آیا قرآن، به مسئله جانشینی محمد (ص) توجه نکرده است؟
اشکالگیرندگان اعتقاد دارند که قرآن بهعنوان کاملترین کتاب آسمانی، به یکی از اصلیترین مبانی در دین یعنی تعیین جانشین رسول خدا (ص) نپرداخته، که همین امر موجب شکاف عمیقی در پیروان دین اسلام شده و اختلافات شدیدی را پس از وفات رسول خدا (ص) به وجود آورده که نتیجۀ آن، ایجاد مبانیِ فکری گوناگون و فرقههای مختلف شده است؛ پس قرآن چگونه میتواند ادعای هدایتگری و رفع اختلافات کند؟
ابتدا، باید بررسی کرد که چهچیزی باعث شده تشکیککنندگان این شبهه را مطرح کنند؟! درحالیکه پیشفرض این شبهه، براساس نصوص دینی از ریشه مشکل دارد و دلیل آن هم مطالب و نظراتی است که علمایِ اهلسنت آن را مطرح کردهاند؛ علمایی ازجمله «احمد امین» و «طه حسین» که صراحتاً گفتهاند قرآن کریم و معلم آن یعنی رسول خدا (ص) به مسئله جانشینی نپرداختهاند… .
طه حسین، در بخشی از اظهارنظر خود آورده است:
«چه بسا از جمله راستترین و قطعیترین دلایل، برای اینکه ما میگوییم قرآن، مسائل سیاسی را نه بهشکل کلی و نه جزئی سیاستگذاری و تنظیم نکرده است، این باشد که قرآن به عدالت و نیکی و بخشش به نزدیکان دستور داده، و از فحشا و کار ناشایست و ظلم و ستم بازداشته و حدودی کلی را برایشان ترسیم کرده و سپس تدبیر و مدیریت کارهایشان را به همان صورتی که خودشان صلاح میدانند و بهگونهای که از این حدود تجاوز نکند به خودشان واگذار کرده است. خودِ پیامبر، هیچ نظام مشخصی نه برای حکومت و نه سیاست با سنت خود تعیین نکرد، و هنگامی که بیماری بر وی سنگین و سخت شد، هیچیک از یارانش را بهصورت مکتوب یا غیرمکتوب بهعنوان جانشین خودش برای مسلمانان تعیین نکرد… .» [۱]
حال، قصد داریم بررسی کنیم که نظر علمای اهلسنت و شبهۀ تشکیککنندگان به اسلام، تا چه میزان به حقیقت نزدیک است…
با مراجعه به قرآن کریم میبینیم اصلیترین محوری که قرآن به آن تمرکز دارد، مبحث خلافت و حاکمیت خداست! یعنی انتخاب حاکمی که مسلط بر خون و تصمیمات جنگ و صلح و مسائل مشابه است، فقط از طرف خداوند است.
چگونه ادعایِ نپرداختن قرآن به خلافت و جانشینی پس از رسول خدا (ص) را میتوان پذیرفت، درحالیکه قرآن کریم از ابتدای بعثت نخستین رسولش یعنی حضرت آدم (ع)، مستقیماً مسئلۀ تعیین خلیفه از جانب خود را مطرح میکند و تأکید میکند که تنها ذات مقدس الهی، حقِ انتصاب خلیفه را دارد ولاغیر!
خداوند میفرماید: (انی جاعل فی الارض خلیفه) [۲] یعنی (من در زمین جانشین میگمارم). و زمانی که فرشتگان اعتراض کردند، فرمود: (من چیزی میدانم که شما نمیدانید).
انتخاب خلیفه از جانب خداوند سنتی است که از ابتدای خلقت تا قیامت پابرجاست؛ و این سنتِ مقدسی که حتی علم فرشتگان از آن عاجز است، چگونه میتواند به شورا و انتخابات عدهای غیرمعصوم واگذار شود؟!
خداوند همان کسی است که ابراهیم (ع) را بهعنوان پادشاه و خلیفهاش در زمین نام برد؛ او همان کسی است که داوود را پادشاه و جانشینش در زمین منصوب کرد و اینچنین سنت خداوند در زمین جریان یافت؛ و ازآنجاکه زمین هیچگاه از حجت خالی نمیشود، پس همواره دو جبهه وجود خواهد داشت:
افرادی که از شخص منصوب خداوند پیروی میکنند، در مقابل افرادی که از شخص غیرمنصوب خدا فرمان میبرند؛ و به هیچ عنوان بحث خلافت و جانشینی به انتخابات و شورا واگذار نخواهد شد؛ زیرا این علمی است که فقط نزد خداوند است.
خداوند میفرماید:
(وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) [۳] (و آنان که کافر شدهاند میگویند: «چرا نشانهای آشکار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟» [ای پیامبر] تو فقط هشداردهندهای، و برای هر قومی هدایتگری هست).
سید احمدالحسن آورده است:
«این آیه روشن است؛ اینکه هر قومی هدایتگری دارد، چه در گذشته پیش از رسول خدا محمد (ص) و چه در آینده پس از او، در احادیثی که اهلسنت در کتابهایشان نقل کردهاند، رسول خدا (ص) این هدایتگر را به شخصی معین از بنیهاشم تفسیر و در روایتی نیز یکی از مصادیق آن را امام علی بیان فرموده است:
ابنجریر طبری، در کتاب جامعالبیان، ج ۱۳، ص ١٤٢، با سند خود از ابنعباس روایت کرده است که: هنگامی که (إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) (جز این نیست که تو بیمدهنده هستی و هر قومی را رهبری هست) نازل شد، رسول خدا (ص) دستش را روی سینۀ خود قرار داد و فرمود: من همان بیمدهندهام؛ و هر قومی هدایتگری دارد؛ سپس با دستش به شانۀ علی اشاره کرد و فرمود: «ای علی، هدایتگر تویی؛ هدایتیافتگان پس از من بهوسیلۀ تو هدایت میشوند.»
ابن ابیحاتم در تفسیر خود (ج ۷، ص ۲۲۲۵، شمارهٔ ١٢١٥۲) با سند حدیث از امام علی (ع) نقل میکند که فرمود: «هر قومی هدایتگری دارد. هدایتگر، مردی از بنیهاشم است.»
ابن ابیحاتم میگوید، ابنجنید گفت: آن شخص همان علی بن ابیطالب (رضیاللهعنه) است.» [۴]
باید توجه داشت که قرآن همواره به راه شناخت حجت خدا در هر زمان تأکید و تمرکز دارد؛ این قانون از سه بند تشکیل شده که عبارتاند از: «نص + علم + دعوت به حاکمیت خدا» که همۀ انبیا، فرستادگان و امامان با آن شناخته میشوند و این قانون تا قیامت پابرجاست… . [۵]
و در رابطه با اوصیای پس از رسول خدا (ص)، ـبهطور خاصـ قرآن کریم به اشکال مختلفی به آن اشاره داشته است:
۱. اوصیای رسول خدا (ص)، مصادیق عنوان «استخلاف الهی» (همان راه شناخت حجت که به آن اشاره شد) محسوب میشوند…
نص و تصریح و انتخاب الهی با انتخاب رسول خدا (ص) که همان انتخاب خداوند است و در منابع شیعه و اهلسنت به این انتخاب و تنصیب الهی اشاره شده است؛
طبق منابع اهل سنت:
– علی همان هادی پس از رسول خداست.
– هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست. [۶]
– نسبت تو به من، همانند هارون به موسی است. [۷]
– مثل اهلبیت شما، مثل کشتی نوح است… . [۸]
– احادیث خلفا از قریش، و اینکه آنها دوازده نفرند. [۹]
۲. تمامی این احادیث و دیگر احادیث، به معرفی و انتخاب الهیِ اوصیای پس از رسول خدا محمد (ص) اشاره میکنند؛ درحالیکه قرآن فریاد میزند:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ) [۱۰] (شما آنچه رسول حق دستور دهد (و منع یا عطا کند) بگیرید و هرچه نهی کند واگذارید؛ و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است) و این شیوۀ دوم از روشهای اشارۀ قرآن به اوصیا از آلمحمد (ص) است.
۳. شیوۀ سوم این است که آیات بسیاری هستند که بهطور خاص، به اوصیای پس از رسول خدا (ص) اشاره دارند و در کتب همۀ مسلمانان نیز موجود است؛ مانند:
حاکم نیشابوری، در المستدرک، با سند از علی بن ابیطالب (ع) آورده است:
(إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)، على فرمود: «رسول خدا (ص) انذاردهنده است و من هدایتگرم.» [۱۱]
از زراره، از ابوجعفر روایت است: دربارهٔ سخن خداوند عزوجل: (وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ) ([ولى آنان] بر ما ستم نکردند، بلکه برخویشتن ستم روا میداشتند)، فرمود: خداوند متعال بالاتر و عزیزتر و برتر و بازدارندهتر از آن است که به او ستم شود؛ ولی ما را با خودش درآمیخته کرده است؛ در نتیجه ظلم و ستم به ما را [همردیف] ظلم به خودش، و ولایت ما را ولایت خودش قرار داده است؛ زیرا میفرماید: (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا) (ولیِ شما تنها خدا و فرستادهاش است و نیز کسانی که ایمان آوردهاند)؛ یعنی امامانی از ما.» [۱۲]
از محمد بن علی حلبی از ابوعبدالله(ع) دربارهٔ سخن خداوند عزوجل: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) (بهراستی، خدا میخواهد آلودگی را از شما اهلبیت [پیامبر] بزداید، و شما را بهطور کامل پاک و مطهر گرداند)، فرمود: «یعنی امامان و ولایت آنها؛ هرکس در ولایت آنان وارد شود، در خانۀ پیامبر وارد شده است.» [۱۳]
از ابیربیع شامی، نقل شده که میگوید: از ابوعبدالله دربارۀ سخن خداوند عزوجل: (يَا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ) (ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون خدا و رسول، شما را به چیزی فراخواندند که به شما حیات میبخشد، اجابت کنید)، پرسیدم. ایشان فرمود: «دربارۀ ولایت علی (ع) نازل شد.» [۱۴]
در رابطه با علم، هیچ مسلمانی نمیتواند منکر این شود که علی (ع) پس از رسول خدا (ص)، داناترین مسلمانان بوده؛ همچنین اوصیای پس از رسول خدا (ص)، داناترین و عالمترین مردم در زمان خودشان در مسائل دینی بودهاند؛ حتی به اعتراف امامان مذاهب فقهی اسلامی سنی، علمی را که نزدشان بوده مدیون آلمحمد (ع) بودهاند. همچنین همۀ اوصیا از آلمحمد (ع) علاوهبر اینکه مدعی تنصیب الهی بودهاند، در عین حال به حاکمیت خداوند در زمین فرامیخواندند و این موارد، همان بندهای قانون شناخت حجت است که برای همۀ اوصیای پس از رسول خدا (ص) صدق میکرد.
سید احمدالحسن آورده است:
«خلافت خداوند در زمینش پس از رسول خدا محمد (ص) ـهمانطور که عقل و نقل دلالت میکنندـ ادامه دارد. رسول خدا (ص) به علی (ع) و بر امامان اهلبیت (ع) نص و تصریح فرموده است. خلفای رسول خدا (ص) ادعا کردند وصیت دربارۀ آنان است و وصیت ـنوشتار بازدارنده از گمراهیـ را کسی جز آنان ادعا نکرده است تا [بهاینترتیب] ادعای آنان بهطور کامل انجام شود و هدف از وصیت دربارهٔ آنان تحقق یابد؛ و همین برای اثبات حقانیت ایشان و بطلان مخالفانشان کافی است.
اضافه میکنم علمِ آنچه مردم به آن نیازمندند و آنچه در مسائل دینی مردم به وجود میآید از آنها آشکار شده است؛ همانطور که آنها به حاکمیت خداوند در زمین دعوت کردند. اینچنین است که ستونهای اثبات خلافت آنها کامل شده، و هیچ عذر و بهانهای برای مخالفان و رویگردانان از آنان باقی نمانده است، مگر نادانی یا دشمنی و به بیراهه رفتن!» [15]
نتیجه: کسی که میگوید قرآن و رسول خدا (ص) به بحث جانشینی پس از او (ص) اشاره نکرده، کلامی موهوم به زبانش جاری ساخته و با اندکی مطالعه میتواند متوجه شود که اشارۀ قرآن و رسولش (ص) به بحث جانشینی، نهتنها کافی بوده، بلکه چیزی فراتر از حد کفایت است.
منابع
۱. طه حسین، فتنة الکبری (عثمان بن عفان): ص۲۵، فصل سوم.
۲. بقره، ۳۰.
۳. رعد، ۷.
۴. سید احمدالحسن، کتاب عقاید اسلام، بحث «استخلاف، سنتی الهی است».
۵. میتوان برای اطلاع بیشتر به کتاب عقاید اسلام نوشتۀ سید احمدالحسن، بحث «قانون شناخت حجت» مراجعه کرد.
۶. مسند احمد: ۸۴/۱.
۷. صحیح بخاری: ۲۰۸/۴ ، باب مناقب و فضایل مهاجرین.
۸. مستدرک حاکم نیشابوری: ۱۵۰/۳.
۹. صحیح مسلم: ۴/۶، باب: مردم دنبالهروی قریش هستند، و خلافت در میان قریش است.
۱۰. حشر، ۷.
۱۱. مستدرک علی الصحیحین: ۱۳۰/۳.
۱۲. کلینی، کافی: ۱۴۶/۱.
۱۳. کلینی، کافی: ۴۲۳/۱.
۱۴. کلینی، کافی: ۲۴۸/۸.
15. سید احمدالحسن، کتاب عقاید اسلام، ص212 و 213.
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More