بسم الله الرحمن الرحيم
و الحمد لله رب العالمين
و صلى الله على محمد و آل محمد الأئمة و المهديين و سلم تسليما كثيرا
سلام عليكم و رحمت الله و بركاته
از مدیریت انجمن هفتگی مجتمع پژوهشهای عالی دینی و لغوی و از حضار محترم و شنوندگان تشکر و قدردانی میکنم.
خداوند رحمت خویش را شامل کسانی گرداند که وقتی به سخن گوش فرا مىدهند، درک کرده و از حق موجود در آن پیروی مینمایند؛ هر چند آن برخلاف هوای نفسانی خود و آنچه نزد پدران و بزرگان خویش یافتهاند، باشد.
موضوع امروز ما آیهی اکمال دین است.
خداوند متعال میفرماید: (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ)؛ (آیه 3 سوره مائده)
- «گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتی که به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت شدن از بلندی بميرند، و آنها که به ضرب شاخ حيوان ديگری مرده باشند، و باقیمانده صيد حيوان درنده -مگر آنکه آن را سر ببريد- و حيواناتی که روی بتها (يا در برابر آنها) ذبح میشوند، بر شما حرام شده است؛ و (همچنين) قسمت کردن گوشت حيوان بهوسیله چوبههای تير مخصوص بختآزمایی؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند؛ بنابراین، از آنها نترسيد! و از من بترسيد! امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را بهعنوان آيين (جاودان) شما قرار دادم– اما آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای ديگری نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند)؛ خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
برحسب اين آیه آنچه كامل شده دين است و دين همان شريعت و عقيده است و سخن درباره عدم کامل شدن هر یک از آنها با ظاهر آيه در تعارض است؛ همانگونه كه عدم کامل بودن هر كدام از آنها در واقع و در نگرش هر یک از طوایف اسلامی بدین معناست که آن طایفه بر حق نيست، چون وضعيت احوال آنها با ظاهر روشن قرآن مخالف است.
سلفیها يا وهابيون و بهطور عموم اهل سنت، در گذشته و حال بدون داشتن نص از معصوم در بسیاری از حوادث و رویدادهای جدید زندگی که نیاز به حکم تعبّدی دارند، از خود حكم شرعی صادر میكنند (مانند نماز در مناطق نزدیک به قطب) که درنهایت امر واقعيت احوال آنها حاکی از آن است كه دين نزد آنها كامل نيست و به همين سبب ناچار شدند به هنگام نبود نص طبق آراء و نظرات خود تشریع نمایند، همانطور که آنها نیز در عقیده میان خود اختلاف زیادی دارند؛ مثلاً سلفیها يا وهابيون به وجود دو چشم و دو دست و انگشت حقيقی برای خداوند معتقد هستند؛ و اشاعره همچون اشاعرهی اَزْهَر به این معتقد نیستند بلکه اعتقاد دارند كه اعتقادات سلفیها یا وهابيان باطل است…
اما نزد خاندان محمد (درود خداوند بر ایشان باد) دین با تنصیب خلیفهی الهی کامل میشود، جایی که ایشان (صلیالله عليه و آله) بیان عقیدهی درست و تشریع به امر خدا را بر عهده میگیرند و در نتيجه هيچ شكاف و تناقضی میان اين عقيده و ظاهر آيه اكمال دين دیده نمیشود.
بنابراین دين با تنصیب سخنگویی از طرف خداوند يا خليفه خدا بعد از رسولالله (صلیالله عليه و آله) كامل میشود و بدینوسیله دين از لحاظ عقيده و تشريع كامل میگردد و هيچ شكافی در چنین دينی يافت نمیشود که فقهای غیر معصوم با آراء و هوی نفسانی خود آن را کامل کنند، درست همانند حال و وضع اعتقاد اهل سنت كه با ظاهر آيه در تعارض است.
اما دربارهی مسئلهی غيبت معصوم؛ ما میگوييم كه: غایب شدن معصوم عبارت از غیبت است به دلیل عدم وجود پذيرنده و پروژه الهی ایشان (به همان شکلی که باید باشد نه همانگونه كه منتظران نظریهپرداز آن را فرض میكنند و در خیال خود میپرورانند) در نتیجه هیچ تعارضی بین این عقیده و بین ظاهر آیهی اکمال دین وجود ندارد.
آری، تعارض با آیهی اکمال دین نزد کسانی است که اعتقاد بر این دارند که معصوم غایب شده و تشریع را رها نموده تا فقهای غیر معصوم داوطلب شوند و با نظرات خود در دین الهی و در حوادث و رویدادهای زمانه حکم شرعی صادر نمایند؛ سپس مشكلات را دوچندان کرده و عقيده وجوب تقليد از غير معصوم و نيابت از معصوم را بر مؤمنان تحمیل نمایند.
در حقيقت راهی برای توافق با ظاهر آيه اكمال دين وجود ندارد مگر آنچه به آن قائل هستیم و اعتقاد داریم كه:
- دين با تنصیب خلفای خدا بعد از رسولالله (صلیالله علیه و آله) و کسانی که تشریع میکنند و آن را از خدا به مردم میرسانند، کامل گردید.
- و اینکه امام به علت عدم وجود پذيرنده غیبت کردند.
- و اینکه در زمان قبل از ظهور مهدی اول كه در وصيت رسولالله ذکر شدهاند، همان بازه زمانی است که مردم در اين برههی زمانی موقوف به فرمان خدایند و استحقاق دریافت ثواب را ندارند، بلكه بهواسطه رحمت خداوند پاداش میگیرند.
بنابراین آيه اکمال دین باطل بودن هر راه و روشی همانند روش سنی يا سلفی وهابی كه قائل به جواز فارغ بودن زمان از خليفه خداست را ثابت میكند.
و همچنين بطلان هر راه و روشی كه قائل به غيبت معصوم بدون تقصیر و کوتاهی اُمت و عدم وجود پذيرنده را نیز ثابت میکند. پس آیهی اکمال دین با این روشها متعارض است.
در حقیقت دین نزد آنان – و برحسب واقعیت عملی آنان– دین با تنصیب خلیفهی خدا که از جانب خدا برگزیده میشود و یا افرادی همانند سفرا که برای ارتباط با مردم انتخاب میشوند، کامل نشده است؛ بلکه نزد آنان کاملکننده دین فقهایی غیر معصوم هستند که داوطلبانه و کودکوارانه در برههای از زمان با ظن و گمان به تشریع بپردازند و احکامی را ارائه نمایند که خود قائل به عدم درستی آنها با احکام واقعی خداوند هستند.
و در نهایت امر، خودشان اقرار مینمایند که دین نزد آنها – و برحسب باورهایشان– ناقص بوده و کامل نشده است؛ و متعاقباً خود آنان بدون اینکه بدانند، اقرار میکنند که باورهای عقایدی آنها با آیهی اکمال دین در تعارض است.
در اینجا باید به امر بسیار مهمی توجه نمود و آن اینکه هر دو راه و روش (سنی یا سلفی وهابی و فقهای قائل به عقیده وجوب تقليد از غير معصوم)، تقصیر را به گردن خدا و خلیفهی او یا امام معصوم میاندازند، در جایی که آنها خیال میکنند که خداوند متعال دین را به آنان واگذار نموده تا در هر رویدادی که بدان نیاز و احتیاج دارند، احکام شرعی صادر نمایند. پس بهجای اینکه اقرار به تقصیر خود نمایند (زیرا که آنان از قبول خلیفه خداوند یا نائب ایشان امتناع میورزند) فرض بر این گذاشتهاند که خداوند متعال دین را برای افرادی غیر معصوم و غیر منصوب از جانب معصوم، واگذار نموده تا هر کدام از آنها با رأی و نظر خود و بدون داشتن هرگونه حکم شرعی تشریع نمایند.
این در حقیقت طعنه زدن آشکار به حکمت الهی است، اضافه بر آن –همانطور که بیان شد– با فرموده خداوند سبحان مبنی بر کامل شدن دین در تعارض است. بنابراین بیان مختصر را در نکات زیر خلاصه میکنیم:
- همانا راه و روشی وجود دارد که به خالی شدن زمین از حجت الهی معتقد است؛ مانند، روش سنی یا سلفی، که آن راه و روش با ظاهر نص قرآنی و از جمله آیهی اکمال دین تعارض دارد؛ همانگونه که قبلاً بیان شد.
- اما روش دیگر، اقرار میکند که زمان از حجت الهی خالی نمیگردد؛ اما این حجت با وجود پذیرنده ممکن است غایب شود بدون اینکه کسی را تنصیب و تعیین کند تا عیناً بهجای او باشد تا این نائب، حکم واقعی خدا را به مردم برساند، و در نتیجه این نقص در دین را فقهایی پُر میکنند که از طرف حجت خدا تعیین نشده و خود داوطلب شدهاند.
تعارض این روش با آیهی اکمال دین واضح و روشن است؛ و برحسب واقع احوالشان، خداوند دین را کامل نکرده است. به همین دلیل راهحل نزد آنان این است که فقهایی به ناحق که هیچگونه نص مشخصی بر آنها وجود ندارد، برای پُر کردن این نقص با احکام و فتواهایی که هیچ ارتباطی با حکم واقعی خداوند ندارند، داوطلب شوند که در حقیقت این روش با روش قبلی چندان تفاوتی ندارد و هر دو با آیه اکمال دین در تعارضاند. - اما روش سوم –که ما آن را مطرح کردیم– و آن این است که زمان از حجت الهی خالی نمیشود و صحیح نیست که حجت بدون آنکه فردی را به نیابت تعیین کند، غایب شود و هنگامیکه بدون آنکه فردی را بهطور علنی تنصیب کند، غایب شود، در آن حال همه مردم مقصر بوده و از حق منحرف شدهاند و کسی که قابلیت پذیرش روش الهی صحیح را داشته باشد، وجود ندارد. در این حال با تعیین فرستاده یا نائب، حجت اقامه میشود اما به دلیل عدم وجود پذیرنده از او خواسته نمیشود که مردم را مطلع سازد و با آنها مرتبط شود.
حال امت مؤمن به خلفای خدا در این برههی زمانی بدینصورت خواهد بود: (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِيرٍ وَلاَ نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)؛ (ای اهل کتاب! رسول ما پس از فاصلهای ميان پيامبران، بهسوی شما آمد؛ درحالیکه حقايق را برای شما بيان میکند؛ تا مبادا (روز قيامت) بگوييد: «نه بشارتدهندهای به سراغ ما آمد، و نه بيم دهندهای!» بشارتدهنده و بيم دهنده، بهسوی شما آمد! و خداوند بر همهچیز تواناست.)
و احوال افراد این امت و کارشان موقوف به فرمان خدا خواهد بود: (وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)؛ (و گروهی ديگر، موقوف به فرمان خدایند؛ يا آنها را عذاب میکند و يا توبه آنان را میپذيرد؛ و خداوند دانای سنجیده کار است.)
همانند احوال حنفیها قبل از بعثت پیامبر اکرم حضرت محمد (صلیالله عليه و آله) و همانند احوال شیعه قبل از بعثت مهدی اول که در وصیت پیامبر (صلیالله عليه و آله) ذکر شده است.
در کتاب غیبت نعمانی، به نقل از شعیب از ابی حمزه میگوید: (دَخلتُ على أبي عبد اللهِ (علیهالسلام) فقلتُ له: أنتَ صاحبُ هذا الأمر؟ فقالَ: لا.
فقلتُ: فولدُك؟ فقالَ: لا.
فقلتُ: فولَدُ ولَدِك؟ فقالَ: لا.
قلتُ: فولَدُ ولَدِ ولَدِك؟ قالَ: لا.
قلتُ: فمن هو؟
قالَ: الذي يملأها عدلاً كما مُلئت ظلماً وجوراً، لعلى فترةٍ من الأئمةِ يأتي كما أنَّ النبيَّ (صلّى اللهُ عليهِ وآلِهِ) بُعثَ على فترةٍ من الرسُل.)
به خدمت حضرت صادق علیهالسلام رسيدم و عرض كردم: «صاحب الأمر شما هستيد؟ فرمود: خیر.
عرض کردم: فرزند شماست؟ فرمود: خیر.
عرض کردم: فرزندِ فرزند شماست؟ فرمود: خیر.
عرض کردم: فرزندِ فرزندِ فرزندِ شماست؟ فرمود: خیر.
عرض کردم: پس او كيست؟
فرمود: او كسى است كه زمين را پر از عدل كند آنچنانکه پر از ظلم و ستم شود؛ و در برههی زمانی (فترت) پس از ائمه خواهد آمد همانگونه که پيغمبر اكرم صلیالله عليه و آله پس از برههی زمانی (فترت) میان پیامبران مبعوث شد.»
خلاصه بحث و نتیجهگیری آیه اکمال دین
هیچ روشی وجود ندارد که ساحت الهی را از تقصیر و کوتاهی منزه بدارد و همچنین با آیهی اکمال دین مطابقت داشته و با آن متعارض نباشد، بهجز روشی که ما آن را مطرح کردیم و آن این است که زمان خالی نخواهد شد از:
- حجتی آشکار که با مردم بهطور مستقیم در ارتباط باشد؛
- یا از طریق سفیرانی در صورت وجود مانع؛
- یا حجتی غایب که با مردم در ارتباط نیست و در این صورت این زمان، همان برههی زمانی است که به دلیل عدم وجود عدهای که قابلیت پذیرش او را داشته باشند، مؤمنین در این امر مقصر بوده و حال آنها موقوف به فرمان خداست.
والحمد لله رب العالمين
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
سید احمد الحسن علیهالسلام
۳۰ رجب ۱۴۳۶ هـ. ق – سهشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه 1394