روزهاست از اسارتت میگذرد…
و چه سخت میگذرد ایام نبودنت،
از همان شب که رفتی با خودم عهد بستم که ایستاده به تکریم سجودت نشینم.
یاد آن شبی هستم که در گوشم نجوا کردی: از مرارت راه و اینکه این طریقت عاشقیست… جفا میباید کشید…
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و گفتی که اگر روزی نبودم سیلاب اشکت دشمن و بدخواهان مولایم -درود خدا بر او باد- را شاد نکند!
و تأثیر کلامت که تا همیشه با من است…
اگر کمر تو را زیر شکنجه میشکنند
قامت من اینجا چون شیر غران ایستادهتر است برای نشر و ترویج عقیدهاتاگر جرعۀ آب بلا به تو مینوشانند
من اینجا جرعه جرعه آب، این تأویل زیبای علم مولایمان (ع) را به فرزندانت مینوشانم.اگر نگاه تو آنجا به کنج سلول خشکیده
من اینجا ذره ذره عمق نگاهت را به تصویر کشیدهام و اندیشهات را در فضای خانه گسترانیدهام.اگر تو آنجا در پشت یک حصار خمیدهای!
امروز نوبت من است!
با دست و زبان و قلم
هر آنچه در توان من است
ایستادهام پای رسالتی که به آن مبعوث کردیام.
تو را قدم به قدم از ما بریدند
و ما قدم به قدم به مولایمان احمد الحسن (ع) نزدیکتر شدیم.
مردان انصار را میبرند و زنان انصاریشان محکم و استوارتر میشوند برای یاری حجت خدا
ما این راه را تا آخر ادامه خواهیم داد و بر عهدمان با امام مهدی (ع) و فرستادهاش، محکم و استوار خواهیم ماند. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
سلام عالیه این پست