خانه > دین آخرالزمان > عقاید یمانی > پروژه الهی از مشرق است (بخش اول)

پروژه الهی از مشرق است (بخش اول)

پروژه‌ی الهی رهایی به طور مشخص از مشرق است

بخش اول

[دکتر علاء سالم]

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

دوستان من و بینندگان شبکه‌ی جهانی منجی و دوست‌داران این صفحه!

در قسمت جدید برنامه‌ی آخر الزمان با نام «پروژه‌ی الهی رهایی به طور مشخص از مشرق است» در خدمت شما هستم. این قسمت اول این مجموعه است و ما می‌خواهیم بین حرکت ظهور مقدس و حرکت منجی الهی و مشرق ارتباط برقرار کنیم. اما چرا شرق؟ به دو علت ساده: اول ما درباره‌ی یک حقیقت دینی سخن می‌گوییم و تاکید می‌شود، پایه و اساسی که برای اثبات حقایق دینی در پرتوی آن حرکت می‌کنیم، فقط متون هستند و نه چیز دیگر.

از سوی دیگر اگر ما به متون دینی مراجعه کنیم و متون ادیان سه گانه‌ای را که درباره‌ی پروژه الهی نجات و رهایی سخن می‌گویند، مشخص کنیم، می‌بینیم: آنها به طور مشخص شرق را بیان می‌کنند. طبیعتاً پیش از آنکه به برهان‌ها و تاکیداتی بپردازیم که تاکید دارند بر اینکه برنامه و پروژه‌ی الهی نجات و رهایی از مشرق آغاز می‌شود، لازم است، توجه داشته باشیم که این متون به خداوند تبارک و تعالی ختم می‌شود و این متون را چه محمد و آل محمد (ع) گفته باشند و چه کسی که این متون را بیان می‌دارد عیسی (ع)، موسی (ع) یا دیگر خلفای الهی باشند، همگی به خدای تبارک و تعالی مُنتهی می‌شوند و این در حالی است که آن معبود سبحان از هر حیثیت نامحدود است؛ پس فایده‌ی بیان جهت در این متون فقط به همان کسی برمی‌گردد که متون به او می‌رسد و منفعت دیگری ندارند و بهره‌ی آن به ما شنوندگان این متون یا کسانی که با متون خلفای خدا در زمین مواجه می‌شوند، بازمی‌گردد. پس ناگزیر باید با دقت به آن کسی که با متن و بیان شرق مواجه می‌شود توجه گردد؛ چه سخن‌گو در فلسطین باشد یا مکه یا مدینه ما باید اینها را با دیده‌ی دقت ببینیم و وقتی متونی را که درباره‌ی حرکت نجات و رهایی، حرکت مقدس موعود در شرق سخن می‌گوید مورد توجه قرار می‌دهیم باید مورد توجه و عبرت باشد.

این شرق به طور کلی در بر دارنده‌ی همه‌ی سخنانی است گفته می‌شود یا در ذهن مردم می‌نشیند و تصور می‌کنند حرکت ظهور به عنوان مثال در یمن است یا در جای دیگری در شرق.

در این تحقیق، متونی را بیان می‌کنیم که به شرق و به خصوص عراق اشاره و سایر تشخیص‌ها را که از طرف منسوبین به دین ارایه می‌شود، رد می‌کنند.

نکته‌ی اول در این تحقیق، گفت‌و‌گو درباره‌ی شرق است که محل آغاز حرکت ظهور مقدس یا به تعبیر دیگر حرکت الهی نجات و رهایی است؛ اینکه سرآغاز رهایی بخش در اسلام، مشرقی است.

این مطلب در روایات و متون بسیاری نزد شیعه و سنت آمده است. برای نمونه از امیر المومنین علی ابن ابی طالب (ع) در درست‌ترین کتاب شیعه یعنی کافی کلینی ـ‌رحمه الله‌ـ حدیث زیر آمده است: «وای بر شیعه‌ی من پس از نزدیکی و محبت امروزشان به من! چگونه پس از من برخی از آنها برخی دیگر را تحقیر می‌کنند و چگونه برخی از آنها برخی دیگر را می‌کُشند! از اصل پراکنده‌اند و به فرع توجه می‌کنند. آرزومند گشایش از غیر جهت آن هستند»، یعنی می‌خواهند دو راه را در این مقطع ترسیم کنند؛ زیرا کسانی هستند که برای منتظرین بیچاره چنین تصوری را ایجاد می‌کنند که حرکت فتح الهی مثلاً از یمن یا شام آغاز می‌شود و امیرالمومنین به اینها پاسخ می‌دهد که شما آرزومند فتح و گشایش هستید. ولی از غیر جهت الهی چنین آرزویی را در سر می‌پرورانید. هر حزبی از آنها، به بتی می‌پیوندد؛ به رغم آنکه سپاس و ستایش تنها از آن خداوند است. همه‌ی آنها برای روز شرّ، گرد بنی امیه جمع می‌شوند تا آنکه می‌فرماید: سوگند به خودم اگر آنچه در دستانشان بود ذوب می‌شد برای جزا، غربال می‌شدند و او در مورد روز رهایی و خلاص سخن می‌گوید. وعده نزدیک شد و مدت به پایان رسید و ستاره‌ی دنباله‌دار از شرق برای شما نمایان و ماه نورانی برای شما آشکار شد، پس وقتی این‌گونه شود به سوی توبه بازگردید و از طلوع کننده‌ی مشرق پیروی کنید. اینها دو نقشه است؛ زیرا امیر المومنین در حدیثش همان‌گونه که واضح است درباره‌ی حرکت نجات و رهایی الهی درباره‌ی برنامه‌ی ظهور مقدس درباره‌ی روز وعده داده شده ـ‌که برای برپایی حکومت خدای تبارک و تعالی بر این زمین ذخیره شده است‌ـ سخن می‌گوید.

امیرالمومنین ـ‌صلوات الله و سلامه علیه‌ـ می‌فرماید: اگر از طلوع کننده‌ی مشرق پیروی کنید شما را بر راه‌های پیامبر می‌برد تا …. پایان.

این حدیث مبارک او است. شارح اصول کافی شیخ مازندرانی ـ‌رحمه الله‌ـ بر این قسمت تعلیق می‌نویسد و این در شرح اصول کافی در قسمت …. صفحه چهارصد و اندی است. او می‌گوید اگر ماه تابان برای شما آشکار شد ـ‌شاید منظور از این عبارت ظهور قائم یا ظهور عیسی (ع) باشد‌ـ باید در آن زمان توبه کرد زیرا مانع هلاکت می‌گردد و بدانید اگر از طلوع کننده‌ی مشرق پیروی کنید که منظور از آن، حضرت صاحب (ع) است و او را به نور و خورشید و تسلط بر عالم تشبیه می‌کند و او پرده‌های تاریکی را کنار می‌زند.

استرآبادی می‌گوید: «شاید منظور امیرالمومنین، مهدی موعود باشد و این طلوع کننده‌ی مشرق است و نمی‌گوید: طلوع او از مکه است که وسط زمین می‌باشد و این در حالی است که مکه نسبت به گوینده‌ی این سخن مشرق نیست. وی می‌گوید: طلوع او از مشرق است و مکه در وسط زمین است؛ زیرا ما می‌گوییم: تجمع لشکریان زیادی بر ضد مهدی (ع) و توجه مهدی برای گشودن سرزمین‌ها از کوفه است و کوفه در شرق حرمین است؛ چه حرم، مسجد الحرام باشد یا حرم پیامبر یا مسجد النبی صلی الله علیه و آله.

حرکت مهدی ـ‌صلوات الله و سلامه علیه‌ـ و تجمع لشکریان از کوفه است و کوفه در شرق حرمین و در شرق بسیاری از سرزمین‌های اسلامی است.

اما اینکه شما را بر راه‌های رسول خدا می‌برد، می‌گوید: «مناهج» که جمع «مهنج» است و معنی آن «راه واضح و مستقیم» است یعنی آنچه این طلوع کننده‌ی مشرق شما را بر آن می‌برد. شما را بر راه‌های رسول خدا می‌برد تعبیر دیگری از این مطلب است که او به حق و راه مستقیم هدایت می‌کند ـ‌همان‌طور که در روایات دیگری از آل محمد (ع) درباره‌ی فرآیند زمینه‌سازی حکومت حق و عدل که «با یمانی موعود است و هر کس از او سرپیچی کند از اهل آتش است» آمده است.

امام باقر (ع) در پایان روایت خود یا همان گوهر معروف به روایت یمانی می‌فرماید: وقتی يمانی ظهور کرد به سوی او بشتاب و بر هیچ مسلمانی حلال نیست از او سرپیچی کند و هر کس چنین کند، از اهل آتش است؛ زیرا او به حق و به راه مستقیم دعوت می‌کند. این همان توصیف موجود برای طلوع کننده‌ی مشرقی است که امیر المومنین در موردش می‌فرماید: شما را بر راه پیامبر (ص) می‌برد و شرح دهنده‌ی اصول کافی در مورد آن می‌گوید: این روش‌ها همان روش واضح و مستقیم و روش نبوی است و این تعبیر دیگری است که ما را به روایت امام باقر (ع) در توصیف یمانی می‌برد و برای همه واضح و روشن است که یمانی زمینه‌ساز اصلی امام مهدی و برپایی دولت حق است.

اینکه می‌گوید: شما را بر راه رسول خدا می‌برد یا اگر از طلوع کننده‌ی مشرق پیروی کنید، شما را بر راه‌های واضح رسول خدا می‌برد و می‌گوید: این راه، واضح و مستقیم است یا اینکه شما را بر راه رسول خدا می‌برد، معادل این مطلب است که او به حق و به راه مستقیم دعوت می‌کند و باز هم از امام علی (ع) آمده است که این طلوع کننده‌ی مشرقی، مردم را بی شک به حق و به راه مستقیم و روش‌های پیامبر فرا می‌خواند.

شیخ نعمانی با سند در کتاب غیبت از امیر المومنین علی (ع) روایت می‌کند: «موهای مهدی مجعد و بر گونه‌اش خالی است و از مشرق است». این مهدی یا طلوع کننده‌ی مشرقی که به حق و به راه راست می‌خواند و مردم را به راه یا راه‌های پیامبر می‌برد، امیرالمومنین ـ‌صلوات الله و سلامه علیه‌ـ او را اینگونه توصیف می‌کند که از شرق می‌آید یا از طرف مشرق است.

سپس وی ـ‌‌صلوات الله و سلامه علیه‌ـ می‌گوید: «و وقتی این‌گونه شود» یعنی حرکت این مهدی از مشرق اتفاق افتاد، سفیانی خارج می شود. طبیعتاً از این روایت می‌فهمیم که طلوع کننده‌ی مشرقی عبارت دیگری برای مهدی است که از مشرق می‌آید.

نکته‌ی دوم این روایت آن است که این مهدی پیش از سفیانی خارج می‌شود. این مهدی که آغاز حرکتش از طرف مشرق است، پیش از سفیانی آشکار می‌شود؛ زیرا امیرالمومنین می‌گوید: مهدی از مشرق است و وقتی اینگونه شد و حرکت و ظهور او و وجود او آغاز شد سفیانی خارج می‌شود؛ یعنی مهدی پیش از سفیانی خارج می‌شود. طبیعتاً مقصود از این مهدی که امیرالمومنین درباره‌اش سخن می‌گوید: امام مهدی (ع) نیست؛ زیرا امام مهدی (ع) پیش از سفیانی آشکار نمی‌شود.

چگونه چنین باشد در حالی که سفیانی از علایم حتمی ظهور امام مهدی (ع) است؟ و سفیانی یکی از علامت‌های واضح ظهور امام مهدی (ع) است. حدیث دیگری که این فهم را تقویت می‌کند و امروز با آمدن طلوع کننده‌ی مشرقی واضح‌تر شده حدیثی از امام زین العابدین (ع) است؛ وقتی کسی از ایشان پرسید چه هنگام مهدی خارج می‌شود و نشانه‌ها و علامت‌های او را برای من توضیح بدهید. امام (ع) مجموع علامت‌ها را نام برد تا آنکه به این علامت رسید که سفیانی ملعون از سرزمینی خشک بیرون می‌آید، او از فرزندان عتبه ابن ابی سفیان است و وقتی سفیانی ظاهر شد، مهدی مخفی می‌گردد و پس از آن خارج می‌شود. پس این مهدی پیش از سفیانی ظاهر می‌شود و او حرکت و دعوت و انصاری دارد و انصارش را جمع می‌کند و به حق و به راه مستقیم می‌خواند و پیروان خود را بر مسیر پیامبر می‌بَرد.

این طلوع کننده‌ی مشرقی (در حال حاضر) موجود است و به طور مستقیم به دعوت جهانی امام مهدی اقدام می‌کند و حتی دعوت امام مهدی با آمدن این زمینه‌ساز اصلی انجام می‌شود. این همان طلوع کننده‌ی مشرقی است که امیر المومنین در موردش سخن گفته و او را توصیه کرده است. امام باقر هم در مورد او سخن گفته و باز امام زین العابدین در مورد او سخن می‌گوید و می‌فرماید این کسی که در مشرق آشکار می‌شود و پدرانش در مورد او سخن می‌گویند به مجرد ظهور سفیانی پنهان می‌گردد و پس از آن خارج می‌شود. مهدی دیگری غیر از امام مهدی (ع) از آل محمد وجود دارد و این مهدی که در روایت بیان شده، کسی جز مهدی اول از مهدیین دوازده‌گانه نیست؛ همان کسانی که رسول خدا در وصیت مقدسش در موردشان تصریح کرده و او را به عنوان اولین مقربین به امام مهدی (ع) توصیف می‌نماید و او نخستین مومن به دعوت او است، نخستین مقرب به او است، نخستین مومن به او است و او نخستینِ مهدیین دوازده‌گانه است و در حکومت عدل الهی به امام پس از امام و مهدی پس از مهدی می‌رسد تا مهدی دوازدهم برسد و بر اساس روایات، وی فرزندی ندارد و امام حسین ـ‌صلوات الله علیه‌ـ بر او خارج می‌گردد. به همین دلیل از امام علی (ع) آمده است و روایات اشاره می‌کند و این روایت با این حقیقت یگانه جمع می‌شود.

از امیر المومنین (ع) وارد شده و ابن حماد در کتاب «الفِتَن» خود آورده است: مردی از اهل بیت مهدی در مشرق پیش از مهدی خارج می‌شود و امام زین العابدین در مورد او سخن می‌گوید و وی همان است که علی (ع) در موردش سخن می‌گوید و می‌فرماید از طرف مشرق است و او همان طلوع کننده‌ی مشرقی است که مردم را بر راه‌های آشکار پیامبر سِیر می‌دهد.

همچنین از رسول خدا (ص) در حدیثی درباره‌ی پرچم‌های سیاه از مشرق می‌گوید: وقتی او را دیدید با او بیعت کنید؛ حتی اگر روی یخ‌ها بروید؛ زیرا او خلیفه‌ی خدا مهدی است.

ابن طاووس در کتابش«الملاحم و الفتن» آورده است و ابن حدید در سُنن ابن‌ماجه آورده است که این طلوع کننده‌ی مشرقی که این پرچم‌ها را بلند می‌کند و آماده کننده‌ی آنها است همان است که رسول خدا توصیفش کرده و گفته او خلیفه‌ی خدا مهدی است و همان مهدی اول یا وصی از اوصیا است. او حجت است و او را امام باقر (ع) اینگونه توصیف می‌فرماید که سرپیچی کننده از او از اهل آتش است.

باز در حدیثی رسول خدا (ص) می‌فرماید مردمی از مشرق خارج می‌شوند و با مهدی بیعت می‌کنند و پادشاهی را به مهدی می‌دهند. کسانی که پادشاهی را برای مهدی پادشاهی مهیا می‌سازند، همین مهدی مشرقی یا طلوع کننده‌ی مشرقی رهبری می‌کند و همو است که امام زین العابدین در موردش سخن می‌گوید و می‌گوید: پیش از ظهور سفیانی نمایان می‌شود؛ یعنی با آمدن این مهدی مشرقی برنامه‌ی نجات و رهایی مشرقی پیاده، و حرکت و زمینه‌سازی او برای آمدن امام مهدی (ع) آغاز می‌شود. روایات، بسیار هستند و من می‌خواهم اثبات کنم که پیامبر ـ‌صلی الله علیه و آله‌ـ و امیر المومنین و دیگر آل محمد (ع) همگی بیان می‌کنند که آغاز حرکت زمینه‌سازی حرکت الهی از مشرق است و این حرکت مشرقی را مردی از آل محمد یا طلوع کننده‌ی مشرق رهبری می‌کند. یک بار در مورد او گفته می‌شود او به حق و به راه مستقیم می‌خواند و یک بار گفته می‌شود شما را به راه پیامبر می‌برد و یک بار با مهدی و یک بار با خلیفه‌ی خدا مهدی توصیف می‌شود. همه‌ی این اوصافی که بر این مرد اطلاق می‌شود به مردی از آل محمد اشاره می‌کند و یا به تعبیر یکی از این متون، مردی پیش از مهدی از اهل بیت او خارج می‌شود و مشخص‌تر از همه‌ی این متون، همان وصیت مقدس رسول خدا (ص) است که روشن می‌کند، مردی از آل محمد همراه امام مهدی (ع) وجود دارد و وی نخستین مقربین به او و نخستین مومن به دعوت او و او مهدی اول از میان مهدیین دوازده گانه است که رسول خدا در وصیت مقدس او را «احمد» نامید.

طبیعتا این سِرّ از اسرار ظهور پیش از آمدن این طلوع کننده‌ی مشرقی بیان می‌شود. برخی از منتظرین ـ‌مانند شیخ کورانی‌ـ امر برایشان مبهم و پیچیده شده است که چگونه بین رکن و مقام با امام مهدی (ع) بیعت می‌شود و ظهورش در مکه است که از جهت دوم فهمیدند آغاز ظهور امام مهدی (ع) در مکه است.

ولی از جهتی از روی مجموعه‌ای از متون معلوم شد که آغاز حرکت مهدی از مشرق است و خلیفه‌ی خدا مهدی پرچم‌هایی را رهبری می‌کند که مشرقی است و او طلوع کننده‌ی مشرق است.

چگونه این متون با یکدیگر جمع می‌شوند؟

هیچ کس پیش از احمدالحسن نتوانسته است این متون را به درستی تفسیر کند و با آمدن او همه‌ی این متون واضح شدند و وی سرّ ظهور مقدس را بیان نمود. به عنوان مثال شیخ کورانی مانند دیگران موضوع را مشوّش و خلط مبحث کرده است. او برخی کلمات روایت را جابه‌جا می‌کند تا شبهه را حل کند! مثلا این روایت که شیخ طوسی در کتاب غیبت بیان کرده است و این روایت در کتاب الفتن ابن حماد هم هست که روایتی از امام باقر (ع) است که می‌گوید: پرچم‌های سیاه فرود می‌آید و از خراسان خارج می‌شود و در کوفه فرود می‌آید. پس وقتی مهدی در مکه ظاهر شد، کسی را برای بیعت با مهدی می‌فرستد. اکنون با توضیحی ـ‌که به صورت مشخص دادم‌ـ قضیه واضح است؛ یعنی امامی به نام محمد ابن الحسن المهدی وجود دارد و کسی هم به عنوان رهبر سربازان او و آماده کننده‌ی دعوت او یا فرستاده‌ی او به سوی مردم یا وصی او در میان مردم یا مولایی که از طرف امام تعیین می‌شود تا فرایند ظهور مقدس را رهبری کند نیز هست. مهدی با مهدیِ دیگری بیعت می‌کند و اکنون این مطلبی است واضح.

ولی ـ‌ای شنوندگان‌ـ شیخ کورانی اینگونه نمی‌بیند! همه می‌توانید به کتاب عصر ظهور شیخ کورانی مراجعه کنید و بینید چگونه روایت را بیان می‌کند و می‌گوید: پرچم‌های سیاه که از خراسان خارج می‌شوند، در کوفه فرود می‌آیند. پس وقتی مهدی در مکه ظاهر شد کسی را برای بیعت به سوی مهدی می‌فرستد.

شیخ کورانی چه می‌کند؟ وی بیان می‌کند که پرچم‌های سیاه از خراسان به سوی کوفه می‌رود پس وقتی مهدی در مکه ظاهر شد این سپاهیان کسی را برای بیعت به سوی مهدی می‌فرستند و شیخ یک «ت» اضافه می‌کند؛ گویا کسی که این بیعت را می‌فرستد پرچم‌های سیاه است؛ یعنی اين مردم همان مردم هستند و بیعت را به سوی امام مهدی (ع) می‌فرستند در حالی که امام در مکه است! ولی این «ت» را وی از جیب خودش درمی‌آورد!

همه می‌توانند به اصل روایت و منبع آن مراجعه کنند. این روایت در کتاب غیبت طوسی آمده و ابن حماد در کتاب «الفتن و الملاحم» آورده است و به خصوص در کتاب غیبت شیخ طوسی می‌توانید، به صفحه‌ی 450 مراجعه کنید. این روایت بدون حرف «ت» آمده است؛ یعنی مهدی وقتی ظاهر شود و رهبری پرچم‌های سیاه مشرقی را بر عهده بگیرد بیعتی به سوی مهدی (ع) می‌فرستد؛ زیرا او نخستین مومن به مهدی و اولین مقرب به او و فرستاده‌ی او است. پس کسی که از او سرپیچی کند از اهل آتش می‌شود؛ زیرا پرچم او پرچم امام و نه چیز دیگری است. طبیعتاً این متون به صراحت تاکید می‌کنند که مشرق، جایی است که ابتدای حرکت ظهور مقدس و آماده‌سازی قیام دولت حق و عدالت در آن رخ می‌دهد.

من تنها به برخی روایات اشاره کردم. می‌توانید به کتاب های انصار امام مهدی مراجعه کنید و تفسیر بیشتر و روایات بسیار زیادی را برای اثبات این حقیقت بيابيد.

این نکته‌ی اول. طبیعتاً حرکت منجی جهانی و ابتدای حرکت نجات الهی او از مشرق است. این مطلب ـ‌آن‌گونه که در نکته‌ی اول بیان کردیم‌ـ فقط در متون مسلمانان وارد نشده. بلکه حقیقت حرکت منجی از مشرق در انجیل هم آمده است و متون در این خصوص بسیار هستند. من فقط به متن انجیل متی اصحاح 24 اشاره می‌کنم: «زیرا همان‌گونه که برق از مشرق‌ها آشکار می‌شود و در مغرب‌ها نمایان می‌گردد، بازگشت پسر انسان هم به همین ترتیب است».

تادریس یعقوب یکی از شارحان کتاب مقدس سخن قدیس گیروم را نقل می‌کند و می‌گوید: همه‌ی مومنان به سوی آن طلوع کننده‌ی مشرقی می‌شتابند؛ همان که بازگشتش، مانند برق است و از مشرق‌ها آشکار می‌شود. سپس به سوی مغرب‌ها می‌رود.

این حقیقتی را که در روایات محمد و آل محمد (ع) در متون مسلمانان پیدا می‌کنیم. اکنون در انجیل در عهد جدید و نیز در بیان شارحان کتاب مقدس می‌بینیم. وی می‌گوید: همه مومنان به سوی آن طلوع کننده‌ی مشرقی می‌شتابند؛ همان که آمدنش مانند برق است و از مشرق‌ها آشکار می‌شود و به مغرب‌ها می‌رود.

سید احمدالحسن ـ‌طلوع کننده مشرقی‌ـ در شرح این مطلب می گوید: ابتدای ظهور از مشرق آشکار می‌شود و به سوی مغرب می‌رود و این ابتدای ظهور او در نظر گرفته می‌شود. این ابتدا از مشرق است و به مغرب می‌رود. مشرق نسبت به مکان عیسی (ع) در آن زمان عراق بوده است؛ زیرا عیسی (ع) وقتی با مردم سخن می‌گفت، در فلسطین بود؛ همان وقتی که وی در فلسطین بود و از آنجا سخن می‌گفت. طلوع آن از مشرق و یا آنطور که امير المومنین او را توصیف کرد «بدانید اگر از طلوع کننده‌ی مشرق پیروی کنید شما را بر راه رسول خدا می‌برد» و امام زین العابدین (ع) هم او را طلوع کننده‌ی مشرقی خوانده است.

رسول خدا (ص) به طلوع کننده‌ی مشرق اشاره می‌کند و عیسی (ع) هم به طلوع کننده‌ی مشرق اشاره می‌کند که ابتدای ظهورش از مشرق است و به سوی مغرب می‌رود و مشرق نسبت به مکان عیسی در آن زمان، عراق بوده است؛ برقی که از مشرق خارج می‌شود و در مغرب نمایان می‌گردد و به سوی مغرب می‌رود، ابراهیم (ع) بود؛ زیرا وی از عراق خارج شد و در سرزمین مقدس نمایان گردید. آمدن منجی الهی نیز به همین ترتیب خواهد بود؛ او دعوت خود را از مشرق آغاز و سپس آن را به مغرب منتقل می‌کند و ما هم مانند مسیحیان می‌گوییم، او از مشرق می‌آید. ولی ببینیم آنها در مورد مشرق چه می‌گویند؟

در کتاب لاهوت مسیح پاپ شنوده سوم عنوان جهت‌گیری به سوی مشرق آمده است: «پیش از خلقت انسان خدا برای او بهشت عدن را در مشرق آفرید و بهشت عدن نمادی از فردوس است که بر آن آگاه شده‌ایم و جهت‌گیری انسان به سوی مشرق بوده است. این نمادی از رویکرد او به سوی بهشت و فردوس است که گناه، آن را بر انسان حرام کرد و نیز نماد و رمزی از جهت‌گیری انسان به سوی درخت است».

وی در قسمت پنجم می‌گوید: «نجات و رهایی از مشرق به عالم داده می‌شود». متون بسیاری در دو عهد قدیم و جدید وجود دارد که به مشرق اشاره می‌کنند و دست کم متن قبلی به این مطلب اشاره می‌کند. وی در قسمت دیگری می‌گوید که بیشتر لاهوتی‌ها می‌گویند: آمدن دوم از مشرق است و سخن را پس از آن به پایان می‌رساند. در حزقیال آمده است که زندگی در مشرق است و در ملاکی آمده است شرق جای رهایی پروردگار است و در اشعیا مجد خدا در مشرق‌ها است. پس متون مسلمانان که درباره‌ی طلوع کننده‌ی مشرقی و درباره‌ی مهدی سخن می‌گوید که با آمدن او حرکت ظهور الهی یا حرکت نجات الهی آغاز می‌شود، می‌بینیم که همین طلوع کننده‌‌ی مشرقی در متون مسیحیان هم وجود دارد و می‌توانید به قسمت سوم این بحث مراجعه کنید. در قسمت آخر متون بسیاری آورده می‌شود. در قسمت سوم بحث می‌خواهیم بگوییم: قبله‌ی مسلمانان ـ‌نه فقط مسیحیان‌ـ به سوی مشرق است؛ زیرا مشرق، علامت آمدن منجی و یا منطقه‌ی حرکت و آمدن منجی موعود است. این فقط در مورد مسیحیان نیست و در خود مسلمانان هم این تصور وجود دارد. ده‌ها متن اشاره دارند به اینکه اين منجی از مشرق است. به همین دلیل خداوند تبارک و تعالی در پاک‌ترین سرزمین در خانه‌ی حرام خود به ما دستور داده است که مسلمانان باید در پنج نماز روزانه به سوی آن (قبله) رو کنیم و این قبله به علامتی اشاره دارد که به وضوح اشاره به مشرق می‌کند.

این علامت چیست؟ علامتی ـ‌که ما به سوی آن اشاره شده‌ایم‌ـ و سید احمدالحسن راز آن را آشکار کرده است. سید احمد الحسن مقدس بودن حجر الاسود را آشکار کرد؛ زیرا این قضیه نزد بیشتر مسلمانان مشخص است و حتی پیش از بیان سید احمد الحسن نیز آشکار بود. این مطلب در انتهای کتاب توحید آمده است و در مورد مقدس بودن حجر الاسود سخن می‌گوید. آنچه که در این رازگویی باز شده و سید احمدالحسن ـ‌صلوات الله و سلامه علی آل محمد اجمعین‌ـ بیان کرده ارتباط بین حجر الاسود و حرکت نجات الهی و حرکت منجی الهی در آخر الزمان است. طبیعتا این مطلب جدیدی نیست که وی گشوده باشد بلکه اینها را از طریق ده‌ها متن الهی اثبات کرده است و پیش از بیان احمد الحسن هم این متون وجود داشته و این ارتباط واضح بوده است.

اکنون پیش از آنکه مطالب سید احمد الحسن را در بیان حجر الاسود بگوییم، باید بدانیم حجر الاسود در یکی از چهار رکن کعبه قرار دارد. مطلب در این نقشه واضح‌تر دیده می‌شود. این نقشه نشان می‌دهد که کعبه چهار رکن دارد. نزدیک دروازه‌ی کعبه رکنی است که حجر الاسود در آن قرار دارد. این واضح است و حرکت طواف کننده (یا حاجی) از این نقطه شروع می‌شود تا وظیفه‌ی حج را انجام دهد و این رکن در متون مسلمانان آمده است. همه‌ی علمای مسلمان این رکن را رکن شرقی می‌نامند؛ زیرا به شرق اشاره دارد. در کتاب‌های اهل سنت «دیباج» هم به این مطلب اشاره دارد. حجر الاسود در این رکن قرار دارد و به همین دلیل و چون این رکن به شرق اشاره می‌کند، رکن عراقی هم خوانده می‌شود. از شیخ طوسی در کتاب مصباح المتجهد آمده است اهل عراق به سوی رکن عراقی رو می‌کنند و این رکن رکنی است که حجر در آن قرار دارد. اهل یمن به سوی رکن یمانی و اهل مغرب به سوی رکن غربی رو می‌کنند و رکن شمالی همان رکن شامی است و رکن سوم به سوی مغرب رو می‌کند و رکن غربی است. رکن جنوبی رکن یمانی نامیده می‌شود؛ زیرا به سوی یمن و جنوب اشاره می‌کند. پس شیخ طوسی می‌گوید: اهل یمن به سوی رکن یمانی توجه می‌کنند و مردم غرب به سوی رکن غربی توجه می‌کنند و اهل شام به سوی رکن شامی توجه می‌کنند. محقق حلی در کتاب شرایع الاسلام در قسمت اول می‌گوید: اهل هر اقلیمی به سوی رکنی که در جهت آنها است رو می‌کنند و جهت مردم عراق به سوی رکن عراقی و حجر الاسود است.

این مطلب را فقط فقهای بزرگ شیعه نمی‌گویند؛ حتی علمای اهل سنت نیز همین مطلب را بیان می‌کنند. مثلا محی الدین عربی در تفسیر صحیح مسلم می‌گوید: مراد از رکن‌های یمانی، رکن یمنی و نیز رکنی است که حجر الاسود در آن قرار دارد و رکن عراقی هم خوانده می‌شود و این جایی است که حجر الاسود در آن قرار دارد زیرا به سوی عراق است و رکن دیگر یمانی خوانده می‌شود؛ زیرا به سوی یمن است و این‌ها دو رکن یمانی هستند. عالم دیگر جلال الدین سیوطی است که در کتابش دیباج می‌گوید: یمانی و دو رکن یمانی رکنی به سوی یمن و رکنی که حجر الاسود در آن است می‌باشند و این رکنی که حجر الاسود در آن است رکن عراقی خوانده می‌شود؛ زیرا به سوی عراق است و رکن یمانی به سوی یمن است.

روی نقشه‌ی دیگری این مطلب را ببینیم. این نقشه مکه و جهت بادها را در مناطق عربی نشان می‌دهد. می‌توانید تصویر واضح‌تر را در شبکه‌ی منجی مشاهده کنید. اگر چهار رکن را در نظر بگیریم، این رکن به سوی شرق توجه می‌کند و حجر الاسود در آن است و رکن عراقی نامیده می‌شود و رکنی که به سوی شمال است، رکن شامی خوانده می شود و رکنی که به سوی غرب است، رکن غربی خوانده می شود و رکنی که به سوی جنوب است، رکن یمانی خوانده می‌شود. طبیعتاً برخی منجمان می‌گویند: این‌ها ارکان کعبه هستند. ولی به طور دقیق، به سوی چهار جهت جغرافیایی قرار ندارند و به طور کامل بر آنها منطبق نمی‌شوند. اینها جهت‌های شناخته شده‌ی حرکت بادها، در منطقه‌ی شبهه جزیره‌ی عربستان هستند. مثلاً این باد جنوب است و در برابر رکن یمانی می‌وزد و بادی که از سمت شرق می‌وزد، باد صبا نام دارد و در برابر رکن شرقی می‌وزد و باد شمالی در برابر رکن شمالی و باد غربی تقریبا در برابر رکن غربی می‌وزد.

قضیه در نقشه‌ی سوم واضح‌تر می‌شود. این نقشه به وسیله‌ی ابن سرادق یکی از منجمان قدیمی مسلمان تهیه شده است. این نقشه مناطق افق را با توجه به ارکان چهارگانه‌ی کعبه تقسیم کرده است. این رکن شرقی است و او می‌گوید: تقریبا به سوی منطقه جنوب عراق است، یعنی رکنی که دارای حجر الاسود است رو به سوی جنوب عراق است و به همین ترتیب به سوی جنوب ایران هم هست و به سوی چین هم هست.

رکن شمالی به سوی وسط و شرق سوریه است و باز به سوی مدینه و قدس و غرب سوریه هم هست. این جهت رکن شمالی است. رکن غربی به سوی مغرب و اندلس و غیره است و رکن جنوبی به سوی یمن و سند و هند است.

آنچه برای ما مهم است رکن شرقی و علامت شرق است. اینکه به سوی عراق قرار دارد و حجر الاسود در آن واقع شده و به سوی جنوب عراق و جنوب ایران است. این قضیه را پیش از آنکه به بقیه‌ی مطالب درباره‌ی برنامه‌ی نجات الهی و ارتباطش با شرق و حجر الاسود موجود در قبله‌ی مسلمانان بپردازیم، باید روشن می‌کردیم. پس در قبله‌ی مسلمانان علامت مشرق وجود دارد و این علامت، حجر الاسود در یکی از ارکان کعبه است که به شرق و به طور مشخص به عراق اشاره می‌کند. این ارتباط بین این سنگ و برنامه‌ی نجات الهی از یک سو و منجی در آخر الزمان از سوی دیگر، موضوعی است که خلفای الهی ـ‌صلوات الله و سلامه علیهم‌ـ بیانش را بر عهده گرفتند و این راز الهی را ـ‌همان‌طور که به شما گفتم‌ـ آشکار نموده‌اند.

سید احمدالحسن در پیوست کتاب توحید، این مطلب را آشکار کرده است. این پیوست را می‌توانید در پایان کتاب توحید بیابید. ولی من به چند نکته‌ی مرتبط با موضوع می‌پردازم.

نکته‌ی اولی که سید احمدالحسن در ارتباط با حجر الاسود به آن می‌پردازد: اینکه همه‌ی دین عبارت است از عهد و میثاقی که از بندگان خدا ستانده شد تا از خلفای خدا در زمین پیروی کنند. این بیان با متون بسیاری تایید می‌شود که سید احمد الحسن آن را در این بیان آشکار نموده است.

نکته‌ی دوم: خدای سبحان این میثاق و پیمان را در سنگ بنا یا حجر الاسود یا سنگ زاویه به زمین سپرد. به همین دلیل وقتی مسلمانان حج می‌کنند و این نزد مسلمانان شیعه و سنی هست که رسول خدا (ص) فرمود وقتی به حجر الاسود رسیدید و به آن نگریستید، این دعا را بخوانید: «خدایا این امانت من است که ادا کردم و میثاق من است که بر آن پیمان بستم تا بر وفای من به آن شهادت دهی». در اینجا بین حجر الاسود و عهد و میثاق ارتباطی وجود دارد.

چیزی مخالف حکمت در دین وجود ندارد و چیزی از رسول خدا مخالف یا به دور از حکمت صادر نمی‌شود. چرا رسول خدا ـ‌صلی الله علیه و آله‌ـ به ما مسلمانان فرمان داد تا مقابل این سنگ زاویه بایستیم و این دعا را بخوانیم؟ وی می‌خواهد به ما خبر بدهد که ارتباطی بین این عهد و میثاق ـ‌که از زمان تولد آدم (ع) ستانده شده‌ـ و این علامت موجود در خانه‌ی پروردگارمان ـ‌که پاک‌ترین خانه‌ها است‌ـ وجود دارد و باید به دور آن طواف کرد؛ این نکته‌ی دوم.

و اما نکته‌ی سومی که سید احمدالحسن در بیان خود واضح نموده است: اینکه رسول خدا (ص) ‌ـ‌و نه هیچ کس دیگر‌ـ کسی است که حجر الاسود را حمل کرد و وقتی قریش در مورد آن دچار اختلاف شدند، آن را در جای خود نهاد. قبایل مختلف در مکه‌ی مکرمه برای قرار دادن حجر الاسود در کعبه با هم دچار اختلاف شدند و هر قبیله مایل بود که این شرافت را به خود اختصاص دهد؛ ولی خدای تبارک و تعالی، حبیبش محمد (ص) را مامور کرد تا این سنگ را بردارد و او کسی بود که این سنگ را در جای خود قرار داد و این اشاره می‌کند به اینکه آن کسی که این سنگ نماد و رمزی از او است، از محمد (ص) خارج می‌شود و در ارتباط با محمد (ص) می‌باشد.

نکته‌ی چهارم: امام صادق (ع) و دیگر جانشینان خدا در برخی احادیث خود این سنگ و حقیقت آن را به عنوان مرواریدی سفید تبیین کرده‌اند؛ ولی این سنگ در زمین تبدیل به سنگی سیاه شد و این به دلیل گناهان بندگان بود. چنین معنایی از امام صادق (ع) و دیگر خلفای خدا روایت شده است. پس رنگ سیاه این سنگ به گناهان بندگان اشاره می‌کند و آنها را در حالی که در خانه‌ی خدا هستند به گناهانشان یادآور می‌شود.

نکته‌ی پنجم: ارتباط محکمی بین سنگ و گناه آدم (ع) و خطاهای بندگان وجود دارد و این مطلبی است که بیانش را رسول خدا (ص) و آل پاک محمد (ص) بر عهده گرفته‌اند. هر کس به بیان سید احمد الحسن (ع) در کتاب توحید مراجعه کند، این حقیقت را به وضوح در می‌یابد. در این بیان نیز رسول خدا (ص) اهمیت و فضیلت این سنگ سیاه را با اعمال و کردار خود آشکار کرده است. آن حضرت هیچ قسمتی از اجزای کعبه را جز حجر الاسود نبوسید و بر هیچ بخشی از کعبه جز حجر الاسود سجده نکرد و این تنها جایی از کعبه است که رسول خدا (ص) بوسید و بر آن سجده کرد. رسول خدا (ص) در حدیثی که شیعه و اهل سنت به آن معترف هستند، فرمود: این رکن را لمس کنید؛ زیرا دست راست خدا در خلق است و با آن با خلق خود دست می‌دهد. مانند دست و دادن با بنده و کسی که به او پناه بیاورد. برای کسی که با آن دست بدهد شهادت می‌دهد که با او وفادار بوده است و یکی از دلایلی که امام باقر (ع) یمانی را یمانی (مرتبط با دست راست) نامید، همین مطلب است. پس محمد (ص) و آل محمد (ع) ارتباط بین عهد و میثاق و منجی و قائم را مشخص کرده‌اند و ارتباط بین حجر الاسود از یک سو و برنامه‌ی نجات الهی را از سوی دیگر مشخص و بر این حقایق تاکید کرده‌اند.

حال که سید احمدالحسن (ع) بین حجر الاسود و قضیه‌ی عهد و پیمان ارتباط برقرار کرد و ارتباط محکم اینها را با برنامه‌ی نجات الهی بيان نمود، قضیه‌ی عهد و میثاقی که آل محمد (ع) هنگام صحبت درباره‌ی منجی بر آن تاکید می‌ورزیدند مشخص و واضح می‌گردد. احادیث بسیاری از آل محمد و در کتاب‌های مسلمانان و به طور مشخص در کتاب‌های شیعه وجود دارد که می‌توانید به عنوان نمونه به کتاب غیبت شیخ طوسی یا کتاب غیبت ابو‌ زینب نعمانی مراجعه کنید.

امام صادق (ع) می‌فرماید: «وقتی قائم (ع) قیام کند، مردم او را انکار می‌کنند؛ زیرا به صورت جوانی موفق به سوی آنها می‌آید». بسیار خوب. کسی جز آنکه میثاق و پیمان خدا با او ستانده شده است، با او همراه نمی‌گردد. سرّ چیست؟ یک بار درباره‌ی قائم (ع) و پیوستن به قائم یا همان منجی موعود الهی ـ‌که دولت عدل و راستی را بر پا می‌کند‌ـ سخن می‌گوید و بین او و کسی که پیمان و عهد خدای تبارک و تعالی از او ستانده شد، از جهت دیگر ارتباط برقرار می‌کند. پس وقتی قائم به پا خیزد مردم او را انکار می‌کنند؛ جز کسانی که خدا پیمان آنها را در عالم نخستینِ ذر ستانده باشد. باز امام صادق (ع) می‌فرماید: «به خدا سوگند! غربال خواهید شد و به چپ و راست چرخانده می‌شوید تا هیچ کس از شما نماند؛ مگر کسی که خدا پیمان او را ستانده باشد». پس این، مرتبه‌ی دیگری است که تاکید و اشاره واضح و صریح به ارتباط بین قائم و امت او از یک سو و عهد و میثاق از سوی دیگر می‌شود. امام صادق ـ‌صلوات الله و سلامه علیه‌ـ که امام مسلمانان است می‌فرماید: «به خدا سوگند! دوره‌ای از شما غایب می‌شود و مخفی می‌گردد تا آنکه گفته می‌شود در سرزمینی که ساکن شده است، هلاک گشته و چشمان مومنان به سوی او می‌رود و بر او ‌می‌گِرید؛ همان‌گونه که کشتی در امواج زیر و رو می‌شود». اینها منتظران هستند و کسی جز آنکه خدا پیمانش را ستانده باشد، نجات نمی‌یابد.

بنده معتقدم همین سه روایت کافی است و روایات بسیار دیگری هم وجود دارد که در آنها بین قائم و میثاق ارتباط برقرار می کند ـ‌‌که رمز آن، حجر الاسود است‌ـ و همان رکن عراقی است که به شرق و به طور مشخص به عراق اشاره می‌کند و یکی از دانشمندان منجم مسلمان در گذشته، می‌گفت: مُشخَّصاً به جنوب عراق اشاره دارد. این فقط نظر ما مسلمانان نیست. این یک حقیقت است هرچند سید احمدالحسن آن را با بیانی آشکار کرد. ولی وقتی متون مسلمانان با متون تورات و انجیل با هم جمع شود، همه‌ی اینها به این حقیقت اشاره می‌کنند و ما هم می‌گوییم که سرچشمه‌ی ادیان الهی یکی است و پروردگار آنها یکی است. سرچشمه‌ای که محمد و آل محمد (ع) از آن می‌نوشند، همان سرچشمه‌ای است که عیسی (ع) و حواریون او و موسی (ع) و یاران او از آن می‌نوشند و همه‌ی اینها به مشرق اشاره می‌کنند. همه‌ی این متون به شرق اشاره می‌کنند تا به همه‌ی دین‌داران ـ‌چه مسلمان، چه مسیحی و چه یهودی‌ـ تاکید کنند که منجی همه‌ی آنها از مشرق است و این بر اساس متونی است که تا اینجا بیان کردیم.

عیسی (ع) هم بین سنگ مشرقی و امت خلاص شده‌ای که ملکوت به آنها داده می‌شود، ارتباط بر قرار می‌کند. این مطلبی است که سید احمدالحسن به آن اشاره می‌نماید. به عنوان مثال در انجیل متی ـ اصحاح 21 آمده است: عیسی به آنها گفت: «آیا در کتاب‌ها نخواندید، سنگی که بنّاها آن را رد می‌کردند، تبدیل به سرّ زاویه شد؟ این از طرف پروردگار است و در نظر ما شگفت است. به همین دلیل به شما می‌گویم: ملکوت خدا از شما ستانده می‌شود و به امتی داده می‌شود که به میوه‌های آن عمل کنند. هر کس این سنگ بر او بیفتد، می‌شِکند و هر کس بر او سقوط کند، او را از میان می‌برد». شارحان کتاب مقدس ـ‌یعنی عهد قدیم یهودیان و انجیل مسیحیان‌ـ این آیات را تأویل کرده‌اند؛ یهودیان آن را به داوود (ع) و مسیحیان آن را به عیسی (ع) تعبیر می‌کنند.

سید احمدالحسن بعد از هر دوی اینها می‌گوید: «حقیقت آن است که داوود (ع) و عیسی (ع) نجات‌دهنده‌ای را که در آخرالزمان به نام پروردگار می‌آید، قصد کرده‌اند. عیسی (ع) در جاهای دیگری در انجیل به او بشارت داده و وی را تسلی‌دهنده و بنده‌ی حکیم نام نهاده است و در اینجا نیز «حجر زاویه» (سنگ اصلی بنا) می‌خواندش. اینجا سؤالی پیش می‌آید: کسی که به عنوان سنگ بنا شناخته شده یا می‌تواند به این عنوان شناخته شود، کیست؟ آیا داوود یا عیسی (ع) به عنوان سنگ بنا در خانه‌ی پروردگار شناخته شده‌اند؟ یا در جایی دیگر به آنها یادآوری شده است که ایشان سنگ بنا در خانه‌ی خدا هستند؟ و آیا در گوشه‌ی خانه‌ی خدا یا در هیکل سنگی قرار داده شده است تا یهود و نصارا را هدایت کند که آن سنگ بر داوود یا عیسی (ع) دلالت دارد؟

واقعیت آن است که چنین چیزی وجود ندارد. ولی در امت دیگری از فرزندان ابراهیم (ع) موجود است؛ و در خانه‌ی خدایی که ابراهیم (ع) و پسرش اسماعیل (ع) بنا نهادند وجود دارد و در گوشه و دقیقاً در گوشه‌ای که رکن عراقی نام دارد استقرار یافته است».

سید احمدالحسن ادامه می‌دهد: «تمام این موارد، به یک چیز دلالت دارد و آن نجات دهنده‌ای که است در آخرالزمان می‌آید یا کسی که داوود در مزامیر به او با «سنگ زاویه» (سنگ بنا) اشاره کرده و گفته است که به نام پرودگار می‌آید». همان‌طور که در مزمور آمده است: «تو را سپاس می‌گویم؛ زیرا مرا اجابت فرمودی و نجات من شدی. 22 سنگی را که معماران رد کردند، سنگِ رأس زاویه (سنگ اصلی بنا) شد. 23 این از جانب پروردگار است و در نظر ما عجیب می‌نماید… تا انتهای متن».

و این مصداق، عیسی (ع) نیست. بلکه در پایان بحث خود اشاره می‌کنم که در زمان دانیال نبی (ع) ـ‌که از فلسطین به عراق مهاجرت کرد یا تبعید شد‌ـ پادشاه عراق رویایی دید که ابتدای آن در آخر الزمان تحقق می‌یابد و منجی از همین زمین عراق خارج می‌گردد و این نیز مطلبی است که سید احمدالحسن (ع) بر آن تاکید می‌کند که منظور از سنگ در دو عهد قدیم و جدید، منجی است و این مطلب را می‌توان از مطالعه‌ی رویای پادشاه عراق دریافت که دانیال نبی آن را در سفر دانیال‌ـ‌اصحاح دوم تعبیر کرد و واضح است که منظور از سنگ، منجی است که هیکل باطل و حکومت طاغوت و حکومت شیطان بر این زمین را نابود می‌کند و در حکومت او در آخر الزمان عدل و حق منتشر می‌گردد. او در عراق می‌آید و دانیال نبی ـ‌وقتی پادشاه عراق رویایش را تعریف کرد‌ـ تفسیر رویا را به او گفت و این در تورات در سفر دانیال اصحاح دوم موجود است.

دانیال به پادشاه عراق گفت: «…. 31 ای پادشاه تو در خواب مجسمه‌ی بزرگی دیدی که بسیار درخشان و ترسناک بود و پیش روی تو بر پا شد. 32 سر آن از طلای خالص ساخته شده بود و سینه و بازوهایش از نقره، شکم و ران‌هایش از برنج 33 ساق‌های او از آهن و پاهایش قسمتی از آهن و قسمتی از گِل بود. 34 وقتی تو به آن نگاه می‌کردی، سنگی بدون اینکه کسی به آن دست بزند، به پاهای گلی و آهنین آن مجسمه اصابت کرد و آن مجسمه را درهم شکست…. اما آن سنگی که به مجسمه برخورد کرد، آن قدر بزرگ شد که مانند کوه بزرگی گردید و سراسر روی زمین را پوشانید».

اینها درست همان مطالبی است که در متون قرآن کریم آمده است و در مورد منجی سخن می‌گوید که چگونه عدالت را در چهار گوشه‌ی زمین گسترش می‌دهد و دانیال با تعبیر خود می‌گوید: «ای پادشاه، تو شاه شاهان هستی؛ چرا که خدای آسمان‌ها به تو سلطنت و قدرت و قوّت و شکوه بخشیده است…. بعد از تو سلطنت دیگری روی کار خواهد آمد که به بزرگی سلطنت تو نخواهد بود. بعد از آن سومین سلطنت که جنس آن از برنج است، روی کار خواهد آمد که بر تمام زمین حکم‌رانی خواهد کرد. 40 پس از آن چهارمین سلطنت است که قدرتی مانند آهن دارد. همان‌طوری که آهن همه چیز را نرم و خُرد می‌کند آن هم همه چیز را نرم و خُرد خواهد کرد… در زمان آن پادشاهی خدای آسمان‌ها سلطنتی بر پا خواهد کرد که هیچ گاه از بین نخواهد رفت» «و ما می‌خواهیم بر آنها که در زمین ضعیف داشته شده‌اند منت نهیم و آنها را امام قرار دهیم و آنها را وارث گردانیم»؛ و ما برای امام مهدی (ع) دعا می‌کنیم که خدا او و فرزندانش را از امامان وارث قرار دهد.

«در زمان آن پادشاهی، خدای آسمان‌ها سلطنتی بر پا خواهد کرد که هیچ گاه از بین نخواهد رفت. آن سلطنت هرگز مغلوب هیچ ملتی نخواهد شد؛ تمام این سلطنت‌ها را به کلی از بین می‌برد و خود تا ابد باقی خواهد ماند 45 تو دیدی که سنگی بدون دخالت دست از کوه جدا شد».

منظور از این سنگ، منجی است و عیسی و محمد و آل محمد (ع) به آن اشاره کرده‌اند.

***

پس خلاصه‌ی همه اینها آنکه پروژه‌ی نجات الهی از مشرق است. بر پا شدن حکومت قسط و عدل و آغاز دعوت به آن، مشرقی است و در عراق است. یعنی در سرزمین آدم و نوح و ابراهیم و دانیال؛ در سرزمین محمد و آل محمد ـ‌صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین‌ـ است. به همین دلیل مقبره‌ی بیشتر ائمه (ع) در عراق قرار دارد و این مورد در قسمت آینده مورد بحث قرار می‌گیرد. به همین ترتیب ارتباطی بین نجات و رود فرات در عراق وجود دارد و به این ترتیب ارتباط بین بابل و نجات وجود دارد و منظور از بابل، عراق است.

به همین دلیل علی ابن ابی طالب (ع) برای برنامه‌ی ابراهیمی و توحیدی، به عراق بازگشت و رسول خدا (ص) از او و فرزندان و پسرانش و طلوع کننده مشرقی او خواست، به سبک او عمل کنند و دعوت ابراهیمی را از جایی آغاز کنند که ابراهیم آغاز کرد؛ و ابراهیم از عراق و جنوب عراق بود.

برنامه‌ی نجات و دولت عدل از مشرق به خصوص از عراق است. دانیال نبی، موسی کلیم، عیسی (ع) و محمد (ع) و آل محمد (ع) این مطلب را گفته‌اند و طبیعتاً وقتی همه‌ی این خلفای الهی این طلوع کننده‌ی مشرقی را بیان کردند و بر او تاکید نمودند ـ‌همان که با آمدنش خلاص و رهايی اتفاق می‌افتد‌ـ پس خدا چنین خواسته است و این خلفای الهی هيچ کدامشان از روی هوا و هوس سخن نمی‌گویند. بلکه وحیی است که بر آنها وحی می‌شود. بحث با این تاکید به پایان می‌رسد که پروژه‌ی نجات الهی از مشرق است و در قسمت دوم تکمیل می‌شود و اشارات دیگری را در آن خواهیم داشت و قضیه روشن‌تر از خورشید در میان روز می‌شود؛ ان شاء الله.

***

برخی سوالات:

برادر جلال الدین اسدی می‌پرسد: چرا برنامه‌ی نجات الهی از مشرق شروع می‌شود؟ جواب ساده است؛ زیرا خدا این‌گونه اراده کرده است. خدای تبارک و تعالی اینگونه خواست و خواست او نافذ است و این اراده را خلفای خدا واضح و تبیین کردند و متون محمد و آل محمد (ع) و متون عهد جدید و قدیم به این حقیقت اشاره می‌کنند.

سرمد یمانی می‌گوید: چه دلیلی وجود دارد که مشرق زمین، عراق باشد؟ آیا این مشرق نسبت به گوینده‌ی حدیث است و چرا؟ جواب: بنده روشن کردم. برخی متون را روشن کردم که مشرق را مشخص می‌کند و در قسمت بعد هم می‌پردازم که مشرق به طور مشخص عراق است و کوفه هم مشرق هست و کوفه پایتخت امام مهدی (ع) است و بین مشرق و انصار منجی ارتباط برقرارکردم، همان‌طور که توصیف آنها در روایات تورات و انجیل و کتاب‌های مسلمانان آمده است و آن را عراق می‌دانند و ارتباط بین منجی و فرات و بین منجی و بابل و ارتباط بین منجی و نجف را روشن کردم و در قسمت بعد بیشتر روشن می‌کنم و ارتباط بین منجی و رویای دانیال را روشن کردم و ارتباط بین منجی و بازگشت عیسی (ع) را روشن کردم و بیان کردم که بازگشت عیسی (ع) در مشرق و به خصوص عراق است و عراق، همان جایی است که ابراهیم (ع) دعوت خود را آغاز کرد. پس متون تورات به عراق اشاره می‌کند و متون انجیل بازگشت دوم یا برنامه‌ی نجات الهی را مرتبط با بازگشت ابراهیم می‌داند که از عراق و جنوب عراق بوده است. به علاوه متون محمد و آل محمد (ع) عراق را به طور مشخص بیان کرده‌اند و قسمتی از آن در این بخش و برخی در قسمت بعد بیان می‌شود و حتی برخی شهرهای عراق را یاد کرده‌اند و بالاتر از آن وجود قبرهای آنها در عراق به عنوان علامتی واضح از نهایت تاریخ دین است.

اگر مهندسی بخواهد بنایی بسازد، باید در ابتدا علامت‌هایی بر زمین خود بگذارد و این کاملاً مانند آن چیزی است که بر زمین عراق اتفاق افتاده است و این اجرای برنامه‌ی نجات الهی یا برپای دولت امام مهدی (ع) را نشان می‌دهد که ثمره و نتیجه‌ی قیام همه‌ی انبیا و فرستادگان است. می‌بینیم که معصومین در عراق منتشر شده‌اند و علاوه بر این دیدارهای امام مهدی (ع) در عراق است؛ سفیران امام مهدی (ع) در غیبت صغری در عراق هستند؛ مقام امام مهدی (ع) در مسجد سهله در عراق است؛ مقام امام مهدی (ع) در کربلا است و به همین ترتیب حتی حرکت امام مهدی (ع) در غیبت کبرای ایشان در عراق است. این برنامه‌ی خدای تبارک و تعالی است.

در زیارت امیر المومنین (ع) می‌گوییم: سلام بر تو و آن دو که همراه تو دفن شده‌اند ـ‌یعنی آدم و نوح‌ـ و سلام بر همسایگان تو نوح و صالح (ع).

سلام بر تو ای امیر المومنین و سلام بر ابوالفضل و سلام بر حسين! آل محمد (ع) خواستند نشان دهند، این برنامه در سرزمين عراق خواهد بود تا مردم بدانند موعود از اینجا است و بیان بیشتر در قسمت بعد می‌آید؛ ان‌شاءالله.

سوال: دلیل اینکه مشرق همان عراق است، چیست؟ این سوال را قبلا پاسخ دادم و در قسمت بعد کامل می‌کنم.

سوال: آیا ممکن است، در محل خروج مهدی بدا حاصل شود؟

جواب: این سوال مهمی است. مورد نظر ما طلوع کننده مشرقی است. مردم نمی‌توانند در آغاز ظهور به صورت مستقیم با امام مهدی (ع) ارتباط برقرار کنند. این طلوع کننده‌ی مشرقی، برای مردم در ابتدای ظهور کافی است؛ رسیدن به این خلیفه‌ی محمدی و این مرد الهی یعنی طلوع کننده‌ی مشرقی کافی خواهد بود. او آن کسی است که ما را به امام مهدی (ع) می‌رساند و راه دیگری نیست. این مطلب در قسمت بعد ـ‌ان‌شاء‌الله‌ـ بیشتر بیان خواهد شد.

***

از خدای سبحان می‌خواهم این بحث برای شما سودمند باشد و از شما می‌خواهم، سوالات خود را بپرسید و آن را در این صفحه بگذارید و ان‌شاء‌الله آن را پاسخ می‌دهم اگر زنده باشم؛ و الحمدلله رب العالمین.

از همه‌ی شما متشکرم.

(https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=1978265355776246&id=100007784022882 )

[در ترجمه سعی بر این بوده که تا حد امکان از مطالب دقیق ترجمه شود و در برخی عبارات، نقل به مضمون شده است. لذا برای فهم بهتر عبارات، توصیه می‌شود به عبارت عربی مراجعه شود.]

همچنین ببینید

گفت‌وگوی سید احمدالحسن با دکتر عبدالرزاق دیراوی، پیرامون «الحاد و خداناباوری»

گفت‌وگوی سید احمدالحسن با دکتر عبدالرزاق دیراوی، پیرامون «الحاد و خداناباوری»

گفت‌وگوی سید احمدالحسن با دکتر عبدالرزاق دیراوی، پیرامون «الحاد و خداناباوری» به تاریخ: 27آذرماه 1394هـ.ش …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *