خانه > توهم بی‌خدایی > انتخاب طبیعی، هدفمند است (قسمت چهارم)

انتخاب طبیعی، هدفمند است (قسمت چهارم)

در قسمت‌های‌ گذشتۀ این سلسله‌مقالات مطالب فراوانی مورد‌بررسی قرار گرفت؛ تا اینکه به بیان دیدگاه سید احمدالحسن و دکتر ریچارد داوکینز در مورد انتخاب طبیعی انباشتی و اثبات هدفمند ی انتخاب طبیعی انباشتی رسیدیم. در این قسمت، به ادامۀ بحث وجود قانون‌گذاری هوشمند و آگاه طبق قاعدۀ «صفت اثر دلالت بر صفت مؤثر» خواهیم پرداخت.

سید احمدالحسن نویسندۀ کتاب توهم بی‌خدایی در کتاب خود صفحه 242-243 می‌نویسند: «داوکینز چاره‌ای نداشته جز اینکه اعتراف کند تکامل هدفی دارد تا آن را غیر‌تصادفی نماید؛ ولی او می‌گوید این هدف کوتاه‌مدت است، نه درازمدت: (در زندگی واقعی، همیشه معیار انتخاب، کوتاه‌مدت و شامل زنده‌ماندن یا به‌طورکلی موفقیت در تولیدمثل است). یعنی بالاخره هدفی وجود دارد، ولی اینکه هدف مزبور کوتاه‌مدت بوده و باعث موفقیت در تولیدمثل است، ضرری به حال هدف و اینکه تکامل هدفمند است نخواهد داشت؛ به عبارت دقیق‌تر: قانون‌گذار تکامل، هدف‌دار است و هدف نهایی، نتیجۀ حتمی انباشت اهداف کوتاه‌مدت است».

وجود قانون‌گذاری هوشمند و آگاه طبق قاعدۀ «صفت اثر دلالت بر صفت مؤثر»

همان‌طور که در قسمت‌های پیش، واضح شد، پروفسور داوکینز فقط شعار می‌دهد که هیچ هدف بلندمدتی وجود ندارد؛ در‌حالی‌که از ارائۀ هرگونه استدلالی برای ادعای خود عاجز مانده است؛ و بدتر از آن وی فکر می‌کند اگر بتواند اثبات کند سیر کلی تکامل بدون «هدف بلندمدت» است، توانسته است وجود مؤثر آگاه و هدف‌دار را برای تکامل حیات رد کند! درحالی‌که همان اقرار او برای تصادفی‌نبودن انتخاب طبیعی و داشتن اهداف کوتاه‌مدت و همچنین جملات او در مورد گرایش و …، برای اثبات مؤثری آگاه و هدف‌دار کافی است. البته باید توجه داشت که او در اثبات عدم وجود هدف بلندمدت برای تکامل عاجز است.

واقعیت آن است که هیچ راهی نداریم جز اینکه بپذیریم غربال‌ها باید بر اساس هدف و معیارهایی انجام شود که این اهداف هم کوتاه‌مدت (بقای اصلح) و هم درازمدت (رسیدن به ابزار هوشمندی برتر) هستند. در غیر این صورت فرگشت به دلیل حالت‌های نجومی پیش روی خود (اگر بخواهد کاملاً تصادفی عمل کند) توقف کرده و به سمت پیچیده‌تر شدن پیش نخواهد رفت.

داوکینز انتخاب طبیعی را غیر‌تصادفی و دارای اهداف کوتاه‌مدت می‌داند و تنها راه رسیدن به نتیجه کنونی را انتخاب انباشتی می‌داند؛ اما چطور در تفسیر سیر تکامل، خود را از وجود هدفی کلی برای تکامل بی‌نیاز می‌داند؟ این سخن دکتر داوکینز انسان را به یاد مخالفان تکامل کلان حیات می‌اندازد که تکامل خُرد را قبول می‌کنند، ولی بدون هیچ دلیلی، تکامل کلان را رد می‌کنند! درحالی‌که مسلم است از انباشت تغییرات خرد، تکامل کلان حاصل می‌شود؛ و متأسفانه داوکینز در این موضوع، اهداف کوتاه‌مدت را می‌پذیرد و بدون ارائه دلیل، هدف بلندمدت را رد می‌کند! درحالی‌که انباشت محصولات این اهداف کوتاه‌مدت، ما را به هدف نهایی می‌رساند.

سید احمدالحسن نویسندۀ کتاب توهم بی‌خدایی در کتاب خود صفحه 242-243 می‌نویسند:

«داوکینز چاره‌ای نداشته جز اینکه اعتراف کند تکامل هدفی دارد تا آن را غیر‌تصادفی نماید؛ ولی او می‌گوید این هدف کوتاه‌مدت است، نه درازمدت: (در زندگی واقعی، همیشه معیار انتخاب، کوتاه‌مدت و شامل زنده‌ماندن یا به‌طورکلی موفقیت در تولیدمثل است). یعنی بالاخره هدفی وجود دارد، ولی اینکه هدف مزبور کوتاه‌مدت بوده و باعث موفقیت در تولیدمثل است، ضرری به حال هدف و اینکه تکامل هدفمند است نخواهد داشت؛ به عبارت دقیق‌تر: قانون‌گذار تکامل، هدف‌دار است و هدف نهایی، نتیجۀ حتمی انباشت اهداف کوتاه‌مدت است».

در نتیجه دلیلی وجود ندارد که انباشت محصولات اهداف کوتاه‌مدت و رسیدن آن‌ها به هدف بلندمدت را رد کنیم؛ که در این مورد سید احمدالحسن در کتاب توهم بی‌خدایی صفحۀ 244-245 می‌نویسند:

«فرآیند انتخاب طبیعی که برای هر نسل رخ می‌دهد، نتیجۀ یک فرآیند ارزیابی دوره‌ای قانونمند است که از داخل و خارج تحمیل شده است؛ تا آنچه را با این قانون خاص تکامل همخوانی دارد، روا بشمارد و جلوی آنچه را که با این قانون سرِ ناسازگاری دارد، بگیرد. این موضوع آشکارا به این معناست که قانون تکامل راهکاری است تا حیات را به نتیجه یا هدفی مشخص برساند. شگفتی از دکتر داوکینز و ملحدانی که همۀ این قاعده‌ها را می‌بینند و باز از نبود قانون‌گذار دم می‌زنند، پایانی ندارد. این عده اهداف کوتاه‌مدت را می‌بینند و به آن اذعان می‌کنند، ولی هدف درازمدت را منکر می‌شوند؛ درحالی‌که این هدف محصول انباشت حتمی همان اهداف کوتاه‌مدت است.

موضوع ساده است: فرض کنیم ما مسیری داریم که از نقطۀ A تا نقطۀ Z امتداد می‌یابد. شخصی با هدف رسیدن به نقطۀ B سفر خود را از نقطۀ A به نقطۀ B آغاز می‌کند. وی سپس بخش دیگری از این سفر را با هدف رسیدن به نقطۀ C، از نقطۀ B به نقطۀ C می‌پیماید؛ که در ادامه، با هدف رسیدن به نقطۀ D، مسیر پیمایش را از نقطۀ C به نقطۀ D ادامه می‌دهد؛ و همین‌طور پیش می‌رود تا در پایان به نقطۀ Z می‌رسد. قطعاً این شخص در ابتدا به دنبال رسیدن به نقطۀ Z نبوده، ولی طبق قانونی که هدف فرد در هر مرحله را رسیدن به نقطۀ معینی قرار داده است، وی گام‌به‌گام به سمت نقطۀ Z نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود.

یقیناً این قانون همان است که اجرای انباشتی‌اش، رسیدن به نقطۀ Z است. مجموع اهداف کوتاه‌مدت، به هدفی بلندمدت رسیده است؛ یعنی اجرای این قانون در هر مرحله، در نهایت ما را به نقطۀ Z رساند؛ با علم به اینکه مسیر تکامل عمومی به‌ناچار باید به نقطۀ Z برسد، حال تصور کنیم که این نقطۀ نهایی همان ابزار هوشمندی (مثلاً مغز) یا ابزار ادراک نور (مثلاً چشم) باشد. برای هر دو باید جهش ژنتیکی و بهبود ژن‌ها رخ دهد و باید انتخاب طبیعی، این تغییرات و پیشرفت را تأیید و تثبیت نماید. به‌این‌ترتیب این مسئله به سود تکامل هدفمند به سرانجام رسید. … بنابراین تکامل هدف‌دار و قانونمند است و این قانون را قانون‌گذاری هدف‌دار وضع نموده که با اجرای این قانون، رسیدن به هدفی را در نظر داشته است».

مطالب کتاب ساعت‌ساز نابینایِ داوکینز، تأیید‌کننده مؤثری آگاه و هدف‌دار است؛ و آنچه باعث شده داوکینز به نتیجۀ اشتباه برسد، استدلال‌های اشتباه اوست؛ زیرا هر اهل منطقی می‌پذیرد وقتی پدیده‌ای غیرتصادفی و هدفمند شد، ماحصل طرح و تدبیر وجودی آگاه، هدف‌دار، قانون‌گذار و طراح است، نه طبیعتی کور و نابینا.

امیدواریم جناب پروفسور ریچارد داوکینز مسیر خود را از علمای غیرعامل ادیان جدا نماید و برخلاف آن‌ها، جهان طبیعت را همان‌گونه که هست ببیند، نه آن‌طور که موافق تفاسیر خویش باشد. در آن صورت خواهد دید که سیر تکامل حیات، یکی از شگفت‌انگیزترین اثرات خداوند در جهان هستی است که به‌صراحت مؤثرش را، وجودی آگاه و هدف‌دار معرفی می‌کند.

خلاصۀ مباحث «انتخاب طبیعی، هدفمند است»

در این سلسله مقالات با اثبات وجود صفات قانونمندی و هدفمندی در انتخاب طبیعی (انباشتی) توانستیم طبق اصل «صفت اثر دلالت بر صفت مؤثر دارد»، وجود مؤثری آگاه و هدف‌دار را اثبات کنیم.

و البته در این سلسله مقالات، ما روی تصادفی‌بودن یا نبودن جهش‌ها مناقشه نکرده و جهش‌ها را طبق فرض ملحدین صد در صد تصادفی در نظر گرفتیم؛ ولیکن باید بپذیریم که نیرویی به نام انتخاب طبیعی وجود دارد که انباشتی و غیر‌تصادفی است.

در نتیجه انتخاب طبیعی انباشتی هدفمند و قانونمند است؛ زیرا باید هدفی باشد تا طبق آن غربال و انتخاب کنیم؛ و به عبارتی در انتخاب انباشتی، انباشت‌ها بر اساس انتخاب‌های غیرتصادفی و با در نظر گرفتن هدف بلندمدت انجام می‌شود.

بنابراین ما دلایلمان را از هدفمندی انتخاب انباشتی بدون استفاده از شکاف‌های علمی، ارائه کردیم؛ و اثبات نمودیم غیرممکن است که انتخاب انباشتی بدون هدف (چه کوتاه‌مدت و چه در بلندمدت) بتواند در بازۀ زمانی محدود (حدود 4 میلیارد سال) تنوع پیچیدۀ حیات کنونی را به‌ وجود بیاورد؛ و در نتیجه طبق مطالب و اقرارهای جناب پروفسور ریچارد داوکینز مشخص شد که مؤثر تکامل حیات نه‌تنها طبیعت کور و نابینا نیست، بلکه وجودی آگاه، هوشمند و هدف‌دار است.

و کافی است خداناباوران و ندانم‌گرایان منطقی به سؤالات زیر پاسخ دهند:

– مؤثر انتخاب طبیعی انباشتی هدف‌دار کیست؟

– قوانین حاکم بر انتخاب طبیعی غیرتصادفی، مانند قانون بقای اصلح را چه کسی وضع کرده است؟

اگر سؤالات فوق را هر انسان منصفی بخواهد منطقی پاسخ دهد، چاره‌ای ندارد جز اقرار به وجود مؤثری آگاه و هدف‌دار (خدا).

سایر دلایل هدفمندی تکامل حیات را در مقالات بعدی مطالعه نمایید.

پایان

قسمت های گذشته رو از اینجا بخوانید:

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

همچنین ببینید

آیا فرگشت یک هدف کلان دارد؟

آیا فرگشت یک هدف کلان دارد؟

به قلم: شیث کشاورز امروزه نظریه تکامل (فرگشت) نظریه‌ای است که در جامعۀ علمی، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + 6 =