قسمت شانزدهم
کتاب مقدسی برای مخلوق بودن «کلمه» در انجیل
• لاهوتِ مطلقِ سبحان و تعالی، ابتدایی ندارد که گفته شود «در ابتدا» • معنا ندارد که گفته شود چیزی با خودش است • منظور از «خدا» در اینجا، لاهوت مطلق نیست بلکه مراد، خدای در خلق است یا صورت خدا؛ آنطور که این عبارت در تورات یا عهد قدیم مندرج است.
• پیشگفتار
دمشقی در ادامۀ شبهاتش میگوید:
«و دوباره به آنها میگوییم: تا زمانی که شما میگویید که مسیح کلمۀ خدا و روح خداست، چرا ما را متهم به مشرک بودن میکنید؟ زیرا کلمه و روح، از آن چیزی که طبیعتاً در آن موجود است، جداییناپذیر است.
بنابراین، اگر کلمۀ خدا، در خداست؛ پس آشکار است که او خداست. از طرفی، اگر او خارج از خداست، پس، بر طبق [نظر] شما، خدا بدون کلمه و بدون روح است. درنتیجه، با پرهیز از معرفی یک شریک برای خدا، او را ناقص کردهاید.
این برای شما بسیار بهتر خواهد بود تا بگویید او یک شریک دارد؛ تا اینکه او را ناقص کنید، گویی شما با یک سنگ یا تکهچوبی یا یک سری شیء بیجان دیگر سروکار دارید. پس، وقتی ما را مشرک خطاب میکنید، حرف ناحقی میزنید؛ ما هم با ‘ناقصکنندگان خدا’ نامیدن شما، تلافی میکنیم.» پایان نقل قول.
نمیدانم؛ آیا واقعاً یوحنای دمشقی انتظار داشت که اعتقاد افتضاحش دربارۀ «کلمه»، با استقبال ما روبهرو شود درحالیکه حتی با نصوص محکم کتاب مقدس سر ناسازگاری دارد؟! اما قبل از اینکه باز هم به برکت علم سید احمدالحسن پاسخش را ارائه کنیم، عبارات دیگری از او دربارۀ «کلمه» را تقدیم میکنیم تا خوانندۀ گرامی آشنایی بیشتری با اعتقاد و تعریف یوحنای دمشقی از «کلمه» پیدا کند.
• عبارات دیگری از دمشقی دربارۀ «کلمه»
یوحنای دمشقی در «شرحی از ایمانِ ارتدوکس» مطالبی را دربارۀ «کلمه» ایراد میکند؛ او میگوید:
«پس این خدای یکتا بدون کلمه نیست. و داشتن کلمه، او آن را خواهد داشت نه بهعنوان بدون جوهر (ذات)، و نه بهعنوان داشتن یک آغاز، و نه بهعنوان [چیزی که] مقدر شده باشد دیگر وجود نداشته باشد. [در بودنش توقف شود]. زیرا هیچوقت زمانی نبوده که خدا، کلمه نباشد، بلکه او همیشه بر کلمۀ خودش تصرف دارد، به وجود آمده از خودش، نه مثل کلمۀ ما، بدون ذات و حل شدن [محو شدن] در هوا، بلکه داشتن یک جوهر در او و زندگی و کمال، نه خارج شدن از او بلکه وجود داشتن همیشگی در او؛ چرا که کجا میتواند باشد، اگر آن بخواهد از او بیرون برود؟» [1]
همچنین میگوید:
«کلمۀ خدا هم در جوهر مستقلش از او متمایز است، از کسی که آن جوهرش را [از او] کسب کرده است؛ ولی از آنجا که آن در خودش صفات مشابهی را که در خدا دیده شدهاند نمایش میدهد، آن در طبیعت مشابهی با خداست؛ زیرا همانطور که کمال مطلق در پدر در نظر گرفته شده است، پس همچنین در کلمه که از او به وجود آمده [مولود شده]، در نظر گرفته شده است.» [2]
در جای دیگری میگوید:
«پس عبارتهای ‘کلمه’ و ‘درخشش (فروغ)’، استفاده میشوند چون او از پدر به وجود آمده [زاییده شده] بدون اتحاد دو تا [زوج]، یا هوای نفس، یا [قید] زمان، یا تغییر، یا جدایی.» [3]
• مقدمهای از روشنگریهای سید احمدالحسن
مطالب دمشقی دربارۀ «کلمه» از کجا نشئت میگیرد؟ شاید همین متن از انجیل:
«در ابــتــدا کلمه بود و کلمه نـــزد خدا بود و کلمه خـدا بود.» [4]
سید احمدالحسن دربارۀ این متن روشنگریهایی را در کتاب «توحید» و در رد تفسیر اشتباه «شنودۀ سوم» پاپ ارتدوکس ارائه کرد؛ اما او پیش از آنکه نکاتی را دربارۀ (یوحنّا ۱:۱) ارائه کند، نوشته است:
«در کتاب لاهوتِ مسیح برای شنودۀ سوم (پاپِ اُرتُدوکس)، شنودۀ سوم گفت:
فصل اول: لاهوت او از لحاظ مرکزیّتش در تثلیثِ قدّوس، «لوگوس» (کلمه) است.
((یوحنا ۱:۱) “در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود. و کلمه، خدا بود”، و اینجا سخن از لاهوتش تماماً آشکار است.» [5]
سید احمدالحسن پس از نقل کلامِ شنودِهْ میگوید:
«در این کتاب توضیح دادم که عیسی علیهالسلام بنده بود، نه لاهوت مطلق و در ادامه به فَصلُالخِطاب و آیۀ محکم و ثابتی در انجیل اشاره میشود.» [6]
لذا درست نیست که از این نصّ و دیگر نصوص، چنین تفسیر و درک شود که عیسی علیهالسلام همان لاهوت مطلق است؛ زیرا ثابت شد که عیسی علیهالسلام یا یسوع علیهالسلام نمیتواند نوری بدون ظلمت باشد، بلکه وی نور و ظلمت است و کسی که چنین وضعیتی داشته باشد، مخلوقی است نیازمند به لاهوت مطلق.» [7]
او در ادامه به تفسیر (یوحنّا ۱:۱) پرداخت.
• کلمه؛ در ابتدا
در آغازِ (یوحنّا ۱:۱) میخوانیم:
(در ابتدا کلمه بود).
سید احمدالحسن در توضیح این عبارت میگوید:
«لاهوتِ مطلقِ سبحان و تعالی، ابتدایی ندارد که گفته شود «در ابتدا»، بلکه آن که در ابتدا بوده، همان مخلوق است. بر این اساس یسوع (عیسی علیهالسلام) مخلوق است و این آیه بهصراحت بر مخلوق بودن او دلالت دارد. آری، ممکن است گفته شود در اینجا منظور، مخلوق اول یا عقل اول است و بحث در همین راستاست: آیا یسوع (عیسی علیهالسلام) همان کلمۀ نخستین است؟ یا اینکه یسوع (عیسی علیهالسلام) کلمهای است از کلمات خدا که پس از کلمۀ نخستین آمده است؟» [8]
• کلمه؛ نزد خدا
در بخش دیگر (یوحنّا ۱:۱) میخوانیم:
(و کلمه نزد خدا بود).
سید احمدالحسن دربارۀ این عبارت میگوید:
«لاهوت مطلق، حقیقتی غیرمرکب است و اعتقاد به ترکیب آن یا اعتقاد به آنچه از لوازمش ترکیب بودن است، باطل است؛ لذا اعتقاد به اینکه منظور از «و کلمه با خدا بود» این است که «کلمه، همان لاهوت مطلق است» مترادف با مرکب بودن لاهوت مطلق است. از سوی دیگر اعتقاد* به اینکه کلمه همان خداست -یعنی خدا کلمه است و کلمه خداست، بدون هیچ تفاوت و تمایزی- درحالیکه وی غیرمرکب است، این سخن را جاهلانه و عاری از حکمت میگرداند، زیرا معنا ندارد که گفته شود چیزی با خودش است.» [9]
او در پانوشت این مطلب را نوشت:
«در حقیقت آنها به این موضوع اعتقاد ندارند، بلکه به «تمایز» اعتقاد دارند، ولی بهدلیل زیادی آشفتگی آنها و بالا بودن نظرات و اختلافاتشان در تلاش برای برطرف کردن اشکالات عقیدۀ آنها نسبت به لاهوت، مجبور شدم به آنچه آنها گفتهاند یا ممکن است بگویند، پاسخ دهم.» [10]
• کلمه؛ خدا
در بخش پایانی (یوحنّا ۱:۱) آمده است:
(و کلمه، خدا بود).
سید احمدالحسن در تبیین این عبارت میگوید:
«اینجا موضع شبهه است و این عبارت متشابهی است که «شنوده» و پیشینیان او در دام آن گرفتار شدهاند. حقیقت آن است که وقتی مشخص شد «کلمه» مخلوق است و نمیتواند خودِ لاهوت مطلق باشد؛ بنابراین تنها چیزی که میتوان گفت این است که منظور از «خدا» در اینجا، لاهوت مطلق نیست بلکه مراد، خدای در خلق یا صورت خداست؛ آنطور که این عبارت در تورات یا عهد قدیم مندرج است.» [11]
ایشان در ادامه، متونی از فصل اوّل سِفر پیدایش، بخشهایی از آیات ۲۶ و ۲۷ را ارائه کرد:
«(۲۶ و خدا فرمود: انسان را بهصورت ما همچون شبیه ما بسازیم…)، (۲۷ پس خدا انسان را بهصورت خود آفرید. او را بهصورت خدا آفرید… .).» [12]
• نتیجهگیری
یوحنای دمشقی به خیال آنکه در قرآنْ عیسی(ع) کلمۀ خدا معرفی شده است، احتمالاً گمان برد که دیگر کار اسلام را یکسره ساخته و میتواند با خیال راحت بگوید که شما دیگر مجبورید به لاهوت مطلق بودن «کلمه» اقرار کنید؛ اما انگار او حتی خبر نداشت که لاهوت مطلق نبودن «کلمه» از طریق همان کتاب مقدسی که ادعای ایمان به آن را دارد اثبات میشود! حتی با دقت در عباراتی که دربارۀ «کلمه» در (یوحنّا ۱:۱) آمده است! اما به کتاب مقدس اکتفا نمیکنیم، بلکه از طریق قرآن و روایات اثبات میکنیم که کلمه و روح خدا بودنِ عیسی (ع) نمیتواند بهمعنای خدا بودن او باشد.
منابع
۱. کتاب ۱، فصل ۶. دربارۀ کلمه و پسر خدا، اثباتی مستدل.
۲.همان.
۳. شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۱، فصل ۸. دربارۀ تثلیث مقدّس.
۴. یوحنّا، ۱:۱.
۵. توحید، ص۱۱۶.
۶. منظور او (مَرقُس ۳۲:۱۳) است که پیشتر بههمراه توضیح سید احمدالحسن تقدیم شد.
۷. توحید، ص۱۱۶.
۸. همان، ص ۱۱۶-۱۱۷.
۹. همان، ص ۱۱۷ | دمشقی از یکسو سعی کرده تا بگوید خدا مرکب نیست و از سوی دیگر او را مرکب به تصویر میکشد! به عبارات او دقت کنید: «زیرا زمانی که من به یکی از اقانیم فکر میکنم، آن را به خدای کامل و ذات [وجود] کامل میشناسم: ولی زمانی که آن سه را بههم پیوندم و باهم محسوب میکنم، من یک خدای کامل میشناسم؛ زیرا الوهیت مرکب نیست، ولی در سه اصل اقنوم کامل، یک خدای کامل غیر قابل تقسیم و غیر مرکب [است].» (شرحی از ایمانِ ارتدوکس، کتاب ۱، فصل ۱۲. دربارۀ همسانی [شباهت].).
۱۰. توحید، ص ۱۱۷.
۱۱. همان.
۱۲. همان.
هفته نامه شماره 164