امروز 23 آوریل سال 2019 است. درست در 161 سال پیش،«ماکس کارل ارنست لودویگ پلانک » در شهر کیل آلمان زاده شد. پلانک، فیزیکدان برجستهای که او را پدر مکانیک کوانتوم میدانند، شاگرد بزرگانی چون کیرشهف و هلمهولتز بود و در سال 1918 که جایزۀ نوبل فیزیک اعطا میشد، آلبرت اینشتین، نیلز بوهر، ارنست رادرفورد و ورنر هایزنبرگ –که همه میتوانستند خود مستحق کسب آن افتخار باشند– پلانک را مستحقترین شخص برای دریافت این جایزه، دانستند؛ بدین ترتیب، پلانک موفق به کسب جایزه نوبل شد و استاد دانشگاه برلین گردید.
نظریهای که پلانک ارائه کرد، در بینش ما نسبت به جهانی که در آن زندگی میکنیم، تأثیر بسزایی داشت. تا قبل از طرح نظریۀ مکانیک کوانتومی [1] همه فیزیکدانان اینطور فکر میکردند که قوانین موجود در فیزیک کلاسیک میتواند تمام حقایق جهان را توضیح دهد و یا توصیف کند، اما اینطور نبود.
زمانی که قرار است ما دربارۀ اجسام بزرگ (در مقایسه با اندازۀ اتم و ذرات زیر اتمی [2]) صحبت کنیم که سرعتهای بسیار کمی (در مقایسه با سرعت نور [3]) دارند، میتوانیم از قوانین حاکم بر فیزیک کلاسیک بهره ببریم؛ اما اگر قرار باشد کماکان دربارۀ سرعتهای پایین (در مقایسه با سرعت نور) اما در اندازههایی کوچک (در مقایسه با اندازۀ اتم) صحبت کنیم، دیگر قوانین مکانیک کلاسیک یا فیزیک کلاسیک، قادر به توصیف حقایق نخواهند بود؛
بنابراین نیاز داریم قوانین جدیدی برای این بخش از جهان ارائه کنیم. قوانینی که نیوتن برای سینماتیک [4] حرکت ارائه داده بود، همچنان در جهان ما حاکم است و برای فیزیکدانان و علاقهمندان به فیزیک در خور احترام! پس نباید اینگونه تصور کنیم که قوانین موجود در مکانیک کلاسیک یا فیزیک کلاسیک نقض شدهاند؛ بلکه تنها محدود به سرعتهای خاص و اندازههای خاصی شدهاند.
مکانیک کوانتومی یا فیزیک کوانتومی، سؤالات بسیاری را بهوجود آورد و بین دانشمندان، اختلافات زیادی را در رد یا قبول بسیاری از توصیفاتی که برای توضیح یک پدیدۀ کوانتومی ارائه میدادند، ایجاد کرد؛ ازجملۀ این سؤالات این بود که:
آیا توصیف مکانیک کوانتوم از واقعیت فیزیکی، کامل است؟ آیا اشیا قبل از اندازهگیری، وضعیت مشخصی ندارند و اندازهگیری باعث میشود بدون اینکه دلیلش را بدانیم از حالتهای احتمالی به حالتهای مشخص برسیم؟ به قول اینشتین، آیا ماه، تنها زمانی که آن را نگاه میکنیم وجود دارد؟
این مسائل از همان ابتدای شکلگیری کامل مکانیک کوانتوم، ذهن فیزیکدانان نظری و فیلسوفان علم را مشغول کرد و با گذشت زمان، نهتنها از شور و حرارت آن بحثها کاسته نشد، بلکه با کاهش سلطۀ پوزیتیویسم، بیشتر هم شد و حتی برخی از افرادی که قبلاً این مسائل را جدی نمیگرفتند، نظر خود را تغییر دادند.
«باوجود آنکه غالب فیزیکدانان بر سر این مسئله اتفاقنظر دارند که تئوری کوانتومی، پاسخگوی امور است و نتایجی را پیشگویی میکند که مطابقت خوبی با تجربه دارند، اما همواره مباحثات فزایندهای دربارۀ بنیادهای فلسفی آن در جریان بوده است. یکی از رایجترین تعابیر فلسفی مکانیک کوانتومی، به تعبیر کپنهاگی شهرت دارد که از سوی مبدعان اصلی و پیشگامان مکانیک کوانتومی، بوهر و هایزنبرگ، ارائه شدهاست.
هایزنبرگ و بوهر با شور و حرارت از این تعبیر دفاع میکردند و سعی میکردند آن را به قلمروهایی جز فیزیک نیز تعمیم دهند و از آن، یک فلسفۀ تمامعیار برای حل یا دستکم برای بیان درست همۀ مسائل و مشکلات فکری، بسازند. مباحثههای بوهر و اینشتین که از منتقدان اصلی این تعبیر بود، بخش گیرایی از تاریخ فیزیک را تشکیل میدهد.
اگرچه اینشتین سرانجام سازگاری منطقی نظریه و توافق آن با حقایق تجربی را پذیرفت، اما هرگز قانع نشد که نظریه کوانتومی، حقیقت غایی را نشان میدهد. جملۀ مشهور اینشتین که “خداوند در خلقت جهان، طاس نمیریزد.” بهوضوح به ناخشنودی وی از کنارگذاردن علیت و رویدادهای منفرد، به سود یک تعبیر صرفاً آماری اشاره دارد.» [5]
متأسفانه برخی که از علم و در این موضوع خاص، از تفاسیر علمی فیزیک نظری و مباحث دقیق فلسفی، اطلاعات کاملی ندارند، برخی مشاهدات علمی در جهان زیر اتمی را به نقض اصل علیت ارتباط میدهند! حالآنکه نقض اصل علیت به معنای زیر سؤالبردن کل علم است که بههیچعنوان، عقل نمیتواند چنین چیزی را بپذیرد و بهطورکلی نقض اصل علیت، نمیتواند حرف یک فیزیکدان باشد.
«ابطال علیت، درواقع فرار از ارائۀ راهحل است، نه یک راهحل. درواقع ابطال علیت، نقص عقلی و فلسفی بزرگی است، در آنچه مکانیک کوانتوم مطرح میکند. قانون علیت از بدیهیات است و عقل نمیپذیرد که علیت، باطل شود؛ زیرا عدم، نامولّد است و هیچ ماهیتی در عدم وجود ندارد تا بتواند نتیجهای حاصل کند؛ یا میتوانیم بگوییم فاقد شیء قادر نیست اعطاکنندۀ شیء باشد.
نهایت آنچه در اینجا میتوان ابراز داشت، این است که دلیل پیدایش این رویدادهای کوانتومی، در مرزهای کیهانی که ما در آن زندگی میکنیم، مجهول است؛ و اصولاً سخن بر سر این نیست که مطلقاً علت و سببی وجود ندارد؛ چراکه حادثشدن چیزی بدون سبب، امکانپذیر نیست. این مسئله نهتنها نقضکنندۀ دلیل عقلی است، بلکه بر تمام پدیدههای رصدشده یا مشاهدات ما در این کیهان، در سطح بالاتر از رویدادهای کوانتومی نیز، خط بطلان میکشد.
دانش بر پایۀ مشاهده استوار است و این مشاهدات، تأثیر زیادی در اثبات بسیاری از تئوریهای علمی دارد؛ بنابراین نمیتوان از نتیجۀ مشاهدات حاصل از کیهانی که در آن زندگی میکنیم، غفلت ورزیم. این مشاهدات، مؤید این مطلب است که برای هر رویدادی، علتی وجود دارد. درنهایت میتوان چنین گفت که در باور برخی از آنها یا این موضوع ربطی به علم ندارد و یا این قضیه به هر صورتی که رخ دهد، درواقع فرآیندی است برای ترویج و بازارگرمی خداناباوری.» [6]
«هرکس که جداً متعهد به کارهای علمی باشد، تشخیص میدهد که بر دروازۀ ورود به دانش، نوشته شده است: شما باید به خداوند ایمان داشته باشید. این خصوصیتی است که دانشمندان نمیتوانند آن را انکار کنند.» [7]
«هم دانش و هم مذهب، الزام و تأکید بر ایمان به خدا دارد. برای مؤمنین، خداوند در ابتدای هر چیز است و برای فیزیکدانان، خدا در پایان تمام محاسبات و مطالعات است. برای قالبگیر، خدا بنیان و اساس است. خداوند تاج هر بنای باشکوه در قلمروی دانش و هر قلمروی دیگری است.» [8]
——————
1. Quantum mechanics theory
2. Fundamental particles
3. سرعت نور چیزی برابر 300000 کیلومتر بر ثانیه است.
4. kinematics
5. دانشنامه ویکیپدیا به نقل از: مبانی فلسفی مکانیک کوانتم، علیرضا منصوری، انتشارات نی.
yon.ir/FBSEL
6. توهم بیخدایی، احمدالحسن، ص453.
7. ماکس پلانک در کتاب دانش به کجا میرود، سال 1932.
8. ماکس پلانک در کتاب دین و دانش طبیعی. سال 1937.