لولاک لما خلقت الافلاک
مقام تو را چه کسی شناخت جز آنکه تو را شناخت!
به قلم: هلن انصاری
فاطمه س کیست؟!
حقوق حضرت زهرا س چه بودند و چرا از ایشان ع سلب شد؟
دوران زندگی ایشان بهعنوان اولین مدافع وصیت رسول الله ص.
حضرت فاطمه س سرور زنان عالم ،مولود بزرگی از عصاره پاک میوه هاى بهشتى و از پدرى همچون محمد(ص)، و مادر ایثارگر و فداکارى همچون «خدیجه» در روز بیستم جمادى الثانى چشم به جهان گشود، تا طعن و سرزنشهاى مخالفین که پیامبر را بدون «نسل و جانشین» می پنداشتند، همگى نقش بر آب شود، و به مضمون سوره «کوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پیامبر و ائمه هدى و خیر کثیر در طول قرون و اعصار، تا روز قیامت شد.
ولایت بعد از پیامبر ص از یک زن و از نسل حضرت فاطمه س ادامه یافت تا مهر تاییدی باشد بر مقام والای ایشان.
«فاطمه» از کلمه ی «فطم» به معنى جدا شدن است، و طبق حدیثى که از پیامبر گرامى اسلام(ص) روایت شده به امیر مؤمنان على(ع) فرمود:
«مى دانى چرا دخترم، فاطمه نامیده شد؟
عرض کرد: بفرمائید.
فرمود: براى آنکه او و شیعیان و پیروان مکتبش از آتش دوزخ باز گرفته شده اند»!(۱)
از میان نامهاى او نام «زهرا» نیز درخشندگى و فروغ خاصى دارد، از امام صادق(ع) پرسیدند:چرا فاطمه را «زهرا» می نامند؟
فرمود:«زیرا زهرا به معنى درخشنده است و فاطمه چنان بود که چون در محراب عبادت می ایستاد و نور او براى اهل آسمانها پرتو افکن میشد، همانگونه که نور ستارگان براى اهل زمین [پرتو افکن است]. لذا زهرا نام نهاده شد».(۲)
هر یک از اسامی و القاب حضرت زهرا س سری است از حقیقت غیبی و لاهوتی.
یکی از آن اسرار غیبی، سر فاطمه س در «لیلةالقدر» است و فاطمه همان شب قدر است.
علم را شهری است و برای آن شهر دربی است [که حضرت فاطمه (ع) باطن و درون دروازهی شهر است و بیرون آن، حضرت علی (ع) و شهر، حضرت محمد (ص) میباشد؛ در مقابلِ اسمهای سهگانهی: الرحیم، الرحمن و الله.
آنها که سلام و صلوات خداوند بر آنها باد، ارکان سهگانهی هدایت و تجلّی ارکان سهگانهی اسم اعظماند: الله، الرحمن و الرحیم.
و علم، جملگی در شهر است؛ پس هرگاه فرود آمدن آن خواسته شود، باید از باب و دروازه صورت گیرد، و در ابتدا از باطن دروازه و سپس از ظاهر آن به سمت خلق نازل شود.
باطن دروازه، حضرت فاطمه که صلوات خدا بر او باد است، پس نازل شدن در او میباشد و آن حضرت، ظرف علم باطن است و علم و آنچه در شهر است (پیامبر خدا (ص) یا قرآن) در او نازل شده است،
«أنا انزلناه في ليلة القدر»
قرآن، در شب قدر نازل میشود و قرآن در فاطمه (ع) نازل میشود و شب قدر همان فاطمه (ع) است.
همانطور که معصومین (ع) فرمودهاند:
«ما حجتهای خداییم و فاطمه (ع) حجّت خدا بر ما است»(۳)
از ابا عبد الله(ع) روایت شده است که فرمود:
(إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ):
لَیْلَةِ: فاطمه و الْقَدْرِ: الله؛
پس اگر کسی فاطمه را آن گونه که حقّ شناختنش است بشناسد، شب قدر را درک کرده، و او فقط به این دلیل فاطمه نامیده شده است که خلق، شناخت و معرفتش را ترک گفتهاند». (۴)
و همانگونه که پیامبر (ص) فرمود: «فاطمه، مادرِ پدرش است»(۵) و مادر، ظرف است و فاطمه (یا باطن دروازه) همان ظرفی است که قرآن در آن نازل میشود و قرآن، محمد (ص) میباشد.
و این معنای دوم باطن برای این حدیث است. پیامبر خدا (ص) در حدیث قدسی از قول خداوند میفرماید: (لولاک لما خلقت الافلاک، و لو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمه لما خلقتکما)(۶)
(اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردیم و اگر علی نبود، تو را و اگر فاطمه نبود، شما دو تن را).
و فاطمه (ع) همان ظرف نزول قرآن است و آن حضرت، باطن دروازهی شهری است که از آن بر خلق افاضه میشود. بنابراین وجود آن حضرت ضروری است و با نبودن ایشان نظام آفرینش راست نمیگردد؛ چرا که او یکی از ارکان سهگانه است، پس او ظرف نزول قرآن میباشد.](۷)
فاطمه س تنها فرزند حضرت محمد ص بود و قانوناً و شرعاً پس از وفات ایشان وارث پدرشان بودند.
[اما ابوبکر پس از رحلت پیامبر ص تلاش کرد حقوق مادی حضرت زهرا س را غصب کند.
دوم فدک، همان هبه و هدیهای بود که رسول خدا ص در زمان حیاتش به تنها فرزندش حضرت زهرا س بخشیده بود؛ (ایمن و امیرالمومنین علی علیه السلام شاهدان این قضیه بودند.)
و حق دیگر، سهم ایشان از میراث پیامبر ص که ابوبکر با استناد به روایتی جعلی (که گفته شده راوی آن فقط خود ابوبکر بود) مدعی شد که پیامبران ارث نمیگذارند و هر آنچه از آنان باقی میماند صدقه است
و با این کار حقوق حضرت زهرا س را غصب کرد.
ابوبکر میدانست چنانچه علی و فاطمه اموالی در دست میداشتند می توانستند یارانی جذب کنند و ممکن بود مردم به آنها روی بیاورند و چنانچه میدانیم امور مالی برای انجام یک پروژه در کنار تبلیغات و دیگر اقدامات اهمیت زیادی دارد، بنابراین حکومت غاصب معاویه برای اینکه حکومتش پابرجا بماند و بتواند بر مردم حکومت کند باید این حقوق را از اهل بیت پیامبر ص میگرفت پس اولین کاری که کرد حقوق حضرت زهرا س سلب کرد با اینکه حجت و دلیل ایشان روشن بود و پس از آن غصب حق حضرت زهرا س از فدک و اموال پیامبر ص بود.](8)
او به خیال باطل خود با این کار می خواست ریشه ی اهل بیت ع را بخشکاند و جایگاه آنان را غصب کند در حالیکه ریشه ی پیامبر ص و خاندان پاک و طاهرش از نسل حضرت فاطمه زهرا س در آسمان هاست.
دوران زندگی حضرت فاطمه (س) به سه بخش تقسیم میشود:
۱. از تولد تا هجرت که هشت سال نخست زندگانی حضرت را در برمیگیرد که دوران کودکی آن حضرت، وفات حضرت ابوطالب و مادرشان حضرت خدیجه و هجرت به مدینه در این دوران قرار دارد؛
۲. از هجرت تا رحلت پیامبر (ص)؛ ازدواج با امام علی (ع) و تولد فرزندان آن حضرت و ماجراهایی همچون سدالابواب، مباهله و جنگهای صدر اسلام از وقایع این دوران است؛
۳. از رحلت پیامبر تا شهادت حضرت فاطمه (س) که داستان سقیفه بنی ساعده، غصب فدک، دفاع از ولایت امیرالمؤمنین (ع) و شهادت حضرت زهرا (س) به دلیل جراحات ناشی از دفاع از ولایت از وقایع مهم این دوران است.
بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) حوادثی برای اهل بیت (ع) مخصوصاً حضرت زهرا (س) مانند آتش زدن خانه آن حضرت، مجروح شدن و سقط فرزند پیش آمد که بهسبب آنها اوضاع جسمی فاطمه (س) روز به روز وخیمتر میشد تا آنکه آن حضرت بستری شد و در نهایت پس از مدت کوتاهی از شهادت پیامبر اکرم (ص) ایشان هم به شهادت رسیدند.
بوی یاس
سیبی سرخ
کوچه ی تاریک
سکوتی مرگ بار
انگار میان این کوچه خبری ست
ناگاه…
صدای آه پهلویم، قلب آسمان را شکافت
ملائک دویدند
درب خانه ی در آتش می سوخت
دختری شیون میکرد
و مادری که آه می کشید
و ملائک می گریستن
دوباره بوی یاس می آید
اینجا خانه ی فاطمه است
کوچه ی بنی هاشم
بنابر وصیتی که آن حضرت س کرده بودند (بهدلیل نشان دادن نارضایتی از غاصبان خلافت ) امیرالمؤمنین (ع) ایشان را شبانه غسل و کفن کرده و دفن نمودند.
سید احمدالحسن ع درباره ی محل قبر حضرت فاطمه زهرا س چنین می فرماید:
«…اولین معجزهای که برای مسلمانان و تمام مردم آشکار میسازم این است که من موضع قبر فاطمه زهراء (س) پاره تن رسول الله (ص) را میدانم، و تمامی مسلمانان بر این اتفاق نظر دارند که قبر ایشان (ع) مخفی بوده و کسی جز امام مهدی (ع) از آن آگاه نیست؛ و ایشان مرا از موضع قبر مادرم فاطمه زهراء (س) آگاه کردند. قبر ایشان جفت و چسبیده به قبر فرزندش امام حسن مجتبی (ع) میباشد، گویی که حضرت در آغوش مادرشان قرار گرفته است…»(۱۰)
فاطمه (س) مظهر یک زن بود، آنچنان که خداوند میخواهد. مظهر یک دختر در برابر پدرش، مظهر یک زن در برابر همسرش ، مظهر یک مادر در برابر فرزندانش و مظهر یک «زن مبارز و مسئول» در برابر امام زمان و سرنوشت جامعه اش.
خیلی ها فکر میکنند حضرت زهرا س جان خود را فدا کرد به خاطر همسرش علی، اما این جماعت غافلند و نمی دانند که هدف حضرت زهرا دفاع از چیز با ارزشتری بود. آری او جانش را فدای امام زمانش کرد.
حضرت فاطمه س اولین مبلغ و مدافع وصیت بودند.
در ادامه به چند نمونه از این مجاهدتهای فاطمه زهرا س در راه تبلیغ دعوت حق اشاره خواهیم کرد تا انشاءالله جایگاه این بانوی گرامی در اسلام و مظلومیت وصیت پیامبر خدا برای خوانندۀ محترم روشن شود.
امام علی(ع) در اولین اقدام در همان شب غصب خلافت ـهنوز جنازۀ مطهر رسول اکرم(ص) دفن نشده بود کهـ مَرکبی را آماده کرد، و حضرت فاطمه(س) سوار بر مرکب شد و دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را گرفت و به درب خانۀ تمامی مهاجرین و انصار رفت و حق خود را یادآوری نمود و پیمان گرفت که همگی فردا صبح برای بیعت با علی(ع) در مسجد جمع شوند؛ ولی صبح فردا بهجز چهار نفر (سلمان، ابوذر، مقداد، زبیر) کس دیگری نیامد.
امام علی (ع) این کار را سه شب تکرار کرد.
«خَرَجَ عَلِیٌّ(ع) [لَیْلًا] یَحْمِلُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رسولالله(ص) عَلَی دَابَّةٍ [عَلَی حِمَارٍ] لَیْلًا یَدُورُ فِی مَجَالِسِ الْأَنْصَارِ تَسْأَلُهُمُ النُّصْرَةَ» «امام علی(ع) شبانه بههمراه فاطمه زهرا(س) در حالی که او را بر اَستری سوار میکرد، به سراغ خانههای انصار میرفت تا از آنان درخواست یاری کند.
آنان در جواب به دختر پیامبر اکرم(ص) میگفتند: «یَا بِنْتَ رسولالله! قَدْ مَضَتْ بَیْعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ وَ لَوْ أَنَّ زَوْجَکِ وَ ابْنُ عَمِّکِ سَبَقَ إِلَیْنَا أَبَابَکْرٍ مَا عَدَلْنَا بِهِ» «ای دختر رسول خدا! ما با ابوبکر بیعت کردیم و اگر شوهرت در این امر سبقت میگرفت، ما از ابوبکر رویگردان میشدیم و با او بیعت میکردیم.» (۱۰)
مرحلۀ دوم بعد از دفن حضرت رسول اکرم(ص) بود. امام علی(ع) دوباره مانند قبل، شبانه به درب خانۀ مهاجرین و انصار رفت و مانند سابق فقط همان چهار نفر به ندای امام(ع) لبیک گفتند.
امام علی(ع) خود دراینباره میفرماید: «وَ حَمَلْتُ فَاطِمَهَ(س) وَأَخَذْتُ بِیَدِ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ(ع) ««فاطمه(س) را با خود میبردم در حالی که دست حسن و حسین را نیز میگرفتم و آنان را با خود همراه میکردم.»(۱۱)
حضرت رسول اکرم(ص) در زمان حیات خود، به امام علی(ع) فرموده بود: «إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ وَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاکْفُفْ یَدَکَ وَاحْقِنْ دَمَکَ حَتَّی تَجِدَ عَلَی إِقَامَهِ الدِّینِ وَکِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّتِی أَعْوَاناً« «اگر یارانی یافتی با آنان جهاد کن و اگر نیافتی دست نگهدار و خون خویش را حفظ کن تا برای برپایی دین و کتاب خدا و سنت من یارانی بیابی.» (۱۲)
حضرت(ع) خود در این رابطه میفرماید: «فَفَعَلْتُ ثُمَّ فَلَمْ أَدَعْ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَأَهْلِ السَّابِقَهِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ إِلَّا نَاشَدْتُهُمُ اللَّهَ فِی حَقِّی وَدَعَوْتُهُمْ إِلَی نُصْرَتِی فَلَمْ یَسْتَجِبْ لِی مِنْ جَمِیعِ النَّاسِ إِلَّا أَرْبَعَهُ رَهْطٍ سَلْمَانُ وَأَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَالزُّبَیْرُ وَلَمْ یَکُنْ مَعِی أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی أَصُولُ بِهِ وَلَا أَقْوَی بِهِ« «پس چنین کردم و به خانۀ یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان در اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را دربارۀ حقم به خدا سوگند دادم و آنان را به یاری خویش فراخواندم. از همۀ آنان تنها چهار نفر به دعوتم پاسخ دادند: سلمان، ابوذر، مقداد، و زبیر؛ و از خاندانم نیز کسی نبود تا از من پشتیبانی کند.» (۱۳)
اینها گوشهای از فعالیتهای تبلیغی حضرت فاطمه س بود تا رنجی که این بانوی گرامی در راه حق کشیدند بر ما روشن شود و بدانیم در چه راهی قدم برمیداریم.
منابع:
۱- ذخائرالعقبی صفحه26
۲-معاني الأخبار، النص 64، باب: معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة؛ بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 43، ص 12، باب: أسمائها و بعض فضائلها.
۳- اسرار فاطمیه ـ شیخ محمد فاضل مسعودی: ص 69 نقل شده از تفسیر أطیب البیان
۴- بحار الانوار: ج 43 ص 65 از تفسیر فرات کوفی.
۵- کشف الغمة فی معرفت الائمه: ص 90.
۶- مستدرک سفینة البحار: ج 3 ص 169 از کتاب «ضیاء العالمین» از شیخ ابو الحسن جد شیخ محمد حسن صاحب جواهر.
۷- متشابهات س ۱۳۷ ج ۴
8- توضیح و شرح اتفاق فدک از زبان سید واثق. https://t.me/Varesin13/5766
9- بیانیه اظهار قبر فاطمه زهرا س ،سید احمدالحسن، به تاریخ 1شوال1424هـ.ق
10-بحارالأنوار، ج28، ص354
11-كتاب سُليم، ج2، ص661
12-كتاب سُليم، ج2، ص661
13-كتاب سُليم، ج2، ص 661