سید احمدالحسن (ع) در صفحه فیسبوک خود درباره ناهنجاری همجنسگرایی اینگونه میفرمایند:
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
در رسانههای ارتباطات اجتماعی روز 17/می بهعنوان روز حمایت از همجنسگرایی یا آنگونه که آنها مینامند «روز مقابله با ترس از همجنسگرایی» در نظر گرفته شده است و پوشیده نیست که بسیاری از دولتهای جهان قانون ازدواج همجنسگرایان را تصویب کردهاند یا در حال تصویبش هستند.
ما پیشتر به این مطلب اعتراض کردیم و معتقدیم نهفقط از دیدگاه دینی، بلکه حتی از دیدگاه اجتماعی و بیولوژیکی نیز کاری زشت و ویرانکننده است. بنده شخصاً این مسئله را از نظر علمی مورد بحث و بررسی قرار داده ام و بهروشنی بیان کرده ام توجیهاتی که برای انحراف جنسی مطرح میکنند باطل است.
آنچه پیشتر نوشتم:
«مشخص شدن جنسیت در مراحل بعدی تکامل بر روی زمین حاصل شده است؛ زیرا زندگی با تولیدمثل جنسی آغاز نشد، بلکه در ابتدا با تکثیر غیرجنسی آغاز شد و سپس تکثیر جنسی پدید آمد.
در این خصوص نکاتی چون دوجنسیتی بودن حیوان؛ قابل توجه است؛ یعنی حیوانی هم دارای اعضای تناسلی نر و هم اعضای تناسلی ماده باشد. از جمله رفتار بعضی از ماهیها؛ ماهیهایی که در یکی از مراحل زندگی خود نری با اعضای تناسلی کامل هستند و اقدام به تلقیح میکنند، سپس در مرحلهای دیگر به مادهای با اعضای تناسلی کامل تبدیل میشوند و تخمگذاری میکنند.
از جمله وضعیتی که ما در آن به سر میبریم؛ یعنی مذکر و مؤنثی بصورت جدا از هم و با جنسیتی معین در طول زندگیشان است. در این حالت جنین قابلیت این را داراست که مذکر یا مؤنث شود و آنچه رشد اعضای تناسلی معینی ـو نه دیگریـ را مشخص میکند کروموزومهای جنسیتی است و این یعنی در داخل هر بدنی، یک مذکر و یک مؤنث، یا بهتر است بگوییم قابلیت مذکر یا قابلیت مؤنثبودن وجود دارد،
و آنچه حاصل شده تنها این فرآیند است که یکی از آنها هنگام اجرای نقشۀ ژنتیکی مخصوص به آن بدن، بر دیگری تسلط پیدا کرده و در نتیجه فرد، مذکر یا مؤنث شده است.
این نکته در بعضی از حالات بیماری یا اختلال در کروموزومها واضح است؛ مثل وضعیتی که در سندرم حساسیت آندروژنی وجود دارد؛ بهطوری که گاهی اوقات مؤنث، دارای اعضای مذکر پنهان در بدن میشود. بنده این نکته را در کتاب «توهم بیخدایی» بیان کردهام.
متن زیر، این مسئله را برای شما روشن خواهد ساخت:
«جهشی ژنتیکی وجود دارد که بر گیرندههای آندروژنی یا سندرم هورمون مردانۀ جنین (XY46) تأثیر میگذارد. این جهش، تأثیر ژن جنسی مردانه را بیشتر میکند و به این ترتیب دستگاه تناسلی زنانه تشکیل میشود؛ و برحسب نوع جهش و میزان تأثیرگذاری آن در گیرندههای آندروژنی، وضعیت موجود در این سندرم شکل میگیرد.
به این ترتیب اندام مردانه و زنانه تکمیل نمیشوند و تنها یکی از آنها کامل میشودکه معمولاً ظاهری زنانه دارد.
اگر جنین حامل ژنهای مذکر یا XY46، به سندرم حساسیت کامل آندروژن مبتلا باشد، از نظر ظاهری بهطور کامل مؤنث خواهد شد و حتی معمولاً در ابتدا و بدون معاینۀ دقیق نمیتوان وضعیت او را تشخیص داد.
در چنین جنینی اعضای ظاهری زنانه وجود دارد؛ بنابراین یک مؤنث معمولی خواهد بود، اما بدون رحم و تخمدان؛ یعنی جنس مؤنث با دستگاه تناسلی زنانۀ ناقص شکل گرفته است. در چنین جنینی، دستگاه تناسلی مردانۀ پنهان و پوشیدهای نیز در داخل شکم وجود دارد.»
طبق آنچه تقدیم شد میتوانیم درک کنیم که هر مذکری درون خود مؤنثی مُرده، و هر مؤنثی درون خود مذکری مرده را حمل میکند، و آنچه افرادِ ناهنجار انجام میدهند بیدارکردن این باطن جسمانی خفته در مرحله نمو ژن، آن هم با تلقین نفْسانی است؛
با وجود اینکه این باطن خفته، بهواقع و در عَمَل بر بدنی که در آن قرار دارد هیچ اثر حقیقی و عملی ندارد؛ و به این ترتیب یک نر میتواند مجبور شود نقش ماده را ایفا کند، یا اینکه یک ماده نقش نر را ایفا کند. در حقیقت تنها انسان نیست که چنین کاری را انجام میدهد بلکه حیوانات دیگر نیز به نسبت ده درصد ـیا اندکی بیشتر یا کمترـ چنین کاری را انجام میدهند، و علت، همان است که بیان کردم.»
و ایشان ادامه میدهند که این مساله ای طبیعی نیست بلکه ناهنجاری جنسی می باشد:
« به این ترتیب روشن میشود ناهنجاری جنسی ـتنها به این دلیل که حیوانات دیگر نیز آن را انجام میدهندـ مسئلهای طبیعی نیست؛ بلکه حالتی ناهنجار و خارجشدن از طبیعتی محسوب میشود که بر بدن موجود زنده چیره شده است. و وضع کردن قوانینی که بازدارنده از این انحراف باشد و فرد را محدود کند امری است طبیعی نه برعکس آن!
اما متأسفانه این بهانه که ناهنجاری جنسی، صفتی موجود و شایع در ویژگیهای حیوانی است، برای قانعکردن برخی سیاستمداران در بریتانیا و فرانسه به خدمت گرفته شد تا قوانین مربوط به ازدواج همجنسها رایج شود، در حالی که بیشتر آن سیاستمداران اطلاعی از زیستشناسی تکاملی ندارند.
حقیقتِ علمی این است که ما و دیگر حیواناتی که بدن آنها تنها به یک سیستم تناسلی اختصاص دارند در طول زندگی خود از نظر جنسی بهطور کامل تخصصی میشوند و تلاش برخی افراد برای انجام کارهای ناهنجار و منحرف، این انحراف را بهصورت مسئلهای طبیعی توجیه نمیکند؛ بلکه این انحراف، وضعیت خروج از طبیعت بدنی و فیزیولوژیکی محسوب میشود.
موجود زنده ـبهخصوص موجود هوشمندی مثل انسانـ میتواند از این انحراف (و ناهنجاری) بهآسانی جلوگیری کند.
به همین دلیل درست آن است که قوانینی وضع شود که از این انحراف جلوگیری و به دورشدن از این انحراف کمک کند نه برعکس آنگونه که ـبا تأسف بسیارـ امروز شاهدش هستیم؛ تا آنجا که اخباری که بصورت مداوم اخبار حاکی از تصویب ازدواج همجنسها توسط حکومتها میرسد!
بنابراین علاج در دست خود شخصی است که خودش را متمایل به انحراف جنسی میبیند؛ اگر خواستی شیطانی وجود دارد که به او میگوید درون او یک مؤنث مرده وجود دارد و او را به زندهکردن مؤنث مرده برمیانگیزاند، او بهخوبی میداند که درونش نری آشکار با اعضای تناسلی کامل وجود دارد.
دربارۀ مؤنث نیز وضعیت به همین صورت است. میتوانیم وضعیت را در قالب یک مثال روشنتر کنیم: مثلاً اگر بگوییم در هر مذکری نود درصد نر و ده درصد ماده وجود دارد و همچنین در هر مؤنثی، نود درصد ماده و ده درصد نر وجود دارد،
طبیعی است که صفات و تمایلات مردانه، بر مذکر چیره میشوند ـزیرا مردانگی نسبت بیشتری را در ترکیب بدنی او از آنِ خود کرده استـ و همین وضعیت دربارۀ مؤنث نیز وجود دارد و بهناچار باید صفات زنانه بر او چیره شوند.
حال ده درصد را بر بدن مسلطکردن و بدن را از مذکر به مؤنث ـیا برعکسـ تبدیلکردن وضعیتی ناهنجار و منحرف محسوب میشود و فرض این است که انسان توانایی جلوگیری از انحراف و تسلط بر آن را داراست؛ زیرا این عمل، عبارت است از خروج از طبیعت بدنیِ مسلط بر بدن در اثر خواستهایی فریبدهنده که میتوان در رویارویی با حقیقتِ جنسیِ مسلط بر بدن، آن را مجاب ساخت و از آن جلوگیری کرد.
آنچه باقی میماند این نکته است که ممکن است حالاتی ناشی از بیماری وجود داشته باشند که بر بدن تأثیر بگذارند ـمانند کم یا بسیاربودن ترشح برخی هورمونها یا مسائل دیگرـ که چنین حالتهایی را میتوان با مراجعه به پزشک متخصص معالجه کرد.»
دکتر علا سالم در «همجنسگرایی، پژوهشی در خصوص علت ماورایی در انسان» چنین میگوید:
آیا هر ژنی که به ارث میرسد همیشه طبیعی و مشروع است؟
دانشمندان الحاد بسیار تلاش میکنند تا به محض دست پیدا کردن به دلیل ژنتیکی ارثی برای همجنس گرایی، این عمل را یک انتخاب جنسی طبیعی و مشروع جلوه دهند و همانطور که بیان شد این هدفی است که تا به امروز نتوانسته اند آنرا به اثبات برسانند؛ با این حال کوتاه میآیم و پرسش زیر را مطرح میکنم:
آیا هر چیزی که به طور ژنتیکی به ارث میرسد همیشه یک انتخاب مشروع است و انسان میتواند آنرا انجام دهد، یا با وجود اینکه ژنتیکی بوده، میتواند به عنوان یک برون رفت از حالت طبیعی به شمار آید و نیازمند درمان باشد؟
در اینجا دو مثال از بیماری های وراثتی را بیان میکنم که به ژنهای انسان مربوط میشود؛ ولی با این وجود مجاز و طبیعی شمرده نمیشوند. این بیماری ها شخص بیماری که به آنها دچار شده است را از حالت طبیعی خارج میکند و نیازمند درمان است (با چشم پوشی از امکان کشف درمان توسط متخصصان پزشکی یا کشف نشدن درمان).
اول : بیماری «سایکوپاتی» یا روان آزاری.
این بیماری، از بیماریهای روانی با مشخصهی ارتکاب جرم و دشمنی با جامعه است. برخی افراد در نتیجهی اسباب طبیعی و عدهای دیگر در اثر عوامل ژنتیکی و وراثتی به آن مبتلا میشوند.1
در پژوهشی که در سال 2014 در کشور کانادا انجام شد گروهی تحقیقی به رهبری «شیلاج هاگنز/Chillag Hudgens» استاد دانشگاه مونترآل توانست تفاوت های ژنتیکی موجود در سه ژن را مشخص کند که با عوامل محیطی تعامل میکنند تا احتمال انحراف و رسیدن به شخصیت ضد جامعه و شخصیت بزه کارانه را زیاد یا کم کنند.
این بیماری با وجود اینکه میتواند به صورت ژنتیکی به ارث برسد (عامل ژنتیکی یکی از علتهایی است که میتواند منجر به این بیماری شود)، پایان کار افراد مبتلا به این بیماری را، اغلب زندان یا تیمارستان قرار میدهد؛ چرا که از نظر پزشکی، درمان کارآمدی برای این بیماری وجود ندارد. ولی به صرف اینکه میتواند به ارث برسد، سبب نمیشود که از نظر دانشمندان ملحد و دیگران، یک انتخاب مشروع و رفتاری طبیعی در نظر گرفته شود؛ به آن صورتی که این موضوع امروزه در خصوص همجنسگراها مطرح میشود…. .
1- مقاله ی دکتر محمد سلیم حسینی، متخصص بیماریهای روانی در بروکسل، در مجلهی «تفکر فرهنگی».