بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه:
قران کریم بهعنوان سخن خداوند کتابی متشابه است، ظاهرش زیبا و باطنش عمیق (امام علی(ع) میفرماید: «بهدرستى که ظاهر قرآن نیکو و باطن آن عمیق است؛ شگفتیهاى آن از بین نمىرود و غرایب آن تمام نمیشود») و فهمیدن معانی آیاتش کار هر کسی نیست. بههمین دلیل در روایات بسیاری از تفسیر به رأی شدیداً نهی شده است.

(شیخ صدوق به سند خود از امام رضا(ع) به نقل از پدرانشان از رسول خدا(ص) نقل میکند که ایشان از خداوند نقل فرمودهاند که:«آن که به رأى خود کلام مرا تفسیر کند به من ایمان نیاورده است… .»[۱]
و مهمترین دلیل این نهی، آگاهینداشتن مردم غیرعالم به مفهوم و معنی و منظور قرآن است. شیخ صدوق به سند خود از امام على(ع) در پاسخ زندیقى که مدّعى وجود تناقض در قرآن بود، نقل میکند:
«بپرهیز از اینکه قرآن را به رأى خود تفسیر کنى پیش از آنکه از عالمان بیاموزى؛ چراکه چه بسا آیاتى در ظاهر به کلام بشرى شباهت داشته باشد؛ حال آنکه کلام خداست و معنا و مقصود آن با کلام بشر شباهت ندارد…؛ پس کلام الهى را با کلام بشرى شبیه مدان که هلاک و گمراه خواهى شد.»[۲]
آری شاید آیات بهظاهر شبیه کلام آدمی باشد؛ اما در باطن شباهتی به کلام ما ندارند و این سبب نیاز ما به عالمان (اهلبیت) است. متعاقباً شناخت محکم از متشابه قرآن و تبیین آیات اسرارآمیز آن، راهی روشن برای شناخت امام از اهلبیت است؛ چراکه فقط آنان هستند که عالم به باطن قرآن هستند.
در ذیل مقارنهای دیگر بین تفاسیری از مذاهب اهلسنت و تشیع و تفسیر سید احمدالحسن فرستادۀ امام مهدی(ع) آمده است. امید است پژوهشگر محترم با خواندن این مقالۀ کوتاه تفاوت کلام الهی سید احمدالحسن با کلام مدعیان علم را دریابد.
قال تعالی:«رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ» «او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است.» [۳]
تفسیرِ نمونه:
درست است که خورشید در هر روزى از ایام سال از نقطهاى طلوع و در نقطهاى غروب میکند و به این ترتیب به تعداد روزهاى سال، مشرق و مغرب دارد؛ ولى با توجه به حداکثر “میل شمالى” آفتاب و ” میل جنوبى” آن در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد و بقیه در میان این دوست.[۴]
این نظام که مبدأ پیدایش فصول چهارگانۀ سال با برکات فراوانى است در حقیقت تأکید و تکمیلى است براى آنچه در آیات قبل آمده؛ آنجا که سخن از حساب سیر خورشید و ماه در میان است؛ همچنین سخن از وجود میزان در آفرینش آسمانها و در مجموع هم بیانگر نظام دقیق آفرینش و حرکت زمین و ماه و خورشید است و هم اشارهاى است به نعمتها و برکاتى که از این رهگذر عاید انسان مىشود.
بعضى دو مشرق و دو مغرب را در اینجا به طلوع و غروب “خورشید” و طلوع و غروب “ماه” تفسیر کردهاند و آن را مناسب با آیۀ گذشته (و الشمس و القمر بحسبان) میدانند؛ ولى معنى اول مناسبتر بهنظر مىرسد؛ بهخصوص اینکه در بعضى از روایات اسلامى به آن اشاره شده است.
از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على(ع) مىخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:
«ان مشرق الشتاء على حده و مشرق الصیف على حده؛ اما تعرف ذلک من قرب الشمس و بعدها؟»
مشرق (آغاز) زمستان جداگانه است و مشرق (آغاز) تابستان جداگانه است. آیا نمىبینى که خورشید در این دو فصل نزدیکودور مىشود؟ (اشاره به بالاآمدن خورشید در آسمان در فصل تابستان و پایینرفتن در فصل زمستان است).
از آنچه گفتیم این نکته بهخوبى روشن شد که چرا در بعضی آیات قرآن آمده است:
«فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها» [معارج، ۴۰]
زیرا در آنجا اشاره به تمام مشرقها و مغربهاى خورشید در عرض سال است؛ در حالى که در آیۀ مورد بحث تنها بهنهایت قوس صعودى و نزولى آن اشاره میکند. [۵]
تفسیرالمیزان:
منظور از (دو مشرق) مشرق تابستان و مشرق زمستان است که بهسبب دو جابودن آن دو، چهار فصل پدید مىآید و ارزاق روزىخواران انتظام مىپذیرد.
بعضى هم گفتهاند: مراد از دو مشرق، مشرق خورشید و مشرق ماه است و مراد از دو مغرب هم، دو مغرب آن دو است. [۶]
تفسیر کبیر یا مفاتیح الغیب:
تفسیر این آیه بر چند وجه است.
وجه اول: اینکه مشرق خورشید و ماه و مغرب آن دو هست و تبیین آن در این صورت در حکم تکرار آن چیزی هست که گذشت؛ البته با یک مطلب زیادتری؛ چون که خداوند وقتی فرمود:
«الشمس و القمر بحسبان»[الرحمن، ۵] به این نکته راهنمایی کرد که هرکدام (از خورشید و ماه) مشرق و مغربی دارند و وقتی که فرمود:
«خلق الانسان* علمه البیان»، دال بر این است که انسان از چیزی آفریده شده است و آن صلصال (گِل خشک) است.
وجه دوم: منظور از دو مشرق، مشرق زمستان و مشرق تابستان است؛ بنابراین اگر گفته شود (حکمت از اختصاص این دو چیست؛ درحالی که برای هر روز از شش ماه، مشرق و مغرب مختلفی وجود دارد؟) میگوییم:
کمترین ارتفاع خورشید در زمستان و بیشترین ارتفاع آن در تابستان است؛ پس اشاره به دو طرف؛ یعنی اشاره به مابین آنهاست. همان گونه که گوینده در وصف یک پادشاهی عظیم بگوید، شرقوغرب برای آن است؛ یعنی مابین آنها هم برای اوست.
وجه سوم: مثنی اشاره به دو نوع محدودکننده است؛ همان طور که بیان کردیم هرچیزی بین دو بخش محدود میشود؛ پس گویا خداوند گفته است:
پروردگار مشرق خورشید و مشرق غیرخورشید؛ یعنی دو مشرق و ما بین آنهاست یا گفته میشود، مشرق خورشید و ماه و مقصود عاقل از مشرق غیر آنها، همان مثنای به معنای جمع است.[۷]
خلاصۀ نظرات آقای مکارم شیرازی (تفسیر نمونه):
۱. خورشید به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب دارد؛
۲. خورشید با توجه به حداکثر میل شمالی و جنوبی آن در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد؛
۳. بعد از نقلِ نظر بعضی مبنی بر اینکه؛ دو مشرق و دو مغرب را به طلوع و غروب خورشید و طلوع و غروب ماه تفسیر کردهاند معنی اول را مناسبتر میداند؛
۴. منظور از دو مشرق، مشرق آغاز زمستان و مشرق آغاز تابستان است و همین طور دو مغرب، اشاره به مغرب اول تابستان و مغرب اول زمستان دارد.
***
خلاصۀ نظرات سید طباطبایی (تفسیر المیزان):
۱. منظور از دو مشرق، مشرق تابستان و مشرق زمستان است؛
۲. مراد از دو مشرق، مشرق خورشید و ماه و مراد از دو مغرب مغرب خورشید و ماه است.
***
خلاصۀ نظرات فخر رازی(تفسیر کبیر):
۱.مراد از دو مشرق، مشرق خورشید و مشرق ماه است و همین طور معنی دو مغرب؛
۲.منظور از دو مشرق، مشرق زمستان و مشرق تابستان است؛
۳.منظور از دومشرق و دو مغرب اشاره به مثنی دارد؛ یعنی مشرق خورشید و غیرخورشید.
و اما در آخر تفسیر سیداحمدالحسن(ع) که مربوط به این آیۀ مبارک است را ذکر میکنیم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
والحمد لله رب العالمین،
و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیماً.
منظور از این دو، حُمرۀ (سُرخی) مشرق و سرخی مغرب است. سرخی مشرق به خون حضرت علی(ع) اشاره دارد و سرخی مغربی به خون امام حسین(ع) این در خصوص ائمه(ع) است.
اما در خصوص مهدییّن(ع) سرخی مشرق به خون یکی از مهدییّن که نظیر حضرت علی(ع) است اشاره دارد و سرخی مغرب نیز به خون یکی از مهدیّین(ع) که نظیر امام حسین(ع) است دلالت میکند.[۸]
پس اینها، دو مشرق و دو مغرب هستند؛ یک مشرق در ائمه و یک مشرق در مهدیّین، یک مغرب در ائمه و یک مغرب در مهدیّین.[۹]
والحمدلله رب العالمین
***
منابع:
1- صدوق، توحید، باب۱، ص۳۷.
2-توحید، باب ۳۶، ص۲۶۴
۳ـ الرحمن، ۱۷.
۴- از آنجا که محور زمین نسبت به سطح مدار آن مایل است و زاویهاى در حدود ۲۳ درجه تشکیل مىدهد و با همین حال به گرد آفتاب مىگردد، طلوع و غروب آفتاب دائماً متغیر به نظر مىرسد و از ۲۳ درجه میل اعظم شمالى (در آغاز تابستان) تا ۲۳ درجه میل اعظم جنوبى (در آغاز زمستان) در تغییر است که مدار اول را مدار” رأس السرطان” و مدار دوم را مدار “رأس الجدى” گویند و این است دو مشرق و دو مغرب آفتاب و بقیه مدارات در درون این دو مدار قرار دارد.
5- تفسیر نمونه، ج۲۳، ص ۱۲۱.
۶ـ تفسیرالمیزان [فارسی]، ج ۱۹، ص ۱۶۶.
۷ـ نقل از کتاب تفسیر کبیر، ج۲۹، ص ۱۰۰.
۸- از ابوبصیر نقل شده است: از اباعبدالله(ع) در خصوص این سخن خداوند متعال: «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ» «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب»، سؤال کردم. فرمود: «منظور از مشرقین، رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و مغربین، امام حسن و امام حسین(ع) است، و در نظایر آنها نیز جاری و ساری است». تفسیر قمی، ج۲، ص ۳۴۴.
۹- متشابهات، ج۴، س۱۴۱.
بسیار عالی