تفسیر آیاتی از قران از زبان سید احمد الحسن
نوردخت مهدوی
خداوند متعال در قرآن کریم، آیۀ ۲۷ سورۀ اسراء میفرماید:
(إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا)
(همانا کسانی که تبذیر میکنند، برادران شياطين هستند و شيطان نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است).
تبذیر چیست؟ چرا تبذیرکاران «برادران شیاطین» نام گرفتهاند؟
چرا هیچ توصیف دیگری در قرآن برای برادران شیاطین جز برای «مبذرین: تبذیرکاران» نیامده است؟
تبذیر در حق چه کسانی سبب میشود فرد، طبق فرمودۀ خداوند متعال، برادر شیطان شود؟ شیطانی که از رحمت خداوند تا همیشه طرد شد و در کمین بندگان است و دشمن آشکار آنها.
در این مقالۀ مختصر سعی میکنیم به این مسائل بپردازیم که:
تبذیر چیست؟ تبذیرکنندگان چه کسانی هستند؟ و چرا در قرآن با عنوان برادران شیاطین نام برده میشوند؟ و سؤال اساسی این است: چرا برادران شیاطین؟ تبذیر در این آیه چه خصوصیتی دارد که مرتکبشوندۀ آن برادر شیطان خطاب میشود؟
«ترجمه و معنای تبذیر در فرهنگ لغت عربی- فارسی المعانی:
– تبذير: افراط، گزافگری، زيادهروی، بیاعتدالی.» [۱]
«تبذیر بهمعناى اسراف در خرج مال، بيهوده و زياد خرج كردن. موارد استعمال: طبق آيۀ 26 سورۀ اسراء از تبذير، نهى شده است.» [2]
«تبذیر: خرج كردن مال در راه حرام كم يا زياد، خرج كردن مال در غير از محلى كه در نزد عقلا مشهور است.» [3]
تبذير در لغتنامۀ دهخدا نیز آمده است:
«(ع مص، اِ) پراكندن مال به اسراف. بىاندازه خرج كردن. ولخرجى. پراكنده كردن. پراكنده و پريشان كردن چيزى. فاش كردن راز. فاش نمودن.» [4]
سؤالی که ذهن آدمی را به خود مشغول میکند این است: چرا قرآن کریم، از تبذیرکنندگان با نام برادران شیاطین یاد میکند؟!
چه نوع تبذیری، فرد را مستحق این عنوان میکند؟! و چرا؟!
اگر در تفاسیر قرآن نسبت به این مسئله کنکاشی کنید، تفسیری که بتواند حق مطلب را به شکل صحیح ادا کند نخواهید یافت و در موارد اینچنینی است که نیاز به معصوم بیش از پیش احساس میشود؛ معصومی که همۀ قرآن در سینۀ او از محکمات است و متشابه در آن راه ندارد؛ [5] کسی که اسرار قرآن بر او هویداست و بر دیگران پوشیده.
سید احمدالحسن (وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع)) در کتاب متشابهات خویش برایمان میگوید این چه نوع تبذیری است که مرتکبشوندهاش ازجملۀ برادران شیاطین خوانده میشود و در حق چه کسانی است؟!
یمانی آلمحمد، سید احمدالحسن این معما را حل میکند
سید احمدالحسن، ابتدا به سراغ آیۀ ۲۶ سورۀ اسراء میرود و «ذالقربی» را برایمان معنا میکند.
(وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا)
(و حق خويشاوندان و مسکينان و در راهماندگان را ادا کن و هيچ تبذیر مکن). [6]
آری، ذیالقربی آلمحمد (ع) هستند؛ آنجا که بر قلب نازنین پیامبر وحی آمد:
(قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)
(بگو: بر اين رسالت مزدی از شما طلب نمیکنم مگر دوست داشتن خويشاوندان). [۷]
همانطور که علی بن الحسین امام سجاد (ع) فرمود: «… ما همان ذیالقربی هستیم.» [۸]
پس قُربی آلمحمد هستند که باید حق آنها به ایشان بازگردانیده شود.
در تفسیر همین آیه (اسراء، 26) سید احمدالحسن، مسکینان را هم به آلمحمد (ع) تفسیر میکند و میگوید:
«آنها مسکینان خدا هستند. هیچ انسانی نیست که همچون آنها در پیشگاه خداوند اظهار فروتنی و فقر و بیچیزی نماید؛ پس [فقط] آنها، مسکینان خداوند هستند.» [9]
همانطور که علی بن ابیطالب (ع) در بخشی از «دعای کمیل» میفرماید:
«انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین…»
یا در دعای عرفه، امام حسین (ع) در بخشی از مناجات خویش با پروردگارش میفرماید:
«إِلَهِي كَيْفَ لاَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي فِي الْفُقَرَاءِ أَقَمْتَنِي، أَمْ كَيْفَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي بِجُودِكَ أَغْنَيْتَنِي وَ أَنْتَ الَّذِي لاَ إِلَهَ غَيْرُكَ»
یا امام سجاد (ع) در بخشی از دعای صحیفۀ سجادیه میفرماید:
«فَإِنِّي عَبْدُكَ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ الضَّعِيفُ الضَّرِيرُ الْحَقِيرُ الْمَهِينُ الْفَقِيرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِير…» [10]
پس مسکین بهمعنای فرد گدا نیست، همانطور که در تفسیر مفسرین آمده است؛ [11] بلکه مسکین در این آیه بهمعنای کسانی است که بیش از همۀ خلایق، در برابر خدای متعال احساس خواری و ذلت و بیچیزی میکنند؛ چراکه به درکی از عظمت خدا رسیدهاند که از سایر مردم گوی سبقت را ربودهاند، و آیا کسانی جز آلمحمد (ع) با این احوال سراغ داریم؟! قطعاً خیر.
شاید پیشتر خوانده بودید «ابنالسبیل» یعنی در راه مانده، که البته این موضوع، کنیهای تلمیحی در فقه به شمار میرود، اما بیان قرآن اشاره به چیز دیگری است و آن را سید احمدالحسن بهدرستی تبیین فرموده است؛ آنجاکه در کتاب متشابهات مینویسد:
«(ابْنَ السَّبِيلِ) (فرزند راه) نیز آلمحمد (ع) هستند.» [12].
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) فرمود:
«… (فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ [حشر، 7]) كه اين آيه فقط دربارۀ ماست .» [13]
همچنین ایشان (ع) میفرمایند:
«ذى القربى، يتامى، مساكين و ابنالسبيل ما هستيم، همۀ اين افراد فقط از خاندان ما هستند، زيرا خداوند از زكات و صدقات براى ما بهرهاى قرار نداد و بدينسان خداوند پيامبرش و ما را گرامى داشت و روا ندانست كه ما را از چرکهاى دست مردم بخوراند.» [14]
حال «سبیل» چیست؟ این سبیل کدام راه است؟
سید احمدالحسن: «منظور از «ابْنَ السَّبِيلِ» راه و سبیل خدا یعنی طریق الهی است؛ پس ایشان یعنی آلمحمد ماندگان در راه خدایند… .» [15]
امام مهدی (ع) در دعای ندبه: آلمحمد همان فرزندان طریق خداوند (محمد صلیالله علیه و آله) و راههای هدایتاند. [16]
قرآن میفرماید: حق فرزند راه و مسکین و ذیالقربی را بده و تبذیر نکن؛ چراکه تبذیرکنندگان برادران شیاطین هستند.
دانستیم که ذیالقربی، ابنالسبیل و مسکین همان آلمحمد (ع) هستند و در آیۀ 26 سورۀ اسراء ذکر شده حق این افراد (آلمحمد) را عطا کن. حق آنها (ع) چیست؟
«حق آنها (آلمحمد) بر هر انسانی، هرچه در تملکش باشد از مال و توان بدنی، و نیز هرچه خداوند به او بخشیده، حق آنها(ع)است؛ یعنی اینکه پس از ایمان آوردن به آنها، همراه با آنان تلاش و کوشش کند؛ چراکه او با مال و بدن و… و… خود تلاش میکند و اینها همه حق آلمحمد(ع)است که خداوند به او واگذار کرده و آن را امانتی نزد او قرار داده است: (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا) [17] (ما اين امانت را بر آسمانها، زمين و کوهها عرضه داشتيم، از تحمّل آن سر باز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن را بر دوش گرفت؛ بهراستی او ستمکاری نادان بود)؛ چراکه اگر محمد و آلمحمد(ع) نبودند، خداوند خلق را نمیآفرید؛ پس ایشان راهنمایان بهسوی خدا هستند.» [18]
پس باید همۀ وجود خود را خرج آلمحمد کنیم؛ چراکه همۀ وجود ما از وجود آنهاست، همان امانتی که نزد ماست؛ شاید اینگونه اندکی از حق آنها را ادا کنیم.
حال به این سؤال اساسی بازمیگردیم: چرا برادران شیاطین؟ تبذیر در این آیه چه گناهی است و چه ویژگی خاصی دارد که مبذرین برادران شیاطین خطاب میشوند؟
«(وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا)؛ یعنی در حق آلمحمد (ع) تبذیر نکن و حقی که مختص به آنهاست را ضایع مگردان و به دشمنان آنان یاری نرسان.» [19]
حقی که شامل حکومت کردن، به پادشاهی رسیدن در زمین خدا، مجری امر و ارادۀ الهی بودن، فتوا صادر کردن، هدایت مردم و… را به دیگری عطا نکن و حق را به جایگاهش بازگردان، نه به دشمنان آنان بسپار.
«(إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا) [20] که در این صورت (فرد واگذارکنندۀ حق آنان به دشمنانشان و یاری رساندنشان) همانند کسی خواهد بود که نعمت خداوند را در زبالهدانی و نجاست افکنده است؛ چراکه دشمنان آنها و مخالفانشان، همان زبالهدانی و نجاست و فاضلاب هستند که به این ترتیب، همانند دشمن لعین آنها (شیطان) و برادر او خواهی شد؛ بهدلیل ضایعکردن حق آنها که خداوند به تو واگذار کرده تا در آنها دخل و تصرف کنی و به این ترتیب کسی خواهی شد که در امانتی که خداوند به او واگذار کرده، خیانت کرده است.» [21]
متوجه شدیم که معنای تبذیر در این آیه (اسراء، 26)، تضییع حق آلمحمد (ع) است؛ یعنی بذر و امانت الهی را که باید به جایگاهش بازگردانی، به زبالهدانی و نجاست و فاضلاب سپردی و حق حاکمیت و امامت و ولایتی را که مختص آنان است به مدعیان دروغین عطا کردی و بر حاکمیت مردم بهجای حاکمیت الله اصرار ورزیدی و نتیجۀ این تلاش و تبذیرت، طبق کلام وحی، تو را در جرگۀ برادران شیاطین قرار داد. (إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ)؛ عملی مشابه عمل شیطان؛ چراکه شیطان نیز اطاعت و تسلیم خود را برای خلیفة الله آدم (ع) خرج نکرد؛ یعنی حق را از جایگاه حقیقیاش خارج کرد و با این بهانه که «من از او برترم»، (به دعوت معلمش [22]) در حق آدم (ع) تبذیر کرد؛ همان خلیفهای که در صلبش آلمحمد (ع) بودند؛ چراکه بهواسطۀ استادش میدانست تمکین دولت حق در زمین، در نهایت با شخصی از آلمحمد (ع) بهوقوع خواهد پیوست و دولت حق، دولت نور، دولت روشنایی و خیر با تمکین آنها بر زمین حاصل میشود.
حال هرکدام از ما از خود بپرسیم: آیا حق آلمحمد را به آنان بخشیدیم، یا دودستی تقدیم دشمنان و مخالفان ایشان کردیم و حتی در کشتن ایشان مشارکت کردیم، کشتن نفس و جان و ارواحشان؟ آیا همۀ وجود خویش را برای تمکین دولت آنها که همان دولت و حکومت الله بر زمین است تقدیم کردیم؟ واقعیت این است که هزارواندی سال نبود معصوم گواهی بر این مطلب است که تعداد «مُبَذّرین، برادران شیاطین» بیش از این است که به شماره درآید و گناهی که از اول خلقت ابلیس بر دوش کشید، حاملان بسیاری دارد.
ولا حول ولا قوة الا بالله العی العظیم
———————-
منابع:
1- https://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/%D8%AA%D8%A8%D8%B0%D9%8A%D8%B1/
2- مبادی و اصطلاحات علم فقه، ج1، ص120.
3- طلبة الطلبه (اصطلاحات فقهی، ج1، ص110).
4- لغتنامه دهخدا، ج1، ص690.
5- (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ) (آلعمران، 7)
از امام باقر (ع) روایت شده است: «ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل آن را میدانیم.» وسائل الشیعه (آلالبیت)، ج 27، ص 198.
6- اسرا، ۲۶.
7- شوری، ۲۳.
8- شیخ صدوق، امالی، ص۲۳۰.
9- متشابهات، ج۴، سؤال ۱۶۶.
10- على بن الحسين، الصحيفة السجادية، ص104 – قم، چاپ: اول، 1376ش.
11- http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=17&AYID=26&TPIV=T2
12- متشابهات، ج 4، سؤال ۱۶۶.
13- هلالى، سليم بن قيس، أسرار آل محمد عليهمالسلام، ترجمه كتاب سليم، ايران ، قم، چاپ اول، 1416 ق.
14- هلالی، سليم بن قيس، تاريخ سياسى صدر اسلام، ترجمه كتاب سليم، تهران، چاپ اول، 1377ش.
15- متشابهات، ج۴، سؤال ۱۶۶.
16- (وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ) (عنکبوت، 69)؛ «یَا ابْنَ السُّبُلِ الْوَاضِحَةِ»، دعای ندبه.
17- احزاب، 72.
18- متشابهات، ج۴، سؤال ۱۶۶.
19- متشابهات، ج۴، سؤال 166.
20- اسراء، 27.
21- متشابهات، ج۴، سؤال ۱۶۶.
22- ر.ک: متشابهات، ج4، سؤال 173.
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او…
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ…
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی،…
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت…
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا،…