یا الله
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل محمد الائمة و المهدیین الطیبین الطاهرین و سلم تسلیماً کثیرا
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ای دوستان مؤمن انصاری من -که اینجا در «گردهمایی انصار» هستید- از خدای تعالی میخواهم اعمال شما را به بهترین شکل بپذیرد و توفیق رضایتش را به شما بدهد و دست شما را بگیرد و به راهی ببرد که رضایت او در آن است، یعنی یاری دین خدا و ایستادن در کنار خلفای خدا و یاری رساندن تا آخرین نفس.
این روزهای ماه مبارک رمضان بر شما مبارک باد! شما که میهمان خدای جهانیان هستید. از خدا میخواهم که اعمال همۀ شما را بپذیرد. در ابتدا میخواهم به خاطر اعلانی که در مورد این ديدار شد عذرخواهی کنم. اداره «همایش» از من خواست در میان شما حاضر باشم و در این دیدار مبارک با شما سخن بگویم ولی شکل اعلام مناسب نبود؛ پس من عذر میخواهم، هم از طرف خودم هم از طرف برادران در اداره «همایش انصار امام مهدی».
سید عبدالله غالبی از من خواست با شما در این دیدار سخن بگویم. در این دیدار میخواهم از خدای تبارکوتعالی و نعمتهایش بگویم، دربارۀ خلیفه او در زمين و فداکاری او با همۀ وجودش بگویم. خدای تبارکوتعالی با او بر ما کرم و بخشش کرد تا ما را بهسوی نور ببرد؛
سخن در اینجا دربارۀ آخرت است که ما بهسوی آن میرویم و سخن دربارۀ دار دنیاست که در آنیم. سخن درباره نفسهایمان و واقعیت محیط ما خواهد بود یا سخن درباره ما با نام انصار امام مهدی (ع) و تبعات فراوان این نام برای ما خواهد بود و همۀ این موضوعات در مورد ما ای دوستان گرامی! بسیار مهم است و ما نیازمند فداکاریای هستیم که ضعف ما را نشان میدهد. این موارد، نیازِ در وجود ما و تعدد زوایای جهل و ظلمت در صفحات وجود ماست؛ پس ما نیازمند فداکاری و قربانی کردن خود در جهات مختلف هستیم.
ولی سخنی که امشب با شما دارم؛ میخواهم دربارۀ چیزی متعلق به خدای سبحان و تعالی سخن بگویم. در ابتدا بهعنوان انصار امام مهدی (ع) میپرسیم احمد الحسن (صلوات الله و سلامه علیه) چه تقدیم کرد؟ این سؤال را از بسیاری میشنویم. جواب این سؤال بهاختصار مرا به یاد سخنی از امام مهدی (ع) میاندازد که فرمود ما ساختههای دست خداییم و پیروان ما ساختۀ ما هستند.
هر انسان، هر کدام از ما در عادات و افکار و عقاید، دچار شائبههایی از ظلمت است و وارد کارخانه احمد الحسن میشود. احمد الحسن کارخانهای انسانی دارد و انسان با همه تبعات [و داشتههای] قبلی، وارد آن میشود و بهعنوان انسانی راست و درست و نسیمی از نسیمهای بهشت بیرون میآید که فرشتگان با نزدیک شدن به او خود را خوشبو میکنند و زمینی که بر آن گام مینهد، پاکیزه و طیب میشود.
امیرالمؤمنین در مورد افراد در آخرالزمان سخن گفته است که صورت، صورت انسان و قلب، قلب حیوان است و خدا ما و شما را از آن پناه دهد. امیرالمؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) میگوید شخص دیگری بهجای علی و نظیر او عمل میکند و از صورت انسان و قلب او چیزی موافق با انسانیت میسازد و این صورت فقط صورت انسان نیست، بلکه قلب، قلب حیوانی است و دور از قلب انسانی است و شبیه مخلوقات دیگر است. بهجای اینکه اینگونه باشد [از این مسئله دور شدند]
همچنین روایات وصف آن را بسیار بیان کردهاند که زمین پر از ظلم و جور میشود. با این فرض که قلب انسانها از صورت انسانی، تغییر مییابد. بهجای این قلبهای حیوانی، احمد الحسن (صلوات الله و سلامه علیه) کوشش فراوان میکند تا صورت انسان را موافق قلب او کند یا قلب انسان را موافق صورت انسان کند یا صورت انسان، قلب او شود. از اینرو در وصف مهدی آمده است: از اعمالی که با دست خود انجام میدهد آن است که دین را دوبارهتر و تازه میکند زیرا انسان، پروژۀ خدای تبارکوتعالی بر این زمین است و مهدی، زمین را -پس از آنکه پر از ظلم و جور شد- پر از قسط و عدل میکند.
ای دوستان گرامی! دولت عدل با ساختن انسان آغاز میشود، پیش از آنکه بنای مادی را بسازد. پس کسی که دربارۀ آنچه احمد الحسن تقدیم کرده بپرسد، میگوییم: احمد الحسن (صلوات الله و سلامه علیه) صورت کامل و زیبایی را ارائه کرد تا بالاترین مقام را برای پروردگارت داشته باشی و بدین ترتیب پروژه خدای تبارکوتعالی بر این زمین تحقق مییابد.
پس دولت عدل پیش از بنای مادی، با بنای انسان آغاز میشود و بنای مادی جز بنایی ثانوی و تبعی نسبت به بنای انسان نیست و در این خصوص باید دو امر را ملاحظه کنیم: فرصت پیوستن به کاروان برای همه باز است. خدا، عادل و رحیم است و از حکمت او این است که این فرصت را برای همه فرزندان آدم گشوده است و هرکدام از آنها میتواند عاملی برای ساختن بنیان دولت عدل الهی باشد و خلیفه خدا را در بنای دولت وعده دادهشدۀ عدل الهی یاری دهد.
مورد دیگر اینکه فرصتی که امروز گشوده شده است، دیروز باز نشده بود و بار دیگر در روزهای آینده تا آخرین روز بر این زمین هم گشوده نخواهد شد. پس ما در فرصتی استثنایی هستیم. این فرصت استثنایی آن است که ما در لحظات برپایی دولت عدل و قسط و تأسیس پایههای آن هستیم و در کنار مؤسس و سازندۀ کشتی آن یعني مهدی آل محمد (صلوات الله و سلامه علیه) ایستادهایم.
پس ای دوستان گرامی، ما چقدر پربهرهایم و بر ماست که این فرصت را غنیمت بشماریم؛ بر ماست قدر این روزهایی که در آن زندگی میکنیم را بدانیم. درست است که جنبۀ تاریک آن، میدان وسیعی است از ستمها و دردها ولی جنبۀ نورانی، آن است که انسان میتواند در آن پیشی بگیرد و بهسوی خدای تبارکوتعالی برود و در کنار پرچم و سازندۀ آن بایستد و این ایستادن، یک ایستادن حقیقی است و هر فرد میتواند، همراه با او بهصورت شریفانه بایستد؛ ایستادنی که نسلهای آینده مدیون آن خواهند بود.
اکنون وقتی حسین (صلوات الله و سلامه علیه) را به یاد میآورید، راهی ندارید مگر آنکه بهطور کامل بهسوی انصار او توجه کنید؛ زیرا بخششی که انصار حسین (ع) داشتند، بزرگ بود و خدای تبارکوتعالی خواست بین آنها و بین حسین (ع) در دنیا و آخرت پیوند برقرار کند. به همین ترتیب ما در زمان مهدی اول هستیم. در زمان یمانی که آل محمد (صلوات الله و سلامه علیهم) که آل محمد (ع) به او وعده دادند و آمادهکننده و زمینهساز اصلی آمدن امام مهدی (ع) و برپایی دولت عدل و حق و راستی است.
هرکدام از ما میتواند بایستد و این توقف و ایستادن، شبیه ایستادن انصار حسین (ع) است اگر شدیدتر نباشد؛ زیرا بخششی که امروز انسان میتواند داشته باشد، بخششی نامحدود است و میتواند در حد توان خود نمونهای از محمد و آل محمد (ع) باشد و فقط انصار حسین الگوی او نيستند. در زمان بنیان دولت عدل هرکدام از ما میتواند در پیشگاه قائم آل محمد، عامل باشد و این کار به نکات و امور بسیاری نیاز دارد که انسان باید با آنها آراسته گردد و میتوان در این فرصت به برخی از آنها اشاره کرد:
در درجه اول به توفیق الهی نیاز دارد و این توفیق بهصورت رایگان به انسان داده نمیشود، بلکه توفیقی که خدای تبارکوتعالی بر هرکدام از ما فرو میفرستد، بهاندازه اخلاصی است که از سینۀ هرکدام از ما بهسوی خدای تبارکوتعالی بالا میرود و انسان نیازمند توکل و توجه به صورتی بینظیر بهسوی خداست، زیرا این روزها روزهایی دشوار است. برپایی دولت عدل و حق، به آن آسانی که در اذهان مردم میباشد نیست، بلکه مهدی رنج میبرد و روایات، این رنجی که فرزند رسولالله دچار آن است را رنجهایی سختتر از رنجهایی میداند که رسولالله با آن مواجه بود؛ زیرا رسولالله بر مردمانی مبعوث شد که چوبهای تراشیده و سنگها را بندگی میکردند، درحالیکه قائم آل محمد در حالی مبعوث میشود که همۀ مردم پروردگاری را بندگی میکنند که با دست خود ساختهاند و این پروردگار این بار سخن میگوید و بتی ساکت نیست و نبرد و دعوت این بار سختتر است و بیشتر در معرض آزار و درد است و درد ایستادن انصار این بار با قائم آل محمد معادل هیچ دردی نیست و این دروازه گشوده است و بار دیگر تا ابد گشوده نخواهد شد!
پس ما نیازمند توکل و توجه بهسوی خدای تبارکوتعالی هستیم تا ما را برای غلبه بر نفْسهایمان و بر دشمنان راه خدا- که بر سر راه هرکدام از ما نشستهاند- یاری دهد؛ نیازمند همراهی و تسلیم به معصوم (صلوات الله و سلامه علیه) در هرچه از او صادر میشود، هستیم؛ نیازمند علم و عمل به آن علم هستیم؛ نیازمند اخلاص همراه با آن عمل هستیم.
انسان هرگز نباید به علم اکتفا کند، پس چه بسیار عالمی که میداند ولی از طرف خدای تبارکوتعالی توفیق عمل به آنچه میداند را نمییابد و اگر کسی موفق به عمل به آنچه میداند گردد، پاداش آن عمل بهاندازۀ اخلاصی است که در آن عمل نشان میدهد، پس شایسته است هرکدام از ما برای علم، حریص باشد و بیشتر از آن، حریص باشد که به علم خود عمل کند و بیشتر از آن باید حریص باشد آن عمل، خالص برای وجه خدای تبارکوتعالی باشد و در ازای آن، از هیچ فردی تقاضای پاداش و تشکر نداشته باشد.
ما نیازمند آن هستیم که بخشی از عاملین برپایی دولت عدل و حق باشیم تا حقیقت را بشناسیم و این حقیقت، با همه جوانب آن است؛ و باید اول نفس خودت را بشناسی تا پروردگارت را بشناسی؛ تا خانهای که بهسوی آن میروی و خانهای که امروز در آن هستی را بشناسی؛ معرفت این حقایق چهارگانه بهترین یاور برای انسان خواهد بود تا راست و صادقانه در بنای دولت حق و عدل بایستد.
هیچکس انتظار نداشته باشد بیش از معرفتش پیشقدم شود، حجم عملی که به هر انسان در بنای دولت حق و عدل داده میشود و بهخصوص در ابتدای آن و در بالا بردن ارکان آن و ساخت اصول و پایههای آن، بهاندازۀ معرفت حقیقی موجود در سینۀ اوست؛ مثلاً اگر سینۀ کسی 30 درصد معرفت داشته باشد، انتظار نداشته باشد، بیشتر از این نسبت در دولت عدل نقش داشته باشد. اگر کسی سینهاش 50% معرفت داشته باشد انتظار نداشته باشد بیشتر از این مقدار پیشی بگیرد.
اگر کسی میخواهد نقش بیشتر و بزرگتری داشته باشد، باید معرفت موجود در سینۀ خود را بالاتر ببرد و مقدار بخششی که به او داده میشود، دقیقاً متناسب با میزان معرفتی است که در سینۀ او موجود است.
باید خود را بشناسی تا پروردگاری که این نفس را آفرید و آزاد کرد را بشناسی؛ تا خانهای که بهسوی آن میروی را بشناسی -و آن خانه زندگی ابدی است- تا [در نهایت] حقیقت خانهای که در آن هستی را بشناسی و میزان تعامل تو با آن، متناسب با میزان معرفتی است که درون سینۀ خود داری. اینها همه اشاراتی سریع است وگرنه هرکدام از این نکات نیازمند تفصیل و توفیق الهی است تا انسان آن را دریابد ولی من در این شامگاه رمضانی، دوست دارم دروازۀ سؤال را برای کسانی که دوست دارند پرسشی داشته باشند، بگشایم؛ سؤال در مورد این مسائلی که بهعنوان سرفصل بیان کردم.
سخنی شیرینتر از احمد الحسن (صلوات الله وسلامه علیه) نیست، سید عبدالله غالبی خواست تا این دیدار در مورد این شخصیت الهی و مظلوم یعنی سید احمد الحسن (صلوات الله و سلامه علیه) باشد و من این را سختترین چیزی میدانم که باید در مورد آن سخن بگویم؛ نه به خاطر مخفی بودن حق او یا کم بودن مقام شریف او -و حاشا که چنین باشد- بلکه من اعتقاد دارم اگر اندکی در مورد اخلاق و سیرت این مرد الهی سخن بگویم، مظلومیتی بر مظلومیت او اضافه میکنم، ولی من از خدای تبارکوتعالی میخواهم بتوانم چیزی از خصوصیات او را تبیین کنم.
سخن در مورد خلیفۀ خدا بهاندازه و حجم سخنگوست و بهاندازه و حجم شخصیتی که در مورد او سخن میرود نیست؛ پس در ابتدا و پیش از آنکه چیزی از بخشش سید احمد الحسن را بیان کنم، بهعنوان یکی از انصار امام مهدی (ع) میگویم و تکرار میکنم که سخن در مورد خلیفۀ خدا –سید احمد الحسن– بهاندازه و حجم سخنگو و نه اندازه و حجم او -صلوات الله و سلامه علیه- است.
اکنون محور سخن در مورد سید احمد الحسن است. ولی من گوشهای از فضایل او را بیان میدارم؛ اکنون در مورد مقام الهی رفیع او و در مورد شوق آل محمد-صلوات الله و سلامه علیه- به او و مهر آنها به او و فداکاریهای او و دیدن او سخن نمیگویم.
به یاد میآورم در ابتدای ایمانم به سید احمد الحسن، در کنار شیخ «حبیب سعیدی» بودم -که از خدا میخواهم او را حفظ کند- و در زمان حضور او در خانه، من رؤیایی دیدم که خلاصۀ آن، این است: «دیدم شیخ حبیب به جمعی از انصار که کنار او بودند درباره فضایل سید احمد الحسن سخن میگوید و من با عتاب شدیدی با شیخ حبیب سخن میگفتم که به خدا سوگند! دولت عدل و فرزندان مهدیین تا مهدی دوازدهم همهشان مدیون فداکاریهای پدرشان، احمد الحسن و مهدی اول خواهند بود و این تا زمان مهدی دوازدهم خواهد بود؛ و دولت عدل و کسانی از مؤمنین که در آن زندگی میکنند، همهشان مدیون فضل و بخشش و فداکاریهای این مرد الهی و دولت او خواهند بود و فرزندان بشر در زمان او یا بعدها همینطور خواهند بود. به او گفتم آیا فضایل احمد الحسن را در این جلسه بیان میکنی؟» این رؤیا مانند صبح پیش من است،
به همین دلیل میگویم بسیار سخت است که یکی از انصار امام مهدی (ع) درباره اخلاق و مقام و فداکاری و بخشش و حقیقت احمد الحسن سخن بگوید، این شعاعی است که یکبار تو را در برمیگیرد و ابعاد و قلب تو را میگیرد ولی نمیدانی درباره کدام جنبه و ساحت او سخن بگویی. اکنون در مورد امامت و مقام الهی و ارتباط او با پروردگارش سخن نمیگویم، بلکه در مورد برخی جوانب این شخصیت سخن خواهم گفت، از نظر ارتباط و علاقۀ او به ما بهعنوان افراد مکلف به اطاعت از محمد و آل محمد (صلوات الله و سلامه علیهم)
- اولاً میگویم احمد الحسن هیچچیزی را در هدایت و نجات ما رها نکرد، بلکه آن را تبیین نمود؛ پس چقدر بخشش و کرم تو ای پسر رسولالله زیاد است! احمد الحسن چیزی را که در نجات و هدایت انسان نقش داشته باشد رها نکرد، مگر آنکه آن را بیان نمود.
- ثانیاً احمد الحسن چیزی که در تکامل و ارتقای انسان نقش داشته باشد را رها نکرد، مگر آنکه آن را بیان نمود، یعنی احمد الحسن اکتفا نکرد دستان ما را بگیرد و ما را از تاریکیها به نور هدایت کند، این مرحلۀ اول است، این مرحلۀ نجات است و مرحله خروج از بندهای دنیاست، خروج از پایینترین جایی که هرکدام از ما میتواند به خاطر افکار و تقلیدها و عقاید و رفتار و اخلاق خود به آن سقوط کند و هرکس بر نفس خود بیناست.
احمد الحسن به این اکتفا نکرد، بلکه ایشان هیچچیزی را -که در تکامل و ارتقای انسان نقش داشته باشد- رها نکرد، مگر آنکه آن را واضح کرد، یعنی اگر میزان مؤمن -همانطور که رسولالله (ص) بیان کرد- میزان ایمان و دوست داشتن برادرت در مورد همان چیزی است که برای خودت دوست داری، پس شاید چیزی را برای خودت دوست داری و تصور کنی که به تو سود میرساند و تصور کنی در ارتقای تو نقش دارد و هرچند محدود باشد، از علائم ایمان در تو این است که آن را به دیگر مؤمنین هم بدهی و احمد الحسن، چیزی خیره نکرده است. ایشان فقط چند مسئله را بیان نکرد.
یک روز از ایشان پرسیدم: ای فرزند رسولالله! مسائل و اهداف بسیاری است که در آینده به ما خواهی گفت، فقط ارتباط با تو قطع شده است و از تو دور افتادهایم پس با چه چیزی ما را نصحیت میکنی؟ در ملاقاتي فرمود: چه چیزی را تصور میکنید که در هدایت شما، تکامل و ارتقا و نجات شما و تقربتان به خدا و در سلامت و حفظ شما در دنیا و آخرت نقش داشته باشد و من تبیین نکرده باشم؟ گفتم نه به خدا سوگند! پسر رسولالله؛ احمد الحسن میگوید چگونه میتوانی این کلمات سنگین را برای من به کار ببری؟ با من مانند برادر و دوست باید برخورد کنی.
او بیزار است اگر در جمع، صاحبفضیلت شمرده شود. پس احمد الحسن هیچچیزی که در هدایت ما نقش داشته باشد را رها نکرد، مگر آنکه آن را بیان کرد و احمد الحسن هیچچیزی را -که در تکامل و ارتقای ما نقش داشته باشد- رها نکرد مگر آنکه آن را واضح کرد.
احمد الحسن حقیقت را بهطور کامل و بدون نقص به ما شناساند و این قله کرم و جود و بخشش است که تو به دوستت، نهفقط آنچه را برای خود دوست داری بدهی، بلکه بالاتر و بیشتر از این جایگاه را بدهی.
احمد الحسن، همۀ وجودش را به دوستداران خود یا دوستداران خدا میدهد و خودش میگوید خودتان را انصار احمد الحسن نخوانید. بلکه بگویید ما انصار خدا هستیم. احمد الحسن حقیقت را همانگونه که خودش یاد گرفته و آموخته است به ما یاد میدهد و خدای تبارکوتعالی را اینگونه به ما میشناساند. او خلفای خدا را و در رأس آنها محمد و آل محمد -که پدران او هستند- را شناخته و آنها را به ما شناسانده است. او چیزی را رها نکرد. او دین خدا را از الف تا یاء شناخت و آن را به ما نیز شناساند؛ او آخرت را شناخت و به ما شناساند، او دنیا و حقیقت آن را شناخت و آن را به ما یاد داد.
احمد الحسن (ع) نردبان کمال را شناخت و آن را به ما یاد داد؛ او مراد نفوس و مکارم اخلاق، حیات ابدی و منازل آخرت را شناخت. او ترسهای آخرت را شناخت، او عرش خدا و لوح او و آسمانها و ملکوت خدا را شناخت و هر آنچه خدا از علم محمد و آل محمد (صلوات الله و سلامه علیهم) برای او خواست تا یاد بگیرد را آموخت و همۀ اینها را به ما نیز یاد داد و ما را از آن چیزهایی که ما را از خدا دور میکند و ما از آن رنج میبریم آگاه کرد؛ نهفقط آن چیزی که تو را از ساحت خدا دور میکند بلکه آنچه در سقوط تو نقش دارد [را نیز بیان کرد]؛ مثلاً چیز معینی که عامل سقوط تو باشد و تو را در میان مؤمنین پایین آورده باشد، آن را به یاد تو میآورد. او میخواهد گامهای انصارش و انصار خدا را در ملأ اعلی مشاهده کند و این چیزی است که فرشتگان خدای تبارکوتعالی به آن افتخار میکنند و این، مانند عطا و بخششی است که امام مهدی -صلوات الله و سلامه علیه- داد و او همۀ اینها را به پدرش منسوب میداند.
آیا کریمی مانند او پیدا میکنید؟ و مردی مانند او میشناسید که همۀ این چیزها را بداند و آن را در راه ارتقا و سعادت آنها [مردم] ببخشد؟
ای پسر رسولالله! چه چیزی برای خودت باقی گذاشتی؟ به خدا سوگند هیچچیزی را برای خودش باقی نگذاشت و هیچچیز و منزلتی را مخصوص خود نخواست. او با زبان خودش میگوید.
من شاهد محبت سید احمد الحسن به انصارش بودهام و امروز مدارای او با یکی از انصار را بیان میکنم؛ این مضمون کلام او -صلوات الله و سلامه علیه- است؛ کسی میگوید در کنار یکی از انصار یا نزدیک او بودم، این شخص به شرایط خاصی برخورد کرد و برخی کلمات را به او گفتم، یکی از انصار در کنار ما بود و سید احمد الحسن را میدید و با او در ارتباط بود و سخن اين انصاری مورد امتحان را و گفتگوی بین او و بین این انصاری دیگر را -که از روی همدردی گفته بودم- به سید احمد الحسن -صلواتاللهعلیه- گفت و خدای سبحان و تعالی خواست او را ببینم، پس از من پرسید فلانی در شرایط خاصی است. گفتم بله ای آقای من! [ایشان گفت:] و این را برای همدردی گفتی و شکی در آن نیست، ولی آیا خدای تبارکوتعالی از تو خواست این کلمات را بیان کنی؟ و من این قضیه را نفهمیدم و من تبعات این کلماتی را -که گفته بودم- نمیدانستم؛ ایشان گفت (مضمون کلامش) آیا پیش از اینکه این کلمات را بگویی از خدای تبارکوتعالی سؤال کردی؟ و تو از خدای تبارکوتعالی نپرسیده بودی؛ و گفت این برادر انصاری مورد امتحان و آزمون قرار گرفته بود و تو مُشرف به دور بودن برخی امور در مورد او و نفس او نبودی و تو این کلمات را به کار بردی و اینها را بهعنوان حقیقت او بیان نمودی؟ و امتحان دوبارهای را بر او وارد کردی؟
بر تو واجب بود از خدای تبارکوتعالی سؤال کنی، پیش از اینکه این کلمات را به کار ببری. آیا تصور میکردی خدا از تو خواسته است این کلمات را به کار ببری؟ و من متوجه این قضیه نبودم و پشیمانی و عذرخواهی خود را به خاطر آزار دادن سید بیان کردم و این شبهه یا امتحان این برادر را اشتباهاً بیان کردم و خیلی شکستم و گفتم ای آقای من! من از وقتی این اتفاق رخ داده است دیگر در غرفه پالتاک سخنی نمیگویم؛ و این غرفه برای انصار امام مهدی باز است و دیگر سخنی نمیگویم و دیگر مناظراتی ندارم، زیرا تو را آزار دادم. ایشان فرمود آیا از خدای تبارکوتعالی سؤال کرده بودی پیش از اینکه این کلمات را به کار ببری؟ این خطای کنونی تو، همان خطای گذشته است و تو باید این تصمیم را در نظر بگیری که این دعوت، دعوتی الهی است و منسوب به خدای تبارکوتعالی است و همهچیز، مقدر به قدر اوست و همهچیز مورد محاسبه است.
ای دوستان گرامی! همهچیز را در دعوت خدای تبارکوتعالی از طرف خودمان و نفس خودمان و چشمان خودمان و اندامهای خودمان به کار نبریم. دعوت الهی وحیکننده دارایی و قدرتهای ماست و با اراده خدای تبارکوتعالی است یعنی ما تحت اراده خدا هستیم و هرکجا خواست، ما را میبرد و تعریفکننده و شناسنده، امروز در میان ماست و او یماني آل محمد (ع) است و این خطای تو، همان خطای اول است، چرا پیش از آنکه از خدای تبارکوتعالی بپرسی تصمیم به کاري میگیری؟ و حقیقتاً تنگی در نفس و وجود خود را احساس کردم، یعني تو مجاز نیستی هیچ کلامی را به کار ببری و همچنین نبايد اصلاً سکوت کنی و چرا کلامی را که میتوانی بگویی نمیگویی و بخل میورزی؟ و به جانبی از جوانب دعوت الهی مینگری، درحالیکه ما در دار امتحان هستیم. شاید این فتیله شعلهور شود و تو با کلمهای طيِّب و خوب بتواني اين شعله را خاموش كني، پس چرا در عنايت آل محمد اصلاً از بيان اين كلمه خودداري میکنی؟ پس چرا به ابليس و نفس خودمان اجازه بدهيم ما را به سقوط بكشد، پناه بر خدا! و اين موضعگیری جدید تو مانند موضعگیری قبلي است.
پس آیا سيد به ما میگوید چه كنيم؟ هرچه میخواهیم نبايد بگوييم، ولي اگر لازم است سخن بگويیم چرا بايد سكوت كنیم؟ جواب او آسان و كوتاه است؛ هميشه و تا ابد همراه با خداي تبارکوتعالی باش و خدای تبارکوتعالی، اگر همراه با او باشی، هرگز تو را رها نمیکند و تو را به جایگاهی خواهد برد که میخواهد تو در آنجا باشی و تو را از آن جاهایی که لازم است ساکت باشی بازمیدارد.
آیا [برایت پیش آمده] وقتي میخواهی در روزی معین کار خاصی انجام دهی ولی از آن منصرف میشوی و درحالیکه آن عمل در دعوت الهی بزرگ است ولی مانعی معین بین تو و آن عمل مانع میشود، زیرا تو بر او [خداوند] توکل کردی و او تو را از آن موضعگیری باز داشت؛ و ای دوستان! گاهی مانند امشب من زیر برخی نکات را خط کشیدهام، ولی چون بهصورت حقیقی بر خدای تبارکوتعالی توکل کردهام، به من توفیق میدهد تا برخی عباراتی که آن خدای سبحان و تعالی میخواهد بر زبان بیاورم، درحالیکه من برای آن، برنامه نریختم و نمیدانستم که مصلحت در آن است. هر کس بايد به خدای تبارکوتعالی پناه ببرد.
این کلام سید احمد الحسن است: «به آن کسی تمسک کن که آسمانها و زمین را آفرید و تو هرگز ضایع نمیشوی و تو هرگز تباه نمیشوی، حتی اگر همۀ زمین گمراه شوند»؛ توجه کنید من نمیخواهم کسی را نصیحت کنم و خودم قبل از همه نیازمند این توصیهها هستم و تصور میکنم که خودم بیش از هرکدام از شما نیازمند نصیحت هستم ولی اینها را از باب هرچه برای خودت دوست داری برای برادرت هم دوست بدار، بیان میکنم و این چیزی است که فهمیدم: ما در این دعوت الهی در مورد هر چیز کوچک و بزرگ مورد محاسبه هستیم.
این دعوت، خلاصه رسالت آسمان است؛ این دعوت، خلاصۀ تلاشهای انبیا و مرسلین است، از آدم شروع کنیم تا میرسد به نوح و فداکاریهای او تا به ابراهیم و میوه و عطای او میرسیم و موسی و فداکاریهای او و عیسی و رنجهای او و رسالت محمد و آل محمد که سادات انبیا و مرسلین و سادات خلفای خدا بر زمین هستند.
چقدر ما نیازمند سخن گفتن از رنجها و فداکاریهای خلفای خدا هستیم! چقدر لازم است از صبر و بخشش و کوشش و زندان و شهادت و درد و بلای آنها سخن بگوییم! چقدر باید از صبر و بخشش و فداکاری انبیا و مرسلین سخن بگوییم! همۀ اینها را خدای تبارکوتعالی در این دعوت گذاشت و این دعوت، ثمرۀ همۀ این کوششهاست، این دعوت الهی مهدوی است و ما امروز در آن هستیم.
پس اگر دعوت، در این سطح و اندازه است، چگونه فردی از ما به نفس خودش اجازه دهد و عنان را به دست آن بدهد تا هرچه میخواهد بنویسد و هر چه میخواهد بگوید و هر طور که میخواهد عمل کند و هر طور که میخواهد موضعگیری کند؟ و شاید این موضعگیری یا کلمه یا منشور یا جنبه معینی -که به آن سمت رفتی- نبیای از انبیا را بیازارد یا تلاشهای خلیفهای از خلفای خدا را تباه کند یا ولیای از اولیای خدا در خلق را مورد طعنه قرار دهد یا ممکن است آزار یا اندوهی بر یکی از انبیا و فرستادگان وارد کند؛ چه کسی این قابلیت را دارد که در پیشگاه خدا بایستد و خود را محاسبه کند؟
ای دوستانم! کسی که خود را محاسبه نکند هلاک میشود و هرکس خود را محاسبه نکند، هلاک میشود زیرا اگر خدا با عدلش با ما برخورد کند، هلاک میشویم؛ پس مطلوب است مسئلۀ محاسبۀ خود را جدی بگیریم و با فضل و برکت خدا و برکت محمد و آل محمد (ع) به ساحت رضوان خدا وارد شویم و بر ما لازم است مراقب سلوک و افعال و سخنان خود باشیم تا نقشی در آزار رساندن به قلب خلیفۀ خدا در زمین نداشته باشیم.
ای دوستانم! گاهی تلاشهایی که انسان باید بداند، تلاشهایی که میکند شاید با برخی مداخلهها و تصرفات در جایی معین یا با منشوری معین یا با کلمهای معین یا با رفتاری معین، از بین برود، بهاینترتیب گویا ما ظرف آبی هستیم که سید احمد الحسن آن را پر کرد و ما خیلی راحت آن را در جایی میریزیم، پس حداقل ما نقشی در تشدید مظلومیت آن بزرگوار نداشته باشیم.
برادرت تو را نصیحت میکند، تو را به چیزی نصیحت میکند که باعث ارتقای تو شود. میتوانیم این جلسه را به جلسۀ جشن و سرور تبدیل کنیم و در آن، فضایل انصار را برشماریم و بگوییم آنها شریفترین و پاکترین و بهترین امت و چنین و چنان هستند. ولی پس از آن که آنچه سید احمد الحسن گفت را فهمیدیم، بر ما لازم است بدانیم بهشت حقیقی، ایستادن در کنار سید احمد الحسن است و سُرور حقیقی آن وقتی است که سُرور را بر دل آل محمد (ع) وارد کنیم؛ و سُرور حقیقی زمانی است که کاری کنی تا آزار و رنج را از آل محمد (ع) که آواره هستند برداری و عملی برای نزدیک شدنِ آمدن آنها یا رفع آزار از آنها یا وارد شدن سُرور بر قلبهای آنها انجام دهی یا کاری کنی که دعوت الهی و مظلوم آنها پیش برود.
مسئله، بزرگتر از آن است که امیدوار باشیم کسی به دنبال ظهور ما باشد، مسئله بسیار حساستر است و مسئله بسیار عمیقتر است. احمد الحسن -صلوات الله و سلامه علیه- بهرغم همۀ مظلومیتش و بهرغم همۀ رنجها که بر او میگذرد و تو بهعنوان انصار امام مهدی (ع) با آن آشنا هستی، بهرغم همه اینها، او همهچیز را به ما میدهد، همهچیز را به ما میدهد.
چه بخشش بزرگی است وقتی ببینی بخشش کسی حد و نهایتی ندارد و این بخشش احمد الحسن است، حقیقتاً اینگونه است و این بخشش بر همه انصار امام مهدی (ع) است و من نمیتوانم تصور کنم کسی همهچیز را به تو بدهد درحالیکه کرامت تو بهاندازه ذرهای از بین نرود.
او آن بخشندهای است که این بخشش را به تو داد و حتی تو در خانوادهای که زندگی کردی چنین کسی را پیدا نمیکنی که همهچیز را به تو بدهد و این احساس را در تو به وجود بیاورد که او حتی بهاندازۀ ذرهای صاحب فضلی بر تو نیست؛ ولی این خلق و منش را در او (سید احمد الحسن) پیدا میکنی، او هرچند همهچیز را به تو داد این احساس را نیز در تو ایجاد میکند که تو صاحب فضل هستی، این چیزی است که جز در احمد الحسن پیدا نکردم؛
یعني اگر در سیرۀ آل محمد در گذشته و در خلق و رفتار الهی بنگرید و بخوانی: (ای آنکه به هرکس از او بخواهد، میبخشد! ای آنکه به هرکس هم که از او نخواهد از روی مهربانی و رحمت میبخشد!) یعنی از روی مهر و محبت به همه میبخشد، چه از او بخواهند و چه نخواهند و بخشش او جز بر جود و کرم تو نمیافزاید. اینها صفات الهی است و میخوانیم که همۀ این صفات در آلمحمد (ع) در گذشته موجود بوده است.
مثلاً میخوانیم که علی بن الحسین -صلواتاللهعلیه- با دست راست میبخشید درحالیکه دست چپ او آگاه نبود و علی بن ابیطالب -صلواتاللهعلیه- که نزدیک به زمان شهادت او هستیم- روحی فداه- به حسن و حسین نمیگوید که برای یتیمان و مساکین و زنان بیوه، با کتف و کمر شریفش غذا میبرد؛ این چیزی است که میبینیم، ایشان [عمل] میکرد [ولی] حتی از فرزندانش و نزدیکترین افراد به او یعنی حسن و حسین مخفی میداشت، این چیزی است که در سیرۀ آل محمد در گذشته میبینیم و این چیزی است که امروز از احمد الحسن میبینیم و این شگفت نیست زیرا او منسوب به این درخت مبارک هاشمی است.
من بهعنوان شاهد بیان میکنم که سید احمد الحسن همهاش برای انصارش است. در روزی از روزها ایشان -صلوات الله و سلامه علیه- مرا مکلف کرد که به ادارۀ برخی امور مالی دعوت مبارک الهی بپردازم.
یکی از انصار برخی حقوق شرعی را به بیتالمال داد، سپس به فرودگاه رفت. وقتی برگشت به بیتالمال آمد و در زد. پسرم حسن درب را باز کرد، من در آنجا نبودم و این انصاری -که حقوق شرعی را داده بود- وقتي به خانه بازگشت، گفت یک نفر انصاری از حج آمده است و پاکتی را داد و گفت این هدیۀ اوست، پاکت را باز کردم و دیدم چند عطر در آن است و از آن استفاده کردم و دیدم این شیشۀ عطر، شاید مال سید باشد و خودم حقیقت را دریافتم و پاکت را بستم و آن را گوشهای گذاشتم تا انشاءالله بهزودی سید (ع) را ببینیم و بگوییم که به تو پناه آوردهایم و اي سید از خدا طلب بخشايش داریم و از تو پوزش میخواهیم، اگر اشتباهي كردم مرا ببخشاي و به او ميگويم این هدیه را برای بیتالمال آوردند ولی تصور کردیم مال توست و برای تو گذاشتیم و این را بهعنوان امانت نگه داشتیم. ایشان گفت این را برای چه نگه داشتید؟ من همۀ وجودم برای شماست؛ احمد الحسن همهاش برای شماست. حقیقتاً جوابی برای او -صلوات الله و سلامه علیه- نیافتم.
او فقط آخرت را به شما نداده است؛ نهفقط معارف الهی را به شما میدهد و نهفقط دست تو را بهسوی راه مستقیم میگیرد، این انسان -صلوات الله و سلامه علیه- همۀ وجودش را برای خدا و خلق خدا و عیال خدا میداند تا راه ارتقا و راه نجات را نشانشان دهد و دستشان را بگیرد.
این را به یاد میآورم که فرمود «من همۀ وجودم برای شماست». بهرغم اینهمه بخشش الهی او که من ابتدا و ادامۀ عطای او -صلوات الله و سلامه علیه- را میبینم، با این همه از او دیدم کمترین کارها از طرف انصارش را در نفْس خود بسیار زياد میبیند؛ و این صفت جواد کریم است و تو اگر چیز اندکي را به جواد کریم بدهی، او در همان حال همهچیز را به تو میدهد و این صفت جواد بخشنده است، این مظهر و صفت الهی است که بخشش زیاد جز بخشش و کرم بر او نمیافزاید؛ با هر عملی حتی عمل اندک نزد انصار، او را دیدم که اینگونه برخورد میکند؛ گویا در دعوت الهی عمل بزرگی انجام داده است که قابل وصف نیست و حدی ندارد و او در ازای این کارها از آنها تشکر میکند، بلکه بیشتر از این.
میگوید من آماده هستم برخی از کوتاهیها و اشتباهات انصار را بر دوش بگیرم، زیرا اصلاح آن عمل میتواند یکی از مؤمنین را بشکند و این فداکاری او را چگونه میتوان توصیف کرد؟ مثلاً تو کاری میکنی و در میان عاملین او دچار کمبود و خلل هستی، ولی اصلاح این عمل منجر به شکستن یکی از مؤمنین میشود، پس ایشان میگوید صبر بر این عمل، حتی اگر باعث بازدهی کم شود برای او -صلواتاللهعلیه- آسانتر است تا آن خلل را اصلاح کند و عمل را بهصورت بهتری عرضه کند ولی در برابر، قلب یکی از مؤمنین بشکند؛ یعنی او حاضر نیست قلب یکی از انصار خود را بشکند، حتی اگر عمل او نتیجۀ اندک و در عمل خود قصور واضح داشته باشد.
به یاد میآورم یکبار مرا به یکی از زمینههای دعوت مبارک فرستاد تا نقصها را بررسی کنم. مضمون کلامش این بود: «امیدوارم وقتی رفتی با رِفق و مدارا و لطف و رحمت، نقصها را به آنها نشان دهی و احساسات هیچکدام از آن عاملین را نشکنی، زیرا از نظر من، عمل در این سطح بهتر از آن است که احدی از مؤمنین را آزرده کنی یا کسی از آنها قلبش آزرده شود».
حقیقتاً این رفتار با این سطح و فنا کردن خود، انسان را پیر میکند و انسان را در محنت و درد نگه میدارد و شایسته است (و این مضمون در بسیاری از روایات آل محمد -صلوات الله و سلامه علیهم- هست و این نوشتهای از یکی از کتب مسیحیان است که در آن دربارۀ منجی یا رهاییبخش در آخرالزمان سخن میگوید و بيان میدارد که در قلب این منجی، این آمادگی هست که صبر و سختی را تحمل کند تا تربیت خانوادۀ او به بهترین شکل باشد و او میتواند مسیر را بیشتر پیش ببرد و کارهای بهتری کند ولی با این کار، [ممکن است] برخی از خانوادۀ خود را از کشتی خود بیرون بریزد و این کار را نمیپذیرد و این نهایت غیرت بر انصار و فداکاری و قربانی کردن خود برای تربیت انصارش است حتی اگر این حالت سبب شود دردها و رنجهای او بیشتر شود و دردش زیاد گردد)؛ پس مطلوب برای ما آن است؛ و این را به خودم و همۀ انصار امام مهدی میگویم و این اصلاً دستور و امر نیست و دستورات را مکتب سید احمد الحسن در نجف میدهد. ولی امیدوارم توجه کنید؛ انسانی در این سطح، فرد بردبار را حیران میکند، این سطح رفتاري سبب میشود بیشتر خجالت بکشیم؛ این سطح از انسانیت سبب میشود به کرم او بسته شویم و انسان باید به کرم و به غیرت و بخشش او چنگ بزند، لازم است بیشتر از گذشته به اين مرد وفادار بمانیم.
نمیخواهم به کسی امر کنم؛ از ابتدای ایمانم به دعوت که حدود 12 سال است، به فضل خدای تبارکوتعالی به کسی ابداً امر نکردهام. ایشان هم ابداً به من امری نکردهاند. او همهاش امید و رجا بوده است؛ همهاش لطف و رحمت بوده است. به همین ترتیب به تو این احساس را میدهد که خودت صاحب کرم و فضل هستی و به خاطر کارهای نیکت، از تو تشکر میکند، با اینکه همۀ اینها از برکت احمد الحسن است؛
اگر چیزی گفتیم یا نوشتیم و هر خیری که در ماست او نمیگوید که از اوست و من تصور میکنم از خودم است، با همه ظلمتی که در صفحۀ وجود من هست.
اگر کار خیری از من صادر میشود او منبع و مصدر کار خیر است و در مورد بقیه انصار امام مهدی (ع) هم اینگونه هست. پس سخن از احمد الحسن، بزرگ است ای سید عبدالله و ای انصار گرامی! در این دیدار چگونه از اخلاق و صبر و عبادت و فداکاری و آموزش او سخن بگوییم، او دانشگاهی در همهچیز است.
به یاد میآورم روزی، چند سؤال برای من پیش آمد و سؤال کردم؛ تقریباً ساعت 5 عصر بود و سؤال ادامه یافت و این پرسش و پاسخ تا یازده شب طول کشید و در روزهای رمضان نبودیم و من روزه نبودم و وقتی از او عذرخواهی کردم که ایشان را خسته کردهام، عذرخواهی کرد تا کمی افطار کند. ساعت یازده شب بود!
امامی از آل محمد با کسی از سؤالکنندگان صبر میکند و این صبر حدود 5 ساعت است و این کار در روزهای تابستان بود و ایشان روزه بود و به کسی نگفت که روزه است مگر پس از آنکه من گفتم ببخشید شما را خسته کردم و بعداً رفت افطار کند!
پس از این مرد الهی چگونه سخن بگویم؟ و راهی نمییابم مگر آنکه سخن را با کلام ایشان -صلوات الله و سلامه علیه- دربارۀ سخن خدای تبارکوتعالی به پایان ببرم: (تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين) [قصص 83] (آن خانۀ آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که به دنبال بزرگی و فساد در زمین نیستند و عاقبت از آن متقین است).
ای مؤمنان! دروازه گشوده است تا پادشاهان آخرت شوید، دروازه برای همۀ شما باز است تا مگر به بالاترین درجات، برای خروج از این دنیا راضی نشوید.
ای دوستانم! احمد الحسن -صلواتاللهعلیه- همهچیز را به ما داد، پس ما نباید در پاسخ نیکو به ایشان تردید کنیم؛ نباید در دادن همهچیز به ایشان تردید کنیم!
نباید در دادن ارواح خود، نفس خود و فرزندان خود، در دادن حلال خود و در دادن اموالمان، در دادن جاه و مکان اجتماعی خود کوتاهی کنیم؛ نباید در دادن اینها به احمد الحسن مردد باشیم.
اعتراف میکنیم اینها اندک است ولی او کریمی است که اندک را هرگز رد نمیکند و آن را با فضل و رحمتش بسیار میبیند. نباید در پاسخ نیکو به نیکوکاری ایشان تردید کنیم.
اگر کار تو ای علاء! یک ساعت در این دعوت است و بیشتر کار نمیکنی چرا بر خدا و خلیفۀ خدا بخل میورزی؟ اگر مالی داری و میتوانی آن مال را ببخشی، چرا مردد هستی؟ و دعوت الهی اکنون در تنگنای مالی است و ایشان چندین بار فرمود که ما اکنون در دادن شهریۀ دانشجویان و طلاب حوزۀ علمیه در نجف اشرف ناتوان هستیم. چند روز قبل -صلواتاللهعلیه- فرمود در جنبۀ مالی کمبود داریم و من نگرانم، زیرا شهریههای طلاب بسیار اندک است.
پس ما نباید مُردد باشیم و این با تشکر و قدردانی از همۀ کسانی است که بخشیدند ولی اگر کسی احساس نکند، آل محمد عزیزتر و گرامیتر از نفس و روح اوست و به از رگ گردن به او نزدیکتر است، در ایمانش نقص و کمبود هست و ما نباید مردد باشیم که همهچیز را به حبل ورید [رگ گردن] و وریدی که خون ما در آن جاری است ببخشیم؛ زیرا آل محمد -صلوات الله و سلامه علیهم- رگ حیات ما هستند.
اگر اختلاف، دوری و مشکلی بین برخی مؤمنین هست، اصلاً نباید به خودمان اجازه دهیم که آن را تشدید کنیم. واجب است که برادرانی در راه خدا باشیم؛ لازم است جسمی واحد باشیم و اگر بخشی از این اندامها دچار بیماری شود، همۀ آنها رنج میبرند.
او امام ماست و این اختلافات باعث آزار خلیفۀ خداست، بلکه در کتاب در محضر عبد صالحجلد دوم بیشتر از این میگوید. ایشان بیان میکند که برخی اختلافات بین مؤمنین منجر به قتل خلیفۀ خدا میشود، پس چرا به خودمان اجازه دهیم آنچه قبل از ایمانمان به دعوت مبارک داشتیم، وارد دعوت خلیفه خدا شود؟
وقتی امام (ع) در میان ماست، جایی برای اختلاف نیست. لازم است اجازه ندهیم اختلافات وارد [جمع ما] شود؛ لازم است اجازه ندهیم شغل و مشکلات زندگی دنیا در کار دعوت مداخله کند. دنیا خانۀ گذر است و خانۀ استقرار، خانۀ آخرت است و این دنیا لبۀ دوزخ است و روزی که در شیپورها دمیده شود و مردم از قبرها بیرون آیند، از هر فرد در مورد کارهای بیهودهای که در دنیا انجام داده، سؤال میشود و در مورد بخلهایی که ورزید یا اسرافهایی که در حق خلیفه خدا نمود از او سؤال میشود.
ما در برابر خلیفۀ خدا چه کنیم؟ باید خانه و اموال و عشیره و جاه و مقام و خانواده و منصب و مسئولیت و دیگر موارد را به خلیفۀ خدا ببخشيم و انسان روزی از قبر خارج میشود و دوزخ را دوباره از نو میبیند، این جهنمی بود که خدا خواست از آن دور شويم ولی او (با بخل ورزیدن در حق خلیفۀ خدا) اصرار کرد، در آن بماند و این سخن، خطاب به همۀ مردم است، چه سیاسیون و دیگران؛
آنها در دوزخ عذاب خواهند کشید، درحالیکه به دعوت امامشان پاسخ نگفتهاند و یا در دور کردن خلیفۀ خدا نقش داشتهاند؛ این مکانی است که وقتی حقایق آشکار شود، در آن آزار خواهند دید.
یکی از زنان مؤمن به احمد الحسن، در صفحۀ ايشان نوشت: (وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَة) [بقره 24] (هیزم دوزخ، مردم و سنگها هستند)، امام فرمود: فاصلهای جز مرگ با آن زمان که حقایق برای انسان کشف شود نیست و حجاب در آن روز از او برداشته میشود و این دنیایی -که آن را بر خلیفه خدا برتری داد- چیزی جز دوزخ نیست و جهنم بر کافرین احاطه دارد؛ پس سید و آقا بودن دنیا چیست، اگر انسان در معرض اجل است؟
پس در این غروب رمضانی بدانيم که ما نباید بهرۀ بودن با آل محمد (ع) را از دست بدهیم و باید بهطور کامل با آل محمد بمانیم و چیزهای ارزشمند را برای دفاع از آل محمد ببخشیم، حداقل بین خودمان و خدا پیمان ببندیم که باعث آزار محمد و آل محمد (ع) نشویم، فقط همین؛ و این ضعیفترین ایمان است و همۀ ما میتوانیم چنین کنیم.
ما در ماه خدا و میهمانی او هستیم، پس او را با اخلاص بخوانیم تا خدای تبارکوتعالی، ثبات و توفیق را برای ما بنویسد و در این لحظات حساس در پیشگاه خلیفه خدا عمل کنیم.
از مؤمنین میخواهم با مکتب امامشان در تماس باشند، زیرا دروازۀ امام ماست تا مراد او را برساند؛ تا تکالیفمان را بدانیم و بدانیم امام (ع) از ما چه میخواهد و خواستههای این مرحله را بشناسیم. باید با مکتب امام و با نمایندگان آن در شهر و مکان خود در تماس باشیم تا مقصود امام را بدانیم و اگر چیزی را برای من برگزید، به آن عمل کنم، زیرا انتخاب مردم با انتخاب خدا متفاوت است.
بنابراین اي دوستان گرامی! دروازه امام و خانۀ ایتام را فراموش نکنید، زیرا ایشان -صلواتاللهعلیه- بسیار بر آنها و درمان بیمارانشان حریص است. چند روز قبل، امام فرمود ما میخواهیم مسئولیتهای جدید به جمعیتهای ایتام [موسسه سرپرستی ایتام] در عراق بدهیم و این فقط حمایت آنها از جنبه مادی نیست بلکه میخواهیم بیماران و کودکان آنها را درمان کنیم.
اینها کودکان بیماری هستند که امام، آنها را در صفحات ارتباطات اجتماعی و در خیابانها میبیند و ایشان میفرماید نمیخواهیم آنها را به خاطر کوتاهیهایمان در زمینۀ مالی رها کنیم؛ و جمعیتهای ایتام، امروز این کار را انجام میدهند و میخواهیم از بخششهای انصار، بیماران را درمان کنیم و اینها فقط بیماران انصار نیستند، بلکه بیماران ایتام در هر کجا که هستند، حتی اگر بیرون از ایتام هم باشند؛ و این از وظايف این جمعیتهاست.
همچنین ایشان -صلواتاللهعلیه- در این ماه، بر دعا برای او و اهلبیت و همۀ انصار، بسیار تأکید دارد. میخواهم مطلب را با این سخن به پایان ببرم: شما دوستان خدا و دوستان امام -صلواتاللهعلیه- هستید، از خدای تبارکوتعالی میخواهم رمضان را [به خوبی] بر شما بازگرداند، درحالیکه امام ما در میان ماست و امامتان در این ماه مبارک توصیه کرده است، دعا کنید؛ و چند روز قبل به نزد امام رفتم و گفتم کمکار هستیم و آیا آمدن شما نزدیک است؟ و مؤمن حقیقتاً نباید با امامش اینگونه سخن بگوید، زیرا من تصور میکنم اگر ذرهای مهر و محبت در وجود ما هست باید با دریای مهر و محبت ایشان قیاس شود و شوق و عشق ما مانند قطرهای در برابر دریای شوق اوست ولی احیاناً انسان مالک نفْس خود نیست و گرفتار عواطف میشود. ایشان -صلواتاللهعلیه- فرمود: «رحمت خدا واسع است و انشاءالله نزدیک است و به برکت دعای شما خدای تبارکوتعالی، آمدن ما را نزدیک میگرداند.»
از خدای سبحان و تعالی میخواهم به جدت، رسولالله و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و به پدرانت حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین و به پدرت، بقیۀالله در زمین و به حق فرزندانت مهدیین در تمکین تو در زمین تعجیل فرماید.
خدایا! او و اهلبیتش را حفظ فرما و انصار او و هرچه را که میخواهد به او بده! خدایا او را با پیروزیای عزتمندانه پیروز گردان! و گشایشی آسان برای او بگشای و او را از هر آزار و بدی حفظ کن و هرکس بدی او را خواست برایش بد بخواه و هرکس به او نیرنگ زد به او نیرنگ بزن!
خدایا به ما توفیق خدمت و اطاعت از او و دفاع از او تا آخرین نفس را بده! خدایا توفیقمان بده پاسخی نیکو به بخشش و فضل احمد الحسن به خودمان بدهیم و بین ما و او جدایی نیفکن!
ما او را به خاطر تو دوست داریم زیرا تو او را دوست داشتی، زیرا او از آل محمد (ع) است و از تو ای خدای کریم! میخواهیم لحظهای در دنیا و آخرت بین ما و او جدایی نیفکنی. از خدا برای خودم و شما طلب مغفرت میکنم و سپاس و ستایش، شایستۀ خداست که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر محمد و آل محمد، ائمه و مهدیین باد.
اکنون یک ساعت و اندي شد و از شما به خاطر طولانی شدن مطلب، طلب بخشایش دارم و آنها -صلواتاللهعلیهم- میگویند بهترین کلام کلامی است که کوتاه باشد و مطلب را برساند.
از خدای تبارکوتعالی میخواهم در اين مطلب، فایدهای بوده باشد، خدا به شما پاداش خیر بدهد! ببخشید طولانی شد، فقط 5 دقیقه برای پاسخگویی داریم. یاسین الحمدی از انصار شام سؤالی دارد: چگونه میتوانیم سید را در این روزهای مبارک دیدار کنیم؟
پاسخ: به خدا! او مالک چیزی از امر خود نیست. ای دوست من، یاسین! اگر از امام سجاد بشنویم که معروف است دعاهایش مستجاب میشد، دستانش را در روز عاشورا بالا نبرد و او امام معصوم است؛ و کسی پرسید چطور در کربلا دعا نکرديد؟ ایشان فرمود: ما مدار مشیت و خواست خدا هستیم و اصلاً این فکر را نکرد که در برابر باد، مقاومت کند و آل محمد (ع) آن چیزی را میخواهند که خدای تبارکوتعالی بخواهد و امام زینالعابدین با آنهمه بلاها و مصیبتها که بر پدرش حسین (ع) و اهلبیت او و برادرانش گذشت، خجالت میکشد و حیا میکند که از خدای سبحان چیزی بخواهد. احمد الحسن اینگونه است. او انصارش را مکلف به دعا کرده است و در برابر خدا ساکت است.
شیخ حبیب -یکی از انصار- به من گفت بسیار پیش میآید که امام پس از نماز چیزی نمیگوید، گویا برگی است که در برابر باد ایستاده است و از خدا خجالت میکشد! این نهایت توحید است و از خدا هیچچیز نمیخواهد و اگر میخواهی او را -که صلوات و درود خدا بر او باد- ببینی از خدا بخواه تا بر این امت گشایش بفرستد و نیروي او را فراهم کند و دروازهای را برای او بگشاید که به ذهن کسی نمیرسد و آمدن او نزدیک شود.
خزعلی میپرسد: احمد الحسن با برخی مؤمنین که به دعوت بدی میکنند و زیان میرسانند، چه از روی قصد و چه بدون قصد یا غفلت یا عدم التزام حقیقی، چگونه برخورد میکند؟
پاسخ: من دیدم ایشان -صلواتاللهعلیه- همیشه بر همۀ مردم بهخصوص مردم عراق و اطراف عراق، نگران و اندوهگین است و میگوید: «اینها قومی هستند که در امرشان شکست خوردهاند و مورد سرقت قرار گرفتهاند و آنها را بر نفسشان یاری دهید». او بسیار مهربان است، او مانند علی (ع) است که میفرماید اگر هفت آسمان و هرچه زیر آن است را به من بدهند تا دانۀ جویی را از دهان مورچهای بستانم، چنین نمیکنم و او، علی (ع) در آیندگان است و او همیشه خیرخواه است، نهفقط برای انصارش؛ این چیزی است که از او یاد گرفتهام.
آنچه بر شیخ رحیم شکری در سال گذشته اتفاق افتاد و از هر دو طرف در صفحۀ مبارک ایشان مطلب مینوشتند و طلب بخشش میکردند، در ذهن من هست و ایشان به من گفت اگر امر متعلق به من بود تأخیر نمیکردم و آنها را میبخشیدم، ولی این امر متعلق به حقوق مردم است و میگوید من متعرض کسی نمیشوم و این امر، متعلق به شیخ رحیم شکری است، از او بخواهید اینها را ببخشاید.
بردهای بهسوی امام کاظم -صلوات الله و سلامه علیه- رفت و [اشتباهی] بر سر امام زد و از امام خجالت کشید و گفت ای سید ببخشید شما مردم را میبخشید؛ و او تأخیر نکرد و او را بخشید. اینها اینگونهاند و نهتنها او را بخشید، بلکه او را خرید و در راه خدا آزاد کرد، واقعاً انسان پیر میشود وقتی میبیند امت با احمد الحسن چه میکنند و او با آنها چه میکند.
اگر کسی بهرهای داشته باشد بهسوی این مرد الهی متوجه میشود؛ امام آمادگی ندارد یک تکه جو را از دهان مورچهای بگیرد. دورۀ وجود این خلیفۀ خدا بر زمین محدود است و اگر خدا بخواهد امر بر مسیر خود میرود و هر روز ما -که من و ما و احمد الحسن باشیم- خسارت است و این خسارتی است که هیچچیز هرگز آن را جبران نمیکند، یک لحظه جلسه با او و حضور او با همۀ خیرات آسمانها و زمین قابل قیاس نیست؛ لحظهای از لحظات تشرف در مجلس و یادگیری از او یا نماز پشت سر او -حتی اگر ساکت باشد- از همۀ نعمتها بالاتر است.
هر نفسی که ما میکشیم، دم و بازدم، حرکت بهسوی اجل است، هر نفَس در سینه، گامی بهسوی اجل است.
سید «لیث» از انصار: چرا امام دور شده است؟ آیا ما دلیل درد او هستیم؟
پاسخ: حقیقتاً واضح است؛ من در مورد خودم میگویم، در مورد انصار امام مهدی (ع) نمیگویم؛ هرکس باید در مورد خودش بگوید. بله من عامل ایجاد تأخیر در راه او هستم؛ من، من! بخشی از درد او هستم، زیرا من هر آنچه را که میتوانستم به خدای تبارکوتعالی بدهم، ندادم و در این مورد در مورد نفْس و روح و مال و دیگر چیزهایم بخل ورزیدم و ستم کردم و همۀ اینها باعث آزار اوست و هرکس باید خدا را بر خود شاهد بگیرد. باید پیمان ببندیم که همهچیز برای چشمان احمد الحسن باشد؛ همه، چه ظالم و چه مظلوم فدای احمد الحسن!
مثلاً بسیار در صفحه سید (ع) میبینیم که آنچه در محضر امام نباید گفته شود، گفته میشود. یکی میگوید مال سرایا چه شد؟ دیگری از چیز دیگری مینالد و یکی میگوید مال مرا برگردانید. اینها در محضر آل محمد (ع) شایسته نیست. دیگری میگوید مکتبت چه کرد؛ دیگری میگوید فلانی چه کرد و شیخ فلان چه کرد؛ همۀ اینها دوستان او هستند و در پیشاپیش او کار میکنند. هیچکدام از ما معصوم نیستیم. ای دوستان هرکدام از ما به طریقی برای امام کار میکنیم و همۀ ما در پیشگاه نگاه امام هستیم.
هزار چشم به خاطر یک چشم گرامی داشته میشوند؛ این ضربالمثلی عراقی است. عشایری هستند که افرادی را به خاطر گرامیداشت پدرشان گرامي میدارند و آنها مانند کسانی نیستند که سید احمد الحسن آنها را منصوب کرد ولی تا این حد آنها را گرامی میدارند، پس به خاطر هیبت و مقام احمد الحسن باید احترام آنها را نگه داریم و همۀ اینها سید احمد الحسن را میآزارد و پروژۀ سید احمد الحسن را به تأخیر میاندازد، هرکدام از ما باید پیشی بگیریم.
همه را میترسانم! به خدا سوگند! که آزار رساندن به قلب سید احمد الحسن توفیق انسان را از میان میبرد و او را بهسوی عاقبت بد میکشاند و به ارتقای مؤمنین نمیرسد. این انسان نزد خدا عزیز و محترم است، حتی اگر حقش گرفته شود؛ و ما حدها را میدریم و میگوییم ما چنین و چنانیم و هرچه بخواهیم میکنیم و هرکس را بخواهیم، محاکمه میکنیم و از او انتقاد میکنیم و هرچه بخواهیم میگوییم.
چه میدانیم؟ و میدانم که قلب ایشان از برخی امور خون شده است.
از همه عذرخواهی میکنم ای دوستانم انصار امام مهدی! تقریباً یک ساعت و نیم شد، امیدوارم کسی را آزار نداده باشم و من فقط با خودم سخن گفتم و اداره «ملتقی الانصار» از من خواست شرکت کنم؛ پس از همۀ شما تشکر میکنم، از صبر و تحمل شما تشکر میکنم، از همۀ دوستانم تشکر میکنم و از شما عذر میخواهم، خدا پاداش خیر به شما بدهد و منظور آن بود که از اعمالی که امام را میآزارد دست برداریم و خودم را عتاب میکنم و از خدای سبحان میخواهم شما را از برترین بندگانش قرار دهد و توفیق استواری در دعوت آل محمد را به همۀ شما بدهد تا آنها را یاری دهید و با آنها بایستید.
برای همۀ شما و همسران و فرزندان شما دعای خیر میکنم، تا همۀ شما نسیمی از نسیمهای بهشت باشید، تا زمین از حرکت شما بر آن افتخار کند، تا امر مهدیین را یاری دهید و تا ابد همراه آل محمد باشید و از خدا برای خودم و شما طلب بخشایش میکنم. و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیرا.
سلام علیکم
خدا قوت عزیزان
یا الله
این کلام سید احمد الحسن است: «به آن کسی تمسک کن که آسمانها و زمین را آفرید و تو هرگز ضایع نمیشوی و تو هرگز تباه نمیشوی، حتی اگر همۀ زمین گمراه شوند»
خدا حفظ کنه شیخ دکتر علاء سالم عزیز و همه عاملین را
همچنین شما بزرگواران عامل در موسسه وارثین ملکوت