ابوبصیر میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: ای پسر رسول خدا، من از پدرت شنیدم که فرمود: پس از قائم، دوازده امام است. امام صادق(ع) فرمود: «پدرم گفته دوازده مهدی و نگفته دوازده امام؛ ولی آنها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به موالات و دوستی ما و شناخت حق ما دعوت میکنند.» کمالالدین، ص 358
بر اساس این روایت مهدیین امام نیستند؛ بلکه صرفاً شیعه اهلبیت(ع) هستند!
منابع:
1. لوح و قلم، مهدی سیستانی، ص33 و 135؛
2. دجال بصره، علی کورانی، ص135؛
3. ردیه قاطع، اکبر بیرامی، ص63؛
4. محمد قزوینی، سایت رسمی؛
5. دوازده خورشید، مهدی سیستانی، ص128؛
6. بررسی و رد ادعاهای احمد اسماعیل، محمد ذکاوت، ص108.
پاسخ مختصر:
1. اینکه امام صادق(ع) فرمودند «پدرم نفرموده است دوازده امام، بلکه فرموده دوازده مهدی» به این معناست که نیت امام صادق(ع)، تصحیح شنیدۀ راوی بوده است؛ بهعبارت بهتر سخن امام صادق(ع) این است پدرم از لفظ امام استفاده نکرده؛ نه اینکه مهدیین در واقع، امام نباشند.
2. این گفته که مهدیین شیعه هستند نفیکنندۀ امامت آنان نیست؛ چراکه طبق آیه قرآن و تفاسیر اهلبیت(ع)، ابراهیم(ع) نیز شیعۀ علی(ع) است؛ همچنین امام حسن و امام حسین(ع) شیعه امیرالمؤمنین(ع) خوانده شدهاند.
3. معنای این روایت یا محکم است یعنی منظور قطعیاش، این است که مهدیین امام نیستند، یا متشابه است و میتواند معانی دیگری داشته باشد که امامت مهدیین را نفی نکند. اگر محکم باشد قطعاً کنار گذاشته میشود؛ زیرا با احادیث متعدد دیگر در خصوص امامت مهدیین مخالفت دارد؛ اما اگر متشابه باشد به روایات دیگر در این موضوع ارجاع میشود تا معنای آن روشن شود.
4. حتی اگر ـبر فرض محالـ امامت مهدیین در این حدیث نفی شود، به این معنا نیست که حجیت و وجوب اطاعت از آنان نفی شود.
پاسخ تفصیلی:
همیشه در استدلال به روایات یک موضوع، باید مجموع آنها در کنار هم دیده شود، نه اینکه آنها را تکتک بررسی کرده یا نقد شوند؛ لذا استدلال به یک روایت و بیتوجهی به بقیه روایات هیچ نتیجهای برای یک محقق منصف ندارد.
یکی از احادیثی که بهشکلی وجود مهدیین(ع) را ثابت کرده و به بعضی از شبهات این موضوع پاسخ میدهد روایت زیر است:
ابوبصیر: «قلت للصادق جعفر بن محمد (عليهماالسلام): يا ابن رسولالله، إني سمعت من أبيك أنه قال: يكون بعد القائم اثنا عشر مهدياً، فقال: إنما قال: اثنا عشر مهدياً، ولم يقل: إثنا عشر إماماً، ولكنهم قوم من شيعتنا يدعون الناس إلى موالاتنا ومعرفة حقنا»
ابوبصیر: به امام صادق جعفر بن محمد(ع) عرض کردم: ای پسر رسول خدا! از پدرت شنیدم که فرمود پس از قائم، دوازده مهدی هستند. فرمود: «پدرم فرمود دوازده مهدی و نفرمود دوازده امام؛ ولی آنها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت ما و شناختن حق ما دعوت میکنند.» (کمالالدین و تمام النعمة: ص 358)
در حدیث بالا امام صادق(ع) بین جایگاه ائمه اثناعشر و جایگاه مهدیین دوازدهگانه تفکیک میکنند؛ همان طور که رسول خدا(ص) در وصیت شب وفات بین آنها تفکیک نمودند.
دکتر ناظم العقیلی (حفظه الله) می نویسد:
«گویی در اینجا امام صادق(ع) میخواهد در را به روی هرکسی که گمان میکند تعداد اوصیای اول (ائمه) بیش از دوازده امام است ببندد و تأکید میکند بر اینکه پدرش امام باقر(ع) تنها فرموده است دوازده مهدی و نفرموده دوازده امام،
پس تعداد اوصیای اول رسول خدا حضرت محمد(ص) همان دوازده امام است که اولینِ آنها علی بن ابیطالب(ع) و آخرین و خاتم آنها محمد بن الحسن العسکری(ع) است و این همان مطلبی است که وصیت حضرت محمد(ص) در شب وفاتش به آن اشاره کرده است؛ آنجا که میفرماید «پس از من دوازده امام و بعد از آنها دوازده مهدی خواهد بود».
پس در اینجا میان تعداد اول (امامان دوازدهگانه) و تعداد دوم (مهدیین دوازدهگانه) ـکسانی که در دولت عدل حکومت خواهند کردـ تفاوت وجود دارد که اگر تمامی آنها در یک مقام و مرتبه میبودند پیامبر ـبهعنوان مثالـ میفرمود: پس از من بیستوچهار امام خواهد بود». (کتاب تواتر اخبار در استمرار امامت بعد از صاحبالزمان(ع)، ص79)
نکتۀ مهمی که باید به آن توجه شود عباراتی است که در حدیث از آن استفاده شده:
إني سمعت من أبيك أنه قال: يكون بعد القائم اثنا عشر مهدياً، فقال: إنما قال: اثنا عشر مهدياً، ولم يقل اثناعشر اماما…
1. ابوبصیر میگوید: من از پدرت اینگونه شنیدهام…
2. امام صادق(ع) میفرمایند: پدرم آنگونه که شنیدهای نفرموده؛ بلکه فرموده…
روشن است که تأکید امام صادق(ع) بر تصحیح شنیدۀ ابوبصیر است تا اینکه روایت امام باقر(ع) بهشکل درستی نقل شود؛ لذا میفرماید پدرم آنگونه که شنیدهای نفرموده؛ بلکه اینچنین فرموده است. در متن عربی نیز واضح است که امام(ع) از عبارت «لم یقل» بهمعنی «نگفته است» استفاده میکنند؛ اما اگر درصدد نفی امامت مهدیین(ع) بودند باید از عبارت «لم یکن» بهمعنی «نیستند» استفاده میکردند.
دکتر عبدالرزاق دیراوی در پاسخ این شبهه به علی کورانی میگوید:
«…در روایت مذکور گفته نشده است که مهدیین امام نیستند. اینکه امام صادق(ع) میفرماید «فرموده دوازده مهدی و نگفته است دوازده امام؛ و آنها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به موالات و دوستیها و شناخت حق ما دعوت میکنند»
امام در اینجا بر صفت مهدیین که پدرش امام باقر از آنها سخن به میان آورده است یعنی عبارت «دوازده مهدی» تاکید میفرماید و تأکیدکردن بر یک موضوع، موضوعات دیگر را نفی نمیکند؛ یعنی گویا امام صادق(ع) میفرماید پدرم توصیف امام را به کار نبرده و نفرموده است دوازده امام و تنها توصیف مهدیین را به کار برده است.
پس ایشان میخواهد بر عبارتی که پدرشان بیان فرموده است تأکید فرماید؛ زیرا این عبارت، نتیجه و هدفی مهم در خود دارد و برای نفی معنای معینی که کورانی بهاشتباه متوجه شده وارد نشده است…هدف معین امام صادق(ع) این است که مهديين از امامان متمایز شوند؛ یعنی کسی دچار چنین توهمی نشود که مهدیین، همان امامان دوازدهگانه هستند؛ امامانی که با امام علی شروع و با امام مهدی محمد بن الحسن به پایان میرسند… ».
(کتاب پاسخهایی به نوشتههای معاندان، ص82)
اما اینکه مهدیین(ع) در این حدیث از شیعیان ائمه(ع) شمرده شدند از جهتی دلالت بر فضیلت و عظمت مقام آنها دارد و از هیچ جهتی بر نفی امامت ایشان دلالت ندارد.
در روایات متعدد دیگری مهدیین بهعنوان شیعیان ائمه(ع) نام برده شدهاند که یکی از آنها ذکر میشود:
«…و آنان نورهایی هستند. عرض کرد: يا امیرالمؤمنین، آنان چهکسانی هستند؟ فرمود:من و فرزندانم حسن و حسين و علی بن حسين و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و محمد بن حسن صاحبالزمان صلوات خداوند بر همۀ آنان باد. بعد از آنان، پيروان و شيعيان ما هستند، که به ولايت ما اقرار کرده و منکر ولايت دشمنان ما هستند… .»
(إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغايب، شيخ علی يزدی حائری: ج۱، ص100 و 101)
تشیع، وصفی بسیار عالی و مرتبهای بسیار والاست؛ بنابراین اگر اشخاصی به این وصف، متصف شوند، نشانۀ عظمت جایگاه آنهاست؛ همچنین اینگونه نیست که این صفت بر هر شخصی حمل شود؛ بلکه در روایات، ابراهیم(ع) و حسن و حسین (ع) بهعنوان شیعه نام برده شدند.
رسول خدا(ص) فرمودند:
«هنگامی که خداوند تبارکوتعالی ابراهیم خلیل را خلق کرد، پرده را از مقابل چشمانش برداشت و نوری در کنار عرش ديد و فرمود: خدایا این چه نوری است؟ خداوند وحی کرد: ای ابراهیم، این نور محمد برگزیدۀ من از خلقم است. تا اینکه انوار ائمه را ذکر کرد.
ابراهيم عرض کرد: انواری را دیدم که دورتان را احاطه کردهاند که قابلشمارش نیستند جز آنکه تو ـخدایاـ براین کار توانا هستی. خداوند فرمود: ای ابراهیم، این انوار شیعیان آنان است؛ شیعۀ علی بن ابیطالب. ابراهیم عرض کرد شیعۀ علی ابن ابیطالب(ع) با چهچیزهایی شناخته میشوند؟ فرمود: با نماز پنجاهویک، و بلندگفتن بسم الله الرحمن الرحيم و قنوت قبل از ركوع و پیشانی را در سجده برجاگذاشتن و انگشترنهادن در دست راست.
پس ابراهيم(ع) عرض کرد: خدایا مرا از شیعیان علی بن ابیطالب قرار بده. خداوند تبارکوتعالی فرمودند: همانا تو را از آنان قرار دادم؛ پس به این دلیل آیۀ شریفه در قرآن کریم نازل شد و از شیعیانش، ابراهیم بود.» (مستدرکالوسائل، ج4، ص398)
این وصف هرگز نفیکنندۀ امامت ابراهیم(ع) و حسنین(ع) نیست؛ به همین دلیل این شبهه بیاساس است.
دکتر عبدالعالی منصوری در کتاب گفتوگوی داستانی چنین مینویسد:
«احمد: اما پدر، روایت آخرى، آنان را بهعنوان شیعیانی تلقی کرده که مردم را به معرفت حق اهلبیت(ع) دعوت میکنند؛ آیا لازمۀ این سخن آن نیست که آنان انسانهای عادی باشند؟
پدر: نه فرزندم! اینگونه نیست، بعد از آنکه دانستی که روایات، آنان را بهعنوان والیان امام مهدی(ع) و ائمه و قائمان بعد از ایشان معرفی کرده است.
اما در خصوص این روایت که: آنان قومی از شیعیان اهلبیت(ع) هستند که مردم را به ولایت و معرفت حق آنها دعوت میکنند، مانند جریان تعبیر قرآن دربارۀ حضرت ابراهیم است که در آن میفرمایند: )وإن من شيعته لإبراهيم) (و از پیروان او، ابراهیم بود…).» (کتاب گفتوگوی داستانی، جلد اول، صفحه 142 تا 144)
دکتر ناظم العقیلی (حفظه الله) میفرماید:
«…فرمودند: “لكن آنان قومی از شیعیان ما هستند، که مردم را به مودت و معرفت حق ما دعوت میکنند.” البته تعبير شیعه به این معنا نیست که مهديين امام نیستند؛ بلکه عنوان «شيعه» صفتی بسیار عظیم است که پیامبر خدا ابراهیم با آن وصف شده است؛ در حالی که خداوند بر امامت وی تصریح کرده است و نیز حسن و حسين با این صفت توصیف شدند که آنان از شیعۀ اهلبیت هستند و این توصیف هرگز با امامبودن آنان تعارض ندارد و حسن و حسين از شیعیان امیرالمؤمنین بودند؛ در حالی که خود نیز امام و حجت الهی هستند.
امام صادق(ع) فرمود: «قوله: وإن من شيعته لإبراهيم، أي إن إبراهيم لا من شيعة التي بها ، فهو من شيعة علي، و كل من كان من شيعة علي فهو من شيعة النبي صلى الله عليهما و علی فرینهما الطيبين).
«اینکه خداوند فرمود (و از جمله شیعیان او، ابراهيم بود) به این معناست که ابراهیم از شیعیان پیامبر بود و از شیعیان علی است و هرکس از شیعیان علی باشد، شیعۀ پیامبر ما نیز هست که درود خداوند بر ایشان و بر ذریه پاک ایشان باد.»
و امام رضا(ع) به گروهی که مدعی بودند از شیعیان هستند فرمود:
«ويحكم إنما شیعته الحسن والحسين و أبو ذر و سلمان والمقداد وعمار و محمد بن أبي بكر الذين لم يخالفوا شيئا من أوامره، ولم يركبوا شيئا من قنون زواجره، فأما أنتم إذا قلتم إنكم شیعته، وأنتم في أكثر أعمالكم له خالقون مقصرون في كثير من الفرائض، متهاونون يعظیم حقوق إخوانكم في الله، وتتقون حيث لا يجب التقية، وتتر کون التقية حيث لابد من التقية، فلو قلتم إنكم موالوه ومحبوه، والموالون لأوليائه والمعادون لأعدائه، لم أنكره من قولكم ولكن هذه مرتبة شريفة ادعيتمونا إن لم تصدقوا قولكم يفعلكم ملكتم إلا أن تتدارککم رحمة من ربكم.»
«وای بر شما! شیعیان علی، حسن و حسین و ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابوبکر بودند که با هیچیک از اوامر حضرتش مخالفت نمیکردند، و اقدام به هیچ کاری که موجب رنجش او بود، نمیکردند. پس چگونه میگویید که شیعۀ ایشان هستید، در حالی که در بیشتر اعمالتان از ایشان تخلف میکنید، و در ادای واجبات کوتاهی میکنید و حقوق بزرگ برادرانتان در راه خداوند را پایمال میکنید، و در زمانی که تقیه لازم نیست، تقیه در پیش میگیرید و زمانی که وقت تقیه فرامیرسد، آن را ترک میکنید.
پس اگر میگفتيد از موالی و دوستداران او و با دوستان ايشان دوست و با دشمنان ايشان دشمن هستيد سخنان شما را انکار نمیکردم؛ اما این مرتبۀ شریفی که ادعای آن را کردید، اگر سخن خود را با کردار خود تصدیق نکنید، هلاک خواهید شد؛ مگر آنکه رحمتی از جانب پروردگارتان شما را دریاید). (کتاب چهل حدیث، صفحه 36 تا 39)
همچنین می نویسد:
«اما این هرگز بهمعنای نفی حجیت و امامت کلیِ مهدیین از فرزند امام مهدی(ع) نیست؛ چراکه دین و مذهب بر این نکته استوار است که زمین از امام و حجت خدا بر بندگان خالی نمیشود و نیز اینکه حجت حتماً باید معصوم باشد تا مردم را از حق خارج و به باطل وارد نسازد و این پایینترین مرتبۀ عصمت است و اعتقاد به عدم عصمت امام یا حجت، اعتقاد مخالفین اهلبیت(ع) و همچنین مخالف اجماع علمای قدیم و جدید شیعه است.
این مطلب، واجبالاطاعهبودن امام را نیز باطل میسازد؛ زیرا اطاعت همیشگی از کسی که برایش خطا و انحراف در هدایت مردم و همچنین در تشریع و قانونگذاری جایز شمرده شود واجب نیست؛ زیرا چنین چیزی مستلزم امر به اطاعت از خطاکار و منحرف است که بهطور قطع و یقین باطل است.
اینکه امام صادق(ع) مهدیین(ع) را چنین توصیف میفرماید ـاینکه آنها گروهی از شیعیان هستندـ هرگز بهمعنای تعارضداشتن با امامت یا حجتبودن آنها نیست؛ زیرا شیعه مقامی است بزرگ که حتی پیامبران و ائمه(ع) را نیز شامل میشود. روایت شده است که از جمله شیعیان علی(ع)، پیامبر خدا ابراهیم و حسن و حسین(ع) هستند؛ بنابراین صفت “شیعهبودن” با “امامت” تعارضی ندارد.» (کتاب تواتر اخبار در استمرار امامت بعد از صاحبالزمان، ص80 )
حتی اگر این حدیث، امامت مهدیین(ع) را نفی کند، هرگز نمیتواند حجیت و وصایت آنها را نفی کند؛ زیرا امامت یک مقام است و اینگونه نیست که همۀ حجج الهی دارای مقام امامت باشند.
سید احمدالحسن(ع) میفرماید:
«موضوع نقض امامت مهدیین، ناقض حجیت آنها (یعنی اینکه آنها حجتهای الهی باشند) نیست؛ یعنی ضرورتی ندارد که حجت، امام هم باشد. اینکه آنها بخواهند امامت را از مهدیین نفی کنند مانع از التزام بندگان از اطاعت آنها نیست؛ زیرا آنها حجتهای الهی هستند. حضرت یونس(ع) حجت خدا بود ولی امام نبود؛ حال آیا فرمانبرداری از او واجب نیست؟ همچنین زکریا و یحیی(ع) نیز حججالله هستند ولی امام نیستند؛ آیا اطاعت از آنها لازم نیست؟ امامت یک مقام است.
ادلۀ زیادی وجود دارد که امامت مهدیین را ثابت میکند؛ ولی من میخواهم چیزی را برای شما آشکار سازم؛ اینها ناداناند؛ زیرا معتقدند نفی امامت یک نفر، بهمنزلۀ نفی حجتاللهبودن اوست؛ در حالی که چنین چیزی صحیح نیست. میتوان ثابت کرد که یک نفر حجتالله و خلیفةالله و اطاعت از او واجب باشد و لکن امام نباشد؛ مانند آدم، یونس، یحیی و زکریا (ع).
این افراد جاهل چیزی نمیدانند؛ آنها بر این باورند که حجت معصوم، حتماً باید امام باشد و بر همین اساس میکوشند امامت را از مهدیین نفی کنند؛ در غیر این صورت اگر میدانستند و متوجه بودند که “اگر انسانی حجتالله و خلیفةالله باشد، لازم نیست که حتماً امام باشد”، درصدد نفی امامت مهدیین برنمیآمدند؛
زیرا در آن صورت خواهند دانست که نفی امامت مهدیین، ایشان را در نفی حجتبودن آنها سودی نمیرساند؛ حجیتی که روایاتی آن را ثابت نموده و صراحت دارند بر اینکه مهدیین پس از ائمه حجج الهی و اوصیای پیامبر پس از ائمه هستند. پس اگر ایشان قادر به درک چیزی بودند، متعرض این امر نمیشدند [و سراغ چنین موضوعی نمیآمدند].» (در محضر عبد صالح، جلد دوم، صفحه 54 تا 56)
هرچند مقصود از روایت بههیچوجه نفی امامت یا حجیت مهدیین(ع) نیست، ولی اگر این روایت با احادیث متعدد دیگر که صراحتاً امامت و حجیت مهدیین(ع) را ثابت میکند، در تعارض باشد ،در مقام جمع این احادیث باید ادلۀ محکم را بر ادلۀ متشابه و قابلتأویل مقدم کرد؛ و روشن است که روایات مهدیین(ع) بر این روایت حاکم بوده و مفسر آن است.
دکتر ناظم العقیلی مینویسد:
«برای کلام اهلبیت حکمتها و غایات و رموزی است و فرمودند که کلام ایشان هفتاد وجه دارد و از هر وجه برای آنان، مقصودی است.
و امام صادق همواره در حضور برخیها بهصورت تقیه از امر مهدیین، سخن میفرمودند؛ زیرا ائمه همواره برای در راز ماندن امر مهدیین کوشا بودند و هرگز از آن سخن به میان نمیآوردند، مگر به دلايل خاص برای مؤمنان به این امر. و مقصود از این سخن امام صادق(ع) معنای کاملتر و وسیعتر آن است که مقام امامت ائمۀ دوازدهگانه، برتر از مقام امامت مهدیین دوازدهگانه است.
و امام صادق(ع) خواهان نگهداری و مصونیت این امر بودند؛ زیرا هنوز زمان آن نرسیده بود و ممکن بود که مثل ما قدرت درک و فهم و تحمل آن را نداشته باشند.
و ائمۀ اطهار در اخبار و روایات و دعاهای خویش، از امامت مهدیین سخن به میان میآوردند و مهدیین را اثبات کردند. حال اگر بگوییم که این روایت متشابه است و امامت مهدیین را نفی میکند، باز هم این روایت دلالت قطعی بر این امر ندارد و روایات دیگری که صراحتاً امامت مهدیین را اثبات میکنند، بر این روایت حاکم خواهند بود و این روایت را تفسیر خواهند کرد.
امام رضا(ع) فرمودند: «هرکس متشابه قرآن را به محكم آن بازگرداند، هدایت یافته و در صراط مستقیم است.» سپس فرمودند: «اخبار و روایات ما دارای محکم و متشابه، همچون محکم و متشابه قرآن است. پس متشابه آن را به محكم آن بازگردانید و هرگز متشابه را بدون فهم آن تبعیت نکنید؛ چراکه گمراه خواهد شد.»
(کتاب چهل حدیث دربارۀ مهدیین و فرزندان قائم، صفحه 28 تا30)
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. چهل حدیث دربارۀ مهدیین و فرزندان قائم، دکتر ناظم العقیلی؛
2. تواتر اخبار در استمرار امامت بعد از صاحبالزمان(ع)، دکتر ناظم العقیلی؛
3. مهدیین دوازدهگانه خلفای دولت عدل الهی، دکتر عبدالعالی منصوری؛
4. پاسخهایی به نوشتههای معاندان، دکتر عبدالرزاق دیراوی؛
5. دعوت احمدالحسن همان حق آشکار است، دکتر عبدالرزاق دیراوی.
یک نظر
تعقيب: آمدن مهدی اول قبل از امام مهدی (ع) | سایت رسمی دعوت سید احمد الحسن یمانی