خانه > دین آخرالزمان > مهدی (ع)، نقطۀ وحدت شیعه و سنی

مهدی (ع)، نقطۀ وحدت شیعه و سنی

انسان برای يک هدف والا آفريده شده که همان شناخت خداوند سبحان است و خداوند می‌فرمايد: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) (و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند). (ذاريات، ۵۶) يعنی تا بشناسند، همان ‌طور که از اهل‌بیت (ع) روایت ‌شده؛ پس تا زمانی که عبادت با معرفت حقیقی توأم نباشد، عبادتی حقيقی نیست و خداوند برای تحقق اين هدف شريف، رهبران و راهنمايانی منصوب کرده تا مردم را به راه محکمی راهنمایی کنند که از طریق آن، رسیدن به هدف حاصل می‌شود، و به همراهشان کتاب و ميزان را نازل کرد تا به عدل و قسط ميان مردم داوری کنند و هرکس بر بينه‌ای آشکار زنده و بر بينه‌ای آشکار بميرد.

به‌اقتضای حکمت الهی، قانونی الهی جهت شناساندن خليفه خدا به مردم وجود داشته وحتماً اين قانون ازهمان روزنخستی که خداوند خليفه‌ای بر زمين قرار داد وضع شده.این قانون ازسه بخش تشکيل می‌شود:نص الهی يا وصيت؛ علم و حکمت؛ و دعوت به‌سوی حاکمیت الله يا پرچم بيعت برای خدا.سید احمدالحسن ع نیز خودشان را با این قانون اثبات کردند.

و از الطاف و حکمتش اين بوده که برای مردم قانونی وضع کرده تا از خلال آن، خليفه و حجتش بر خلق را بشناسند و از طاغوتيانی که از روی دروغ و بهتان ادعا کرده‌اند، تشخیصش دهند و قانونی که به آن اشاره شد از سه بخش تشکيل می‌شود: اول، نص الهی يا وصيت؛ دوم، علم و حکمت؛ و سوم، دعوت به‌سوی حاکمیت الله يا پرچم بيعت برای خدا؛ و شايد نیازی به توضیح نباشد که بگوییم اين سه عنصر در غير صاحبش هرگز جمع نمی‌شود.

دعوت حق، همان ‌طور که تاريخ دعوت‌های آسمانی گواه بر آن است، ممکن نيست تنها و يگانه در ميدان حاضر شود؛ بلکه به‌همراه آن، دعوت‌های باطل و گمراهی نیز وجود دارد که با آن دشمنی می‌کند و اين‌چنين از همان روز نخست که آدم(ع) به وصی و خليفه ی خويش، هابيل(ع) وصیت کرد، قابيل پرچم مخالفت و دشمنی خود را برافراشت و مدعی امری شد که برای او نبود؛ از این جهت که برای کسی که تبعیت ولی خدا و حجت بر خلقش را رها و ترک می‌کند، هيچ عذر و بهانه‌ای نیست؛ بلکه مسيرش به‌سوی جهنم است و چه بد منزلگاهی است و این کلامش هيچ سودی به او نمی رساند که: «من ميدان را پر از مدعیان مختلف يافتم و نتوانستم مدعی حق از باطل را بازشناسم.»

می‌گويم: برای تمام این امور، به‌اقتضای حکمت الهی، قانونی الهی جهت شناساندن خليفه ی خدا به مردم وجود داشته و حتماً اين قانون از همان روز نخستی که خداوند خليفه‌ای بر زمين قرار داد، وضع شده و اين مثال‌ پیشِ روی شماست؛ پس گوش فرا دهيد:

اگر شخصی صاحب کارخانه يا مزرعه يا کشتی يا هرچيز ديگری باشد که در آن، کارگرانی برای او کار می‌کنند، بايد يکی را به‌عنوان رئيس تعيين کند و حتماً بايد او را به نام معرفی کند (نص) وگرنه بی‌نظمی و مشکل ایجاد خواهد شد؛ همان ‌‌طور که اين شخص بايد داناترين و برترينشان باشد (علم) و آن‌ها را به اطاعت خود امر کند (حاکمیت)؛ تا آنچه انتظار دارد، تحقق يابد؛ در غیر این ‌صورت کوتاهی انسان در هريک از اين سه امر، حکمت او را به سفاهت تبديل می‌کند؛ حال چگونه ممکن است مردم ترک هريک از اين سه امر را بر خدا جايز بدانند در حالی ‌که او حکيم مطلق است؟

… اين بحث با هدفِ مخاطب‌قرار‌دادن تمام مؤمنين به ادیان آسمانی، مطرح ‌شده و در پیِ آن، به تشخيص عقيده‌ای می‌پردازد که اين ادیان را گرد هم جمع می‌کند، و آن، عقيدۀ ايمان به وجود مهدی يا منجی بشریت است که زمين به دست او پر از عدل و قسط می‌شود همان‌طور که طاغوتيان آن را پر از ظلم و ستم کرده‌اند؛ و در اینجا بازگشت در حد امکان، به منابع ادیان سه‌گانۀ اسلام (دو مذهب شيعه و سنی) و یهودیت و مسيحيت، امری است که باعث ثمره‌بخشی بحث می‌شود.

و بيش از اين ادعایی ندارم که در خصوص تصور عام مربوط به مسئلۀ منجی کم نگذاشته‌ام و [در این باره] حرص ورزیده‌ام؛ کاملاً طبق نظر هریک از اين ادیان که به آنعقیده دارند؛ با چشم‌پوشی از ذکر جزئياتی که اساس اختلاف را تشکيل می‌دهند؛ چرا که آشکار است اختلاف اين چند دسته، در برخی ادله راجع به این عقیده است و نيز اختلافشان در چارچوبی وسیع‌تر، دينی است؛ کما اینکه حال ادیان سه‌گانه این‌گونه است يا مذهبی است که در وضعیت اهل‌سنت و شيعه موجود است.

می‌گويم: مخفی نيست که اين اختلاف، راه‌حلی نيز خواهد داشت؛ درصورتی‌که ايمان داشته باشيم رسيدن به نتيجۀ واضح و جدی در آنچه به نحوۀ تشخيص مُنجی مربوط است، به راه‌حلی برای حل تمام مشکلات ديگر منجر می‌شود.

مُنجی سخن مشترکی است که همۀ دسته‌های فکری را دور هم جمع می‌کند و لحظه‌ای که مُنجی بشریت در آن حضور می‌یابد، ‌لحظۀ حقيقی واقعی به شمار می‌رود که در آن از دين صحيح الهی پرده برداشته می‌شود و ارادۀ الهی در خلقش از خلال اين مُنجی تحقق می‌یابد؛ بنابراین اتفاق‌نظر بر طريقۀ صحيح دستیابی به آن، بدون استثنا به‌عنوان یک ‌راه‌حل برای همهٔ مشکلات به ‌حساب می‌آید؛ زيرا در صورتی ‌که به آن برسيم در حقيقت به آنچه برای آن منصوب شده‌اند، رسيده‌ايم.

بر ماست که تعصبات و جانب‌داری‌هایی را که تاريخ ما با آن پيوند خورده، کنار بگذاريم و اين بار تلاشمان را در راستای يافتن راه‌حلی برای همهٔ اختلافاتمان متمرکز کنيم و کسی که طالب حق باشد و اشتباه کند، مانند کسی نيست که باطل را طلب کند و به آن دست یابد.

و بنده در اینجا، صرفاً در خصوص یک نظریه يا کلامی نیک سخن نمی‌گويم. در واقع چشم خود را به دعوت مبارکی دوخته‌ام که پرچمش را سيد احمد‌الحسن وصی و فرستادۀ امام مهدی و عيسی و ايليا، برافراشته‌ است؛ يعنی من حامل بشارت حضور مُنجی در ميانمان هستم و فقط از آن‌ها خواهش دارم که به دليلی که سيد احمد‌الحسن برای تبيان صدق دعوتش تقديم کرده، با ديدۀ انصاف بنگرند… .

و حمد و سپاس از آنِ خداوندی است که ما را به اين امر هدايت کرد و اگر هدايتش نبود، هدايت نمی‌شديم؛ به‌راستی‌که فرستادگان پروردگارمان با حق آمدند.

پروردگارا! مرا مسلمان از دنیا ببر و مرا به شایستگان ملحق کن؛ همان محمد(ص) و خاندان پاکش.
حمد و سپاس، خدایی که مرا آفريد و اوست که مرا هدايت می‌کند. بار الها، مرا به صالحان ملحق کن و مرا از رسوا‌شدگان در روز محشر قرار مده؛ همان روزی که نه مالی سود می‌بخشد و نه فرزندانی، جز کسی که با قلبی سليم به پيشگاه حضرت باری‌تعالی بیاید.

همچنین ببینید

تاثیر دعا

تاثیر دعا

اهمیت و تأثیر منحصربه‌فرد دعا در پیشبرد اهداف دعوت سید احمدالحسن به قلم: سماء مرتضوی …

2 نظر

  1. یاالله
    به امید اینکه هرچه زودتر شاهد تمکین صاحب نص و علم و پرچم ، سید احمدالحسن ع باشیم.
    اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا

  2. سلام علیکم
    خداقوت

    اگر امکانش باشه مقالاتی که از منصوبین امام علیه السلام منتشر می کنید با ذکر نام نگارنده باشه.‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *