چو نور حضرت حق در علی نمایان شد
هزار درد مگو با دمش چه درمان شد
غبار راه علی بین، به اذن حضرت حق
به شام تیرهی دنیا چو ماه تابان شد
چکید قطرهی اشکش به قلب خاک و ببین
به خاک، اشک علی همچو دُر غلطان شد
ز سوز سینهی آن یار بی قرینهی ما
ز چشم آدم و انسان، وحوش گریان شد
ز ظلم بی عدد و کینه و حسادت غیر
برای فاطمه دنیا، چو بیت الاحزان شد
جهان کبود شد از غربت دل مجنون
ز شرح قصه لیلی، کلام نالان شد