دین، عامل جهش فرهنگی سومریان، قسمت اول
مقدمۀ کوتاه:
در مقالات قبلی دیدیم که فرهنگ و تمدن سومریان ویژگیهای شگفتانگیزی داشت که پیدایش آن از عدم یا از طریق سیر تکامل، منطقی به نظر نمیآمد. علت بروز چنین جهش بزرگی در تمدن و فرهنگ سومریان چه بود؟ چهچیزی در معادلۀ هوموساپینسها وارد شده بود؟
مقدمۀ بلند:
زمانی که ادبیات سومریان را بررسی میکنیم دو ویژگی در ادبیات آنان باعث میشود هر انسان منصفی این حکم را بدهد که متنهای باقیمانده از سومریان، متونی دینی است.
یکی از این ویژگیها، پیشگوییهایی است که هزاران سال پیش انجام دادهاند و بعدها تحقق پیدا کرده است. ویژگی دوم تحریفشدن متون آنهاست که نشان میدهد این متون یک متن ادبی عادی نبوده و برای تحریف آنها انگیزهای وجود داشته و علت آن، دینیبودن این متون است.
با بررسی بیشتر متون سومری، پی خواهیم برد که دین آنها الهی بوده است؛ چراکه اصل و اساس ادیان الهی بسیار در کانون توجه آنان قرار گرفته است؛ از جمله اشاره و تأکید به مسائلی از قبیل رؤیا، توسم، وضوگرفتن و… .
از این مطلب میتوانیم نتیجه بگیریم آن عاملی که باعث ایجاد جهش عظیم در فرهنگ هوموساپینسها شده بود، ورود یک دین الهی در معادلۀ آنها بوده است.
متن اصلی:
آنچه در این مقاله نشان خواهیم داد، این است که متون سومریان در اصل، متنهایی دینی است و آن چیزی که وارد معادلۀ هوموساپینسها شد «دین» بوده است. این موضوعی است که میتوان بهراحتی در نوشتههای بهجایمانده از آنان دریافت؛ پس به سراغ ادبیات سومریان میرویم. نکاتی که بهوضوح، دینیبودن متون آنان را نشان میدهد، به این شرح است:
یکی از نکات جالب در حماسهها و داستانسراییهای مردم سومر، پیشگوییهایی است که هزاران سال پس از زمان پرداختن سومریان به آنها به وقوع پیوستهاند. هرکس الواح گلی سومری را بخواند، درمییابد که این الواح، از پیامبران و فرستادگانی خبر میدهد که بعدها خواهند آمد؛ تا جایی که دکتر سموئیل کریمر در کتاب خود، فصلهایی را برای بیان شباهتهای موجود بین الواح گِلین سومری و تورات تنظیم کرد؛ بهعنوانمثال:
«فصل هفدهم (بهشت) نخستین موضوعی که در شباهت با تورات یافتم.» [1]
مانند آنچه در قصۀ حضرت ایوب پیامبر(ع) آمده است، قبل از اینکه ایوب(ع) بیاید و قبل از آنکه ماجرایش در تورات و قرآن درج شود، در نوشتۀ سومریان آمده است.
«زمان تمام الواح و نیز لوحهای شکستهای که این نوشتههای سومری در آن نگاشته شده است، به بیش از هزار سال قبل از اینکه سِفر ایوب نوشته شود، بازمیگردد.» [2]
گزیدهای از داستان ایوب همان گونه که در الواح سومری و زمانی بسیار طولانی قبل از تولد او نگاشته شده است:
«من که فرزانه و عاقلم، چرا در بندِ جوانان کممایه باشم؟
من که خردمند و دانایم، چرا در زمرۀ نابخردانم میپندارند؟ غذا همهجا فراوان است؛ اما بهرۀ من گرسنگی است. آن روز که قسمتها و نصیبها تقسیم شد، سهم من رنج و درد شد. خداوندا! میخواهم بر درگاه تو بایستم. میخواهم با تو سخن گویم. … و سخن من آه و حسرتهاست. میخواهم رازم را به تو گویم و از تلخکامی خود در پیشگاه تو بنالم. میخواهم پریشان بنالم. … از مادرم که مرا زایید، از بیان درد و رنجم در پیشگاه تو کوتاهی نکند. که خواهرم دیگر آن ترانههای خوشبختی را نخواند؛ تا خواهرم به درگاه تو، با چشمانی اشکبار از درد و رنج من سخن گوید و همسرم به زاری از درد من سخن گوید.
بگذار نغمهسرای خوشالحان، نصیب تلخ مرا زمزمه کند … اشک و غم و افسردگی و ملال همراهِ من شده است.
رنج و درد چنان بر من چشم دوخته که گویی جز اشک نصیبی ندارم. بیماری جانکاهی بر من چیره شده. … خداوندا! تو که پدر من هستی و مرا به دنیا آوردی، مرا یاری ده تا بر پای خیزم. … تا کِی مرا وا مینهی و بیهیچ هدایتی باقی میگذاری؟ سخنی راست و درست گفتهاند که: هیچ مادری، کودک بیگناه نزایید. از دیرباز کودک بیگناه دیده به جهان نگشود. … او مردی است که خداوند، اشکها و گریهاش را دید و شنید. جوانی که شِکوه و نالهاش توانست دل خدایگانش را به دست آورد. … شیطان آن بیماری را که بر او چشم دوخته و بر او سایه افکنده بود، دور نمود. دردی که او را چون … زده بود، زایل نمود و پراکنده ساخت. سرنوشت شومی را که برایش مقدر شده بود، با حُکمش تغییر داد و رنج و درد آن مرد را به شادی و خوشی مبدل ساخت.» [3]
و میبینیم که قرآن نیز داستان یعقوب را اینگونه روایت میکند:
(و ايوب را ياد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد: به من بيماری و رنج رسيده است و تو مهربانترين مهربانانی). [4]
(و از بندۀ ما ايوب ياد کن، آنگاه که پروردگارش را ندا داد: شيطان، مرا به رنج و عذاب افکنده است). [5]
سومریها داستان طوفان را با جزئیات فراوان، مدتهای مدیدی پیش از تورات روایت کردهاند.
«طوفان نخستین، نوح: پس از آنکه (جورج اسمیت) از کارکنان موزۀ بریتانیا، لوح یازدهم منظومۀ گیلگمش را کشف کرد و رموز آن را گشود، معلوم شد داستان طوفان نوح که در تورات آمده، ساختهوپرداختۀ ذهن نویسندگان اَسفار تورات نبوده است. داستان طوفان بابلی هم اصل و منشأ سومری دارد. در سال 1914 “ارنوپوبل” قطعهای را منتشر کرد که یکسوم پایینِ یک لوح ششستونی از مجموعۀ “نیپور” موزۀ دانشگاه پنسیلوانیاست. مضمون این لوح بیشتر مربوط به داستان طوفان است. تاکنون نسخۀ دیگری از این سند منحصربهفرد، به دست نیامده است … با همۀ شکستگیها و نواقص لوح، مطالب آن بسیار ارزشمند است. … مسئلۀ آفرینش انسان و اصل حکومت سلطنتی در این لوح بیان شده و از آن، چنین برمیآید که پیش از طوفان حداقل پنج شهر وجود داشته است.» [6]
شاید این متون از دیدگاه ادیان دیگر تحریف شده باشد؛ اما دلیل این تحریفات واضح است؛ گذشت زمان و داخلشدن حالوهوای متغیر انسانی و وسوسههایش در آن؛ ولی آیا هر متن تحریفشدهای کاملاً عاری از حقیقت است؟! خیر.
در اینکه متون سومری تحریف شدهاند شکی وجود ندارد.
طه باقر میگوید: «شاید جالبترین چیزی که کاوشگران، اخیراً در سایت باستانی معروف به سلطانتپه در جنوب ترکیه نزدیک به حرّان به دست آوردهاند، بخشهایی از حماسه و نیز نامۀ شگفتآوری است که یک نویسندۀ قدیمی در سدۀ دوم قبل از میلاد دست به جعل آن زده است. این نامه از زبان گیلگمش خطاب به یکی از پادشاهان باستانی آمده و در آن گیلگمش از او خواسته است برای تعویذ [7] دوستش انکیدو، سنگهای قیمتی به وزن سی من ارسال کند.» [8]
————–
1. از الواح سومر، کریمر، ص ۲۳۹.
- 2. از الواح سومر، کریمر.
- 3. از الواح سومر، د. کریمر.
- 4. سورۀ انبیاء، آیه 83.
- 5. سورۀ ص، آیه 41.
- 6. از الواح سومر، سموئیل کریمر، ص 251 و 252
- حرز
- 8. حماسۀ گیلگمش، طه باقر