به قلم: محمدهادی قرهداغی
وقتی از دعوت یمانی و گسترش روزافزون آن در جهان و بهویژه در ایران عزیزمان یاد میشود، بسیاری میپرسند: هواداران سید احمدالحسن واقعاً بهدنبال چه هستند و چرا حاضرند بهخاطر اعتقادشان، اینهمه فشار امنیتی و قضایی را به جان بخرند؟
کوتاهترین پاسخ این است که یمانیها تبلیغِ عقیدۀ مذهبی خویش را نهتنها وظیفهای اخلاقی و شرعی میدانند، بلکه از دل و جان مشتاقاند آن حقیقتی را که با تحقیق منصفانه و توسل خالصانه به دست آوردهاند، به گوش دیگران هم برسانند! چونان به چشمه رسیدگانی که پس از تحمل عطشی جانفرسا در کویری تفتیده، نمیتوانند فریاد برنیاورند که: آب! آب!
اما متأسفانه این شوق به سخن گفتن از عقیده را بسیاری از قدرتهای سیاسی جهان برنمیتابند و یمانیها را به جرم بیان اعتقادشان محکوم به حبس، تبعید و محرومیتهای شغلی و اجتماعی میکنند.
شایان توجه اینکه حتی دستگاههای امنیتی هم، دعوت یمانی به رهبری سید احمدالحسن را دعوتی علمی و مسالمتآمیز میدانند و به پاکی و حسننیت پیروان آن اذعان دارند؛ این نکته در خلال کلمات بعضی از کارگزاران امنیتی بهوضوح بیان شده است. تمام استدلال آنها برای مقابله با این جریان اعتقادی نوپدید این است که مبادا روزی تعدادشان زیاد شود و بر ما بشورند! برای اینکه روزی برای ما دردسر درست نکنند، باید از هماکنون جلوی گسترش عقیدۀ آنها را بگیریم!
اما آیا چنین رویکردی، همان قصاص قبل از جنایت نیست؟ آیا سنخیتی با آموزههای اسلامی و شیعی دارد؟ آیا حتی نادرست بودن یک عقیده، مجوز شرعی و اخلاقی لازم را برای سرکوب پیروان آن فراهم میکند؟
خدای متعال انسان را آزاد و مختار آفریده است. امام علی (ع) به فرزندشان امام حسن مجتبی (ع) چنین سفارش میکنند: «وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً: بندۀ دیگری مباش درحالیکه خداوند تو را آزاد آفرید.» [۱] در حقیقت، برخورداری از آزادی اندیشه، عقیده و بیان، شرط نخست انسان بودن ماست؛ با برخورداری از «آزادی» است که پیمودن مسیر تکامل انسانی میسر میشود و ثواب و عقاب الهی معنا مییابد. بنابراین، هر انسانی حق دارد که عقیدۀ خویش را آزادانه برگزیند و از آن سخن بگوید؛ دیگران نیز حق دارند سخن او را بشنوند و احیاناً نقد کنند.
آری سوءاستفاده از آزادی، در هر منطق و آیینی جرم محسوب میشود؛ یعنی کسی نمیتواند به بهانۀ آزادی، حقوق دیگران را نقض کند؛ مثلاً کسی حق ندارد به اسم «آزادی بیان»، به هتک حیثیت دیگران بپردازد، یا به آنها و عقایدشان توهین کند [۲] یا در شرایط جنگی، اسرار نظامی جبهۀ خودی را فاش کند.
بنابراین، روشن است که شهروندان یک جامعه، در داشتن هر اعتقادی و بیان آن، یا انتقاد محترمانه و بدون هتکحرمت از عقاید و حتی عملکرد دیگران آزاد هستند و دستگیری و مجازات آنها به این سبب، با هیچیک از اصول اولیۀ اخلاق انسانی سازگاری ندارد. اعلامیۀ جهانی حقوق بشر نیز در مادههای ۱۸ و ۱۹، براساس همین بداهت فطری و اخلاقی، و البته از منظری سکولار، بر ضرورت آزادی عقیده و بیان، تأكید کرده است.
از منظر باور دینی اما، توجه به یک نکته شایان توجه است: دین الهی خود در بستر گفتوگوهای آزادانه متولد میشود و رشد میکند. چطور ممکن است که دین ـکه مجموعهای از عقاید و البته شرایع استـ پس از بهرهمندی از مزیت گفتوگو، باب آن را برای همیشه ببندد؟ نه میتواند و نه حتی نیازی به سانسور و سرکوب عقیدتی دارد. دینی که به برکت گفتوگوها، اقناعها و پیروزی بر اندیشههای رقیب، در جامعهای پا گرفته، در ادامه نیز حتماً میتواند از آزمونهای گفتوگو و مناظره سرفراز بیرون بیاید و استمرار یابد! افزون بر این، درک درست و عمیق معارف وحیانی موجود در دین الهی برای خودِ باورمندان نیز، تنها در صورتی به اکمل وجه ممکن میشود که با دیگر مکاتب و اندیشهها مقایسه و سنجیده شود.
قرآن کریم بهروشنی پرچمدار آزادی اندیشه و بیان است. خدای متعال در سورۀ زمر، بندگانی را که سخنها را میشنوند و بهترین آنها را بر میگزینند، شایستۀ بشارت میداند:
(فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ) (پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرامیدهند و بهترین آن را پیروی میکنند؛ ایناناند که خدایشان راه نموده و ایناناند همان خردمندان). [۳]
بدیهی است، پیروی از «احسن» تنها در صورتی میسّر خواهد بود که اقوال مختلفی طرح شده باشند؛ و این ممکن نیست، مگر در صورتی که آزادی لازم برای بیان اندیشههای گوناگون وجود داشته باشد. بهراستی، اگر قرار باشد که دست بر دهان گویندگان و صاحبان آرای مختلف بگذاریم، بندگان خدا بهترین سخن را از میان کدام گزینهها باید برگزینند؟
برخی منتقدان، جهاد ابتدایی در اسلام را مغایر با اصل آزادی عقیده دانستهاند. باید دانست در اسلام مفهومی به نام کشورگشایی یا تحمیل عقیده با شمشیر وجود ندارد و اساساً باور و اعتقاد به هیچ گزارهای را نمیتوان با اكراه و اجبار در نهاد انسانها به وجود آورد. قرآن کریم به این حقیقت تکوینی چنین اشاره فرموده است: (لاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی) (در دین هیچ اجباری نیست. و راه از بیراهه بهخوبی آشکار شده است). [۴]
«امکان ندارد دین و عقیده با شمشیر منتشر شود، همانگونه که عقیده با شمشیر کشته نمیشود؛ بنابراین راه و روش همۀ ادیان الهی ـازجمله آخرینشان اسلامـ در دعوت بهسوی خدا، استفاده از گفتوگو و پند و اندرز است و وجود کتابهای آسمانیِ تورات، انجیل و قرآن بهترین دلیل بر این مدعاست؛ چراکه آنها کتابهایی هستند که از آنها حکمت، گفتوگو و دعوت فوران میکند، نه شمشیرهایی که خون از آنها میچکد!
بنابراین، نتیجهای که بهعنوان یک مؤمن لازم است بدانیم این است که هدف از جهاد، گشودن درهای بسته برای رسیدن به مردم و رسانیدن حق به آنها و هدایت آنهاست.» [۵]
در واقع، جهاد ابتدایی یا تهاجمی در اسلام با مردم و برای تحمیل دین نیست؛ بلکه با قدرتهای سلطهگری است که مانع شنیدن دعوت توحیدی حجج الهی میشوند. چنین جهادی در اسلام، در حقیقت جنگ برای آزادی بیان است. مؤمنان وظیفه دارند تحت امر حجت معصوم الهی، با طواغیت مسلط بر مردمان مستضعف ـپس از عرضه حق و عنادورزی آنانـ بجنگند تا دسترسی تمامی ابناء بشر به آموزههای وحیانی ممکن باشد. طبیعتاً در نهایت پذیرفتن یا نپذیرفتن اصل دین، و سپس التزام به واجبات عبادی آن (نماز و حج و حجاب و …) در ید اختیار آدمی خواهد بود. حاکم و قاضی دربارۀ دینگزینی و چگونگی دینداری مردم، تنها خدای خبیر و بصیر در روز قیامت است.
تاریخ زندگانی معصومین (ع) نیز نشاندهندۀ سعهصدر آنان در برابر نظرات مخالفین عقیدتی است. ائمه اطهار (ع) در فرصتهای گوناگون با دگراندیشان ـنه فقط با پیروان سایر مذاهب اسلامی، بلکه با زندیقها و ملحدهاـ به مناظره و بحث علمی مینشستهاند. مرحوم مرتضی مطهری دراینباره میگوید:
«شما کی در تاریخ عالم دیدهاید که در مملکتی که همۀ مردمش احساسات مذهبی دارند، به غیر مذهبیها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مسجد پیامبر [ص]، یا در مکه بنشینند و حرف خودشان را آنطور که دلشان میخواهد بزنند. خدا را انکار کنند، منکر پیامبریِ پیامبر شوند، نماز و حج و … را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم … در تاریخ اسلام از این نمونههای درخشان فراوان میبینیم. به دلیل همین آزادیها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند، او را بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مخالف مواجه شده است.» [۶]
بر همین اساس است که سید احمدالحسن بهعنوان وصی و فرستادۀ امام مهدی (ع) و امتداد خط اسلام آلمحمد (ع)، در پاسخ به شخصی که دربارۀ حکم ملحد و مرتد سؤال کرده بود، برخلاف فتاوای مشهور فقهای آخرالزمانی اسلام، چنین نوشتند: «به کشتن مرتد یا ملحد یا بیدین فتوا نمیدهم؛ و موضع من با نگارش کتاب توهم بیخدایی روشن است.» [۷] روشن است که اگرچه آزادی حقوقی عقیده و بیان در امتحان عالَم دنیا یک بداهت فطری و طبیعی است و اسلام نیز بر آن صحه میگذارد، اما خداوند متعال در روز حساب انسان را بهقدر سعی و ظرفیتی که دارد، بر باورها و رفتارهایش مؤاخذه خواهد نمود. قرآن کریم میفرماید: (وَلاَ تَقْفُ مَا لَیسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً) (و چیزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد). [۸] بنابراین، تأکید بر این نکته لازم است که آزادیِ اعتقادِ انسانها بهمعنی تأیید پلورالیسم و نفی امکان دستیابی انسانها به حقیقت واحد نیست.
افزون بر آزادی بیان اعتقادی، در اسلام اصیل آلمحمد (ع) آزادی بیان سیاسی نیز در حد اعلای خود به رسمیت شناخته شده است. امام علی (ع) بهعنوان اولین حاکم مشروع و مذکور در وصیت رسول خدا (ص)، چنین میفرمایند: «با من آن گونه كه با زمامداران ستمگر سخن گفته مىشود سخن نگویید و آنگونه كه مردم خود را در برابر حاكمان تندخو و جبّار حفظ میكنند، خویش را محدود نسازید و بهطور تصنّعى با من رفتار نكنید. هرگز دربارۀ من گمان مبرید که از سخن حقی که به من گفته شود ناراحت میشوم… .» [۹] در عمل نیز میبینیم که مثلاً جماعت منحرف خوارج نهتنها سیاستهای حضرت را آزادانه نقد میکنند، بلکه بسیاری اوقات حتی در ملأعام، به ایشان جسارت و هتاکی میکنند. در یکی از این موارد، نیروهای حکومتی خواستند به شخص هتاک حملهور شوند، اما حضرت فرمودند: «آرام باشید! جواب دشنام، دشنام است یا گذشت از گناه؟!» [۱۰]
امام علی (ع) در واکنش به تلاش خوارج برای بر هم زدن سخنرانی ایشان کلامی فرمودند که نشانگر رویکرد اساسی حکومت اسلامی در برخورد با مخالفان سیاسی است: «اگر آنان سکوت کنند، با آنان مانند دیگران رفتار مىکنیم و اگر سخن بگویند، پاسخ مىگوییم و اگر شورش کنند با آنها نبرد مىکنیم.» [۱۱] صبر و بردباری حضرت در برابر مخالفان، حتی پساز تدارک نظامی آنها (اعم از اصحاب جمل، خوارج و معاویه) شگفتانگیز است. ایشان برای روشنگری و تعامل، بارها بهسمت اردوگاه نظامی مخالفان، سفیر صلح اعزام میکردند تا حتیالامکان، از درگیری و خونریزی جلوگیری شود و هیچگاه به یاران خویش اجازه نمیدادند که حتی در روز نبرد، آغازگر جنگ باشند! [۱۲و۱۳]
اسلام نهتنها به آزادی بیان عقیده در تمامی عرصههای علمی و اجتماعی احترام میگذارد، بلکه بیان حقایق دینی و هشدار نسبت به انحراف از حق را واجب میداند، مگر در شرایطی خاص؛ نظیر مواقف تقیه. از منظر قرآن، کتمان حقیقت دینی، بهویژه اگر در ارتباط با اثبات حق فرستادگان مظلوم الهی باشد که نام و اوصافشان در متون دینی ذکر شده، یکی از گناهان بزرگی است که انسان را مستحق لعنت خدای متعال میکند:
(إِنَّ الَّذِینَ یكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ أُولَئِكَ یلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ) (کسانی که نشانههای روشن، و رهنمودی را که فرو فرستادهایم، بعد از آنکه آن را برای مردم در کتاب توضیح دادهایم، نهفته میدارند، آنان را خدا لعنت میکند، و لعنتکنندگان لعنتشان میکنند). [۱۴]
در آیین اسلام، کسانی که از قرآن و سنت پیامبر (ص) و اوصیایش (ع) اطلاع کافی دارند، مجاز نیستند در برابر انحرافها و بدعتها سکوت کنند. در روایتی مشهور از پیامبر اکرم (ص) چنین وارد شده است که فرمود:
(إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إِلاَّ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اَللّهِ وَ اَلْمَلائِكَةِ وَ اَلنّاسِ أَجْمَعِینَ: آنگاه که بدعتها در میان امّت من آشکار شد، باید عالمان علم خود را آشکار کنند، وگرنه مشمول لعنت خدا میگردند). [۱۵]
همچنین یکی از فرایض اسلامی مؤکد، امر به معروف و نهی از منکر است. قرآن کریم در سورۀ توبه، این فریضه دینی را از نخستین خصیصههای مؤمنان میداند:
(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّكَاةَ …) (و مردان و زنان با ایمان، برخی دوستان برخی دیگرند، که به کارهای پسندیده امر میکنند، و از کارهای ناپسند نهی میکنند، و نماز را بر پا میکنند و زکات میدهند…). [۱۶]
و امام باقر (ع) آن را مقدمۀ برپایی سایر شعائر دینی در جامعۀ اسلامی معرفی فرمودند:
«إِنَّ اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْی عَنِ اَلْمُنْكَرِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ اَلْفَرَائِضُ: امر به معروف و نهى از منكر فریضه و واجب عظیم و بزرگى است كه فرایض و واجبات [دیگر]، تنها با آنها برپا مىشود.» [۱۷]
امروز رساندن خبر ظهور منجی موعود ادیان و فرستادۀ امام مهدی (ع) را میتوان یکی از مصادیق روشن امر به معروف، بلکه عظیمترین مصداق آن دانست. به عبارت دیگر، دعوت به پیروی از سید احمدالحسن، بهعنوان حجت خدا بر زمین، دعوت به پذیرش حاکمیت خداست که بزرگترین معروف ترکشده در روزگار ما به شمار میآید. همچنین سخن نگفتن از وصیت رسول خدا (ص)، مصداق «کتمان ما انزل الله» است؛ و خاموش ماندن در برابر انحراف امت از اختصاص امامت و حکومت به صاحبان وصیت، و مصداق سکوت در برابر بدعتهاست. چنین سکوتی به فرمودۀ حدیث نبوی، آدمی را مشمول لعنت خدا و ملائکه میسازد!
همچنین، امروز رساندن حق به مردم جهان، بزرگترین نصرت و یاری برای دین خدا و مصداق «جهاد با کلمه» در پیشگاه خلیفه خداست و جهاد ـبه فرمودۀ امیرالمؤمنین (ع)ـ دری از درهای بهشت است که خداوند برای خاصّان از اولیایش گشوده است. [۱۸] سید احمدالحسن بهعنوان رهبر الهی دعوت مهدوی میفرمایند: «بهترین عمل در این زمان، رساندن حق به مردم است تا آنها را از دام ابلیس نجات دهید.» [۱۹]
اساساً اهتمام به نصرت حق، معیاری برای سنجش صدق ادعای ایمان انسانهاست. خدای متعال در قرآن کریم میفرماید:
(إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا) (کسانی که فرشتگان جانشان را میستانند درحالیکه بر خویشتن ستم کرده بودند، از آنها میپرسند: در چهکاری بودید؟ گویند: ما در روی زمین مردمی بودیم مستضعف و زبونگشته. گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید؟ مأوی و جایگاه اینان جهنم است و چه بد سرانجامی است). [۲۰]
سید احمدالحسن در تفسیر این آیۀ شریفه، هشداری تکاندهنده به مؤمنان میدهند. ایشان میگویند:
«اینها ایمان به ولیّ خدا را اظهار میکنند و ادعای ایمان به ولایت دارند ولی بدون عذر واقعی، در عمل کوتاهی میورزند و این فقط بهخاطر نفاقی است که در دلهایشان نهفته است و آنها اینگونه میگویند که ما (مُسْتَضْعَفِینَ فِى ٱلْأَرْضِ) (مستضعف و زبونگشته در این سرزمین هستیم)؛ ولی استضعاف آنها واقعی نیست، بلکه با حُب دنیا و تمایل به آن، و نیز حُب زندگی و ترس از مرگ، خود را زبون و مستضعف نمودهاند؛ چراکه اگر ایمانشان واقعی میبود، به عمل همراه با ولیّ خدا اقدام میکردند؛ حتی اگر در معرض خطرات قرار میگرفتند.» [۲۱]
سید یمانی در تفسیر (أَرْضُ اللَّهِ) (زمین خدا) نیز میگویند: «ولیّ خدا و علم فراگیر او همان زمین پهناور خداوند است… تا بهسوی خدا در ولیِّ خدا مهاجرت کنید.» [۲۲] بنابراین، مؤمن حقیقی در عمل به فرمان امام خویش کوشاست و بیتردید، هرگونه کوتاهی بهخاطر حب دنیا و ترس از مرگ، کاشف از نفاقِ درونیِ خزنده و خطرناکی است که باید از آن به خدا پناه بُرد.
براساس آنچه در این مختصر ذکر شد، پیروان دعوت یمانی نهفقط امکان بیان عقیدۀ خویش را حقی انسانی و اسلامی میدانند، بلکه آن را وظیفه و تکلیفی الهی به شمار میآورند.
روشن شد که بیان حقایق دینی ـجز در شرایط تقیهـ بر مؤمنان واجب است؛ اما شیوۀ درستِ عمل در این مسیر کدام است؟ خدای متعال از سویی بندگان خویش را به شنیدن سخنها و پیروی از بهترین آنها تشویق میکند، و از دیگر سو، پیامبر خویش (ص) را امر میکند که بندگانش را با حكمت، پند نیکو و نیکوترین جدالها بهسوی حق فرا بخواند:
(ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ) (با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شیوهاى] كه نیكوتر است مجادله نماى. در حقیقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راهیافتگان [نیز] داناتر است). [۲۳]
بنابراین، مؤمنان مجاز نیستند که برای بیان معارف دینی و اثبات حق اهلبیت (ع)، مرتکب مغالطه، دروغگویی، اتهامزنی، یا تندخویی و پرخاشگری شوند و البته نیازی هم به این امور ندارند!
سید احمدالحسن در پاسخ به سؤال یکی از انصار ایرانی امام مهدی (ع) تأکید کردند: «… در بیان حاکمیت و عقاید صحیح اشکالی وجود ندارد، ولی بدون تهاجم و تحریک دیگران؛ پس باید بحث و گفتار [صرفاً] علمی و [همراه با] طرح حجت و دلیل باشد.» [۲۴]
در مذهب حقیقی آلمحمد (ع) هدف وسیله را توجیه نمیکند و هیچ مؤمنی اجازه ندارد از ابزارهای غیرشرعی یا غیراخلاقی، حتی برای یاری دعوت حق استفاده کند. سید احمدالحسن در صفحۀ فیسبوک خویش، ضمن اشاره به اخلاق الهی «مسلم بن عقیل» بهعنوان فرستادۀ امام حسین (ع) در مواجهه با دشمن خونخواری چون عبیدالله بن زیاد، چنین نگاشتند:
«زمانیکه ابنزیاد در خانۀ هانی بن عروه زیر تیغ شمشیر مُسلِم بن عقیل بود، مسلم اقدام به کشتن او نکرد؛ این حرکت، گامی بود که شریک همدانی و هانی را که رئیس قبیله و از شرافتمندانی بودند که بسیار به اخلاق اهمیت میدادند، حیران کرد؛ زیرا آنان اخلاق مسلم را درک نمیکردند، [اخلاقی] که او را از خیانت [و ناجوانمردی] حتی نسبت به دشمنترین دشمنانش باز میداشت.» [۲۵]
آری، دعوت اولیای الهی نهتنها از هر رفتار غیرشرعی یا غیراخلاقی مبرّاست، بلکه مبتنی بر اخلاق کریمانه و والاست. سید احمدالحسن در مصاحبۀ صوتی خویش با رادیو المنقذ (پخش از دیترویت)، بر تبعیت از قرآن و سیرۀ معصومین (ع) در تبلیغ چنین تأکید کردند:
«ما مردم را با حکمت و موعظۀ حسنه دعوت میکنیم، همانگونه که خدای سبحان و بلندمرتبه در قرآن به ما امر کرد و چنانکه گذشتگان ما، امامان صالح (صلوات خدا بر آنان) عمل کردند؛ و هرکس که بخواهد بشنود بیشتر به او میگویم و هرکس رد کند، پس او در راه خویش و ما در راه خویش هستیم. و همیشه به مؤمنین میگویم که با انسان محترم با مهربانی و دلسوزی رفتار کنید، هرچند مخالف ما باشد. این قانون کلی برای رفتار ما با کسانی است که با ما اتفاقنظر ندارند؛ فرقی ندارد که در حال رساندن دعوت حق به آنها باشیم یا در ارتباطات زندگیِ روزمره باشد؛ مانند ارتباطات همۀ مردم… .» [۲۶و۲۷]
سید احمدالحسن در بخش دیگری از این مصاحبه گفتند:
«دعوت یمانی بین مردم تفرقه نمیاندازد؛ بلکه دعوتی برای اجتماع حول حق است که با ادلۀ عقلی و منطقی و شرعی است. دعوتی به حکمت و موعظۀ حسنه است و ما نسبت به هیچ فردی ابتدائاً دشمنی نداریم. آنچه نسبت به مخالفینمان مطرح میکنیم مناقشۀ علمی است و بیان فساد نظراتشان از جهت علمی و با ادلۀ عقلی و از منابع مورد قبولشان.»
بااینحال، مخالفین دعوت بهدلیل وحشت از منطقِ استوارِ دعوت و گرایش روزافزون مردمِ پاکنهاد به آن، از هیچگونه نشر تهمت و توهین علیه آن فروگذار نبوده و بارها و بارها به حملۀ نظامی و خشونتبار علیه انصار امام مهدی (ع) اقدام کردهاند. در مقابل اما، انصار امام مهدی (ع) تنها به «روشنگری» و «دفاع» مظلومانه از خویش پرداختهاند. سید احمدالحسن در سال ۲۰۱۷ و پس از حملۀ نیروهای امنیتی عراق به مکتب ایشان، در پیام مهمی گفتند:
«… دوست داریم برای شما بیان کنیم و به شما اطمینان دهیم که برای ما امکانپذیر نیست زندگی یا امنیت فردی از شما را مورد هدف بدی قرار دهیم. دعوت ما، عقایدی است و از روز اول دعوت، به حکمت و موعظۀ حسنه دعوت میکرد. گاهی اوقات نسبت به عقیدۀ معین یا اندیشۀ معینی که با آن اختلاف داریم، انتقاد میکنیم؛ ولی این مسئله، اصلاً به این معنا نیست که ما میخواهیم به امنیت افرادی که این عقیده را دارند و به آن اعتقاد دارند، خللی وارد کنیم.
برخی از افراد امنیتی و محافظ هستند که وظیفۀ محافظت از مرجعیتهای در نجف را دارند و جزو مؤمنین به این دعوت هستند و مدتی قبل، از من پرسشی پرسیدند که آیا بر ما لازم است که از این کار، استعفا بدهیم و دوری کنیم؟ ولی من آنان را به انجام کار واجبشان که نسبت به آن تکلیف شدند، به بهترین شکل و کاملترین صورت راهنمایی کردم. بدانید که خون و امنیت شما، نزد ما مورد احترام است و مخصوصاً غیرعراقیها. دوست داریم که به آنان اطمینان بدهیم و بیان کنیم که آمادگی حمایت از ایشان را داریم و آنان را آزار نمیدهیم. دعوت مهدوی، جهانی است و انصار آن، در برخی از کشورها، بیشتر از انصار آن در عراق هستند… .» [۲۸]
دکتر علاء سالم سخنگوی رسمی دفتر رسمی دعوت یمانی در نجف نیز در گفتوگوی تلویزیونی در پاسخ به مجری برنامه دربارۀ رابطۀ دعوت یمانی با مرجعیت میگوید: «دربارۀ ارتباط ما با مرجعیت دینی [باید بگویم]: مانند ارتباط ما با دیگر مردم است. یعنی ما برای همگی، خیر و خوبی را آرزو میکنیم؛ و در دلهایمان، هیچ دشمنی و کوتاهی دید و کینهای نسبت به دیگران نداریم… .» [۲۹]
دعوت یمانی، دعوتی عقیدتی و بر مبنای ثقلین است و همگان را بیهیچ دشمنی و عداوتی به حق فرامیخواند. مؤمنان به این دعوت الهی، طبق مبانی مسلّم دینی و اخلاقی، بیان عقیدۀ خویش را نهتنها حق مشروع، که تکلیف انسانی و اخلاقی خویش میدانند. یمانیون در مسیر عمل اجتماعی و تبلیغی خویش، طبق آموزههای قرآن و اهلبیت (ع) و با تأسّی به رهنمودهای امامشان سید احمدالحسن، از استدلالهای حکیمانه، پندهای شایسته و نیکوترین روشهای جدال تخطی نمیکنند؛ اما متأسفانه تاکنون بسیاری از حاکمیتهای سیاسی جهان، بهویژه در کشورهای اسلامی، جانب انصاف و عدالت را رعایت نکردهاند و بهجای برگزاری همایشهای گفتوگو، دست به برخوردهای سلبی و سرکوبگرانه علیه این دعوت زدهاند.
طبق سیرۀ علوی (بهعنوان شاخص حق)، حتی مخالفینِ تند سیاسی هم تا زمانی که دست به شورش نزنند، قابلیت پیگرد قضایی و امنیتی ندارند، چه رسد به پیروان دعوتی عقیدتی و علمی. بنابراین، بر حاکمیتهای مسلمان ـحتی اگر عقیدۀ یمانیون را حق نمیدانندـ لازم است که با امعان نظر در مبانی اسلامی آزادی اندیشه و بیان، در رفتار خویش تجدیدنظر کنند و بدانند که پاسخ اعتقاد و بیان علمی، داغ و درفش نیست! بالاتر از این، شایسته است سیاستمداران، بهویژه حاکمان کشورهای اسلامی، بهدور از هیاهوهای سیاسی و بدون اکتفا به بولتنهای مغرضانه، در ادلۀ دعوت الهی سید احمدالحسن نیک بنگرند و فرصت نجات خویش و مردم کشورهایشان را از فتنههای هولانگیز آخرالزمان، مبدّل به اسباب نزول عذابی عظیم و ریشهکنکننده ننمایند؛ والحمد لله اولاً و آخرا.
پینوشتها
1. نامه ۳۱ نهجالبلاغه.
2. توهین به یک عقیده، هرچند غلط، توهین به شخصیت باورمندان به آن محسوب میشود و باب گفتوگو و اصلاح را مسدود میکند؛ اما اینکه برخی شکستن بتها توسط ابراهیم نبی (ع) را دلیل بر جواز اهانت میدانند، از سوءفهم آنان ناشی میشود؛ چراکه حرکت ابراهیم (ع)، بیان یک تناقض در عقیدۀ خرافی بتپرستان با یک تلنگر حکیمانه بود، وگرنه راههای زیاد دیگری برای اهانت به بتپرستی وجود داشت. ایشان حتی بت بزرگ بتکده را سالم گذاشتند.
3. زمر، ۱۷ و ۱۸.
4. بقره، ۲۵۶.
5. کتاب «جهاد درب بهشت است»، ص ۸۷.
6. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات اسلامی، پائیز ۱۳۶۱، ص ۱۴.
7. پیام فیسبوک، ۲۰آوریل ۲۰۱۸م.
8. اسراء، ۳۶.
9. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
10. نهج البلاغه، حکمت ۴۲۰.
11. محمد بن جریر طبرى، تاریخ طبرى، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ج ۴، ص ۵۳.
12. رک: مهوری، محمدحسین، سیره امیرالمؤمنین (ع) در برخورد با مخالفان جنگطلب، فصلنامه حکومت اسلامی، ش ۱۷.
13. پاسخ سید احمدالحسن در واکنش به انتقادهای یکی از مؤمنین خواندنی است: «و هیچکسی بر دیگری برتری ندارد مگر با تقوا. و اگر به نظر یکی از شما احمدالحسن در روزی از روزها عدالت نورزید، یا بهشکل نادرستی رفتار نمود، پس در برابر من بایست و هرچه خواستی بگو! … احدی از شما گمان نکند که سینهام با شنیدن شکایت یا نقد یا هر سخنی از هر انسانی به تنگ میآید، چه مؤمن باشد و چه مخالف.» (پیام فیسبوک، ۲۲مه ۲۰۱۴م)
14. بقره، ۱۵۹.
15. کلینی، ج ۱، ص ۵.
16. توبه، ۷۱.
17. کافی، ج ۵، ص ۵۵.
18. کافی، ج ۵، ص ۴.
19. پاسخهای روشنگرانه، ج ۵، س ۴۰۷.
20. نساء، ۹۷.
21. متشابهات، ج ۴، پرسش ۱۴۹.
22. همان.
23. نحل، ۱۲۵.
24. کامنت فیسبوک، ۱۴نوامبر ۲۰۱۷م.
25. پیام فیسبوک، ۳۰سپتامبر ۲۰۱۸م/ ۸ مهر ۱۳۹۷.
26. مصاحبه با رادیو منجی بشریت، ۱۹ژانویه ۲۰۱۶/ ۲۹ دی ۱۳۹۴.
27. سید احمدالحسن در کلامی پدرانه به انصار امام مهدی (ع) یادآور میشوند که: «نیامدهام تا خانههای مردم و ارتباطات اجتماعی ایشان را نابود کنم؛ بلکه آمدم تا “انسان” بسازم و حقیقتش را به او بشناسانم، اگر خواهان شناخت برای رسیدن به خدا باشد، تا فرستادۀ خداوند و سفیر او در خلقش بشود. آنچه از شما در این برهه میخواهم این است که دین حق را بیاموزید و فرستادگان خداوند بهسوی نزدیکان و جامعۀ خویش باشید.» (پاسخهای روشنگرانه، ج ۷، پرسش ۷۶۲).
28. پیام فیسبوک، ۷شوال ۱۴۳۸/ 2ژوئیه ۲۰۱۷.
29. مصاحبه با شبکه دجله، رمضان ۱۴۳۸.
دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور
عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پساز او کذاب است. به قلم: متیاس… Read More
مصیبت برتر قسمت دوم به قلم: نازنین زینب احمدی مقدمه در بخش پیشین این مجموعه، با تکیه بر اهمیتی که… Read More
گفتوگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت دوم) به قلم: متیاس الیاس از پیشنهادِ رفتن نزد کشیش استقبال کرد… Read More
به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریهای است که در جامعۀ علمی، بهطور گسترده بهعنوان توضیحی کاملاً… Read More
پاسخ به تئوفان اعترافکننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت پیشین به سه ادعای تئوفانس… Read More
وظیفۀ مؤمنان در قبال رؤیا در پیشگاه فرستادۀ الهی به قلم: نوردخت مهدوی مقدمه رؤیا، سفری شیرین و روحانی است… Read More
View Comments
واقعا در حق پیروان دعوت یمانی ظلم میشود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾
وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾
سلام علیکم و رحمت الله برادر عزیز و بزرگوارم
بله برادرم درست می فرمایید اما نباید فراموش کنیم که سید ع می فرمایند: اگر آسمان ها و زمین برای بنده ای تنگ گردد و او تقوای الهی پیشه کند خداوند راه خروج از آن را برایش قرار می دهد.
سلام بر حجت خدا احمد الحسن، یمانی موعود اهل بیت علیهم السلام