ای ابوسفیانیان ما ذوالفقار حیدریم

شَهپر و شاهین را حتی اگر زندان کنید
پایه زندان خود را بی امان ویران کنید

کوه را حتی اگر با خشم، مُشتی هم زنید
دستتان بشکسته خود را سخره طفلان کنید

غرش شیران کجا و واق واق توله‌ها؟!
می‌شود زنجیر را بر گردن شیران کنید؟!

عبرت از تاریخ اگر بگرفته بودید ای کسان
می‌توانستید اینک دعوی ایمان کنید

پیش از اینها دیگرانی بیش از اینها تاختند
حال نتوانید نام نحسشان عنوان کنید

شیعیان یوسف صدیق و موسی الکاظمیم
ای بنی عباسیان، پس هرچه کردند آن کنید

چند روزی مانده به پایان شام روبهان
صبح نزدیک است، باید ناله و افغان کنید

کربلا این بار طور دیگری سر می‌رسد
منتقم آمد، به سرعت خویش را پنهان کنید

ای ابوسفیانیان ما ذوالفقار حیدریم
ترسم آن کاری که عمر و عاص کرده، آن کنید

یک هزار و یک صد و هشتاد و یک سال است که 
چون بنی یعقوب رفتار ستمکاران کنید

یوسف ما زنده بود و قرن‌ها در قعر چاه
ای حسودان حال خود را عرضه بر قرآن کنید

قرن‌ها چشم انتظار مجمع البحرین بود
احمد آمد، عرشه را آماده طوفان کنید

تاج و تخت و مسند فتوایتان لرزیده است
تا که سرهاتان نرفته قبل را جبران کنید

اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا

3 دیدگاه دربارهٔ «ای ابوسفیانیان ما ذوالفقار حیدریم»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا