خانه > برگزیده > یقین به لا قوة الا بالله در زندگانی حضرت موسی (ع)

یقین به لا قوة الا بالله در زندگانی حضرت موسی (ع)

در این مقاله به عبرت‌هایی می‌پردازیم که انسان را به بیشترین درجه ایمان، اخلاص و یقین به خدا نزدیک می‌کنند و از زندگانی انبیاء (علیهم ­السلام) پند می‌آموزیم.

جریانات تاریخی زمان حضرت موسی (ع) یکی از عبرت‌آموزترین جریان‌ها در تاریخ انبیاست؛ و در طول آن، اتفاقاتی رخ داده است که اگر انسان آن‌ها را سرلوحه زندگی‌اش قرار دهد در آزمون‌های دنیا پیروز می‌شود و درنتیجه باعث سربلندی‌اش در آخرت خواهد شد.

یکی از اتفاقاتی که در زمان حضرت موسی (ع) رخ داد، داستان بین سرباز فرعون و حضرت موسی (ع) است. روزی سرباز فرعون، یکی از مؤمنین بنی‌اسرائیل را به تمسخر گرفته و با او در حال ستیز بود که حضرت موسی (ع) رسید و با کمک آن مؤمن، درصدد دفع شر آن سرباز برآمد که ناگهان سرباز فرعون را به قتل رساند و آن سرباز را نتیجۀ عمل شیطان وصف نمود. حضرت موسی (ع) با این عملش به ما درس یاری‌دادن مظلوم در هنگام مواجهه با ظلم را می‌دهد و اینکه فقط به “لا قوة الا بالله ایمان داشته باشیم.

یقین به لا قوة الا بالله در زندگانی حضرت موسی (ع)

اما چگونه ممکن است که این عمل حضرت موسی (ع) سبب ‌شود که یقین به لا قوة الا بالله وارد قلب انسان مؤمن گردد؟

سید احمد‌الحسن (ع) در کتاب روشنگری از دعوت فرستادگان چنین می‌فرماید: وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ؛ (و چون به کمال قوتش رسيد و اعتدال يافت او را حكمت و دانش داديم و همچنین پاداش نيكوكاران را می‌دهیم). قصص: 14؛ و اکنون موسی (ع) را می‌یابیم كه خداوند به او حكمت و علم عطا فرموده است. شهری كه پايتخت فرعون بود، لبريز از فساد و طغيان و قتل‌عام مؤمنين و تجاوز به نواميس مردم و استعمار مستضعفين برای رژيم قدرتمند او بود؛ و موسی (ع) به دو نفر نزديک می‌شد كه يكی مؤمنی از بنی‌اسرائیل و ديگری از سربازان مزدور فرعون بود كه قصد داشت آن مؤمن را خوار و ذليل کرده و او را مجبور به كار برای آن رژيم كند؛ اما آن فرد مؤمن با تمام وجود نمی‌خواست اين كار را بكند و اين فشار و اختناق، اكثريت بنی‌اسرائیليان را نيز آزار می‌داد. موسی (ع) آن سرباز را به‌خاطر عمل شیطانی‌اش کشت و مقابله موسی (ع) با فرعون و حزب شيطانیِ نفرین‌شده‌اش آغاز شد. مبارزه‌ای كه با مقیاس‌های مادی همسان و ظاهرا امکان­پذیر نبود. موسی (ع) با خوف و ترس از آن شهر خارج شد و از خدا ‌خواست که او را از اين قوم ظالم نجات دهد؛ البته ترس او از مرگ نبود، چراکه مرگ برای امثال موسی (ع) مانند آزادی از زندانی تنگ و تاريک است، بلكه می‌خواست پرچم‌دارِ شعار لا إله إلا الله باشد؛ اما موسی (ع) تبری برای شكستن بت آن قوم كه حامل عقيدۀ آن‌هاست برنداشت، بلكه مستقیماً به آن‌ها حمله كرده و یکی از آنان را به درک واصل كرد و سعی نمود يكی ديگر از آن كافران را نيز بكشد و اين گام ديگری برای رسيدن به هدفش بود.

اما موسی (ع) پس از اينكه ده سال از شهر دور شد و در دامان پيامبری بزرگ همچون شعيب (ع) زيست، به مصر بازگشت و اين بار پيامی برای شاه ستمگر (فرعون) داشت؛ پيامی كه در راه برگشت به همراه (لا قوة إلا بالله) برای فرعون به ارمغان آورده بود؛ و خداوند جبار سماوات و زمین به او گفت: (مَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى)؛ (و آن چيست در دست راست تو، اي موسي؟!) عنکبوت: 48. درحالی‌که خداوند تعالی خوب می‌دانست در دست موسی (ع) چيست، به نظر افراد مادی‌گرا عصايی بيش نبود و هرگز نمی‌توانست سلاحی برای مبارزه موسی (ع) با نيروهای تا دندان‌مسلح فرعون باشد؛ اما خداوند سبحان آن عصا را با قدرتی كه آسمان‌ها و زمين را با آن آفريده بود، به اژدهايی قوی تبديل كرد و دست موسی (ع) را نیز به‌عنوان معجزه‌ای ديگر درخشان نمود. با اينكه اين معجزات، بزرگ بود اما سلاح موسی (ع)، عصا يا دست درخشان نبود، بلكه سلاح شکست‌ناپذیر او (لا‌قوة إلا بالله) بود و اين معجزات برای موسی (ع) مايۀ تعجب از قدرت نامحدود خداوند نبود.

موسی (ع) در حالی نزد فرعون رفت كه آن معانی و مفاهيم بلند را در سينه حمل می‌کرد. (لاقوة إلا بالله)، همين مفهوم بود كه فرعون و هامان و سربازانشان را در چشم موسی (ع) ناچيزتر از مگس نمود و حتی به آن‌ها توجه هم نمی‌کرد.

موسی و هارون در مجلس فرعون فریاد زدند: (جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى *إنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى)؛ (ما آيتی از جانب پروردگارت برايت آورده‌ایم و سلام بر آن‌کس كه از هدايت تبعیت می‌کند * همانا به ما وحی شده كه عذاب بر آن‌کسی است كه (حق را) تکذیب کرد و روی برگرداند). طه: 47-48؛ اما آن ستمگر (فرعون) با غرور پرسيد: مگر خدای شما كيست؟… پس تکلیف نسل‌های گذشته (که پیامبری در میان آن‌ها نبود) چه می‌شود؟

فرعون روی برگرداند و گفت: (قالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى* فلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى)؛ (اي موسي! آيا آمده‌اي که با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون کني؟ * قطعاً ما هم سحري همانند آن براي تو خواهيم آورد! هم‌اکنون موعدي ميان ما و خودت قرار ده که نه ما و نه تو، از آن تخلف نکنيم؛ آن هم در مکاني که نسبت به همه يکسان باشد). طه: 57-58

آری؛ یقین نبی‌الله، موسی (ع) به لا‌قوة إلا بالله سبب شد که او تنها دین خداوند را یاری دهد و روبروی فرعون و سربازانش بایستد؛ پس باید هر مؤمنی مسلح به لا‌قوة إلا بالله باشد، چراکه طاغوتیان می‌خواهند مانعی برای نشر دعوت الهی شوند و مؤمن باید با لا‌قوة إلا بالله با آن‌ها مواجه شود و این شعار و یقینش باشد که به خدا قسم اگر کوه‌ها با او مواجه شوند آن‌ها را ویران خواهد کرد.

سید احمد‌الحسن (ع) در خطبۀ حج می‌فرماید:
احمد‌الحسن بنده‌ای ضعیف است که هیچ‌چیز ندارد، مگر یقینش به لا‌قوة إلا بالله و یقینش به اینکه اگر با این یقین با کوه‌ها به مواجهه بپردازد آن‌ها را ویران خواهد کرد؛ و من می‌دانم که آن‌ها (طاغوتیان) اموال زیادی دارند که آن را در اختیار کسانی قرار می‌دهند که از ایشان اطاعت مطلق می‌کنند و رسانه‌های جمعی فراوان و دولت و سلطه بزرگی که برایشان طبل و شیپور می‌زنند را در دست دارند؛ همچنین آمریکا را در کنار خود دارند که آن را راضی می‌کنند و آن‌ هم آن‌ها را راضی می‌کند و من می‌دانم که آن‌ها چیزهای زیادی در این عالم جسمانی دارند ولیکن با آن‌ها با این یقین و این کلمه روبرو می‌شوم؛ لا‌قوة إلا بالله.

درنتیجه، با این یقین، فرعون امروز -آمریکا- نزد مؤمن از یک مگس ناچیزتر است و باید بدانیم با رسیدن به این یقین، خداوند متعال فرج قائم آل محمد را نزدیک‌تر خواهد نمود و با رسیدن به این یقین، هیچ قدرتی نمی‌تواند مانعی برای ما شود جهت یاری امام مهدی (ع) و وصی بر حقشان سید احمدالحسن (ع)؛ و با رسیدن به این یقین، آمریکا شیطان بزرگ و دیگر طاغوتیان هرچقدر قدرتشان را افزایش دهند، نمی‌توانند مقابل مؤمنین بایستند، چراکه ما خدا را داریم و هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خداوند نیست؛ همان‌گونه که برای موسی (ع) ‌چنین شد و در این مأموریت الهی پیروز گشت و بر فرعون و سربازانش، عذاب نازل شد و غرق شدند تا نشانه و عبرتی شوند برای دیگران، بلکه عبرت بگیرند.

و در پایان، سید احمد‌الحسن (ع) در کتاب سرگردانی می‌فرمایند: (وَلَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً)؛ (و اگر به‌وسيلۀ قرآن، کوه‌ها به حرکت درآيند يا زمين‌ها قطعه‌قطعه شوند، يا به‌وسيلۀ آن با مردگان سخن گفته شود، [باز هم ايمان نخواهند آورد!]؛ ولي همۀ کارها در اختيار خداست! آيا آن‌ها که ايمان آورده‌اند نمي‌دانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را [به اجبار] هدايت مي‌کند؛ [اما هدايت اجباري سودي ندارد]؛ و پيوسته بلاهاي کوبنده‌اي بر کافران به‌خاطر اعمالشان وارد مي‌شود و يا به‌نزديکي خانه آن‌ها فرود مي‌آيد تا وعده [نهايي] خدا فرا رسد؛ به‌يقين خداوند در وعدۀ خود تخلف نمي‌کند). رعد:31

سبحان‌الله! تمام اين نصايح در قرآن است و ما از آن غافليم همه از خـدايیم و به‌سوی خدا می‌رویم؛ و شايد پيش خود گمان برده‌ایم كه در قرآن تفكر و تدبر کرده‌ایم ولی با كمترين ناراحتی كه برايمان پيش می‌آید، سخت ناراحت می‌شویم، درحالی‌که در قرآن حکمت‌های بسياری دربارۀ صبر و توکل به خدا آمده است.

اما شاه‌بیت یقین موسی (ع) به لا قوة الا بالله آنجاست که تمام بنی‌اسرائیل توجهشان به سمت قدرت نظامی فرعون رفت و قدرت الهی را فراموش کردند و گمان بردند فرعون آن‌ها را محاصره کرده است و خود را بین رود نیل و لشگر تا دندان‌مسلح فرعون در محاصره دیدند.

در اینجا بود که موسی (ع) آن بندۀ خدا، در این آزمون هم موفق گردید و ثابت شد که به‌یقین، هیچ قدرتی را به‌جز برای خداوند نمی‌داند؛ آنجا که خداوند در سوره شعراء می‌فرماید: (فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ * قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ)؛ (هنگامی‌که دو گروه، یکدیگر را ديدند ياران موسی گفتند ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم. موسی گفت: چنين نيست! يقيناً پروردگارم بـا مـن اسـت؛ به‌زودی مرا هدایت خواهد كرد).

آیا در معانی اين آيات تفكر كرده‌ايم؟ همان‌گونه که از آيات استنباط می‌شود، اصحاب موسی (ع) به‌گونه‌ای بيان می‌کردند كـه در دسـت فرعـون خواهنـد افتـاد، درحالی‌که حضرت موسی (ع) يقـين داشـت خداونـد آن‌ها را نجـات خواهد داد: (كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ)؛ (يقيناً پروردگارم بـا مـن اسـت؛ به‌زودی مرا هدایت خواهد كرد).

آيا ما نیز مانند موسی (ع) برای پيروزی بـر دشمنان دعوت مبارک یمانی به‌عنوان سـلاح از ايـن آيات استفاده کرده‌ایم؟

همچنین ببینید

173 – تفسیرِ صلابت، «زینب»

شکوه حماسه در سراپردۀ حیرت به قلم: ستایش حکمت «مخاطبم» هرکه می‌خواهی باش؛ دستت را …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − 14 =