خانه > برگزیده > بنر > 166 – خلقت آدم ابوالبشر، زمینی بود یا آسمانی؟

166 – خلقت آدم ابوالبشر، زمینی بود یا آسمانی؟

نویسنده: نرگس مهدوی

مقدمه

موضوع خلقت آدم به‌عنوان نخستین انسان و پیامبر از اهمیت قابل توجهی در اندیشه‌های دینی برخوردار است. یکی از پُررمزورازترین داستان‌های کتاب مقدس و قرآن، داستان خلقت آدم ابوالبشر بوده است. در این مجال سعی شده پیدایش انسان و آفرینش آدم از دیدگاه‌های مختلف بررسی شود. از دیدگاه مفسران دینی همچون «محمدحسین طباطبایی»، نگرش یهودیت و مسیحیت و همین‌طور از دیدگاه تکامل در قیاس با نویسندۀ کتاب توهم بی‌خدایی «احمدالحسن». [۱] سؤالی که مطرح می‌شود این است: آیا خلقت آدم در زمین شکل گرفته یا در ملکوت آسمان‌ها صورت گرفته و به‌صورت انسان امروزی بر زمین هبوط یافته است؟

خلقت آدم از دیدگاه یهودیت و مسیحیت

در تورات، فصل دوم سِفر پیدایش چنین آمده است:
(هنگامی که یَهُوَه خدا آسمان‌ها و زمین را ساخت، هیچ نهالِ کشتزار هنوز بر زمین نبود و هیچ گیاهِ کشتزار هنوز نروییده بود، … آنگاه یَهُوَه خدا آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی او نَفَسِ حیات دمید و آدم موجودی زنده شد. و یَهُوَه خدا باغی به‌سمت شرق، در عدن غَرْس کرد، و آدم را که سرشته بود در آنجا نهاد). [۲] در خصوص داستان خلقت آدم، در میان اکثریت یهودیان و مسیحیان اتفاق‌نظر وجود دارد و هر دو فرقه بر زمینی و تمثیلی بودن آفرینش آدم هم عقیده‌اند. در بررسی دقیق‌تر این موضوع به عقاید متفکر یهودی «یوسف آلبو» (عبری: יוסף אלבו، فیلسوف و خاخام یهودی در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم میلادی) و تفسیری از «جان آرتور» (آمریکایی: John McArthur ۱۹ژوئن ۱۹۳۹) بسنده می‌کنیم.

«یوسف آلبو»، فیلسوف یهودی اندلسی گفته است: «آدم نمونۀ نخستین نوع انسان و برترین و کامل‌ترین مخلوقات جهان است و مقصود از آفرینش عالم، وجود اوست و موجودات دیگر برای خدمت او آفریده شده‌اند. او سرگذشت آدم را بیان تمثیلی از وضع انسان در این جهان می‌داند. به نظر او باغ عدن کنایه از این عالم و آدم کنایه از نوع بشر است.» [۳] «جان مک آرتور» در تفسیر آیه به آیۀ عهد عتیق این‌چنین شرح می‌دهد: «آفرینش انسان در روز ششم پیدایش بود. موسی از مرجع انسانی کمک نگرفت؛ چون هنوز انسانی وجود نداشت تا شاهد این رویدادها باشد. هوش و خرد نیز به یاری موسی نیامدند؛ زیرا هرچند عقل انسان بداند قدرت ابدی خدا وجود دارد و بداند خدا خالق همه‌چیز است، نمی‌تواند بفهمد این خلقت چگونه به وجود آمده است و در ادامه انسان را خلق اثری هنرمندانه و استادانه می‌داند که خالقی هنرمند با مهارت و چیره‌دستی اثری خلق می‌کند و به آن جان می‌بخشد. عدن را باغ بهشتی پرشکوه می‌داند که مانندش را جهان به خود ندیده است و مکان باغ عدن را دقیقاً مشخص نمی‌داند آن‌گونه که به تصورش، موسی هنگام نوشتن این شرح‌حال عبارت «به‌طرف مشرق» را با توجه به موقعیت جغرافیایی که در آن قرار داشته است، به کار می‌برد. به پندار خویش و احتمال مکان باغ عدن را بهشتی زمینی، اطراف بابِل و منطقه بین‌النهرین معرفی می‌نماید.» [۴] اما در میان اندیشمندان یهودی و مسیحی، متفکرانی بوده‌اند که آفرینش آدم را تنها زمینی نمی‌دانستند و عقل انسان را آسمانی و خدایی می‌دانند؛ ازجملۀ آن‌ها «فیلون اسکندرانی»، متفکر یهودی نیمۀ اول سدۀ اول میلادی است.

ایشان گفته است:«خداوند دو گونه انسان آفرید؛ انسانی به صورت خدا و انسان زمینی که از خاک سرشته شد. انسان آسمانی غیرمادی است و انسان زمینی، ترکیبی است از عناصر مادی و معنوی ‌ـ‌پیکر و خرد و اندیشه‌ـ این خرد و اندیشۀ آدمی است که به صورت خدا آفریده شده است نه پیکر او.» [۵] این متفکر یهودی آدم زمینی را هم از لحاظ توانایی عقلانی از همۀ آدمیان آینده برتر می‌داند و هم از لحاظ صورت جسمانی می‌پندارد به کمال سعادت نائل شده، ولی در این مقام باقی نمی‌ماند؛ زیرا وی با خوردن از درخت معرفت نیک و بد، جاودانگی و نیک‌بختی خود را از دست داده و گرفتار مرگ و تیره‌روزی می‌شود. از دیدگاه «فیلون»، خوردن از شجرۀ ممنوعه، تمثیل و کنایه‌ای است از تسلیم‌ شدن در برابر لذات و شهوات جسمانی.

خلقت آدم از دیدگاه شیعه

مفسر شیعی «محمدحسین طباطبایی» در تفسیر خلقت آدم، براساس آیات قرآنی آنجا که خدای متعال در سورۀ مؤمنون می‌فرماید: (انسان را از گِل خلق کردیم، سپس از نطفه، آنگاه خون بسته و گوشت جویده‌شده و استخوان آفریدیم، پس از آن خلقتی دیگرش کردیم) مراد از انسان را نوع بشر می‌داند که در‌نتیجه آدم و ذریه‌اش را هم شامل می‌شود. منظور از «خلق» را خلق ابتدایی می‌داند که آدم را از گِل آفریده است و در ادامۀ آیه با اشاره به «…ثم انشاناه خلقا آخر…» معتقد است خدای متعال با آوردن کلمۀ «انشاء» ‌ـ‌که به معنای ایجاد و تربیت چیزی است‌ـ در این جمله سیاق را از «خلقت» به «انشاء» تغییر داده؛ یعنی اینکه آنچه به وجود آوردم چیز دیگری و حقیقت دیگری است غیر از آنچه در مراحل قبلی بوده است. [۶] معناى جمله را این‌گونه بیان می‌کند كه: سپس، ما انسان را نطفه‌اى كردیم كه در رحم متمكن باشد؛ همچنان كه آن را در اول از خلاصه‌اى از گل درست كردیم، با این تعبیر که: ما طریق خلقت انسان را از آن شكل به این شكل مبدل نمودیم. ایشان با تأکید قرآن در آیات (آل‌عمران، 59)، (حجر، 26)، (سجده، 7) و (الرحمن، 14)، آفرینش نخستین انسان و اولین موجودى را كه بقیۀ افرادش از آن منشعب مى‌شوند آفرینشی مستقیم و اعجازگونه می‌داند. معتقد است بیان تعابیر «تراب»، «طین»، «صلصال»، «حماء مسنون» مراحل و حالات مختلف مبدأ خلقت آدمى را بیان مى‌كند؛ بنابراین تناقضى در این تعبیرهاى مختلف قرآن نیست. [۷]

اما بعد از خلقت معجزه‌گونۀ آدم، ایشان جایگاه وی را در بهشت موعود می‌داند و با اشاره بر آیات (بقره، ۳۰ تا ۳۸)؛ (اعراف، ۱۹ تا ۲۵) و (طه، ۱۱۵ تا ۱۲۶) بر این باور است که آدم(ع) از همان ابتدا برای زندگی در زمین خلق شده بود. «سیاق این سه دسته آیات این معنا را دست می‌دهد که آدم در اصل و در آغاز برای این خلق شده بود که در زمین زندگی کند و نیز در زمین بمیرد و اگر خدای تعالی او را چند روزی در بهشت منزل داد برای این بود که امتحان خود را بدهند و درنتیجۀ آن نافرمانی عورتشان هویدا بگردد، تا بعد از آن به زمین هبوط کنند. همچنین از سیاق آیۀ «فَقُلنا یا آدم» سورۀ طه و اعراف که می‌فرماید «یا آدَمُ اسْکُن»، داستان بهشت را با داستان سجدۀ ملائکه به‌صورت یک داستان متصل به هم آورده، به‌خوبی می‌رساند که منظور اصلی از خلقت آدم این بوده که در زمین سکونت کند. چیزی که هست راه زمینی شدن آدم همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد و برتری‌اش بر ملائکه و لیاقتش برای خلافت اثبات شود. نکتۀ قابل تأمل در سخنان این مفسر شیعی این است که وی گویی معتقد است که منظور از بهشت را بهشت برزخی یا باغی از باغ‌های دنیایی ندانسته است. [۸]

پیدایش آدم از دیدگاه «تکامل»

علم می‌گوید آدم، نخستین بشر بر روی زمین نبوده و نیست.
از قرن ۱۶میلادی که به علوم تجربی و طبیعی گرایش پیدا شد، با کشفیات دانشمندان، تضادهایی میان علم و دین ایجاد کرد؛ ازجملهٔ این تضادها نحوهٔ پیدایش انسان بر زمین بود.
«لامارک» و سپس «داروین» در قرن ۱۹میلادی، نظریۀ تکامل انواع را با شواهد علمی عرضه کردند. انتشار این نظریه بر برخورد دانشمندان از مذهب تأثیر مهمی گذاشت. این نظریه به‌طور مستقیم با برخی باورهای دینی در ستیز بود و در پاره‌ای دیگر از مسائل دینی همچون رابطۀ خداوند با طبیعت و خلقت، انسان را در معرض تردید قرار می‌داد.
امروزه اکثریت دانشمندان با در دست داشتن شواهد و با مطالعۀ فسیل‌های به‌جامانده از دوران‌ دیرینۀ زمین، نظریه تکامل را پذیرفته‌اند. دانشمندان برخلاف علمای دین ـ‌که براساس کتب مقدس و فهم خویش آفرینش آدم را دفعی و یک‌باره می‌دانند‌ـ پیدایش تدریجی و تکاملیِ گونۀ انسان را با شواهد علمی مطرح و تأیید می‌کنند. البته در میان این دانشمندان عقاید خداباوری و خداناباوری وجود دارد.
کسانی که می‌گویند نیرویی که منشأ پیدایش مراحل تکامل در موجودات بوده مافوق طبیعت و برتر از همه‌چیز است (خداباوران). دستۀ دیگر می‌گویند هرچه هست و نیست در نهاد ماده نهفته است (طبیعت‌گرایان).

بنا بر عقیدۀ «آلوین پلانتینگا» (فیلسوف آمریکایی معاصر ـ ۱۹۳۲) میان علم و دین تعارض ظاهری اما سازگاری و هم‌خوانی عمیق، و میان علم و طبیعت‌گرایی سازگاری و هم‌خوانی ظاهری اما تعارض عمیق وجود دارد. وی معتقد است «این ادعا كه تكامل، ثابت می‌كند كه انسان‌ها و دیگر موجودات زنده طراحی نشده‌اند، فی‌نفسه بخشی از این نظریه علمی یا یكی از نتایج آن نیست؛ بلكه افزوده‌ای الهیاتی یا متافیزیكی است كه بر این نظریه بار شده است. البته طبیعت‌گرایی متضمن این ادعاست كه ما انسان‌ها طراحی و بر صورت خدا خلق نشده‌ایم ‌ـ‌زیرا طبیعت‌گرایی دلالت دارد بر اینكه خدا وجود ندارد‌ـ اما علمِ تكاملی به‌خودیِ‌خود متضمن چنین مطلبی نیست. طبیعت‌گرایی همراه با نظریۀ تكاملی، مستلزم انكار طراحی الهی است؛ اما نظریۀ تكاملی به‌خودیِ‌خود چنان لازمه‌ای ندارد. تنها علمِ تكاملی آمیخته با طبیعت‌گرایی است كه خود مستلزم چنان انكاری است. [۹] «پلانتینگا» با تأكید بر اینكه نفی وجود خداوند، لازمۀ داروینیسم نیست، اما تصریح می‌كند كه شاید مهم‌ترین فایدۀ این نظریه برای خداناباورانِ عقل‌گرا، این باشد كه تا حدودی كار برایشان ساده‌تر شده است و گزكی به دستشان داده تا سعی كنند اندیشۀ خود را موجه‌تر جلوه دهند.

اینک نمونه‌هایی بر تأیید تکاملی پیدایش انسان بیان می‌داریم:
تکامل انسان به تاریخچه نخستی‌سانان (پستانداران شبیه انسان) و به‌خصوص به کپی‌های بزرگ برمی‌گردد که بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون سال پیش از خانوادۀ «گیبون‌ها» جدا شدند. راه رفتن روی دو پا ابتدایی‌ترین انطباق در دودمان انسان‌تباران است، و نخستین انسان‌تباری که بر روی دو پا راه می‌رفته آردی کپی با نام علمی« آردی پیتیکوس» [۱۰] بوده که تقریباً ۴.۴ میلیون سال پیش می‌زیسته است. راه رفتن اولیه بر روی دو پا به فرگشت جنوبی کپی‌آسا و بعدها سردۀ انسان منجر گردید. انسان‌های امروزی از انسان‌واره‌هایی بین ۲.۳ تا ۲.۴ میلیون سال پیش در آفریقا تکامل یافته‌اند. انسان‌واره‌هایی چون «لوسی» [۱۱] و «مرد کنیایی» [۱۲]، از بقایای سنگواره‌های متعلق به ۳.۲ تا ۳.۵ میلیون سال پیش در کشورهای اتیوپی و کنیا یافت شده، شاهدی بر تکامل و پیدایش تکاملی انسان است. انسانِ امروزی که انسان خردمند نامیده می‌شود تنها گونۀ بازمانده از انسان‌تباران است. طبق باور بسیاری از دانشمندان، انسان خردمند امروزی با رفتار نوین حدود ۵۰ هزار سال پیش تکامل یافته است؛ هرچند عده‌ای از دانشمندان معتقدند آغاز رفتار نوین در انسان‌ها هم‌زمان با فرگشت انسان به کالبد امروزی است. [۱۳] چه می‌دانیم! شاید میلیون‌ها سال بعد ما نیز منقرض شویم و به انسان‌های اَبْرگونه با جسمی بسیار لطیف تکامل بیابیم و به آسمان مهاجرت کنیم و به خاستگاه اولیه‌مان برگردیم!

خلقت آدم زمینی یا آسمانی؟
خلقت آدم زمینی بود یا آسمانی؟

خلقت آدم از دیدگاه احمدالحسن

احمدالحسن معتقد است ابتدا نفْس آدم در آسمان اول (آسمان چسبیده به آسمان زمین) شکل گرفت. این نفس از گِل بالا برده شده (رفع داده شده) از زمین بود.
فرشتگان به امر خداوند، مقداری از آب و گِل زمین را برگرفتند و آن را به آسمان اول بالا بردند و از آن جسد مثالی آدم که جسم لطیفی بود قالب‌ریزی شد. چون آن گِل رفع‌شده به منبع نور و تجلی نزدیک‌تر شد دیگر آن تاریکی‌های عالم پایین را نداشت، جسمی لطیف‌تر شده که در آن، ظلمتِ عدم کمتر است. این نخستین نفس بود که خلق شد و سایر نفوس از آن خلقت یافت.
نفس آدم از گل مرفوع (بالا برده شده) و با نفخه‌ای از روح الهی خلق شد و خدا اراده کرده بود این نفس به جسد جسمانی‌اش در زمین متصل شود. نفس آدم امتحان شد و در امتحان ناکام ماند. به‌دلیل نافرمانی از امر خدا به زمین فرود آمد. آن هنگام هنوز به جسم زمینی متصل نشده بود که در زمین به حرکت و گردش درآمد.
در آن زمان، هستی و مخلوقات دیگری هم خلق شده بودند؛ ازجمله انسان‌واره‌هایی بر روی زمین. ازآنجاکه حیات همیشه در حال تکامل بوده و هست، دسته‌ای از انسان‌واره‌ها، راه تکامل در جهت انسان خردمند امروزی را طی کردند.
اکنون زمان آن رسیده بود و خدا اراده فرمود تا آن نفس خلق‌شده در عالم بالا به جسم زمینی متصل گردد. آنگاه این جسم از پدر و مادر زمینی متولد شد تا نفس به آن متصل شود و نخستین انسان (با نفس برتر) بر روی زمین گردد. در واقع، نفس آدم به‌هنگام هبوط به زمین به جسمی که از والدین بیولوژیکی او حاصل شده بود، متصل گشت و می‌توان گفت آدم اولین انسانی است که از خاک آفریده شد و نه از پدر و مادر بشری، زیرا آدم(ع) از جهت نفسانی و روحانی پدر و مادر نداشت و اولین نفسی بود که از گِل مرفوع به وجود آمد.
احمدالحسن می‌گوید: «خداوند متعال آفرینش آدم را در آسمان اول یعنی آسمان انفس آغاز نمود؛ ولی برای اینکه آدم و فرزندان او برای نازل شدن به زمین و متصل شدن به جسم سازگاری داشته باشند، می‌بایست گِل به آسمان اول بالا برده می‌شد و سپس نفس آدم و سایر مردم از آن خلق می‌شدند. انجام این کار ضروری بود؛ چراکه روح در این گِل مرفوع مستقر گردید و این گل رفع‌شده خود وسیلۀ ارتباط و اتصال روح با جسد گردید. از سوی دیگر روح نمی‌تواند جسد را لمس کند؛ زیرا این دو (روح و جسد) در دو عالم مختلف و از دو جهان متفاوت هستند و بینشان عوالمی چند قرار دارد؛ بنابراین وجود وسیله‌ای برای این تماس لازم است؛ وسیله‌ای که در تمام مراتب نزولی و عوالم بین آسمان جسمانی و آسمان اول وجود داشته باشد و زمانی که جسم بالا برده می‌شود این مراتب را داشته باشد و در حدود آن حرکت کند. این گل مرفوع ـ‌که تمثیلی از هرچه بر روی زمین است‌ـ این فرصت برایش فراهم شد که بتواند بین دو عالم اجساد و ارواح حرکت کند.» [۱۴]

پایان مناقشه علم و دین دربارۀ خلقت آدم

ابتدای آفرینش آدم، از آب و گل زمین بود. (وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا) (و خدا شما را چون نباتی از زمین رویانید). [۱۵] ما از زمین همچون گیاه رویانده شده‌ایم. گیاه به‌یک‌باره و بی‌درنگ به بار نمی‌نشیند، بلکه مراحل تکامل و پیشرفت را طی می‌کند. در ابتدا بذری کوچک است که در زمین کاشته و با آب سیراب می‌شود؛ سپس از مجموعۀ دانه، زمین و آب، جوانه‌ای می‌روید. این جوانه به‌تدریج بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و از مرحله‌ای به مرحلۀ دیگر گذر می‌کند، تا کامل شود و شروع به ثمردهی کند. (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّكِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخرَ فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الخَالِقِینَ) (هر‌آینه ما انسان را از عصاره‌ای از گل آفریدیم * سپس او را نطفه‌ای در جایگاهی استوار قرار دادیم، آن‌گاه از آن نطفه، لخته خونی آفریدیم و از آن لخته خون، پاره‌گوشتی و از آن پاره‌گوشت، استخوان‌ها آفریدیم و استخوان‌ها را با گوشت پوشانیدیم. بار دیگر او را آفرینشی دیگر دادیم. در خور تعظیم است خداوند بهترین آفرینندگان). [۱۶] ملائکه به امر خداوند سبحان، مقداری از آب و گل زمین را برگرفتند و به آسمان اول یعنی آسمانی چسبیده به آسمان زمین، بالا بردند تا از آن جسم لطیف آدم قالب‌ریزی شود؛ سپس خداوند، روح‌القدس را در آدمی دمید: (فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی) (چون آفرینشش را به پایان بردم از روح خود در آن دمیدم). [۱۷] سپس همان‌جا یعنی بهشت دنیوی در آسمان اول ساکن گردید: (وَقُلْنَا یا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ) (و گفتیم: ‌ای آدم خود و همسرت در بهشت جای گیرید). [۱۸] بهشتی که آدم و همسرش در آن ساکن بودند نه بهشت زمینی بود که در قطعه‌ای از زمین قرار داشته باشد و نه بهشت موعود بود؛ زیرا بهشت موعود، خلد و جاودانگی است، دیگر اختیار و انتخاب معنایی نداشت که با خوردن از درخت ممنوعه مستوجب کیفر و هبوط شود!
امام جعفر صادق (ع) می‌فرماید: «فرشتگان از کنار آدم(ع) یعنی صورت وی عبور می‌کردند، درحالی‌که او در بهشت از خاک آفریده شده بود.» [۱۹] پدر ما آدم(ع) از گِلی که به آسمان اول بالا برده شد، خلق شده است. ما آسمانی هستیم و اصل ما از آسمان است. ما در آسمان اول خلق شده‌ایم. ما نفس هستیم، نه‌فقط جسدهایی زمینی. وجود زمینی ما، وجودی است که به‌صورت موقتی پدید آمده و همیشگی و ابدی نیست. حتی به زمین بازنمی‌گردیم تا پس از مرگ در آن زندگی کنیم؛ البته اگر انسانیت خویش را برگزیده و حیوانیت زمینی خود را رها کرده باشیم. [۲۰]

منابع
۱. احمد اسماعیل صالح، ۱۹۶۸، بصره عراق.
۲. کتاب مقدس، تورات، سفر پیدایش، باب ۴، آیات ۲ تا ۸‬‬‬‬.
۳. رک: اسماعیل زارع‌پور، گناه نخستین.
۴. تفسیر عهد عتیق، جان مک آرتور، ص ۶۱.
۵. رک: اسماعیل زارع پور، گناه نخستین.
۶. ترجمه تفسیر المیزان، سید محمدحسین طباطبایی، ج ۱۲، ص ۲۲۳.
۷. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱۵، ص۲۴.
۸. نشریه پژوهش‌نامه فرهنگ و معارف دینی، جلد۲، شماره۱پیاپی، بهار و تابستان ۱٤۰۰.
۹. مناظره دنیل دنت و الوین پلنتینگا، ترجمه علی شهبازی، انتشارات دانشگاه مفید، چاپ اول؛ ۱۴۰۲، ص ۲۸.
۱۰. «آردی پتیکوس «سرده‌ای منقرض‌شده از دودمان انسان است. (ویکی‌پدیا فارسی، فرگشت انسان)
۱۱. لوسی به گونهٔ جنوبی‌ کپی‌آسا تعلق دارد و قدمت آن ۳٫۲ میلیون سال تخمین زده شده ‌است. لوسی در سال ۱۹۷۴ توسط «دونالد جانسون» دیرین‌مردم‌شناس معروف موزۀ تاریخ طبیعی «کلیولند»، در آفریقا جایی نزدیک روستای «هادر» در دره «آواش» در منطقه‌ای موسوم به مثلث عفر واقع در «اتیوپی» کشف شده ‌است.
۱۲. مرد کنیایی نام سنگواره‌ای است متعلق به حدود 3.5 میلیون سال قبل که در سال ۱۹۹۹ در کشور «کنیا» کشف شده است و متعلق به سردۀ «کنیا تروپوس» است. پهن‌صورت کنیایی، کنیا مردم پَخت رخ، با نام علمی Kenyanthropusplatyops گونه‌ای انسان‌واره بوده که حدود 3.2 تا 3.5 میلیون سال پیش در شرق آفریقا می‌زیسته است. سنگواره آن در کنیا به دست آمده و از همین رو نام «کنیامردم» را بر آن نهاده‌اند. http://en.wikipedia.org/wiki/Kenyanthropus
۱۳. ویکی پدیا فارسی،فرگشت انسان:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1
%DA%AF%D8%B4%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86#
۱۴. احمدالحسن، توهم بی‌خدایی، ص۱۵1 و ۱۵2.
۱۵. نوح، ۱۷.
۱۶. مؤمنون، ۱۲ تا ۱۴.
۱۷. ص، ۷۲؛ حجر، ۲۹.
۱۸. بقره، ۳۵ .
۱۹. راوندی، قصص‌الانبیاء، ص ۴۱.
۲۰. رک: احمدالحسن، توهم بی‌خدایی، فصل سوم: تکامل، سنتی الهی است.

دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور

همچنین ببینید

گفت‌وگوی_داستانی_دربارۀ_دعوت_فرستادۀ_عیسای_مسیح

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *