پاسخ به دمشقی دربارۀ پسر خدا بودن عیسی(ع)، بخش اول
در قسمت قبل دلایل بطلان عقیدۀ خدا بودنِ عیسی (ع) تقدیم شد؛ تا بهطور کلی مشخص شود تلاش دمشقی و همکیشان او در تفسیر آیات متشابه برای اثبات الوهیت مطلق داشتن عیسی (ع) یک سعی بیهوده و بیارزش است؛ اما همانطور که در قسمت پیشین وعده دادیم، در این قسمت به بررسی پسرِ خدا بودن عیسی (ع) خواهیم پرداخت؛ موضوعی که یوحنای دمشقی آن را مطرح کرد:
«علاوه بر این، آنها ما را مشرک یا شریککنندگان میخوانند؛ زیرا آنها میگویند، ما بهخاطر قلمداد کردن مسیح بهعنوان پسر خدا و خدا، برای خدا شریک قائل شدیم.
ما در جواب به آنها میگوییم: ‘پیامبرها و کتب مقدس این را به ما رساندهاند و شما همانطور که اصرار دارید، پیامبران را قبول دارید؛ بنابراین، اگر ما بهاشتباه اظهار کنیم، مسیح پسر خداست، این آنها بودند که این را به ما آموختند و به ما تحویل دادند.’» پایان نقلقول.
• دمشقی و پسرِ خدا بودن عیسی(ع)
موضوع مهمی که باید به آن توجه داشت این است که وقتی یوحنای دمشقی از پسر خدا بودنِ عیسی(ع) صحبت میکند، باید بدانیم در ذهن او چه میگذرد؟
او در یکی از کتب خود میگوید:
«زیرا هیچ زمانی وجود نداشت، که پدر بود و پسر نبود؛ بلکه همیشه پدر و همیشه پسر، کسی که از او به وجود آمده [زاییده شده]، باهم وجود داشتند. چون او نمیتوانست نام پدر را جدا از پسر دریافت کند: زیرا اگر او بدون پسر بود، او نمیتوانست پدر باشد؛ و اگر او بعد از مدتی پسر داشت، بعد از مدتی او پدر شده است، نه پدر بودن از قبل این، و او از اینکه پدر نبوده و پدر شده تغییر کرده است. این [عقیده که قبلاً پدر نبوده و بعداً پدر شده است] بدترین شکل کفر است.» [1]
و دربارۀ اینکه چرا عیسی (ع) پسر نامیده میشود اینگونه میگوید:
«عبارتهای ‘پسر’ و ‘مظهر جوهرِ (ذات) پدر’، زیرا او کامل است و جوهر دارد و در همۀ جنبهها شبیه پدر است، جز اینکه پدر به وجود آوردهشده [زاییدهشده] نیست.» [2]
دمشقی میگوید:
«پدر، یک پدر است، و بدون آغاز؛ چیزی که بدون علت است؛ زیرا او از هیچچیز نتیجه نشده است. پسر، یک پسر است، ولی نه بدون آغاز؛ چیزی که بدون علت نیست؛ زیرا او از پدر نتیجه شده است؛ اما اگر شما مفهوم آغاز را از زمان حذف کنید، او هم بدون آغاز است؛ زیرا خالق زمانها نمیتواند در قید زمان باشد.» [3]
و میگوید:
«همچنین، این باید فهمیده شود که ما دربارۀ پدر بهعنوان نتیجهشده از کسی صحبت نمیکنیم، بلکه دربارۀ او بهعنوان پدرِ پسر صحبت میکنیم؛ و دربارۀ پسر بهعنوان علت یا پدر صحبت نمیکنیم، بلکه دربارۀ او هم بهعنوان [نتیجهشده] از پدر و هم بهعنوان پسرِ پدر صحبت میکنیم.» [4]
و در همان کتاب میگوید:
«خدا همچنین پدر است، همیشه نامولود؛ زیرا او از هیچکس زاییده نشده؛ ولی پسرِ هَمابدی خود را زاییده است؛ خدا همانند پسر است، [پسر] همیشه همراه پدر، زاییدهشده از پدر بدون زمان، همیشگی، بدون تغییر یا هوای نفس، یا جدایی از او.» [5]
• نقد عقیدۀ دمشقی
سید احمدالحسن در کتاب توحید و در بخشِ «او خدای سبحان، یکتا و یگانه است و هرچه غیر او، جملگی مخلوق اویند» [6] نکات مهمی در رد این عقیدۀ مسیحیان ارائه کرد که آن را در اینجا و برای پاسخ به یوحنای دمشقی و تمامی همفکرانش میآورم.
الف. سید احمدالحسن میگوید:
«اگر بگویید این فرزند فقط از خدای سبحانومتعال صادر شده، به آن معناست که فرزند کاملاً با پدر مطابقت دارد ـبا قطع نظر از اینکه حقیقتِ بسیطِ (غیرمُرکّب) مطلق نمیتواند متعدد و چندگانه باشدـ حال، در این صدور چه مفهوم و چه حکمتی نهفته است؟! و حالآنکه هیچ تمایز یا اختلاف و تغییری که بتوان به تصوّر آورد، وجود ندارد! آیا بر این باورید این پدر غیرحکیم است، چراکه فرزندی از او متولّد یا صادر شده است که نه برای او سبحانومتعال سودی بههمراه دارد نه برای دیگری؟!» [7]
توضیح؛ دمشقی معتقد بود پسر فقط از پدر مولود شده است؛ در این صورت او با این اعتقاد، پسر را کاملاً شبیه پدر و بدون تمایز قلمداد کرد. [8] پس هیچ سودی در صدور پسر نبود! طبق کتاب مقدس خدا حکیم است؛ [9] حتی یوحنای دمشقی در جایی اقرار میکند که خدا حکیم است؛ او میگوید:
«چیزی که از کمال کوتاه بیاید، چه آن در نیکی، یا قدرت، یا حکمت، یا زمان، یا مکان باشد، نمیتواند خدا باشد.» [10]
پس صدور پسری که هیچ تمایزی از خدا ندارد و از طرفی هیچ سودی ندارد، از خدای دارای حکمت محال است!
ب. سید احمدالحسن میگوید:
«اگر به وجود اختلاف یا تمایز یا تفاوت معتقد باشید ـهمانطور که نصارا امروزه چنین باور دارند و میگویند اقانیم از هم متمایزندـ این الزاماً بهمعنای وجود لاهوت دوم است (…صَاحِبَةٌ: همسر…) تا پسر از دو تا صادر شده باشد که در این صورت مطابق با هیچکدام نخواهد بود؛ چراکه او از هر دوی اینها با هم صادر شده است؛ بنابراین آیا شما به وجود لاهوت دوم (الصاحبة: همسر) که پیش از پسر بوده است، اعتقاد دارید؟!
بدانید اگر به وجود پسر معتقدید، بهناچار باید قبل از او، به وجود لاهوت دوم (الصاحبة: همسر) معترف شوید؛ وگرنه چطور بدون وجود لاهوت مطلق دوم (الصاحبة: همسر) از پدید آمدن پسر (لاهوت مطلقی که از آن حاصل شده است) دم میزنید؛ آن هم از همان ابتدای کار بههمراه خدای سبحانومتعال!» [11]
توضیح: دمشقی معتقد بود پدر و پسر متمایزند؛ پس او قطعاً باید به همسری برای پدر اعتقاد پیدا میکرد! هرچند به آن باور نداشت! در حقیقت اعتقادات او و سایر پدران و بنیانگذاران این بدعت دارای آشفتگی بسیاری است!
پ. سید احمدالحسن میگوید:
«موجود بودن اله مطلق دوم (الصاحبة: همسر) در آغاز بههمراه خدای سبحانومتعال محال است؛ زیرا لاهوت مطلق، حقیقتِ بسیطِ مطلق است و نمیتواند چندگانه باشد.» [12]
توضیح: حتی اگر دمشقی نظر خود را تغییر میداد تا موضوع تمایز پدر و پسر را اینگونه حل کند که برای پدر همسری وجود داشت که همیشه با پدر بود و پسر از آن دو صادر شد، باز هم شکست میخورد! زیرا همانگونه که در قسمت قبل تقدیم شد، خدا یگانه است، نه چندگانه و مرکّب!
ت. سید احمدالحسن میگوید:
«کسی که معتقد باشد بین این دو [منظور همان پدر و پسر است] تمایز و تفاوت است، الوهیّت مطلق بودن الوهیّت دوم، عقیدهاش را نقض میکند؛ زیرا این نقص بر او وارد و بجاست و تمایزی نمیتواند باشد جز در کمال مطلق.» [13]
توضیح: آری! دو لاهوت مطلق که دارای صفات مطلقاند چگونه متمایز باشند، درحالیکه وقتی صحبت از تمایز آنها میشود یعنی آنها حداقل در یک صفت باید با یکدیگر اختلاف داشته باشند تا تمایز معنا پیدا کند! بهعبارت دیگر حداقل یکی از آنها ناقص است! پس ازآنجاکه نقص اثبات میشود، عدم الوهیت مطلق یکی از آنها نیز نتیجهگیری میشود! در همین راستا فکر میکنم این کلمات یوحنای دمشقی بهاندازۀ کافی عقایدش را رد میکند:
«الوهیت کامل است، و بدون نقص در خوبی، حکمت و قدرت، بدون آغاز، بدون پایان، همیشگی، غیرمختون، و بهطور خلاصه، کامل در همهچیز. اگر ما بگوییم، پس، چندین خدا وجود دارد، ما باید تفاوت میان [آن] چندین را تشخیص دهیم؛ زیرا اگر بین آنها هیچ تفاوتی نباشد، آنها یکی هستند، بهجای چندتا. ولی اگر بین آنها تمایزی باشد، کمال چه میشود؟ ازاینرو چیزی که از کمال کوتاه بیاید، چه آن در نیکی، یا قدرت، یا حکمت، یا زمان، یا مکان باشد، نمیتواند خدا باشد؛ بلکه این همان اصلیت در همۀ جوانب است که نشان میدهد الوهیت یکتاست، نه چندتا.» [14]
تا اینجا
یوحنای دمشقی اعتقاد داشت «پسرِ خدا» همیشه با «پدر» بوده است و از پدر مولود شد و همانند پدرْ الوهیت مطلق دارد؛ اما به برکت علم سید احمدالحسن از جنبههای مختلف نادرستی این عقیده نشان داده شد؛ عقیدهای که از یک طرف اگر معتقد باشد پسر تنها از پدر مولود شده است و لاهوت مطلق است، خدا را غیرحکیم به تصویر میکشد و از طرف دیگر اگر قائل به تمایز باشد، ناگزیر برای خدا همسر قائل میشود و قائلشدن همسری که لاهوت مطلق است و همیشه با پدر بوده است ـازآنجاکه او پسر را نیز همیشه با پدر میداندـ مخالف یگانگی خداست و از سوی دیگر اگر به تمایز لاهوتهای مطلق قائل میشد، ناچار بود حداقل یکی از آنها را ناقص بداند و این خلاف عقیدهاش میشد! چقدر بجاست که این کلمات عیسی (ع) در انجیل را بر یوحنای دمشقی منطبق بدانیم: ([…] و کسی که در تاریکی راه میرود نمیداند به کجا میرود).[15]
1. شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۱، فصل ۸. دربارۀ تثلیث مقدّس.
2. همان.
3. همان.
4. همان.
5. همان، فصل ۱۳. دربارۀ جایگاه خدا، و اینکه تنها الوهیت غیرمختون است.
6. توحید، ص ۱۱۰-۱۱۵.
7. همان، ص ۱۱۰-۱۱1.
8. صابر حقجو: خداوند قائم به ذات خود است، و موجودی که قائم به ذات خودش است، نمیتواند علتی مجزای خودش داشته باشد؛ بنابراین یک شخص، همزمان نمیتواند بگوید که پسر هم الوهیت دارد، و هم علتی مجزای خودش دارد؛ مثلاً با گفتن اینکه پسر از پدر زاییده شده؛ چراکه در آن صورت علتی مجزای پسر را متصور شده که نشاندهندۀ عدم الوهیت مطلق پسر است. بهعبارتی گفتن اینکه پسر در همۀ جنبهها مثل پدر است، بهغیر از اینکه از او زاییده شده، بیمعناست؛ چراکه از آن جنبهها، الوهیت مطلق، قائم به ذات بودن، و قدیمبودن است، که نمیتواند با مولود بودن از موجودی مجزا در یک جا جمع شود.
9. ارمیا ۱۲:۱۰.
10. شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۱، فصل ۵. اثبات اینکه خدا یکی است و نه چندتا.
11. توحید، ص ۱۱۱.
12. همان.
13. همان، ص ۱۱۲.
14. شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۱، فصل ۵، اثبات اینکه خدا یکی است و نه چندتا.
15. یوحنّا ۳۵:۱۲.