محمد صادق روحانی از شرح و تبیین روایات ظهور طفره میرود!
بهقلم: محمد شاکری
علما و بزرگان دین قادر به شرح مسئله ظهور نیستند!
علما و فقهای مسلمان از شیعه و سنی از گذشته تا به حال در مسائل مختلفی از علوم دینی و روایاتِ رسیده از پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت ایشان (ع) ورود کرده و دربارۀ آنها به بحث و شرح و تبیین پرداختند و در بسیاری از موارد، اجتهاد نیز کردهاند؛ مباحث اعتقادی و کلامی دربارۀ خداوند متعال و صفات ایشان و علت و فلسفۀ آفرینش و مسئله معاد و نبوت و امامت، مسائل اخلاقی و اجتماعی، تفسیر قرآن و نیز مسائل فقهی که حقیقتاً بزرگترین جایگاه نظرات و مباحثات و اجتهادات فقها را به خود اختصاص داده است. باید در نظر داشت که بخش بزرگی از روایاتِ معصومین (ع)، دربارۀ منجی و مصلح جهانی و مهدی منتظَر و نیز حوادث قبل و بعد ظهور ایشان است؛ اما نکته در خور توجه که شاید از دیدِ خیلیها پنهان مانده باشد این است که بدانند علما و بزرگان دینی چه رویکردی را در مقابل مسئله ظهور مهدی و قائم و نیز حوادث ظهور و بعد از آن اتخاذ کردهاند.
برخلاف دیگر مباحث دینی که علما درباره آن به شرح و تبیین گسترده دست زدهاند، مسائل ظهور و روایات مرتبط با آن برای علما و صاحبنظران از ابهام و پیچیدگی خاصی برخوردار بوده است. آنچه از گذشته تابهحال شاهد آن هستیم این است که علما و فقها و کارشناسان دینی کمتر به تبیین دقیق مسائل ظهور پرداختهاند و بهجای آن ترجیح دادهاند صرفاً ناقلِ اخبار و روایات باشند؛ بدون اینکه بخواهند در جمعِ روایات و شرح و تبیینِ دقیق آن بکوشند. شاهد این کلام را میتوان در سیرۀ متقدمین از علما پیدا کرد؛ جایی که امثال شیخ طوسی و صدوق و نعمانی و ابنطاووس و دیگران ترجیح دادهاند بهجای نوشتن کتابهایی در شرح و تبیین ماجرای ظهور، به نقل روایات اکتفا کنند و ابواب مختلفی از روایات مرتبط با مهدی و ظهور را جمع کنند. این در حالی است که مسئله ظهور و روایات مرتبط با آن از بیشترین ابهام و تناقضات ظاهری برخوردار بوده است و با توجه به اینکه در قاموس دین از جایگاه ممتازی برخوردار است شایسته بود علما دربارۀ آن حرفها بزنند و کتابها بنویسند تا فیلمنامۀ مشخصی از ظهور و حوادث آن در اذهان متدینین و منتظرین و محققین شکل بگیرد.
دقیقاً علما و قلمبهدستان دینی در همان مسئلهای که بسیار لازم و ضروری بوده است قلمفرسایی کنند و به بحث و بررسی بپردازند، سکوت کردهاند و مسائل ظهور را با روایات خامَش تنها گذاشتهاند. البته این بهدلیل توجهنداشتن علما به این مسئله نبوده است؛ بلکه علما و بزرگان دین قادر نبودند و نمیتوانند از مواد خام این مسئله، غذای خوشمزه و خوشطعمی را به کام دینداران برسانند.
هنوز که هنوز است…
در این اواخر اگرچه برخی سعی کردهاند تا با احداث مراکز تخصصی مهدویت، شرح و تفسیرهای انجامنشده در این مدت را کمی جبران کنند، اما آنها نیز دست از پا درازتر هنوز نتوانستهاند شرح و تفسیر جامع و صحیحی از مجموعه روایات ظهور و کلیدواژههای آن ارائه دهند. هنوز که هنوز است کسی نمیداند علت واقعی و قانعکننده برای غیبت امام مهدی (ع) چه بوده است؟ و هنوز که هنوز است کسی نمیداند چرا ایشان بدون وصیت و توصیههای لازم برای شیعیانش وارد غیبت کبرا شدند؟
هنوز که هنوز است شیعیان متوجه نشدهاند و قانع نشدهاند که چرا آخرین سفیر امام مهدی (ع) از دنیا رفت و به کسی وصیت نکرد؟
هنوز که هنوز است علما و فقها سعی میکنند بفهمند و قانع شوند که چگونه مسیر دین اسلام از غدیر خم بهسمت غیبت و دوری از امام معصوم ختم شده است؟
هنوز که هنوز است نمیدانند در نبود ایشان، کار دین و مذهب با علما و فقهایش کامل و بینیاز از امام معصوم است یا امر طور دیگری است؟
هنوز متخصصی متوجه نشده است حقیقتاً یمانی کیست که اهلبیت بشارت ظهور ایشان را دادهاند و چرا پرچم و دعوت او حق و هدایت است؟ هنوز که هنوز است با هم اختلاف دارند که اصلاً روایات یمانی را بپذیریم و خود را وارد دردسر جدیدی در تعریف و شناسایی او کنیم یا کلاً بیخیال او شویم و قید یمانی را با دلایل واهی بزنیم؟
هنوز که هنوز است نمیدانند که مردم و بالأخص شیعیان و منتظرین امام زمان (ع) باید منتظر ظهور یمانی باشند یا منتظر ظهور شخص امام مهدی (ع)؟
هنوز که هنوز است بااینکه از خراسانی سخن میگویند و اینوآن را منسوب به این عنوان میکنند، اما نمیدانند با خود چند چندند و خراسانی کیست و چهکارۀ فرهنگ عصر ظهور است؟
هنوز که هنوز است نمیدانند آیا منتظر قتل نفس زکیه بهعنوان علامت محتوم باشند یا اینکه همچون خودِ نفس زکیه قبل از بهقتلرسیدنش، پیامآور ظهور مهدی باشند؟
هنوز نمیدانند که مهدی سفیانی را خواهد کشت یا اینکه سفیانی از علائم قبل از ظهور مهدی است؟
هنوز که هنوز است نمیدانند که آیا واقعاً مهدی قرار است از کنار کعبه ظهور کند یا طبق برخی روایات باید سراغش را از عراق و کوفه گرفت؟ و دهها سؤال و ابهام دیگر که باعث شده علما به نقل روایات اکتفا کنند؛ ولو ندانند و نتوانند بین روایاتِ منقوله وجه جمعی ارائه دهند.
محمد صادق روحانی نیز از شرح روایات طفره میرود
نمونۀ این عجز و ناتوانی علما در شرح و تفسیر مباحث مهدوی را میتوان در پرسش و پاسخهایی که از محمد صادق روحانی شده است بهوضوح مشاهده کرد. در سؤال 47 از او پرسیده شده است: «منظور از صیحه یا بانگ بلند در هنگام ظهور حضرت امام عصر (ع) چیست؟» او پاسخ داد: «تمامی روایات، صیحه یا بانگ آسمانی را یکی از نشانههای حتمی ظهور میدانند و منظور از آن صدایی آسمانی است که همۀ مردم آن را خواهند شنید. در برخی از روایات آمده است جبرئیل این ندا را سر خواهد داد و در روایاتی نیز آمده است عبارت «همانا که حق در علی (ع) و شیعیانش است» را فریاد خواهد زد.» [1]
در این سؤال و پاسخ دقت کنید؛ سؤالکننده از چیستی و ماهیت صیحۀ آسمانی سؤال میکند، اما سید محمد صادق روحانی بهجای اینکه دقیقاً به شرح و تبیین صیحه و ماهیت آن بپردازد، به نقل خود روایت و روایات دیگر اکتفا میکند. اینکه صدایی آسمانی است و همۀ مردم میشنوند و اینکه طبق برخی روایات، منادی جبرئیل است و اینکه جبرئیل چه میگوید. خب! این نحوه از پاسخ که پاسخ نیست! بلکه صرفاً سعی کرده است نقل روایت کند. کاملاً مشخص است که وی همانند دیگر علما ترجیح میدهد تنها ناقل باشد تا مفسر روایات؛ اما این صیحه و بانگ آسمانی حقیقتاً به تفسیر و تبیین محتاج است؛ آیا قرار است یک بانگ مادی در آسمان دنیا زده شود و همۀ مردم با گوشِ سر آن را بشنوند؟ میزان و تُن این صدا چقدر است؟ چه میگوید؟ بااینکه روایات کلمات متعدد و مختلفی را بیان کردهاند. در چه زمانی اتفاق میافتد؟ بااینکه روایات مختلفی در این باب وجود دارد؛ و اصلاً قرار است این صدا چه فایدهای داشته باشد و چگونه در شناخت مدعی حق کمک میکند؟ آیا بهواقع مردم باید منتظر ظهور یک صدای عجیب و مهیب و معجزهوار در آخرالزمان باشند؟ و سؤالات دیگری که در باب صیحه و ندای آسمانی وجود دارد و در اینجا قصد پاسخگویی و شرح آن وجود ندارد؛ اما سید محمد صادق روحانی به هیچکدام پاسخ نداد و تنها ناقل مطالب روایات بود.
نمونۀ دیگر این عجز و ناتوانی او و اکتفاکردن به نقل روایات را میتوان در شرح نفس زکیه مشاهده کرد. در سؤال 51 از او پرسیدند: «چگونه میتوانیم صاحب نفس زکیه را شناسایی نماییم؟» او در پاسخ گفت: «از نشانههای قطعی ظهور سربریدن نفس زکیه در مسجدالحرام و میان رکن و مقام است. ایشان از نسل رسول خدا (ص) است؛ اما در اینکه حسنی یا حسینی است اختلافنظر وجود دارد.
از آنجا که در روایات از او بهعنوان پسر نام برده میشود معلوم است که بسیار جوان است. روایات بیان میکنند حضرت امام مهدی (ع) او را برای یاریخواستن از مردم مکه به آنجا میفرستد، اما او را در میان رکن و مقام گردن میزنند که در این هنگام غضب الهی آنان را در برمیگیرد و پانزده روز پس از سربریدن وی حضرت مهدی (ع) قیام مینماید.» [2]
در اینجا نیز اگر دقت کنید متوجه میشوید سؤالکننده میپرسد که چگونه نفس زکیه را شناسایی کنیم؟ یعنی نیازمند شرح و تفسیر بیشتری از ظاهر روایت است؛ اما باز او در پاسخ به نقل ظواهر روایات اکتفا میکند. ممکن است افراد زیادی در طول تاریخ یا در عصر ظهور در بین رکن و مقام گردن زده شوند، اما نفس زکیه چه خصوصیتی دارد که او را بشناسیم؟
اگر مدعی کذابی ادعای مهدویت کند و کسی از یارانش را در مسجدالحرام گردن بزنند چطور؟ آقای روحانی نگفتند که چطور نفس زکیه امام و ظهورش را شناخت و برای یاریخواستن او به مردم مکه اعلام همگانی میکند، اما او و همفکرانش منتظرند تا با سربریدن نفس زکیه تازه به ظهور امام مهدی (ع) پی ببرند؟ آیا امام مهدی (ع) تنها در مدت کوتاهی مثل پانزده روز ظهور میکنند و بدون مقدمه و اعلام بیعت لشکری از مؤمنین تشکیل داده و قیام میکنند؟
این تنها نمونۀ کوچکی از عجز علما و متخصصین مهدویت در تبیین و تفسیر حقیقی و قانعکننده از اسرار ظهور و روایات آن است؛ اما بهراستی پیامبر اکرم و ائمه معصومین (ع) از بیان اینهمه روایات مرتبط با مهدی و قائم و ظهورش بهدنبال چه هدفی بودهاند؟ چرا و به چه دلایلی ایشان (ع) بر خود لازم میدیدند که از مهدی و ظهور و قیامش سخن بگویند، اما همزمان از آشکارکردن صریح جزئیات این امر خودداری میکردند و بهوضوح روشن است که ایشان (ع) در بیان حوادث ظهور سرّگونه و مهندسیشده صحبت کردهاند تا هرکسی را یارای فهم آن نباشد و در واقع بسیاری از روایات مهدوی جزو متشابهات کلام ائمه معصومین (ع) شده است.
امام رضا (ع) فرمودند: «إِنَّ فِي أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً كَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَ مُحْكَماً كَمُحْكَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْكَمِهَا وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْكَمِهَا فَتَضِلُّوا؛ همانا در اخبار ما نیز محکم و متشابه وجود دارد همچون محکم و متشابه قرآن. پس متشابهات اخبار ما را به محکمات برگردانید و از متشابهات تبعیت نکنید تا مبادا گمراه شوید.» [3]
سید احمدالحسن در توضیح چرایی و فایدۀ متشابهات میگوید:
«در متشابهات راههای برتری وجود دارد تا انبیا و فرستادگان و ائمه (ع) متناسب با مقدار عقل انسانها با آنها سخن گویند؛ بنابراین محکمکردن متشابهات که از وظایف معصوم (ع) است علامت و نشانهای است که با آن امام مهدی (ع) و کسی که از جانب او (ع) ابلاغ میکند شناخته میشود و از همین رو ائمه (ع) روایتی با این مضمون فرمودهاند که اگر کسی مدعی آن شد از عظائم (بزرگترین امور) از او بپرسید؛ اموری که فقط شخصی مثل او پاسخ میگوید.» [4]
آری، علت اصلی اینکه روایات مهدوی از زبان مبارک خلفای معصوم (ع) صادر شده است، اما بهصورت متشابه و سرّی، این بوده که مدعی حق در هنگام ظهورش بتواند با استناد و احتجاج به روایات مهدوی و حل معماهای درون آن، خود و حقانیتش را اثبات کند. در تأیید این نکته روایتی از مالک جهنی نقل شده است که گویای همین نکته است؛ یعنی اصحاب ائمه (ع) از زبان پیشوایان خویش اوصاف مهدی و زمان ظهور را میشنیدند اما قادر به فهم دقیق آن نبودند و البته ائمه (ع) قصد حل این معماها را نداشته و آن را به زمان ظهور توسط خود قائم (ع) حواله میدادند:
«عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّا نَصِفُ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ بِالصِّفَةِ الَّتِي لَيْسَ بِهَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يَحْتَجُّ عَلَيْكُمْ بِذَلِكَ وَ يَدْعُوكُمْ إِلَيْه؛ مالک جُهَنی گفت به امام باقر (ع) عرض کردم که ما (شیعیان و اصحاب شما) صاحب این امر را با صفاتی توصیف میکنیم که هیچیک از مردم اینگونه نیست. امام باقر (ع) فرمودند: نه قسم به خدا؛ هرگز اینگونه نیست تا اینکه او خودش بر شما به همین احتجاج کند و شما را به سمت همین دعوت کند.» [5]
در روایات دیگری نیز به این اسرار اشارۀ مستقیم شده است و اهلبیت (ع) بهصراحت فرمودند که حق گفتن و شرح همۀ وقایع ظهور را ندارند. برای نمونه:
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيٍّ ع يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنِي بِمَا يَكُونُ مِنَ الْأَحْدَاثِ بَعْدَ قَائِمِكُمْ قَالَ يَا ابْنَ الْحَارِثِ ذَلِكَ شَيْءٌ ذِكْرُهُ مَوْكُولٌ إِلَيْهِ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا أُخْبِرَ بِهِ إِلَّا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (ع)؛ عبد الله بن حارث میگوید به علی (ع) عرض کردم یا امیرالمؤمنین مرا از حوادث بعد از قائمتان آگاه کنید. ایشان فرمودند: ای پسر حارث، این مطلب، چیزی است که ذکرش به خودِ قائم موکول شده است و همانا رسول خدا (ص) از من عهد گرفت که دربارۀ این مطلب به کسی چیزی نگویم مگر به حسن و حسین (ع).» [6]
با همۀ این توضیحات، مسئله از جایی عجیب میشود که همین علما و متخصصین مهدویت که هنوز که هنوز است از تفسیر روایات ظهور و شخصیت قائم و یمانی و… عاجز بوده و هستند، وقتی به دعوت سید احمدالحسن میرسند تنها برای مقابله با این دعوت دست به تفسیرهای ذوقی از روایات زده و تا جایی که برایشان امکان داشته باشد دست به دست هم میدهند تا روایات ظهور را علیه دعوت او تفسیر و تحلیل کنند. گویی هیچوقت هیچ مشکلی در فهم و تفسیر روایات نداشته و ندارند.
برای نمونه در قسمت قبل به این نکته از سید محمد صادق روحانی اشاره کردیم که ایشان برای رد دعوت سید احمدالحسن و ادعای یمانیبودنش به این استدلال روی آورده که یمانی با قیامش که همزمان با خراسانی و سفیانی است شناخته میشود و چون هماکنون خراسانی و سفیانی قیام نکردند پس سید احمدالحسن در ادعای یمانیبودنش دروغ میگوید.
در حالی که روایت تنها به یک خصیصه از زمان خروج و قیام یمانی اشاره میکند بدون اینکه درصدد معرفی یمانی و راه شناخت او و زمان ظهور او باشد. برای آگاهی بیشتر به قسمت اول این سلسلهمقالات در شمارۀ 153 هفتهنامه زمان ظهور مراجعه کنید.
———-
. امام زمان از ولادت تا ظهور، 58.
2. امام زمان از ولادت تا ظهور، 60.
3. عیون اخبار الرضا ع، ج1، ص 290.
4. متشابهات، ج1، س19.
5. غیبت نعمانی، ص321.
6. کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص77.