آن زمان اقلاً برای عدهای چهرۀ ریاکار جریان بنیالعباس را (که طبق روایات، مهمترین دشمنان مهدی هستند) برملا نموده و حقانیت مهدی (ع) را آشکار سازد.
در مجموع، در این روایت و روایات مشابه که از پنج علامت حتمی ظهور امام مهدی (ع) سخن گفتهاند، اگرچه نشانههای زمان ظهور بیان شده، اما تفاوت مهمش این است که برخلاف سایر نشانههای ظهور، ما در برابر این نشانههای حتمی تکلیف مشخصی داریم و اقلاً برخی از این نشانههای حتمی علاوه بر اینکه زمان ظهور را نشان میدهد، شخصیت منجی و صاحبالأمر را هم بهشکل مستقیم یا غیرمستقیم معرفی میکند.
یمانی کسی است که بهسمت صاحبالزمان (ع) دعوت میکند و اطاعتش بر همه واجب و سرپیچیاش بر هیچ مسلمانی جایز نیست؛ پس هرکسی که مسلمان و منتظر ظهور باشد باید او را بشناسد و از او تبعیت کند تا از قافلۀ انصار امام مهدی (ع) جا نماند؛ زیرا کسی که از او سرپیچی کند اهل آتش است و شخص جهنمی چطور میتواند امام مهدی (ع) را باور داشته و یاری کند؟!
سفیانی کسی است که با امام مهدی (ع) و یمانی میجنگد و جهاد با او نیز تکلیف عمومی است.
صیحهٔ آسمانی هم کارکرد اصلیاش معرفی شخصیت منجی است.
قتل نفس زکیه هم اقلاً میتواند برای عدهای به شناخت شخصیت منجی و دشمن او (بنیالعباس) کمک کند.
خسف بیداء نیز معجزه و امدادی الهی است که میتواند موجب افزایش ایمان و اطمینان گروهی باشد تا مهدی (ع) و دشمنش را بشناسند؛ زیرا لشکر سفیانی در تعقیب قائم (ع) دچار خسف و بلعیدهشدن در زمین میشوند.
در مجموع، از الفاظ این روایت و قرائن دیگر میتوان نتیجه گرفت که این نشانههای حتمی، افزون بر اینکه زمان ظهور را نشان میدهند، کارکرد مهمتری دارند و تأکید معصومین (ع) بر این پنج نشانۀ حتمی گویا برای این است که نقش مهمی در شناخت شخصیت قائم (ع) دارند. در آینده به خواست خدا، این مسئله را با جزئیات و دلایل بیشتری توضیح خواهیم داد.
————–
. الغیبة للنعمانی، ص ۱۹۷.
2. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۸۴ و ۵۸۵؛ الأمالی للصدوق، ص ۶۴.
3. الغیبة للنعمانی، ص ۲۷۱.
4. الغیبة للنعمانی، ص ۲۷۷ و ۲۷۸.
5. الغیبة للنعمانی، ص ۲۷۹.
6. الغیبة للنعمانی، ص ۲۵۰ و ۲۵۱.
7. الغیبة للنعمانی، ص ۲۵۲.
8. الغیبة للنعمانی، ص ۲۵۶.
158 – هفته نامه زمان ظهور – 20 مرداد 1402
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More