خانه > برگزیده > بنر > دختر را باید از مادرش شناخت…

دختر را باید از مادرش شناخت…

مادرت که زهرا باشد، زینب می شوی…
زینبی که از کربلا تا شام عرش خداوند را پیمود و با قلم صبر، کربلا را در تمام تاریخ ثبت نمود.

حضرت زینب س سومین فرزند امام علی ع و فاطمه س، اولین دختر ایشان و یکی از شخصیت های بی نظیر و مؤثر در دنیای اسلام است، که در روز ۵ جمادی الاول سال پنجم یا ششم هجری قمری در محلّه بنی هاشم شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.

زمانیکه حضرت زینب س بدنیا آمد، صدیقه طاهره س زینب کبری ع را نزد پدرش امیرمؤمنان ع آورد و فرمود:
این فرزند را نام‌گذاری کن،
پس امیرمؤمنان ع فرمودند: من در نام‌گذاری از پیامبر پیشی نمی‌گیرم؛
صبر کردند تا پیامبر ص از سفر بازگشتند، هنگامی‌که پیامبر ص آمدند، امیرمؤمنان ع از ایشان نام فرزند را خواست؛ پیامبر ص فرمودند:
من بر خدای خویش سبقت نمی‌گیرم؛ سپس جبرئیل ع نازل شد و به پیامبر ص فرمود:
خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: نام او را زینب بگذار، خداوند این نام را برای این مولود گران‌قدر اختیار کرده است. (۱)

نام مبارک آن حضرت، « زینب » در لغت به معنای درخت نیکو منظر و خوشبو و یا به معنای «زین أب» یعنی افتخار و ‏زینت پدر است. کنیه گرامیشان، ام الحسن و ام کلثوم است.

آنچه زینب س را در سطور تاریخ برجسته کرده صبر ایشان بر مصائبی بوده که از کودکی تحمل کردند.

شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که ایشان ع در مقابل این‌همه مصیبت چگونه صبر کردند؟! و برای چه چیزی این همه مصیبت را تحمل کردند؟! صبر زینب س است یا زینب س صبر؟!!

مصائب زینب س در کودکی با از دست دادن جد بزرگوارش رسول خدا ص آغاز شد و ادامه یافت…
زمانیکه مادر بزرگوارشان بانوی نمونه ی اسلام و اول مدافع وصیت پیامبر ص را از دست دادند، در واقع مادر حسنین ع شدند در حالیکه از برادرانشان کوچک تر بودند.
بعد از آن مصیبت عظیم؛ از دست دادن پدر را تجربه کردند
اندوه از دست دادن پدری همچون علی ع عرش را به لرزه در آورد،«تَهَدَّمَت وَ اللهِ اَرکانُ الهُدیٰ»(۲) چگونه این بانوی بزرگوار صبر کردند؟!!!! الله اعلم.

پس از آن داغ از دست دادن برادر مظلوم و معصومشان حسن ع آنهم در حالیکه مسموم به شهادت رسیدند را تحمل کردند.
همه ی این مصائب برای زینب س همچون قطره ی در برابر دریا بود،
چرا که اصل مصائب آن روزی آغاز شد که کاروان یاران امام حسین ع راهی کربلا شدند، و چه کربلایی، کربلایی که کرب بلا شد.
ایکاش قلم را توان و صبر نوشتن مصائب زینب س بود تا همگان مقام و منزلت ایشان ع را درک می کردند؛
اما چه سود!!!

اگر کلمات می توانستند لب به سخن بگشایند قطعاً صبر در مقابل زینب س به سجده می افتاد و سکوت اختیار می کرد چرا که برترین تفسیر برای صبر حضرت زینب س سکوت است…

به قول عطار نیشابوری:
آنکه شد هم بی خبر هم بی اثر
از میان جمله او دارد خبر

آن کسانی که این مصائب رو دیده و درک کرده اند ملازمان سکوت بوده و هستند!!!

برای زینب س این پایان ماجرا نبود بلکه آغازی بود بر مصائبی بیشتر…

او به چشم خود شاهد شهادت فرزندانش محمد و عون بود،
در مصیبت حضرت عباس (ع)، دست بر قلب پریشان خود نهاد و فریاد زد:
«وا اخَاهّ، واعباساهُ، واضَیعَتَنا بَعدَک»؛
آه برادرم، آه عباسم، آه از کمی یاوران و فقدان برادرم.
ایشان ع به چشم خود می دید که کودکان چگونه از تشنگی، او را صدا می زنند.
حضرت زینب س چون در برابر بدن برادر مظلومش، حسین (ع) ایستاد، دست های مبارک را زیر بدن قطعه قطعه و بی سر انداخت و آن را روی دست بلند کرد و گفت:
«اللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّا هذا القلیل مِن القُربان» خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر.(۳)
ایشان كه مصائب روز عاشورا چون باران بر سرش می بارد و مشكلات چون توفان او را در برمیگیرد و داغ های پی درپی آزارش می دهد، حتی لحظه ای از وظیفه اش نسبت به «پرستاری و مراقبت» از كاروان اسرا و از امام سجاد(ع) كوتاهی نمی كند.

پس از عاشورا و وقایع آن با خطبه ی قرایی که انجام داد بر همگان ثابت کرد که دختر حیدر کرار است.

حذیم بن شریک الاسدی درباره خطبه حضرت زینب (س) می گوید:
«سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی(ع) سخن می گوید. بر مردم نهیب زد:خاموش باشید!
با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد !»(۴)

زینب(س) خطبه خود را با حمد خدا و درود بر پیامبر(ص) و آیه ای از قرآن درباره بدکاران آغاز کرد و سپس با استناد به آیه ای درباره سنت الهی، مهلت دادن به ستمکاران، به سرزنش یزید در ستم بر اهل بیت امام حسین (ع) و گرداندن آنها در شهرها پرداخت و علت این برخورد زشت یزید را کینه او از جنگ بدر دانست.

ایشان ع در ادامه فرجام بد یزید را یادآور شد و قاتلان و ستمکاران واقعه کربلا را نفرین کرد و در پایان با اشاره به اختصاص یافتن اهل بیت ع به وحی و نبوت، تلاش یزید برای محو یاد آنان را بی نتیجه دانست. (۵)

سید احمدالحسن ع و در وصف حضرت زینب س و صبر ایشان می‌فرمایند: «زینب دخت علی سببی برای استمرار امامت و خلافت الهی بود؛ با وجود آنکه امام و خانوادۀ خود را از دست داده بود و بهترین‌های اهل زمین از یاران، برادران و پدر خود را از دست داده بود و همۀ این‌ها در یک لحظه رخ داد ولکن شکسته نشد؛ چنانچه حالت طبیعی ژنی انسانی این‌طور اقتضا می‌کند.
ایشان بی‌درنگ قیام را انتخاب کرد و در دهم محرم و بعد از آن به‌تنهایی سپاه و امتی شد. خودش را با کرامت و سخاوت بر مرگ عرضه کرد، و هدف خود را به بهترین وجهی که قابل‌ تصور است به انجام رساند و از زندگانی علی بن حسین سجاد ع محافظت کرد؛ به همین سبب ایشان بابت استمرار امامت و سلسله جانشینان و پیامبران خدای سبحان، دارای مقام بزرگی است.» (۶)

ایشان ع همچون مادر بزرگوارشان مدافع وصیت و امامت بودند و به همین خاطر در مقابل تمام مصائب صبر کردند.

دو شاهد روایی بر جان‌فشانی زینب (س) برای استمرار امامت که روشن می‌کند، چگونه زینب (س) از امام زین‌العابدین (ع)، وارث پروژۀ الهی حمایت کرد و سپر او بود:

وقتی امام زین العابدین (ع) بر ابن زیاد در کاخ حکومتی وارد شد. چنین رخ داد:
«… امام سجاد (ع) را مقابل او (ابن زیاد) آوردند. از حضرت پرسید: تو کیستی؟
فرمود: من علی بن حسین هستم.
پرسید: آیا خداوند، علی بن حسین را نکُشت؟
امام سجاد (ع) به او فرمود: برادری داشتم که نامش علی بود و مردم، او را کشتند.
ابن‌زیاد به او گفت: بلکه خداوند، او را کشت!
امام سجاد (ع) فرمود: «الله يتوفى الأنفس حين موتها» «خداوند است که جان‌ها را هنگام مرگشان می‌سِتاند.» (۷)

ابن زیاد خشمگین شد و گفت: آیا جرأت می‌کنی پاسخ مرا بدهی و باز هم برایم پاسخ آماده داری؟! او را ببرید و گردنش را بزنید!
زینب، عمه‌اش به امام (ع) درآویخت و گفت: ای ابن‌زیاد! خون‌های ما برایت بس است؛ و حضرت را در آغوش گرفت و گفت: به خدا سوگند! از او جدا نمی‌شوم. اگر می‌خواهی او را بکشی، مرا نیز با او بکش!

ابن زیاد، مدتی به زینب و امام سجاد (ع) نگاه کرد. سپس گفت: رحم‌کردن عجب چیزی است! به خدا سوگند چنین گمان دارم که او [واقعا] دوست دارد که او را با ایشان [امام سجاد (ع)] بکشم. او را رها کنید که می‌بینم در چه حال و روزی است …(۸)

۲. در روز عاشورا، پس از کشته‌شدن سید الشهدا (ع) این قوم بر خیمه‌ها حمله‌ور شدند، آنها را به آتش کشیدند و به امام زین العابدین (ع) رسیدند. متن [روایت] می‌گوید:

“… این قوم، به علی بن حسین رسیدند و ایشان در بسترش بیمار بود و نمی‌توانست برخیزد.
یک نفر گفت: کوچک و بزرگشان را رها نکنید و دیگری گفت: شتاب نکنید تا با امیر، عمر بن سعد مشورت کنیم. شمر، شمشیرش را از نیام برکشید تا او را بکشد. حمید بن مسلم، به او گفت: سبحان‌الله! کودکان را می‌کُشی؟ این فرد، کودکی بیمار است! گفت: ابن زیاد دستور به کشتن فرزندان حسین داده است! و ابن سعد [هم] در بازداشتن و منع کردن او کوشش فراوان کرد؛ مخصوصاً وقتی که دید عقیله، زینب، دختر امیر المؤمنین فرمود: او کشته نمی‌شود مگر اینکه قبل از او من کشته شوم! پس، از او دست برداشتند.»(۹)

صبر زینب س صبر جمیل بود و بلا را زیبا می دید. چرا که بلا را بلا نمی بیند بلکه تحفه ای از سوی دوست می داند؛ لذا راضی است به رضای خداوند.
او عظمت خدا را درک کرده است و برای همین، مصیبتها در نظرش کوچک است.

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

مگر می شود انسان این همه صبر و پایداری کند ولی نداند که برای چه باید صبر کند؟! یا صبر کند ولی هدفی از آن نداشته باشد؟! یا در مورد آن فکر نکرده باشد؟!، مگر می شود انسان برای هدفی صبر کند ولی به آن باور و اعتقاد نداشته باشد؟! همچنانکه در کلمات مولای متقیان آمده که می فرماید: «صبر نسبت به ایمان مانند سر است در مقابل بدن، بدن بی سر، بقائی ندارد و ایمان بدون صبر نیز، ارزشی نخواهد داشت.»(۱۰)
حضرت زینب س می دانست که برای چه و برای که باید صبر کند، اوهدف داشت. او به هدفش فکر کرده بود و به آن شناخت و باور داشت. باور و ایمانی که حاصل آن، چنین نگرشی بود و همین امر، باعث می شد که او تمامی این مصائب را تحمل کند.

آری عامل چنین نگرشی در حضرت زینب، چیزی جز قوه و توانایی ایمان و پابرجا بودن اعتقاد و باورش در برابر حق و حقیقت نبود، او خدا را شناخته بود و عظمت و بزرگی خدای تعالی را درک کرده بود که هر بزرگی را در برابر خدا، کوچک می شمرد.

حضرت (س) پس از تحمل آلام، محنت ها و مصائب گوناگون در سن 56 سالگی دیده از جهان فرو بستند.
ضریح سیده زینب دختر علی(ع)در شام و ضریح حسین( ع)در کربلا می باشد (۱۲)

در این برهه ی حساس از تاریخ که آرزوی انبیا و اوصیا بوده زنان می توانند همچون عمه ی بزرگوارشان زینب س پای مکتب امام و مقتدایشان بایستند و بار دیگر ثابت کنند که مدافع وصیت رسول الله ص هستند.

سید احمدالحسن یمانی، فرستادۀ عیسی و ایلیا و مهدی (ع)،همان کسی که طبق روایات، قائم اولِ اهل‌بیت (ع) محسوب می‌شود، در مورد زنان و نقش آن‌ها می فرماید:
«ثابت شده است که فاطمه (س) سرور زنان عالمیان (دو جهان) است؛ و نیز ثابت شده است که مریم، آسیه و خدیجه، فضل و مقامی نزد خداوند دارند؛
ولی قضیه فقط به همین عده منحصر نمی‌شود، بلکه زنان بسیاری هستند که نزد خدا مقام و منزلت والایی دارند. حتی بانویی هست که از این عده برتر و بالاتر است: زینب (س) دختر علی (ع) پس از مادرش فاطمه (س) برترین زنان جهانیان است.
…باب به روی تمام زنان تا روز قیامت گشوده است؛ تا با عمل و اخلاصشان بتوانند جزو برترین زنان دو عالم شوند»(۱۳)
امید است که دختران و زنان مهدوی این رسالت را به بهترین شکل به انجام رسانند و با اخلاق نیکو و عفت و پاکدامنی الگوی بشود در دعوت مبارک یمانی، برای ثبت در قلب تاریخ…

منابع:
۱- وفيات الأئمة، من علماء البحرين والقطيف، ج1، ص431
۲-بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۲
۳- اعیان الشیعه، ج 1، ص 597 .
۴- طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص109-110
۵- سید بن طاوس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص214-220
۶- پیام صفحۀ فیس‌بوک سید احمدالحسن، 29 اوت 2020‌م
۷- سوره زمر، ۴۲
۸- ارشاد مفید، جلد ۲، ص 116
۹- مقتل الحسین (ع)، سید مقرّم، ص
۱۰- حکمت 82 نهج‌البلاغه
۱۱- آیه 12 سوره ابراهیم
۱۲- جواب منیر ج۳_س۲۵۷
۱۳- پاسخ‌های روشنگرانه، جلد ۶، پرسش ۵۳۶

همچنین ببینید

تئوفانس

پاسخ به اتهام فرصت‌طلبیِ پیامبر(ص) و یادگیری ایشان از اهل کتاب

پاسخ به تئوفان اعتراف‌کننده | قسمت چهارم به قلم: ارمیا خطیب • پیشگفتار در قسمت …