قسمت قبل…
امام علی (ع) در خطبۀ 38 نهجالبلاغه در تعریف شبهه فرمودند: «وَ اِنَّما سُمِّیَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاِنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ. فَاَمّا اَوْلِیاءُ اللّهِ فَضِیاؤُهُمْ فیهَا الْیَقینُ، وَ دَلیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدى. وَ اَمّا اَعْداءُ اللّهِ فَدُعاؤُهُمْ فیهَا الضَّلالُ، وَ دَلیلُهُمُ الْعَمى. فَما یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَلا یُعْطَى الْبَقاءَ مَنْ اَحَبَّهُ» «شبهه را براى اين شبهه ناميدند كه به حق شباهت دارد. اما نور هدايت كنندۀ اولیای خدا در شبهات، يقين است و راهنماى آنان، مسير هدايت الهى است. ولی دشمنان خدا، دعوتكنندهشان در شبهات، گمراهى است و راهنماى آنان كورى است. آنكس كه از مرگ بترسد نجات نمىيابد و آنكس كه زندهماندن را دوست دارد براى هميشه در دنيا نخواهد ماند.»
پرسش 8:
پایانیافتن سفارت پس از امام مهدی(ع)
یکی از اموری که شیخ کورانی با آن بر این دعوت مهدوی اعتراض میکند، ادعای پایانیافتن سفارت امام مهدی(ع) پس از سفیر چهارم است. او در صفحۀ 37 نوشته است:
«عُلمای قدیم و جدید طایفه اجماع دارند که سفیران امام مهدی(ع) با سفیر چهارم ـعلی بن محمد سمری(ره) ـ به پایان رسیدند. صدوق (ره) با سند صحیح در کمالالدین، ص516 روایت کرده است: ابومحمد، حسن بن احمد مکتب به ما گفت: «در سالی که شیخ علی بن محمد سمری (قدس الله روحه) وفات یافت در مدینةالسلام بودم و چند روز پیش از وفات وی به حضورش رفتم. او توقیعی به شرح زیر برای مردم خواند که من از آن نسخهای برداشتم:
“بسم الله الرحمن الرحیم. ای علی بن محمد سمری، خداوند برادرانت را در مصیبت تو اجر عظیم عطا فرماید. تو در فاصلۀ شش روز از دنیا خواهی رفت؛ پس کارهای خود را انجام بده و به هیچکس وصیت نکن که پس از تو جانشینت باشد؛ زیرا غیبت دوم واقع شد و ظهوری نخواهد بود، مگر پس از اذن خداوند عزوجل؛ و این اجازه پس از مدتی طولانی است که دلها سخت و زمین از ستم آکنده شود؛ و از شیعیان من کسانی بیایند که ادعای مشاهده کنند.
آگاه باشید! کسی که قبل از خروج سفیانی و صیحۀ آسمانی ادعای مشاهده کند دروغگوی افترازننده است. ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظيم.” راوی گوید: از این توقیع نسخهای برداشتیم و از حضور وی خارج شدیم. در روز ششم به حضور وی رفتیم؛ درحالیکه وی در حال احتضار بود. از او پرسیده شد: وصى و جانشین تو پس از تو چه کسی است؟ وی گفت: “حقتعالی را امری است که به پایان میرساند.” و در گذشت و این آخرین کلامی بود که از او شنیدم.»
این دیدگاه شیعیان از گذشته تا امروز بوده است؛ اینکه خداوند متعال عمر مهدی را همچون خضر طولانی فرموده است و اینکه او سفیری نخواهد داشت تا وقتیکه نشانههای ظهورش با خروج سفیانی ـکه بر سوریه حکومت میکندـ و ندای آسمانی از طرف جبرئیل(ع) ـبا پایانیافتن دوران ظلم و ستم، و ظهور مهدی موعود(ع)ـ آغاز شود.»
پاسخ:
اول، مغالطههایی در سخن شیخ کورانی وجود دارد. او ادعا میکند علمای طایفه اجماع دارند بر اینکه سفیران، با سمری به پایان رسیدهاند؛ ولی وضعیت، به آن صورتی نیست که او برداشت کرده است. آنچه علمای طایفه اجماع دارند این است که سفیران غیبت صغری با سمری به پایان رسیدهاند. همانگونه که ملاحظه میکنید کورانی قادر به ارائۀ دلیلی بر سخن خود نیست؛ بنابراین به فریبکاری متوسل شده، توقیع سمری را پیش میکشد؛
گویا که دلیلی بر سخن اوست! او پس از اینکه میگوید: «علمای قدیم و جدید طایفه اجماع دارند که سفیران امام مهدی(ع) با سفیر چهارم ـعلی بن محمد سمری (ره) ـ پایان یافتند» بلافاصله سخن خود را به توقیع سمری پیوند میزند و میگوید: «صدوق روایت کرده است…» و توقیع سمری را پیش میکشد!
لازم بود کورانی دلیلی بر اجماع علمای طایفۀ مورد ادعایش بیاورد. دلیل در اینجا سخن همان علمای مدنظر است. خوب، سخن آنان کجاست؟ چنین سخنانی دیده نمیشود… چون چنین سخنانی وجود ندارد. شیخ کورانی دست به فریبکاری زده و توقیع سمری را به شکلی واردِ سخنش کرده که به خواننده القا کند این توقیع، دلیلی بر سخن اوست! اما این دلیل محسوب نمیشود؛ دلیل مدنظر، سخن علمایی است که کورانی نیافته و هرگز نخواهد یافت؛ زیرا اصلاً وجود ندارند و با تأسف، این مرد سخنی را به آنان نسبت داده است که هرگز نگفتهاند!
دوم، اگر فرض کنیم علما بر ادعای مدنظر شیخ کورانی اجماع داشته باشند، آیا اجماع آنان حجت خواهد بود؟ پاسخ: بههیچوجه حجت نیست. خداوند عزوجل هرگز ما را به اخذ عقیده از غیرمعصوم مکلف نکرده است؛ پس سخن کورانی نهتنها هیچ معنا و ارزشی ندارد، بلکه انحراف خطرناکی است؛ زیرا او به ثقلین ـقرآن و عترتـ ثقل سومی اضافه کرده است؛ ثقل سومی که خداوند دلیلی بر آن نازل نفرموده است (و عجیب اینکه او دیگران را به دروغگویی متهم میکند!).
سوم، کورانی سخن خودش را نقض کرده است. او در کتاب خود «دایرةالمعارف موضوعی احادیث امام مهدی، صفحۀ 619» گفته است: «یمانی سفیر خاص امام مهدی است.»
چهارم، دربارۀ توقیع سمری، کورانی خودش بهخوبی واقف است که این توقیع خواستۀ او را محقق نمیسازد؛ زیرا موضوع محل بحث، موضوعی است اعتقادی و طبق مبانی و قواعد فکری خودشان در چنین موضوعاتی، قطع و یقین بهصورت سلبی یا ایجابی حاصل نمیشود، مگر هنگامیکه دلیلی با دلالت قطعی یا صدور قطعی بهصورت سلبی یا ایجابی بر آن وجود داشته باشد. دلیل نقلی قطعی ـطبق نظر خود آنانـ عبارت است از آیۀ محکم یا حدیث متواتر قطعیالدلاله. روشن است که در بهترین حالت، توقیع سمری خبری آحاد و متشابهالدلاله است که اعتقادات بر آن بنا نمیشود.
سید مرتضی میگوید: «بدان، صحیح این است که خبرِ واحد موجب علم و یقین نمیشود؛ بلکه اگر راویِ آن عادل باشد صرفاً غلبۀ ظن بر درستبودنش را به دنبال خواهد داشت.» [1]
سید خویی: «خبر واحد، علم و یقین حاصل نمیکند.» [2]
این در صورتی است که «خبر آحاد» صحیح بوده باشد؛ حال اگر این خبر طبق مبانی خود آنها ضعیف باشد، وضعیت به چه صورت خواهد بود؟
این توقیع طبق مبانی علم رجالی که خودشان به آن اعتماد دارند ضعیف است؛ زیرا در این توقیع «حسن بن احمد مکتب» یا «احمد بن حسن مکتب» آمده و طبق نظر آنها سبب ضعیفبودن این توقیع این نکته است که در کتابهای علم رجال هیچگونه توثیقی برای این شخص دیده نمیشود؛ زیرا وی مجهول است. شیخ علی نمازی شاهرودی در کتاب مستدرکات علم رجال حدیث نوشته است:
«3362 ـ حسن بن احمد مکتب، ابومحمد: وی را نیاورده است. شیخ صدوق از وی در کتاب خود باب 45 حدیثی روایت کرده است؛ حدیث حضوریافتن وی نزد علی بن محمد سمری چند روز پیش از وفاتش و اینکه وی این توقیع را برای مردم میخواند که در آن خبر وفاتش را میداد و نیز اینکه به شخص دیگری وصیت نکند و دیگر امور.»
همچنین گفته است: «810 ـ احمد بن حسن بن احمد کاتب ابومحمد: وی را نیاورده است. وی چند روز پیش از وفات علی بن محمد سمری به حضورش رفته بوده و سمری نیز توقیعی از صاحبالأمر (صلوات خدا بر او باد) را برای وی میخواند که در این توقیع، خبر وفات سمری و امر به وصیتنکردن به شخص دیگری آمده بوده است.»
علاوه بر ضعیفبودن این حدیث به سبب مجهولبودن حسن بن احمد یا احمد بنحسن مکتب، شیخ طبرسی به علت دیگری نیز این توقیع را آماج تیر طعنۀ خود قرار داده است و میگوید: «شیخ طوسی در کتاب غیبت به نقل از حسن بن احمد مکتب و طبرسی در کتاب احتجاج، آن را حدیثی مرسل میداند (حدیثی که از خود معصوم شنیده نشده است) که به ابوالحسن سمری میرسد… سپس این توقیع را پیش میکشد» و نیز میگوید: «این توقیع، خبری واحد و مرسل است و موجب علم و یقین نمیشود.» [3]
اما در خصوص دلالتداشتن: کمترین چیزی که در خصوص دلالتداشتن این توقیع میتوان گفت این است که این توقیع متشابهالدلاله است و در نتیجه بنای عقیده بر اساس آن صحیح نخواهد بود؛ زیرا در خصوص عقیده باید دلیل قاطع و یقینآور در دست باشد؛ درحالیکه دلالت متشابه، چندگانه است؛ یعنی بیش از یک صورت یا معنا دارد و در نتیجه با توجه به متشابهبودن این توقیع بههیچوجه نمیتوان اعتقادی بر اساس آن بنا نهاد.
سخنان برخی از علما را دربارۀ این توقیع شریف مرور میکنیم تا در نهایت متوجه شویم كه آنان از این توقیع، بیش از یک صورت یا معنا فهمیدهاند و در نتیجه این توقیع متشابه خواهد بود و بههیچعنوان نمیتوان عقیدهای را بر آن بنا نهاد. این سخنان تقدیم حضور میشود:
علامه مجلسی: علامه مجلسی پس از نقل این توقیع شریف چنین توضیح میدهد: «توضیح: شاید این عبارت بر کسی حمل شود که ادعای مشاهدۀ همراه نیابت و رساندن اخبار از سوی امام(ع) به شیعه داشته باشد ـمثلاً کسانی مانند سفراـ تا با اخباری که در خصوص دیدن امام(ع) گفته شد و نیز در ادامه خواهد آمد منافاتی نداشته باشد و خدا داناتر است.» [4]
مجلسی اولین کسی است که باوجود عجیب و دور از ذهنبودن تأویلی که انجام میدهد، به مسئلۀ سفارت اشاره میکند؛ زیرا اگر موضوع سفارت مدنظر امام میبود بهصراحت بیان میفرمود و لزومی برای این مبهمگویی وجود نداشت؛ بهخصوص که پای مسئلهای اعتقادی در میان است. در واقع مجلسی به این سمتوسو گرایش پیدا کرده تا میان این توقیع و اخبار دیدار و مشاهده ـکه بهواقع بسیار هستندـ سازگاری ایجاد کند.
میرزای نوری: «این خبر، یک خبر واحد مرسل است که علم و یقین از آن حاصل نمیشود؛ پس با این وقایع و حکایتهایی که از مجموعشان قطع و یقین حاصل میشود و برخی نیز کراماتی در خود دارند که صدورشان جز از ناحیۀ ایشان(ع) امکانپذیر نیست در تعارض نخواهد بود. چگونه میتوان از این اخبار روی گرداند، آن هم به دلیل وجود خبری ضعیف که حتی نقلکنندهاش هم به آن عمل نمیکند؛
یعنی همین شیخ در کتابی که گفته شد ـو سخن وی در این خصوص خواهد آمدـ چه رسد به دیگر علمای اعلام که این اخبار را پذیرفتهاند و آنها را در کتابها و تصنیفات خود بیان و به آنها اعتماد و اهتمام داشتهاند؟!»
علامه طباطبایی: وی در کتاب رجال خود در شرححال شیخ مفید میگوید: «مشاهدهای که نفی شده، مشاهدهای است که امام(ع) را ببیند و در حال مشاهده، بداند که او حجت(ع) است.»
شیخ علی خاقانی: وی در کتاب خود «رجال خاقانی» میگوید: «و شاید آنچه امام(ع) از ادعای مشاهدات منتفی فرموده و اینکه مدعی، دروغگوی افترا زننده است، صرفاً ادعای مشاهده در هر زمانی است که مانند نواب چهارگانه، بیانگر استمرارداشتن باشد؛ بهجهت جلوگیری از جعل و تقلب بهقصد جمعکردن اموال.»
اربلی: در کتاب کشفالغمه میگوید: «به نظر من کسانی میتوانند حضرت را دیده باشند و از آنها چنین دانسته نشده که آنها ادعا میکنند حضرت را (مرتب) دیدار و مشاهده میکنند؛ و کسی که چنین ادعایی کند دروغگوست، پس هیچ تناقضی وجود نخواهد داشت؛ و خدا داناتر است.»
محقق نهاوندی: وی در کتاب خود «العبقری الحسان» میگوید: «تعارضی میان توقیع سمری و داستانهای مربوط به دیدار آن حضرت وجود ندارد تا نیاز باشد هر دوی اینها توجیه شوند؛ زیرا این توقیع شریف درصدد منع ادعای ظهور علنی برای امام است و آمدن «مشاهده» در این توقیع بهمعنای ظهور و حضور است؛ همانطور که در آیه آمده: (فَمَنْ شَهِدَ مِنْکمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ) (پس هرکس از شما اين ماه را درک كند بايد آن را روزه بدارد).
برای این معنا دو قرینه وجود دارد: اول، فرمودۀ حضرت (ع): ظهوری نخواهد بود مگر بعد از هرجومرج و فتنه و فساد. دوم، این فرمودۀ وی(ع): هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه که از نشانههای ظهور هستند ادعای مشاهده کند ـیعنی ظهور، ظهور امام(ع)ـ؛ بهاینترتیب بههیچوجه تعارضی میان این توقیع شریف و داستانهای مشاهدۀ حضرت وجود نخواهد داشت… .»
سید صدر: سید صدر در دایرةالمعارف مهدویت میگوید: «پس مدعی مشاهده، تنها زمانی که از طرف فرد منحرفی باشد که امور باطلی را از سوی امام مهدی(ع) نقل کند، دروغگوی افترازننده است؛ اما در غیر از این، توقیع شریف دلالتی بر بطلانش نخواهد داشت؛ خواه شخصی طبق قواعد اسلامی اموری صحیح یا دستکم اموری با احتمال درستبودن نقل کند یا بهطورکلی هیچ چیزی نقل نکند.»
پاورقیها:
- ذریعه، ج2، ص517.
- مصباح الاصول، تقریر بحث سید خویی بهسودی، ج2، ص147.
- جنةالمأوی، چاپشده با بحارالأنوار، ج53، ص318 تا 325.
- بحارالأنوار، ج52، ص151.
اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا
لبیک یا داعی الله سید احمد الحسن علیه سلام
التماس دعا دارم از سرور و مولایم آقا سید احمد الحسن و تمام انصار الله