سلسلهمقالات پاسخ به بدعت شمارۀ ۱۰۱ یوحنای دمشقی| قسمت پانزدهم
خدای سبحانومتعال در برخی از صفات با پدر بودن با در نظر گرفتن غنا و بینیازی باریتعالی، مشترک است
بعضی از آن متنها، گروهی را پسران خدا مینامند؛ پس آیا آنها پسران حقیقی خدا و خدایان هستند؟
انسان باید این واقعیت را بداند که خلق، همگی عیال خدای سبحانومتعال هستند و او بر آنها رحمت دارد.
• پیشگفتار
در قسمتهای قبل به برکت علم سید احمدالحسن اثبات شد که عیسی (ع) بهعنوان پسر خدا دارای «الوهیت مطلق» نیست و نمیتواند برابر با خدا باشد و اگر عیسی (ع) از عبارت «پدر» و «پدرم» استفاده کرده باشد به این معنا نیست که او برابر با پدر است.
• عیسی (ع) و استفاده از عبارت «پدر»
شاید بپرسید: پس چرا عیسی (ع) از عبارت پدر یا پدرم استفاده کردهاست؟ مثلاً در انجیل میخوانیم:
(و بهسوی شاگردان خود توجه نموده گفت: «همهچیز را پدر به من سپرده است. و هیچکس نمیشناسد که پسر کیست، جز پدر و نه که پدر کیست، غیر از پسر و هرکه پسر بخواهد برای او مکشوف سازد.»). [1]
سید احمدالحسن میگوید:
«بله، نبی خدا عیسی (ع) از کلمۀ پدر، پدر من یا پدر شما استفاده میکرد و این کلمه در تورات نیز موجود است.» [2]
همچنین میگوید:
«نصاری یا کسانی که خود را مسیحی مینامند، برای حضرت عیسی (ع) پیامبر خدا که بندهای از بندگان خداست، الوهیّت مطلق و غنای مطلق قائل شدند. دلیل آنها بر این عقیده صرفاً برخی کلماتی است که در انجیلهای آنها آمده است، از قبیل سخن حضرت عیسی (ع) که گفته است پدرم و پسر؛ و حالآنکه اینها تماماً قابل تأویل است به اینکه منظور، همان صفات پدر بودن و پسر بودن است نه خود آنها؛ یعنی رحمت، مدارا و مهربانی، تربیت و… و نیز افاضه و بخششی که ممکن است بهدلیل جانفشانی، از پدر به پسرش برسد. خدای سبحانومتعال در برخی از صفات با پدر بودن با در نظر گرفتن غنا و بینیازی باریتعالی، مشترک است و نیز از جهت پسر بودن نسبت به پدر میتوان صفت صالح بودن پسر برای پدرش و اطاعت از او در راهوروش انبیا و اوصیا در مسیر خدای سبحانومتعال را در نظر گرفت.» [3]
• عهد قدیم و پسران خدا
سید احمدالحسن در کتاب «توحید» و در بخش «پسر» آیاتی از عهد قدیم را ارائه کردهاست که نشان میدهد خدا فقط پدر عیسی (ع) نبود؛[4] دو مثال را تقدیم میکنیم:
(پسر، پدر خود و غلام، آقای خویش را احترام مینماید. پس اگر من پدر هستم احترام من کجاست؟ و اگر من آقا هستم هیبت من کجاست؟ یهوه صبایوت به شما تکلّم میکند. ای کاهنانی که اسم مرا حقیر میشمارید و میگویید چگونه اسم تو را حقیر شمردهایم؟). [5]
(ای فرزندان خدا، خداوند را توصیف کنید. جلال و قوّت را برای خداوند توصیف نمایید). [6]
سید احمدالحسن در بخشی از توضیحات خود در کتاب «توحید»، بخش «پسر» و در «پانوشت» میگوید:
«زیرا بعضی از آن متنها، گروهی را، پسران خدا مینامند، پس آیا آنها پسران حقیقی خدا و خدایان هستند تا براساس آن، گفته شود که چون در انجیل آورده شده که عیسی پسر خداست، پس دلیلی بر الوهیّت و پسر حقیقی بودن وی برای خدا میشود؟ تعالی الله! (خدا بلندمرتبهتر است).» [7]
• انبیای خدا، پسران خدا
سید احمدالحسن میگوید:
«همچنین انسان باید این واقعیت را بداند که خلق، همگی عیال خدای سبحانومتعال هستند و او بر آنها رحمت دارد، همانطور که پدر بر پسرانش رحم و مهربانی میکند؛ بلکه خدا به خلایق مهربانتر از مادری است که به یگانه فرزندش مهر میورزد. قطعاً مخلصین از انبیا و اوصیا و اولیا(ع) محبوبترین خلایق نزد خدای سبحان هستند، پس آنها اولیترند به اینکه خدای سبحانومتعال برای آنها در این معنی، پدر باشد؛ چراکه آنها خدای سبحان را اطاعت کرده و نافرمانی نمیکنند همانطور که پسرِ صالح از پدرش اطاعت میکند و به او احسان و نیکی مینماید؛ لذا به این معنا صحیح است که آنها پسرانِ خدا باشند.»[8]
• خلقت عیسی (ع) بدون پدر جسمانی
اکنون که نکات بسیاری گفته شد، شاید این سؤال برای شما به وجود آمده باشد که چرا خواست خدا این بود که عیسی (ع) بدون پدر متولد شود؟! آیا خدای حکیم کاری بیهوده انجام دادهاست؟ حاشا.
سید احمدالحسن میگوید:
«عیسی علیهالسلام، مولودی بدون پدر بود تا مردم بفهمند که پدر حقیقی و اصل حقیقی آنها، خدای سبحانومتعال است و بدانند که آنچه از آنها خواسته شده آن است که به صفات خالق و پدرشان آراسته شوند (خلق، خانواده و عیال خداست) تا آنکه صورت خدای سبحانومتعال شوند (خدا آدم را به صورت خود آفرید).»[9]
• گوسفند خطاب شدن مؤمنان
در پایان قصد دارم مثالی را تقدیم کنم تا نشان دهم که نباید به عبارات کتاب مقدس سطحیوار و بدون نگاه به محکمات نگاه کرد.
میدانیم که گوسفند حیوان است؛ اما میبینیم که انسانهای مؤمن توسط عیسی (ع) گوسفند خطاب میشوند؛ مثلا میخوانیم:
(و مرا گوسفندان دیگر هست که از این آغل نیستند. باید آنها را نیز بیاورم و آواز مرا خواهند شنید و یک گله و یک شبان خواهند شد). [10]
آیا چون عیسی (ع) مؤمنان را حیوان یا گوسفند خطاب کرد، پس آنها گوسفند یا حیوان بودند؟! آیا عاقلی متون صریح اثباتکنندۀ انسان بودن شاگردان را رها میکند و میگوید:
«مؤمنان به عیسی (ع) دو طبیعت داشتند؛ هم واقعاً انسان بودند و هم واقعاً حیوان بودند؛ چراکه هم متونی در باب انسان بودن آنان وجود دارد، هم متونی در باب حیوان بودن آنان»!
با کمال تأسف کلیسا از کلمات عیسی (ع) یا سایر عبارات کتاب مقدس، شبیه چنین نتایجی را گرفته است! نتایجی که مخالف متون صریح است! بهعنوان مثال «یوحنای دمشقی» اعتقاد داشت که عیسی (ع) دو طبیعت دارد[11] ؛ او هم انسان و هم خدا! درحالیکه خدا نبودنش و انسان بودنش از کتاب مقدس اثبات میشود!
آیا وقتی عیسی (ع) طبق (مرقس ۳۲:۱۳) اقرار میکند که الوهیت مطلق ندارد و خدا نیست،[12] میتوان به متونی متشابه چنگ زد و متونی را که محکم و صریح است کنار گذاشت و سپس نتیجه گرفت؟! آیا این کار شبیه این نیست که به این اصل معتقد باشیم که شاگردان انسان بودند، اما بهخاطر متون دیگر اصرار شود که آنها حیوان نیز بودند؟!
کتاب مقدس پر است از متون رمزی و متشابه! کسی که با دید سطحیوار نگاه کند، گمان میکند که منجی هم جزو گیاهان است،[13] هم جزو حیوانات است،[14] هم جزو اشیاء،[15] و هم انسانها[16]! آیا عاقل بهجای اصل قرار دادن محکم آن را به کناری مینهد و عبارات متشابه را اصل قرار میدهد؟!
• در پایان
متونی که مسیحیان از آن در جهت اثبات عقیدۀ الوهیت مطلق داشتن عیسی (ع) استفاده میکنند، مانند متونی که بر پسرِ خدا بودن عیسی (ع) اشاره دارد، میتواند به معنای دیگری که موافق متون محکم است تأویل شود. مسیحیان باید این حقیقت کتاب مقدس را بپذیرند که نمیشود متن صریح و محکم را -که باید اصل و اساس قرار گیرد- رها کرد و سپس بر وفق خواست خود متن دیگری که همانند آن نیست و البته قابل تأویل است را اصل قرار داد!
___________________
منابع:
.1 لوقا،۲۲:۱۰.
.2 پاسخهای روشنگرانه، ج۳، س۲۵۳.
.3 توحید، ص۱۰۷.
.4 توحید، ص ۱۲۳و۱۲۴.
.5 ملاکی، ۶:۱.
.6 مزامیر، ۱:۲۹.
.7 توحید، ص۱۲۴، پانوشت ۴.
.8 توحید، ص۱۲۴، پانوشت ۴.
.9 پاسخهای روشنگرانه، ج۳، س۲۵۳.
.10 یوحنّا، ۱۶:۱۰ و مانند آن در یوحنّا، ۱۰: ۲۶-۲۷؛ ۱۶:۲۱.
.11 شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۳، فصل ۳.
.12 (ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم).
.13 (و نهالی از تنه یَسّی بیرون آمده، شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت). اِشَعْیا، ۱:۱۱.
.14 (و یکی از آن پیران به من میگوید: «گریان مباش! اینک آن شیری که از سِبط یهودا و ریشۀ داوود است، غالب آمده است تا کتاب و هفت مهرش را بگشاید.»). مکاشفه، ۵:۵.
.15 (و مشاهده مینمودی تا سنگی بدون دستها جدا شده، پایهای آهنین و گلین آن تمثال را زد و آنها را خرد ساخت). دانیال، ۳۴:۲.
.16 (زیرا همچنانکه برق از مشرق ساطع شده، تا به مغرب ظاهر میشود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد). مَتّی، ۲۷:۲۴.