خانه > توهم بی‌خدایی > قسمت سوم: موضوعات فصل های مختلف کتاب توهم بی‌خدایی چیست؟

قسمت سوم: موضوعات فصل های مختلف کتاب توهم بی‌خدایی چیست؟

علی محمدی هوشیار در نقد کتاب «توهم بی‌خدایی» در صفحۀ 2 مقاله «تو هَم بی‌خدایی» می‌نویسد:
«این کتاب دربرگیرنده شش فصل در باب اثبات فرضیه تکامل داروین است».

او با نوشتن جملۀ فوق بی‌اطلاعی خود را حتی نسبت به فهرست کتاب توهم‌ بی‌‌‌خدایی نیز اثبات می‌کند! و بسیار عجیب است، نویسنده که حتی فهرست کتاب را نخوانده است، چگونه شتاب‌زده دست‌به‌قلم شده است و به‌زعم خویش نقدی بر کتاب گران‌بهای توهم‌ بی‌‌‌خدایی نوشته است!

اما وی باید بداند که احمدالحسن در فصل اول کتاب توهم‌ بی‌‌‌خدایی جهل مدعیان دین به نصوص محکم و متشابه دینی و یافته‌های تأیید‌شدۀ علمی را اثبات می‌کنند، و در فصل دوم پندار پیدایش تصادفی حیات زمینی را با محاسبات دقیق رد می‌کنند؛ و سپس با ارائۀ شواهد علمی، به بررسی نظریه و واقعیت تأیید‌شدۀ تکامل حیات می‌پردازند؛ و در فصل سوم موافقت این یافتۀ علمی با نصوص محکم دینی را اثبات می‌کنند و نیز چگونگی خلقت انسان و تاریخچۀ انسان را به‌گونه‌ای که موافق یافته‌های علمی و متون دینی باشد شرح می‌دهند.

احمدالحسن در فصل چهارم با ارائۀ شواهد علمی برای هدفمندی تکامل حیات، وجود مؤثری آگاه برای پروسۀ تکامل و دگرگونش حیات زمینی را اثبات می‌کنند؛ امری که برخی از علمای ادیان، از درک آن عاجزند و چون فهم این مطالب برایشان دشوار است، متأسفانه همچون علمای متعصب قرون وسطی، یافته‌های علمی و در این مسئلۀ خاص، به انکار واقعیت مسلم تکامل حیات می‌پردازند.

در فصل پنجم، احمدالحسن به بررسی ایثار حقیقی، نظریۀ میم، فرهنگ انسانی و بررسی طوفان نوح می‌پردازد؛ و نهایتاً در فصل ششم به موضوع «عدم نامولد است» پرداخته و به بررسی نظریۀ مهبانگ، مکانیک کوانتوم، نظریۀ نسبیت عام و خاص، مدل‌های فریدمان، انرژی تاریک، مادۀ تاریک، نظریه ریسمان‌ها و جهان‌های چندگانه می‌پردازد.

بنابراین هر انسان عاقلی به‌راحتی فرق بین مباحث مکانیک کوانتوم و نظریۀ تکامل را درک می‌کند و اینکه چگونه نویسندۀ مقاله پنداشته است، احمدالحسن در فصل شش کتاب توهم بی‌خدایی نیز به اثبات نظریۀ تکامل پرداخته است را همان‌ طور که وی نمی‌داند ما نیز نمی‌دانیم! فقط این را می‌دانیم که این فرد ابایی از ندانسته‌گویی ندارد!
واقعیت آن است که به‌طور خاص، احمدالحسن در فصل دوم در پی اثبات نظریۀ تکامل هستند و در فصل اول به اشکالات غیرعلمی علمای ادیان نسبت به نظریۀ تکامل پاسخ می‌دهند.

نویسندۀ مقاله در همان صفحه می‌گوید:
«‌هدف احمدالحسن از اثبات نظریه داروین و رد آراء علما چیست؟ »

این مطلب هم دال بر این است که نویسنده، کتاب را کامل نخوانده یا خوانده ولی نفهمیده است.
اولاً تقریر نظریۀ فعلی که برای واقعیت تکامل حیات ارائه می‌شود، با نظریه‌ای که داروین ارائه داده بود، تفاوت‌هایی دارد؛ زیرا نظریه‌های علمی به‌ مرور زمان و با کشف واقعیت‌های بیشتر و جمع‌آوری شواهد بیشتر، توسعه می‌یابند و کامل‌تر می‌شوند.

یعنی احمدالحسن دقیقاً در پی اثبات همان نظریه‌ای نیست که داروین در زمان خودش ارائه داد؛ بلکه به بررسی تقریر فعلی پرداخته است.
بنابراین احمدالحسن در فصل اول و دوم به علمای بی‌عمل ادیان، که علاقۀ زیادی به مطالعه علمی ندارند، گوشزد می‌کند که دست از لجاجت‌ بردارند و با برداشت اشتباه خود از یافته‌های علمی و تفاسیر ظنی خود از متون دینی، به جنگ با مسلمات علمی نروند.

«متأسفانه بیشتر فقهای ادیان سه‌گانۀ ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) با نظریۀ داروین همان برخوردی را کردند که پیش از آن با گالیله داشتند. با گذشت زمان، صحت نظریۀ گردش زمین گالیله ثابت شد و فرجامی دردناک برای آن دسته از فقهای دینی که با آن جنگیدند و خون دانشمندان را بر زمین ریختند، رقم خورد. دلایل انبوهی برای چرخش زمین اقامه شد، تا اینکه سرانجام تصاویری از فضا که چرخش زمین را نشان می‌داد موضوع را فیصله داد.

در حال حاضر و با گذشت زمان، دلایل علمی تکامل ـ نظیر دلایل ژنتیکی ـ به حدی زیاد شده است، که انکار نظریه تکامل کاری نابخردانه و لجاجتی نفرت‌انگیز به شمار می‌رود، ولی تاکنون متأسفانه بسیاری از فقهای دین که پیروان و شنوندگان خود را به جهل سوق می‌دهند سر خود را به علامت انکار بالا می‌برند و به تکامل، شواهد ژنتیکی، شواهد کالبد‌شناسی تطبیقی، دلایلی که از حیوانات کشف شده و نتایجی که از بررسی‌های صورت گرفته بر آن‌ها به دست آمده است، «نه» می‌گویند. بالاتر از همۀ اینها زنجیرۀ سنگواره‌هایی هستند، که سرانجام ما را به موجوداتی می‌رسانند که در طول میلیون‌ها سال، راست‌قامت بوده و فقط بر روی دو پای خود راه می‌رفته‌اند.

دلایل زیست شناسان در تایید نظریۀ تکامل، بیش از مقدار مورد نیاز برای اثبات یک نظریه می‌باشد. اکنون این نظریه یک واقعیت علمی است که در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس می‌شود. در حال حاضر زیست‌شناسان به دنبال دلایل اثبات تکامل نیستند؛ بلکه در جست‌وجوی سازوکارها و پیشینۀ تاریخی آن می‌باشند. با این حال هنوز که هنوز است، بسیاری از فقهای دین بدون هیچ دلیل یا مدرک علمی، تکامل را رد می‌کنند؛ و ‌ای کاش به این کار بسنده می‌کردند؛ چرا که برخی از آن‌ها، معتقدان به تکامل را کافر و مهدورالدم به شمار می‌آورند!» [1]

احمدالحسن می‌خواهد برای عموم، بالأخص افرادی که با مشاهدۀ گفتار علمای ادیان از دین زده شده‌اند، اثبات کند که علمای بی‌عمل ادیان، نمایندگان دین نیستند و آرای ظنی آن‌ها برابر با حکم و رأی خداوند سبحان نیست؛ بلکه آن‌ها صرفاً سخن‌گوی تفاسیر به رأی و ظنی خود از متون دینی هستند و بعضاً در این پندار هستند که آرایشان، یقیناً همان تفسیر صحیح از متون دینی است!

جالب است که این دست از علمای بی‌عمل بدون استفاده از روش علمی در نقد یافته‌های علمی، صرفاً با اتکا به آرای ظنی خود که هیچ ارزشی ندارد (هم از منظر دین و هم از منظر علم) به رد نظریه تکامل می‌پردازند! و جالب‌تر آنکه هیچ توضیح علمی جایگزینی نیز برای چگونگی سیر حیات زمینی به‌گونه‌ای که مورد تأیید علم قرار بگیرد ارائه نمی‌دهند و مُصرانه داستان اساطیری و موهوم خلقت دفعی جسم زمینی آدمg از خاک را در بین اتباع خود ترویج می‌دهند؛ بدون آنکه دلیلی علمی یا نص محکم دینی برای این باور خود ارائه دهند.

در یک کلام، علمای ادیان چیزی را رد می‌کنند که درک صحیحی از آن ندارند!

سید احمدالحسن می‌نویسند:

«کسی که دارای پیشینۀ علمیِ هرچند اندک در موضوع تکامل و چگونگی وقوع آن باشد، یا کتاب‌های یک دانشمند متخصص در موضوع تکامل را مطالعه کرده و پاسخ‌های او به اشکالات را بررسی نموده باشد، یا حتی کتاب داروین را که در قرن نوزدهم نوشته شده و در آن تعداد زیادی اشکال بر آن‌ها مطرح کرده و خود به آن‌ها پاسخ داده است، بخواند، سپس آنچه را که تراوشات قلم افرادی که خویشتن را مرجع و رجال دینی به شمار می‌آورند، مطالعه کند، درمی‌یابد که این‌ها افرادی هستند که دربارۀ آنچه اطلاعی از آن ندارند سخن می‌رانند.

آن‌ها حتی نمی‌دانند تکامل طبق آنچه زیست‌شناسان تکاملی مطرح می‌کنند، چیست و چگونه رخ می‌دهد! و حتی آن را به‌گونه‌ای نادرست و معکوس درک کرده، سپس بر اساس همین فهم نادرست، اشکالاتی را به صورت کاملاً ابتدایی و سطحی ایراد می‌کنند. این عده گاه حتی همان اشکالات داروین را که خودش در کتاب خویش مطرح کرده و به آن‌ها پاسخ داده است، بیان می‌کنند. … حقیقت آن است که این افراد از الفبای تکامل بی‌اطلاع‌اند و آن را به‌صورت تحریف‌شده عرضه می‌دارند و می‌خواهند بر مبنای فهم غلط خویش، این نظریه را رد کنند.» [2]

بنابراین احمدالحسن برای روشنگری از این حقیقت که تفسیر علمای ادیان از متون دینی اشتباه بوده است و نیز هیچ دلیل علمی برای رد واقعیت تکامل نزدشان نیست، فصل اول و دوم را نگاشتند تا منتقدین ادیان بفهمند که رد آرای ظنی و فاقد اعتبار علمای ادیان، مساوی با رد دین نیست؛ و اساساً اقوال و افعال علمای ادیان هیچ ارتباطی به دین و خداوند ندارد؛ زیرا آنان نمایندگان و خلفای خداوند در زمین نیستند.

و البته این مطالب برای جویندگان حقیقت که فریب خورده‌اند و پنداشته‌اند تمام حق در نزد علمای ادیان است نیز مفید است تا با جهل و نظرات سطحی آنان آشنا شوند و بترسند از اینکه آخرت خود را به دست این افراد بدهند.

————
1. احمدالحسن، توهم بی‌خدایی، ص34.

  1. 2. احمدالحسن، توهم بی‌خدایی، ص70.

* جهت حفظ امانت، از هرگونه تغییر و تصحیح غلط‌های املایی و نگارشی در جملات علی محمدی هوشیار،‌ خودداری شده است و جملات نقل‌شده از وی، بدون هیچ‌گونه کم‌و‌زیاد کردن، از مقاله‌ای است که توسط وی منتشر شده است.

همچنین ببینید

تنظیم_دقیق_کیهانی_از_دیدگاههای_متفاوت_

تنظیم دقیق کیهانی از دیدگاه‌های متفاوت

به قلم: صابر حق‌جو در نتیجۀ پیشرفت‌های اخیر علمی در زمینه‌‌های مختلف، به‌خصوص کیهان‌شناسی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *