علی محمدی هوشیار در صفحات ۲۱ تا ۲۶ مقاله «تو هَم بیخدایی»، آیات و روایاتی را آورده که بهزعم او، کلام احمدالحسن در خصوص تکامل و آفرینش آدم ع با آنها متعارض است؛ پیش از بررسی این آیات و روایات باید گفت:
قرآن کریم میفرماید:
(هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ).[1] (او همان كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل کرد. پارهاى از آن، آيات محكم [=صريح و روشن] است. آنها اساس كتاباند؛ و [پارهاى] ديگر متشابهاتاند؛ اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مىكنند؛ با آنكه تأويلش را جز خدا و راسخان در دانش كسى نمىداند. [آنان كه] مىگويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست.» و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود).
امام باقر ع فرمودند: «ما راسخان در علم هستیم و ما تأویل آن را میدانیم.» [2] همچنین امام صادق ع فرمودند: «راسخان در علم، امیرالمؤمنین ع و امامان از نسل ایشان هستند.» [3]
از امام باقر ع نقل شده است که در خصوص این آیه: (وَلَوْ رُدّوهُ إِلی الرَّسُول وَإِلی أُولی الأَمْر مِنْهُمْ لعلمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونهُ مِنْهُمْ) (و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و اولیای امر خود رجوع میکردند، حقيقت امر را از آنان درمیيافتند) [4] فرمود: «آنها، ائمۀ معصوم هستند.» [5]
احادیث فراوانی دراینباره وجود دارد. و از آنها روشن میشود که تفسیر یا تأویل متشابهِ قرآن، علمی است که تا روز قیامت به اوصیای معصوم پیامبر ص اختصاص داده شده است و بههیچوجه نزد غیر آنها پیدا نخواهد شد؛ مگر اینکه از آنها گرفته و اخذ شده باشد.
قرآن در نظر ائمه بهطور کامل، محکم است و برای آنها متشابهی وجود ندارد؛ چراکه متشابه، چیزی است که برای صاحبش مشتبه میشود و حال آنکه قرآن بر اهلبیت ع مشتبه نیست؛ چراکه اینان، ترجمان قرآن پس از حضرت محمد ص هستند.
از هرولة بن حمزه از امام صادق ع روایت شده است:
شنیدم میفرماید: (بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) (بلکه قرآن، آياتی است روشن که در سينۀ اهل علم جای دارد و آيات ما را جز ستمکاران انکار نمیکنند) [6] و فرمود: «آنها، بهطور خاص، ائمه هستند.» [7]
برید بن معاویه از امام باقر ع روایت میکند:
به حضرت عرض کردم در خصوص این سخن خداوند: (بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ) (بلکه قرآن، آياتی است روشن که در سينۀ اهل دانش جای دارد و آيات ما را جز ستمکاران انکار نمیکنند) [8]، آیا شما، آنها هستید؟ فرمود: «چه کسی غیر از ما میتواند باشد؟!»[9]
بنابراین آیاتِ قرآن برای ائمه ع بهطور کامل بیّنات است و متشابه در آن یافت نمیشود و از همین رو تفسیر قرآن، به ایشان منحصر و محدود شده است؛ چراکه غیر از آنها، فرد دیگری متشابه قرآن را نمیشناسد و تأویلش را درک نمیکند.
ائمه ع در روایاتشان بارها از این حقیقت پرده برداشتهاند و از تفسیر قرآن به رأی و نظرِ شخصی برحذر داشته و بیان فرمودهاند که کلام خداوند متعال به کلام بشر شبیه نیست و نمیتوان برای فهم آن از قیاس استفاده کرد.
برای روشنشدن بیشتر مسئله در این خصوص به برخی روایات آلمحمد ع مراجعه میکنیم:
از امام صادق ع دربارۀ تفسیر آیات محکم کتاب خداوند سؤال کردند. فرمود:
«اما محکم، چیزی است که هیچچیز دیگری آن را نسخ نمیکند؛ مصداق این سخن خداوند عزّوجل که: (هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَات) (او همان كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل کرد. پارهاى از آن، آيات محكم [=صريح و روشن] است. آنها اساس كتاباند؛ و [پارهاى] ديگر متشابهاتاند)[10] مردم فقط در متشابه هلاک شدند؛ چراکه بر معنای آن نه توقف کردند و نه حقیقتش را درک کردند؛ پس بر اساس نظر شخصیشان، تأویلی برایش قرار دادند و به این ترتیب، خود را بینیاز از پرسیدن از جانشینان پیامبر دیدند و سخن پیامبرشان را پشت سر افکندند… تا انتهای حدیث.» [11]
جابر بن یزید میگوید:
«از امام باقر ع دربارۀ چیزی از تفسیر قرآن کریم سؤال کردم. ایشان پاسخ را دادند. سپس از ایشان دوباره همان مسئله را پرسیدم و پاسخ دیگری فرمودند. عرض کردم دراینباره پاسخی غیر از این به بنده فرموده بودید! ایشان فرمودند: «ای جابر، قرآن باطنی دارد (و باطنش نیز باطنی) و نیز قرآن ظاهری دارد و برای ظاهرش نیز ظاهری هست. ای جابر! هیچچیز دیگری چون تفسیر قرآن دورتر از عقلهای مردمان نیست؛ ابتدای آیهای از قرآن در خصوص چیزی است و انتهایش در خصوص چیز دیگری، و قرآن، کلامی است متصل و بر وجوهی متعدد قرار دارد.» [12]
معلی بن خنیس میگوید: امام صادق ع در نامهای فرمود:
«و اما آنچه دربارۀ قرآن سؤال کردی، این نیز از ذهنیات ناهماهنگ و ناسازگار توست؛ زیرا قرآن آنگونه که گفتی نیست و معنای هرآنچه شنیدهای، برخلاف رأی و نظر توست. جز این نیست که قرآن مَثَلهایی برای اهل دانش است و نه غیر آنها؛ برای گروهی که قرآن را چنان که شایستهاش است تلاوت میکنند؛ آنها کسانی هستند که به قرآن ایمان میآورند و آن را میشناسند. اما بر غیر آنان، قرآن سخت و مشکل و از دسترس دلهایشان بهدور است. از همین روست که رسول خدا(ص) فرمودهاند: بهراستی که هیچچیزی نسبت به تفسیر قرآن دورتر از دلهای این قبیل اشخاص نیست. در این خصوص، همۀ مردم جز آنکه خداوند بخواهد، سرگرداناند و جز این نیست که خدا با پوشاندن مطالب قرآن خواسته است تا مردم به باب و راه او برسند و او را بپرستند و از راه قرآن به فرمانبرداری از برپادارندگان کتاب (قرآن) و گویندگان فرمان او برسند و آنچه را از قرآن که به فهمش نیازمندند، از آنان جویا شوند نه از خود. سپس فرمود: (وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ) (و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و اولیای امر خود رجوع میکردند، حقيقت امر را از آنان درمیيافتند). ولی از غیر آنان، هرگز آن را نمیفهمند و چنین چیزی یافت نمیشود. حال فهمیدی اینکه همۀ مردم اولیای امر باشند، شدنی نیست؛ چراکه در این صورت کسی باقی نمیماند که آنها بر او امارت داشته باشند و امر و نهی خداوند را به او برسانند. پس خداوند اولیا را خواص قرار داد تا دیگران به آنها اقتدا کنند؛ این را درک کن، انشاءالله، و تو را هشدار میدهم و هشدار میدهم از اینکه قرآن را با رأی و نظر خودت بخوانی؛ چراکه مردم در دانش آن مانند سایر امور، مشترک و همگون نیستند و بر تأویل آن توانایی ندارند، مگر از مرز و راهی که خدا برای آن قرار داده است. پس بفهم، انشاءالله و امور را از جایگاه خودشان طلب کن، انشاءالله.» [13]
ائمه ع تکلیف امت در برابر قرآن و آنچه بر عهدهشان است و آنچه را متعلق به آنهاست بیان فرمودهاند:
سعد بن طریف از امام باقر ع در کلامی که با عمرو بن عبید داشت، نقل میکند:
«امام ع در خصوص این آیه فرمود: (وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى) (که هرکس خشم من به او رسد، در آتش افتد). [طه، ۸۱ ] بر مردم است که قرآن را آنگونه که نازل شده است قرائت کنند. و ای عمرو، اگر نیاز به تفسیر آن داشتند، هدایت از طریق ما و بهسوی ماست.» [14]
امام علی ع فرمودند: «از خدا بترسید و مردم را به آنچه نمیدانید فتوا ندهید»… تا اینکه گفتند: دربارۀ آنچه در مصحف به ما خبر رسیده است چه کنیم؟ فرمود: «در این خصوص از علمای آل محمد ع پرسیده میشود.» [15]
از ابوبصیر از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: «هرکس قرآن را به رأی خویش تفسیر کند، اگر درست تفسیر کند پاداشی نمیگیرد و اگر اشتباه باشد به دورتر از آسمان میافتد.» [16]
موسی بن عقبه میگوید: «معاویه به امام حسین ع دستور داد بالای منبر رود و خطبه بخواند. امام ع خداوند را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود: ما حزب پیروز پروردگار هستیم و عترت نزدیک پیامبر او و یکی از دو ثقلین هستیم که پیامبر آن را یاور قرآن معرفی کرد؛ قرآنی که شرح هر چیزی در آن وجود دارد، باطل در آن راه ندارد، نه از پشت سر و نه از پیش رویش. تفسیر آن به ما محوّل شده است و در تأویل آن شک و تردید نداریم، بلکه حقایقِ آن را دنبال میکنیم. پس، از ما اطاعت کنید؛ چراکه اطاعت از ما واجب است؛ زیرا با اطاعت از خداوند و رسولش قرین شده است. خداوند متعال میفرماید: (أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ) (ای کسانی که ايمان آوردهايد، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و اولوالامرتان فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد، به خدا و پيامبر رجوع کنيد). (نساء، ۵۹) و همچنین میفرماید: (وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ) (و حال آنکه اگر در آن به پيامبر و اولوالأمرشان رجوع میکردند، حقيقت امر را از آنان درمیيافتند)… .» [17]
همچنین ملاحظه میکنیم که چگونه ائمه ع افرادی چون ابوحنیفه که مردم را فتوا میدادند و قرآن را به رأی خویش تفسیر میکردند، منع کردهاند:
از زید شحام روایت شده است که گفت: «قتادة بن دعامه بر امام باقر ع وارد شد. امام ع فرمود: «ای قتاده، آیا تو فقیه اهل بصره هستی؟» قتاده عرض کرد: اینچنین میپندارند. امام باقرع فرمود: «شنیدهام قرآن تفسیر میکنی؟» قتاده گفت: بله . امام ع فرمود: «اگر تو آن را با علم تفسیر میکنی پس تو، همانی و من از تو میپرسم؟» … تا اینکه امام ع فرمود: «وای بر تو ای قتاده، اگر تو قرآن را فقط با نظر خودت تفسیر کردی، خود هلاک شدی و دیگران را به هلاکت افکندی، و اگر آن را از ناقلان حدیث تفسیر کردی خود را هلاک کردی و دیگران را به هلاکت رساندی. ای وای بر توای قتاده! قرآن را فقط کسی میداند که بر او نازل شده است.» [18]
عبدالرحمان سلمی نقل میکند که امام علی (ع) بر یک قاضی گذر کرد. به او فرمود: «آیا ناسخ را از منسوخ میشناسی؟» عرض کرد: خیر. امام ع فرمودند: «هلاک شدی و دیگران را به هلاکت افکندی. تأویل هر حرف قرآن بر صورتهای مختلف است.» [19]
ابوصلت هروی از امام رضا ع نقل میکند که در حدیثی به ابنجهم فرمود:
«تقوای الهی پیشه کن و کتاب خدا را به رأی خود تأویل نکن که خداوند میفرماید: (وما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ) (تأویل آن را جز خدا و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند، نمیدانند).» [20]
از این روایاتی که بیان شد، یقین حاصل میشود که اگر شخصی جزو افرادی که محکم قرآن را از متشابهِ آن و ناسخ آن را از منسوخش میدانند نباشد، نمیتواند برای مردم فتوا دهد یا قرآن را به رأی خویش تفسیر کند، و این علم نیز مختص ذریۀ معصوم است؛ همان جانشینان پیامبر ص تا روز قیامت؛ یعنی ائمه و مهدیین ع.
از جمله حکمتهای اختصاصداشتن علم متشابه قرآن به حجتهای معصوم، شناختن معصوم و ضرورت فرمانبرداری از اوست؛ ازآنرو که غیر از او باب دیگری برای شناخت قرآن نیست و نیز به آن جهت که هرکس قال و قیلی دارد، ادعای امامت نکند؛ چراکه هرکس چنین کند، خود را میان دریاهایی از امواج پرتلاطم خواهد یافت و تناقض و آشفتگی او در تفسیر قرآن چون آتشی برای کسی که قلبی برای فهمیدن دارد، آشکار خواهد شد.
روایت شده است که برای قرآن در هر زمان، تأویلی است و کسی این تأویل را نمیداند مگر امام حجت منصوبشده از جانب خداوند متعال:
اسحاق بن عمار میگوید از امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود:
«قرآن را تأویلی است که برخی از آن آمده و برخی از تأویل آن هنوز محقق نشده است؛ پس هرگاه تأویل آن در زمان هر امامی محقق شود امام آن زمان، آن تأویل را میداند.» [21]
از اینجا معلوم میشود که تأویل قرآن و شناخت محکم از متشابه، ویژۀ امام معصوم از اوصیای حضرت محمد ص است و امکان ندارد کسی غیر از ایشان آن را بداند.
همچنین، از این روایت معلوم میشود که تأویل قرآن در عصر ظهور را فقط امام مهدی ع یا کسی که بهطور مستقیم با او در ارتباط است و این علم را از آن حضرت ع به دست آورده است میداند و به این ترتیب درمییابیم که امام مهدی ع یا کسی که با او مرتبط است، از طریق بهخاموشیکشاندن تمام علما در معرفت و شناخت علم متشابه قرآن و استوارساختن آن، شناخته میشود؛ همان گونه که اجداد ایشان امامتشان را از طریق همین علم که خاص و ویژۀ آنهاست، به اثبات رسانیدند.
آری، احمدالحسن علم به تفسیر و تأویل متشابهات قرآن را از امام مهدی ع آموخته و آن را منتشر کرده است.
حال با بیان این مقدمه به نویسندۀ مقاله میگوییم:
کلام احمدالحسن در خصوص نظریۀ تکامل و نحوۀ آفرینش آدم ع نهتنها با آیات و روایاتی که آفرینش آدم j را از گِل مرفوع میدانند متعارض نیست، بلکه آنها را بهروشنی تفسیر میکند.
احمدالحسن در خصوص خلقت نفس انسانی میفرمایند:
خداوند متعال آفرینش آدم را در آسمان اول (آسمان اَنفُس یا آسمان نفْسها) آغاز کرد؛ ولی برای اینکه آدم و فرزندان او برای نازلشدن به زمین و متصلشدن به جسم سازگاری داشته باشند، میبایست گِل به آسمان اول بالا برده میشد (مرفوع میشد) و سپس نفس آدم ع و سایر مردم از آن خلق میشدند. انجام این کار ضروری بود؛ چراکه روح در این گِل مرفوع (بهبالابردهشده) مستقر شد و این گِل رَفعشده، خود وسیلۀ ارتباط و اتصال روح با جسد گردید. از سوی دیگر روح نمیتواند جسد را لمس کند؛ زیرا این دو، در دو عالم مختلف و از دو جهان متفاوت هستند و بینشان عوالمی چند قرار دارد. بنابراین وجود وسیلهای برای این تماس لازم است؛ وسیلهای که در تمام مراتب نزولی و عوالم بین آسمان جسمانی و آسمان اول وجود داشته باشد و زمانی که جسم بالا برده میشود (مرفوع میشود) این مراتب را داشته باشد و در حدود آن حرکت کند.
به این ترتیب گِلی که رفع داده شد (بالا برده شد) (که تمثیلی از هرچیز در زمین است) این فرصت برایش فراهم شد که بتواند بین دو عالم اجساد و ارواح حرکت کند؛ یا بین عالم اجساد در ابتدای آسمان اول تا رسیدن به محل تماس با آسمان دوم؛ یا همان عالم ارواح در ابتدای آسمان دوم (آسمان روح و بهشت ملکوتی).
از سوی دیگر، ابتدای آفرینش آدم از آب و گِل زمین بود، تا نفْسش که در آسمان آفریده خواهد شد بتواند آنچه در زمین از قدرت و شهوت وجود دارد، برخوردار شود؛ و تا شایستگی تولیدمثل و زندگی در هر نقطه از زمین و نیز شایستگی تسلط بر زمین را در او به وجود آورد. ملائکه به امر خداوند سبحان، مقداری از آب و گِل زمین را برگرفتند و آن را به آسمان اول بردند و از آن جسم لطیف آدم را در آسمان اول قالبریزی کردند و سپس آن را در بهشت دنیوی جای دادند. یعنی در پایان آسمان اول، یا بهعبارت دیگر در دروازۀ آسمان ملکوتی (آسمان دوم) که این، اولین بهشت ملکوتی بود که ملائکه بر آن گذر میکردند.
از امام صادق ع نقل شده که فرمود: «ملائکه از کنار آدم ع یعنی همان صورت وی عبور میکردند، در حالی که او در بهشت از خاک آفریده شده بود. ملائکه میگفتند برای چه خلق شدهای؟»[22] یعنی وی در بهشت موجود در آسمان اول گذاشته شده بود.
امام باقرع میفرماید: «خداوند بشر را خلق کرد و چهل سال او به همان صورت باقی بود. ابلیس ملعون بر او میگذشت و میگفت: برای چه خلق شدهای؟»[23]
خداوند میفرماید: (فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی) [24] (گفتیم:ای آدم، این دشمن تو و همسر توست. شما را از بهشت بیرون نکند، که نگونبخت شوی).
سپس هنگامی که زمین برای استقبال از آدم ع بهعنوان خلیفه و جانشین خداوند آماده شد، خداوند سبحانومتعال روح ایمان را در جسد مثالی آدم که در آسمان اول بود دمید، و نفْس نخستین انسان به وجود آمد. همان طور که در قرآن آمده است: (فَإِذَا سَوَّيْتُهُ …) [25] (چون آفرینشش را به پایان بردم…) و نیز: (وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ) [26] (و شما را بیافریدیم) و این، در عالم اَنفُس یا آسمان اول بود.
سپس خداوند روحالقدس را در آدمی دمید؛ همان طور که حقتعالی میفرماید: (… وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي) (و از روح خود در آن دمیدم) [27] و نیز: (ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ) (سپس شما را صورت بخشیدیم)[28] یعنی شما را به صورت خدا، صورت دادیم؛ همان طور که در تورات نیز آمده است: (26 سرانجام خدا فرمود انسان را به صورت خود، شبیه خود بسازیم. 27 پس خدا انسان را شبیه خود (بر صورت خود) آفرید. او انسان را از زن و مرد خلق کرد). [29]
در روایتی به نقل از محمد بن مسلم آمده است: از حضرت باقر ع دربارۀ اینکه میگویند «خداوند آدم را به صورت خود آفرید» پرسیدم. فرمود: «این صورت، صورتی بود تازه و نو، و آفریدهشده، که خداوند آن را برگزید و بر سایر صورتها اختیار کرد. پس این صورت را به خودش نسبت داد؛ همچنان که کعبه و روح را به خود نسبت داد و فرمود: (وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي) (و از روح خود در آن دمیدم).» [30]
خداوند ملائکه را به سجده برای آدم فرمان داد. خداوند متعال میفرماید: (فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ) (در برابر او به سجده بیفتید) و نیز: (ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ) (آنگاه به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید)، سجدهکننده، سجده کرد و متکبر، تکبر ورزید و طرد شد.
(فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ) (چون آفرینشش را به پایان بردم و از روح خود در آن دمیدم، در برابر او به سجده بیفتید). [31]
(وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ) [32] (و شما را بیافریدیم، و صورت بخشیدیم، آنگاه به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید. همه جز ابلیس سجده کردند و ابلیس در شمارِ سجدهکنندگان نبود).
سپس خداوند متعال نفس حوا را از نفس آدم ع آفرید. [33] خداوند متعال میفرماید: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا) [34] (ای مردم بترسید از پروردگارتان، آنکه شما را از یک نفس بیافرید و از آن نفس، همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد و بترسید از آن خدایی که با سوگند به نام او از یکدیگر چیزی میخواهید، و زنهار از خویشاوندان مبُرید؛ هرآینه خدا مراقب شماست). [35]
از امام صادق ع نقل شده که فرمود: «خداوند متعال، آدم را از گِل و حوا را از آدم آفرید.» [36] سپس فرزندان این دو را بیرون آورد و همۀ آنها را با نخستین امتحان در عالم ذر (عالم نفسها) آزمود. این امتحان تنها یک پرسش بیشتر نبود: (وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلیٰ انْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَی شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هٰذَا غَافِلِينَ) [37] (و آن هنگام که پروردگار تو از پشت بنیآدم فرزندانشان را بیرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسید: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری، گواهی میدهیم، تا در روز قیامت نگویید که ما از آن بیخبر بودیم). دلالت آیه روشن است و (وَأَشْهَدَهُمْ عَلیٰ انْفُسِهِمْ) یعنی در عالم نفْسها بوده است. پیشرو در امتحان و برندۀ مسابقه، اولین کسی است که ببیند و بشنود و اولین کسی نیز باشد که پاسخ میدهد.
با پایانیافتن این امتحان، خداوند چنین اراده کرد که آنچه را در عِلمش بوده است ـیعنی فروفرستادن آدم ع به زمین و آزمایشکردن وی در آنـ به اتمام برساند. امتحان آدم ع در آسمان اول (بهشت دنیوی) صورت پذیرفت و همان طور که برایش چنین مقدّر شده بود، در امتحان ناکام ماند: (فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَیٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی) [38] (از آن درخت خوردند و شرمگاهشان در نظرشان از دو سو پیدا شد و همچنان برگ درختان بهشت بر آنها میچسبانیدند. آدم بر پروردگار خویش عصیان کرد، پس گمراه شد). بنابراین او و مادرمان حوا را به زمین فرود آورد. درود خدا بر آن دو باد و خداوند شفاعتشان را در دنیا و آخرت نصیب ما فرماید!
بیان قرآن بهروشنی گویای آن است که آدم و حوا در بهشت موجود در آسمان اول خلق شدهاند و در ابتدا در آنجا زندگی کردهاند. این بهشت، بهشت دنیوی است ولی در زمین قرار ندارد؛ بلکه جای آن در آسمان اول یا عالم اَنفُس است.
خداوند متعال میفرماید: (وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ) (و گفتیم:ای آدم، خود و همسرت در بهشت جای گیرید و هرچه خواهید و هرجا که خواهید، از ثمرات آن به خوشی بخورید و به این درخت نزدیک مشوید، که در زمرۀ ستمکاران درآیید). [39]
و نیز میفرماید: (وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ) (ای آدم، تو و همسرت در بهشت مکان گیرید از هرجا که خواهید بخورید، ولی به این درخت نزدیک مشوید که در شمار ستمکنندگان خواهید شد). [40]
و نیز: (فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَی * إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَی * وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَی * فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَی * فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی) (گفتیم:ای آدم، این دشمن تو و همسر توست، شما را از بهشت بیرون نکند، که نگونبخت شوی، که تو در بهشت نه گرسنه میشوی و نه برهنه میمانی و نه تشنه میشوی و نه دچار تابش آفتاب. پس شیطان او را وسوسه کرد و گفت:ای آدم، آیا تو را به درخت جاودانی و ملکی زوالناپذیر راه بنمایم؟ از آن درخت خوردند و شرمگاهشان در نظرشان از دو سو پیدا شد و همچنان برگ درختان بهشت بر آنها میچسبانیدند. آدم بر پروردگار خویش عصیان کرد، پس گمراه شد). [41]
آیات گویا هستند: حضرت آدم ع زمینی نبوده و ابتدا در زمین آفریده نشده؛ بلکه خلقت وی در بهشت موجود در آسمان اول صورت گرفته است؛ و این بهشت، غیر از بهشت خُلد (بهشت جاویدان) است: (فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَی) (شما را از بهشت بیرون نکند، که نگونبخت شوی) این بهشت همانندِ زمین نیست که اگر انسان در آن به کار نپردازد، میوهها را جمعآوری نکند، به کشاورزی و صید مبادرت نورزد، دامپروری نکند و برای دفع ضرر احتیاط نکند، ممکن است گرسنه، برهنه و تشنه شود و در معرض آفتاب قرار گیرد و خورشید و شرایط جوی او را بیازارد. بنابراین بهشت مزبور چیز دیگری است و زمینی نیست.
حال به ویژگیهای آدم که در این آیات به او اشاره شده است نگاهی میاندازیم تا ببینیم آیا وی با وضعیت زمین و اجسام موجود در آن تناسبی دارد یا خیر. اگر قسمتی از جسم زمینی انسان با لباس پوشیده نشود، آشکار میماند و قطعاً خود او و دیگران میتوانند آن قسمت را ببینند. اگر آدم لباس زمینی میپوشید، این لباس نمیبایست با عصیان آدم نسبت به خدا از بین برود. اگر آدم و حوا در زمین و از همان ابتدا عریان بودند، از همان ابتدا متوجه وضعیت خود میشدند، نه هنگام معصیت. اگر بر زمین بودند و لباس بر تن داشتند، این لباس به مجرد سرزدن معصیت، از آنها کنار نمیرفت.
پس این مقوله زمینی نیست و ماجرا مربوط به زمین نیست. موضوع همان طور که خداوند در قرآن بیان فرموده است با وضعیت زمین و آنچه در آن است بههیچوجه تناسبی ندارد. در حالی که اگر آدم و حوا، به هنگام معصیتورزی در بهشت دنیوی در آسمان اول به سر میبردند، طبیعی بود که در هنگام معصیت و نه پیش از آن، شرمگاهشان در نظرشان پدیدار میشد؛ چراکه لباسی که در آنجا عورت را میپوشاند، لباس تقواست و این لباسی است که نتیجۀ طبیعی اطاعت از خدا و مخالفت با هوا و شیطان بوده و نفس آن را به تن میکند.
لباس تقوا مهمتر و برتر از لباس جسم است؛ چراکه خداوند به روح و نفس آدمی و آنچه میپوشد مینگرد، نه به جسد انسان و آنچه آن را میپوشاند. (يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ) (ای فرزندان آدم، برای شما جامهای فرستادیم تا شرمگاهتان را بپوشاند، و نیز جامۀ زینت و جامۀ پرهیزگاری از هر جامهای بهتر است و این از آیات خداست، باشد که پند گیرید). [42]
به هنگام معصیت، این لباس خَلْع میشود و عورت انسان در پیشگاه پروردگارش هویدا میگردد.[43] یعنی آدم و حوا در بهشت از همان ابتدا لباس به تن داشتهاند. این دو، لباس تقوا میپوشیدند که بعداً از تنشان درآورده شد. بنابراین آنها از ابتدا برهنه نبودهاند که وضعیت اولیهشان برایشان آشکار شود، بلکه آنچه برایشان آشکار شد، وضعیتشان پس از معصیت و کندهشدن لباس تقوا بوده است. (يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ) (ای فرزندان آدم شیطان شما را نفریبد، همچنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند، لباس از تنشان کند تا شرمگاهشان را به ایشان بنمایاند. او و قبیله شما را از آنجا كه آنها را نمىبينيد، مىبينند. ما شیطانها را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند). [44]
آیه بهروشنی بیان میکند که لباس آدم بهدلیل معصیتی که از او سر زد، از تنش کنده شد: (لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا) (شیطان شما را نفریبد، همچنان که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند، لباس از تنشان کند تا شرمگاهشان را به ایشان بنمایاند). این لباس، با استغفار برگشت: (فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ) (و شرمگاهشان در نظرشان از دو سو پیدا شد و همچنان برگ درختان بهشت بر آنها میچسبانیدند).
مفهوم آیات کاملاً روشن است. هبوط آدم ع و حوا از بهشت دنیوی در آسمان اول بهسوی زمین را نمیتوان هبوط از بهشتی که در این زمین بوده است بهسوی همین زمین محسوب کرد: (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ) (گفتیم همه از بهشت فرود آیید، پس اگر از جانب من راهنمایی برایتان آمد، بر آنها که از راهنمایی من پیروی کنند بیمی نخواهد بود و خود اندوهناک نمیشوند).[45] پس این هبوط، عبارت است از نزول از آسمان اول به آسمان جسمانی و بهویژه بهسوی زمین. امام صادق ع بیان فرمود که آدم درخواست بازگشت به بهشتی را داشت که در آن بود، و خداوند اجابت فرمود و این بهوضوح بیان میکند که این بهشتی است که پس از جدایی نفس انسان از جسدش بهوسیلۀ مرگ، بار دیگر به آن وارد خواهد شد و همان طور که قبلاً در آن بوده، به آن بازخواهد گشت.
امام صادق ع میفرماید: «حضرت آدم صد سال به دور خانۀ کعبه طواف کرد و به حوا نگاه نمیکرد، و از فراق بهشت آنقدر گریست که بر دو گونهاش اثری مانند دو نهر بزرگ نمودار شد. آنگاه جبرئیل نزد وی آمد و گفت: «خدا تو را زنده بدارد و خندان کند.» پس چون به او گفت: «خدا تو را زنده بدارد» اثر شادمانی بر چهرهاش نقش بست و دانست که خدا از او خشنود شده است، و چون به او گفت: «خندان کند» خندید. بر در خانۀ کعبه ایستاد، در حالی که لباسهایی از پوست شتر و گاو بر تن داشت و گفت: «بارالها از لغزشم درگذر، و گناهم را بیامرز و مرا به جایی که از آن راندی، بازگردان.» خداوند عزوجل فرمود: «از لغزشت درگذشتم، و گناهت را آمرزیدم و بهزودی تو را بازمیگردانم به آنجا که از آن بیرون راندمت.» [46]
این داستان آفرینش حضرت آدم ع است از گِلی که به آسمان اول بالا برده شد (رفع شد) و روح در آن دمیده شد؛ بنابراین آدم در بهشت دنیوی واقع در آسمان اول آفریده شده است؛[47] پس ما آسمانی هستیم و نفْس ما نیز از روحِ دمیدهشده در گِل مرفوع خلقت یافته است، تا در این زمین آزمایش و امتحان شویم، و نفْسها بتوانند با جسمهای زمینی که برای امتحانشان آماده میشدند، ارتباط و تماس داشته باشند.» [48]
بنابراین آنچه در قرآن و روایات از آن به «آفرینش از گِل» تعبیر شده، آفرینشِ نفس آدم ع است که شرح و اثبات آن از کلام احمدالحسن آورده شد.
به بیانی دیگر، انسان دارای دو بُعد است : نفْس و جسم.
نفْس آدم ع قطعاً بدون پدر و مادر است و او اولین نفْس برتری است (نفسی که علاوه بر ارواح سهگانۀ حیوانی، دارای دو روح ایمان و روحالقدس بود)، که از گِل آفریده شد؛ پس این آیات و روایات، بهمعنای این است که آدم ع بدون پدر و مادر نفسانی است.
از لحاظ جسمانی نیز میتوان گفت اصل جسم انسان از گل و خاک است و از زمین روییده است (در بدو پیدایش حیات) تا جایی که به جسم انسانی رسید و … .
این در حالی است که نویسندۀ مقاله پس از نقل این آیات و روایات، میگوید:
«آنچه از آیات قران کریم و روایات معصومین دریافت میشود، آفرینش آدم بدون واسطه پدر و مادر است، در حالیکه احمد بصری با قطع و یقین بر سخن خداوند و اهل بیت بی اعتنایی کرده و یافتههایی دانشمندان و ملحدین را بر قول خدا و رسولش مقدم داشته است».
با توجه به آنچه بیان شد، پاسخ این جملات نیز روشن است؛ احمدالحسن نهتنها به سخن خداوند و اهلبیت ع بیاعتنایی نکرده، بلکه آنها را نقل کرده و تفسیر صحیح آنها را نیز بیان نموده است، تفسیری که با قول دانشمندان نیز کاملاً مطابق است.
————
1. آلعمران، ۷.
- 2. وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص198.
- 3. وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص179.
- 4. نساء، ۸۳.
- 5. وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص200.
- 6. عنکبوت، ۴۹.
- 7. وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص180.
- 8. عنکبوت، ۴۹.
- 9. وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص198
- آلعمران، ۷.
- 1 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص200.
- 1 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص192.
- 1 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص190.
- 1 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص200.
- 1 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص186.
- 1 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج18، ص149.
- 1 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص195.
- 1 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص185.
- 1 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص202.
- 2 وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج27، ص194.
- 2 وسائلالشیعه (آلالبیت)،ج27، ص196.
- 2 راوندی، قصصالأنبیاء، ص۴۱.
- 2 قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۴۱.
- 2 طه، ۱۱۷.
- 2 ص، ۷۲.
- 2 اعراف، ۱۱.
- 2 ص، ۷۲.
- 2 اعراف، ۱۱.
- 2 عهد قدیم، سفر پیدایش، اصحاح ۱، ۲۶ و ۲۷.
- 3. کلینی، کافی، ج۱، ص۱۳۴؛ و نیز صدوق، توحید، ۱۰۳.
- 3 حجر، ۲۹.
- 3 اعراف، ۱۱.
3 خداوند نفْس حوا را آنگونه که نفس آدم ع را خلق نمود، به صورت مستقل خلق نکرد؛ با این هدف که به این ترتیب بین آنها مودّت و مهربانی برقرار باشد؛ مودت یا عشق و اطاعت حوا به آدم، و مهربانی از سوی آدم به حوا. «وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ»(و از نشانههای قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید، و میان شما دوستی و مهربانی نهاد. در این عبرتهایی است برای مردمی که تفکر میکنند).
- 3 نساء، ۱.
- 3 در مرتبۀ اعلی، منظور از روح اول، روح حضرت محمد ص است و از آن، مرتبۀ پایینتر روح، که همان روح علی و فاطمه ع است، آفریده شده است.
- 3 راوندی، قصصالأنبیاء، ص۴۲.
- 3 اعراف، ۱۷۲.
- 3 طه، ۱۲۱.
- 3 بقره، ۳۵.
- اعراف، ۱۹.
- 4 طه، ۱۱۷ تا ۱۲۱.
- 4 اعراف، ۲۶.
- 4 منظور انسان است و نه فقط آدم. فرشتگان او را عاری از تقوا میبینند و میفهمند که او عاصی شده است؛ بنابراین آدم و حوا نسبت به آنچه روی داد نگران شدند؛ زیرا حداقل از آنجا که از آدم معلم ملائکه صادر شده، امری است شرمآور. به همین دلیل آدم شروع به استغفار کرد تا لباس تقوا بر او بازگردد: (فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا ی خْصِفَانِ عَلَی هِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ) (و شرمگاهشان در نظرشان از دو سو پیدا شد و همچنان برگ درختان بهشت بر آنها میچسبانیدند).
- 4 اعراف، ۲۷.
- 4 بقره، ۳۸.
- 4 صدوق، معانیالاخبار، ص ۲۶۹.
47.آسمان دنیا از دو بخش یا دو طبقه تشکیل شده که عبارتاند از آسمان جسمانی و آسمان اول. آسمان جسمانی همین آسمان مادی عینی است که کهکشانها، خورشیدها، ماهها و زمینی که بر آن زندگی میکنیم، در آن قرار دارد. آسمان اول، آسمان نفسهاست که آدم در آن خلق شده و بهشت دنیوی ـکه آدم و حوا در ابتدای آفرینششان و پیش از آنکه پس از ارتکاب معصیت به زمین پایین بیایند در آن استقرار داشتهاندـ در آنجا واقع شده است. آسمان اول همان آسمان عالم ذر است.