شخصیت یمانی و تطبیق آن بر سید احمدالحسن
سید محمدصادق روحانی از مراجع تقلید شیعه و ساکن قم بود. او از شاگردان مرجع معروف ابوالقاسم خویی بود و گفته میشود که در چهاردهسالگی به درجۀ اجتهاد نائل شد. مقام علمی او مورد توجه علما و حوزویان بود، اما بهدلیل برخی مواضع سیاسی در ایران سالهای زیادی را در حصر خانگی به سر برد. او صاحب تألیفات زیادی از جمله مجموعه فقهی چهلویکجلدی فقهالصادق بود. از جمله آثاری که از این مرجع تقلید بهجا مانده است مجموعه پرسش و پاسخهایی دربارۀ مهدویت است بهنام «امام زمان (ع) از ولادت تا ظهور» که توسط انتشارات مهر امیرالمؤمنین (ع) به چاپ رسیده است. وی در این کتاب به سؤالات زیادی دربارۀ امام زمان (ع) و غیبت و ظهور و علائم و مشخصات ظهور و روایات مرتبط با آن صحبت میکند. معمولاً خود مراجع تقلید و علما به صورت مستقیم وارد مباحث مهدوی نمیشوند و کمتر دربارۀ روایات مهدوی و ظهور صحبت میکنند. از همین رو توجه به مباحث طرحشده در این کتاب و پاسخهای این مرجع تقلید و نقد و بررسی آن از اهمیت بالایی برخوردار است. به امید خدا در شمارههای متعدد برخی از نظرات وی را نقد و بررسی خواهیم کرد. در این شماره به پاسخهای او دربارۀ شخصیت یمانی در روایات می پردازیم.
در سؤال 53 این کتاب از او پرسیدند که آیا یمانی یک مجتهد است که سخنش برای مردم حجت باشد و آیا علما و عوام مردم مجاز هستند که دعوتش را نادیده بگیرند؟ او در پاسخ گفت: «حجتداشتن سخنان و دستورات یمانی از فرمان معصوم (ع) ناشی میشود که مردم را به فرمانبرداری و اطاعت از امر وی فرمان داده است و از این جمله است فرموده حضرت امام باقر (ع): در میان پرچمها هیچ پرچمی هدایتکنندهتر از پرچم یمانی نیست؛ آن پرچم هدایت است؛ زیرا او شما را بهسوی صاحبتان فرامیخواند… و چون یمانی خروج کرد بهسوی او شتاب کن؛ زیرا پرچم او در حقیقت پرچم هدایت است و هیچ مسلمانی حق سرپیچی از او را ندارد و هرکس چنین کند از اهل دوزخ خواهد بود؛ زیرا او بهسوی حق و راه مستقیم دعوت میکند.»
در ادامه و در سؤال بعدی از او پرسیده میشود که آیا مرجع و مجتهد، مکلَّف به جستوجوی پرچم یمانی است؟ و در صورت پیدا کردن و یافتن، آیا بر او واجب است در امور به او رجوع کند؟ او در پاسخ گفت: «در اینکه وظیفه مرجع مانند تمامی مکلفین این است که پرچم یمانی را جستوجو کند تردیدی وجود ندارد و در صورت یافتن آن بر او واجب است بدون چونوچرا به آن رجوع کند.»
تا اینجا او مطابقِ صریحِ روایات، درست پاسخ داده است و انصاف را با علم خویش همراه کرده است تا از پاسخ به کیستی شخصیت یمانی طفره نرود. کاری که امروزه متأسفانه بسیاری از مدعیانِ تخصص در مهدویت انجام میدهند و با لطائفالحیلهای ناشیانه سعی میکنند اسم و رسم یمانی را از دایرةالمعارف مهدوی عصر ظهور پاک کنند یا حداقل کمارزش جلوه دهند. او بهدرستی بر چند نکته دربارۀ یمانی اشاره کرده است:
1. اینکه فرمان یمانی صادرشده از فرمان امام مهدی (ع) استو
2. اینکه بین مرجع تقلید و خودِ مکلفین در قبال یمانی تفاوتی نیست.
3. اینکه هم مرجع تقلید و هم مقلدین موظف هستند در جستوجوی یمانی و پرچم حق او باشند.
4. و در صورت یافتن یمانی بدون چونوچرا به او مراجعه کنند؛ و این یعنی با وجود یمانی و ظهور یمانی کارِ مرجعیت تمام میشود و از آن به بعد همه مردم موظف هستند به یمانی مراجعه کنند. این همان نکتهای است که شیخ علی کورانی نیز در گفتههایش بدان اشاره میکند که فرمان کار مرجعیت و ولایت فقیه با ظهور یمانی پایان مییابد.
اما آنچه سید محمدصادق روحانی دربارۀ تطبیق شخصیت یمانی بر سید احمدالحسن بدان اشاره میکند کار را از مسیر علمی و محققانه خارج میکند. در سؤال 55 از او دربارۀ تطبیق شخصیت یمانی بر برخی افراد که منظورِ سؤالکننده سید احمدالحسن است پرسیده میشود. او در پاسخ میگوید: «روایات صریحاً بیان میدارد که یمانی از سرزمین یمن و در همان سالِ خروج سفیانی و هاشمی خروج میکند و هنگام خروجش از سرزمین یادشده و خروج هاشمی و سفیانی، هویتش مشخص میشود.»
منظور وی از این پاسخ احتمالاً این است که سید احمدالحسن همان یمانی اشارهشده در روایات نیست؛ زیرا هویت یمانی با خروجش معلوم میشود، آن هم به این صورت که چون در روایت گفته است خروج یمانی همزمان با خروج سفیانی و خراسانی است پس هویت یمانی با همزمانی خروج وی با این دو نفر مشخص میشود و چون الآن خراسانی و سفیانی وجود ندارد، پس سید احمدالحسن مصداق یمانی واجبالاطاعه نیست.
سید محمدصادق روحانی همانند دیگر علما و مدعیان علم در این قسمت که در واقع پاسخی به چگونگی شناختِ یمانی است درمانده شده است و عجز خویش را نمایش میدهد. او بهخوبی دریافته بود که مطابق روایات، شخصیت و جایگاه یمانی یک جایگاه ویژه و ممتاز است؛ اما اکنون در پاسخ به چگونگی تشخیص مصداق این شخصیت درمانده است و گویی ملاک درستی برای این امر ندارد و همانند عوام مردم به ظاهر روایت چنگ زده است که از قضا ارتباطی به شناخت یمانی ندارد.
در استفتایی دیگر و جداگانه که تصویر آن در فضای مجازی موجود است، او چند سال قبل از انتشار این کتاب در پاسخ به ادعای سید احمدالحسن، پس از تاکید دربارۀ جایگاه ممتاز یمانی و وجوب اطاعت از ایشان، نوشته بود: «با مقداری صبر مشخص میشود که این شخص همان یمانی است یا غیر او.» همین مواضع نشان میدهد که او با اعتقاد راسخ به جایگاه ویژۀ یمانی، هیچ دلیل و ملاک معینی برای معرفی و شناخت یمانی نمیشناسد تا برای مقلدین خویش بیان کند.
اینکه در روایت فرموده است «یمانی با سفیانی و خراسانی خروج میکند» به این معنا نخواهد بود که هویتِ یمانی با خروجش معلوم میشود؛ بلکه دقیقاً بالعکس است؛ یعنی ابتدا باید شخصیت ممتاز یمانی و جایگاهی که او در قبال مردم دارد بر مردم مشخص شود و سپس به او ایمان بیاورند و سپس کمکم سپاه و ارتشی از مؤمنینِ به خویش تشکیل دهد و سپس قیام و خروج کند. چگونه او قبل از اینکه مردم او را بشناسند و به او ایمان داشته باشند و قبل از اینکه متوجه باشند او از سمت امام مهدی (ع) فرمان میدهد، خروج و قیام مسلحانه کند؟ آیا این پاسخِ آقای روحانی میتواند محققان را قانع کند که دقیقاً چه زمانی از خروج یمانی خبر به همۀ منتظران در دنیا میرسد که باید از او اطاعت کنند و او را بشناسند و به او ایمان بیاورند و…؟ در کنار این امر باید به این شبهات نیز پاسخ داده که چگونه خراسانی و سفیانی شناخته شوند تا از شناخت آنها و همزمانی با خروج آنها هویت یمانی مشخص شود؟ همچنین اگر همزمان با آنها چندین نفر و چندین پرچم از یمن قیام کند کدامشان یمانی واقعی است؟ آیا انسان عاقل قبول میکند که اهلبیت (ع) از چنین شخصیت ممتازی صحبت کنند و مردم را دستور به اطاعت از یمانی دهند اما هیچ راه و ملاک معتبر و دقیقی از او به مردم ندهند و تنها بگویند که همزمان با سفیانی و خراسانی خروج میکند؟
وی در سؤال 52 در قسمتی از پاسخ به این سؤال که آیا جناب یمانی از اهالی یمن است و دلیل ما بر آن چیست، گفت: «…روایت شده که او از سمت یمن قیام میکند و البته این بدان معنا نیست که حتماً از اهالی یمن باشد…» او در اینجا نیز به نکتۀ خوبی اشاره میکند که روایت، تنها به محل خروج یمانی اشاره کرده است و در روایت نیامده است که یمانی از اهل یمن باشد؛ یعنی اینکه یمانی متولد یمن باشد یا در یمن رشد کرده باشد و بزرگ شده باشد معلوم نیست و روایت به چنین مسئلهای دلالت ندارد؛ بلکه فقط دلالت بر این امر دارد که خروج یمانی و شروع قیام مسلحانه او از یمن است. جدای از این نکته که خروج یمانیِ واجبالاطاعه از یمن است یا نه و آیا باید منتظر خروج سید احمدالحسن از یمنِ مورد نظر این آقایان باشیم یا نه، به این نکته اشاره میکنم که همان طور که در روایت معروف یمانی به محل تولد و رشد یمانی اشاره نشده است به این نکته هم اشاره نشده است که راه شناخت یمانی همزمانی قیام وی با سفیانی و خراسانی است؛ همچنین در روایت ذکر نشده است که علت نامگذاری یمانی به این عنوان خروج وی از یمنِ امروزی است. یعنی آنچه ما با آن مواجه هستیم همان است که سید محمدصادق روحانی در ابتدا بدان اشاره کردند که یمانی واجبالاطاعه است و بر همگان لازم است که در جستوجوی او باشند؛ اما اینکه او کیست و چگونه شناخته میشود و وجه نامگذاری او چیست، باید به سراغ ادله و موضوعات مهمتر دیگری رفت که از اما و اگر بهدور باشد.
ادامه دارد…
به قلم: محمد شاکری