بحثی مبسوط و خواندنی دربارهٔ «کلمه»!
کنفرانس ارائهشده توسط «دکتر عادل سعیدی»
سلام علیکم و رحمةالله و بركاته
عنوان بحث امروز ما «كلمة الله» است.
كلمة الله در تمامی ادیان موجود است؛ تورات، زبور، انجیل، در تمامی آنها آمده است؛ اما اگر بخواهیم آن را بهعنوان کلمهای که در قرآن آمده بررسی کنیم، قرآن کریم میفرماید:
(قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ الله) [۱]
(بگو: «ای اهل کتاب! بیایید بهسوی کلمهای که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را ـغیر از خدای یگانهـ به خدایی نپذیرد.»).
این کلمه و این آیه برای مسلمانان، محوری برای ایجاد صمیمیت و نزدیکی است؛ نزدیک شدن به مسیحیان، نزدیک شدن یهودیان، حتی ایجاد نزدیکی بین خود مسلمانان…
این محور تقریب و نزدیکی چه میگوید؟ میگوید: بیایید بهسوی کلمهای که میان ما و شما یکسان است.
کلمۀ یکسان چیست؟ قوانین و مسائل مشخصی وضع میشود تا به یکدیگر نزدیک شوند؛ مثلاً صاحب این دین مجموعهای از امور را قرار میدهد تا به دین دیگر نزدیک شوند؛ اما الآن به مرحلهای رسیدهاند که میگویند:
(عیسی به دین خود، و موسی به دین خود)! گویی دین عیسی (ع) با دین موسی (ع) متفاوت است!
این گروهها معنای این آیه را نفهمیدهاند:
(بیایید بهسوی کلمهای که میان ما و شما یکسان است).
این کلمه چیست؟ آیا سخنی است که در کتب مقدس وجود دارد؟ یعنی آیا این کلام در تورات هست؟ یا در زبور؟ یا در انجیل؟ یا در قرآن؟ این سخنی که همۀ ادیان برای ایمان به خداوند باید بهسمت آن بیایند؛ پس چرا با یکدیگر اختلاف دارند و اگر مراد از کلمۀ خداوند همین سخنی باشد که در متون مقدس، ثبتوضبط و نوشته شده، پس سبب اختلافشان چیست؟
اگر این کلام و این کتاب موجود، راهی است تا آنها بهسمتش بیایند و آنان را به وحدت و همبستگی برساند، پس چرا دچار اختلاف هستند؟
پیامبر خدا اشعیا (ع) کلامی دارد و میفرماید:
(گیاه خشک شد و گل پژمرده گردید، اما کلمۀ خدای ما تا ابدالآباد استوار خواهد ماند). [۲]
شمعون پطرس، وصی حضرت عیسی نیز کلام پیامبر خدا اشعیا را تأیید میکند؛ زیرا کلام پیامبران و فرستادگان، یگانه و از نزد خدای یگانه است.
پطرس میفرماید:
(زیرا هر بشری مانند گیاه است و تمام جلال او چون گُل گیاه. گیاه پژمرده شد و گُلش ریخت، اما کلمه خدا تا ابدالآباد باقی است. و این کلمهای است که به آن بشارت داده شُدید). [۳]
آری، پطرس میفرماید که این کلمه بشارتی از جانب پروردگار است؛ بشارتی از جانب پروردگار بهسوی شما. این کلمه بشارت خداوند برای جهانیان است که به آن متمسک شوند، اگر بدن انسان مانند گیاه باشد، این گیاه شکوفه نمیکند مگر اینکه آن را آبیاری کنید. پس هنگامی که شما به گیاهان آب میدهید، مطمئناً رشد میکنند و اگر از آب دادن به آنها جلوگیری کنید، میافتند، پژمرده میشوند و میمیرند. به همین خاطر قرآن میفرماید:
(بگو به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چهکسی میتواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!)[۴]
این آب گوارا همان چیزی است که موجب روییدن و رشد این گیاه یا انسان میشود… بسیار خب؛ این کلمه، همۀ اهل کتاب را نشانه گرفته؛ تورات، زبور، انجیل.
(بگو: ای اهل کتاب! بیایید بهسوی کلمهای که میان ما و شما یکسان است)، برخی تصور میکنند که براساس این آیه، این مسلمانان هستند که مسیحیان و یهودیان را به کتاب خداوند فرامیخوانند و میگویند بهسوی کتاب خدا بیایید؛ درحالیکه این آیه بدین معنا نیست. ما در این بحث مشاهده خواهیم کرد که منظور از اینکه بهسوی این کلمه بیایید چیست؟ آیا منظور این است که بهسوی قرآن بیایید؟ بیایید تا به یکدیگر نزدیک شویم؟ بیایید تا هریک از ما از برخی از اعتقاداتمان دست بکشیم تا به کلمه و سخن یکسانی برسیم؟ در این بحث، مشاهده میکنیم در سِفر «عاموس» از کتاب مقدس، بر این تأکید شده که مردم کلمهٔ پروردگار را طلب میکنند:
(خداوند به جلال یعقوب قسم خورده است كه هیچكدام از اعمال آنان را هرگز فراموش نخواهم كرد. آیا به این سبب زمین متزلزل نخواهد شد و همۀ ساكنانش ماتم نخواهند گرفت؟ … و عیدهای شما را به ماتم و همۀ آوازهای شما را به مرثیهها مبدّل خواهم ساخت. و هر فرد رأی خواهد داد. اینک خداوند یهُوَه میگوید: ایامی میآید كه گرسنگی بر زمین خواهم فرستاد؛ نه گرسنگی از نان و نه تشنگی از آب، بلكه از شنیدن كلام خداوند. و ایشان از دریا تا دریا و از شمال تا مشرق پراكنده خواهند شد و گردش خواهند كرد تا کلمهٔ خداوند را بطلبند). [۵]
ملاحظه کنید در سفر عاموس مطلب مهمی وجود دارد. میفرماید: هیچكدام از اعمال آنان را هرگز فراموش نخواهم كرد، اعمالشان چه بوده؟ مردم چه عملی انجام دادهاند که سزاوارِ آن شدهاند که بر آنها عذاب نازل شود؛ سزاوار آن شدهاند که این گیاه و شکوفه از آب محروم شوند؛ این چه مجازاتی است؟ میگوید و حتی آوازهای شما را به مرثیهها مبدّل خواهم ساخت؛ یعنی غمگین است و شاد نیست، حتی ترانههایشان غمگین است و به مرثیهخوانی بدل میشود؛ چرا؟ [چون] هر فرد رأی خواهد داد، مردم رأی دادند، مردم به انتخابات و شورا روی آوردند، این انتخابات و این شورا که بهخاطر آن رأی دادند و کلمۀ پروردگار را فراموش کردند. به کلمه خداوند و کلمه پروردگار برگشتیم؛ آیا این کلمه همان سخنان موجود در کتب مقدس است؟ خواهیم دانست.
قرآن نیز به اختلافی که در میان آنان پدید آمده گواهی میدهد:
([در آغاز] همۀ مردم امّت واحدی بودند، سپس اختلاف کردند؛ و اگر کلمهای از سوی پروردگارت از قبل صادر نشده بود، در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری میشد [و سپس همگی به مجازات میرسیدند]). [۶]
پس اگر سخن خداوند در کتب مقدس، همان کلمۀ خداوند بود، دچار اختلاف نمیشدند؛ همچنین در جای دیگر نیز بهصراحت میفرماید: (و اگر کلمهای از سوی پروردگارت از قبل صادر نشده بود، عذاب الهی بهزودی دامان آنان را میگرفت). [۷]
این کلمه چیست؟
پیش از آنکه به این کلمه بپردازیم، به سراغ تفاسیری از اهلسنت میرویم. بیشتر تفاسیر آنها اینگونه است که میگویند: این کلمات خداوند یا این کلمات تام و کامل، معنایی مرتبط با جهان هستی یا تشریع دارند؛ مثلاً اینجا بر روی تابلو، اقوالی وجود دارد که میگوید این کلمات مرتبط با جهان هستی است، مثل روایتی از رسول خدا که ابنتیمیه آن را چنین نقل میکند:
«به کلمات تام خداوند پناه میبرم که نه نیکوکار از آن تجاوز میکند و نه بدکار.» [۸]
و نَوَوی میگوید:
«منظور از این سخن پیامبر: “به کلمات تام و کامل خداوند پناه میبرم” کلماتی است که عیب و نقصی در آن وجود ندارد، یا کلمات سودمند و شفادهنده، یا اینکه منظور از آن، قرآن است.» [۹]
همچنین تفاسیری از شیخ ابنتیمیه و دیگران وجود دارد که میگوید این کلمات، مرتبط با هستی بوده یا کلماتی تشریعی است و از این فراتر نمیروند و آن را از قرآن میدانند؛ مثلاً ابنعثیمین میگوید:
«کلمات تام و کامل خداوند، همان کلماتی است که دربردارندۀ عدالت و صداقت است؛ چنانکه قرآن میفرماید: و کلمۀ پروردگار تو با صداقت و عدالت، کامل شد. در اینجا ممکن است که منظور از کلمات، کلمات مرتبط با هستی باشند، و نیز کلمات شرعی. همانا انسان به کلمات شرعی خداوند پناه میجوید؛ مثلاً به قرآن، مانند پناه جستن به سورههای فلق و ناس (معوّذتین)، و نیز به آیات مرتبط با هستی پناه میبرد، و خداوند نیز با کلمات خود در هستی، در برابر شیطان رجیم از او حفاظت میکند.» [۱۰]
همچنین در میان شیعیان، تفاسیری از شیخ طبرسی و سید طباطبایی وجود دارد: «و کلمۀ کافران را پست و پایین قرار داد و کلمۀ خداوند بلندمرتبه است.» [۱۱]
علامه طبرسی در تفسیر این آیه چنین میگوید:
«(کلمۀ خداوند بلندمرتبه است) بدین مرتبه است که آن والا و یاریشده است، و کسی نمیتواند آن را جعل کند؛ زیرا امکان ندارد به خلاف حکمت دعوت کند؛ برخی نیز میگویند منظور از کلمۀ کفار، کلمۀ شرک است و کلمۀ خداوند همان کلمۀ توحید و عبارت “لا اله الا الله” است.» و علامه طباطبایی میگوید:
«کلمۀ خداوند همان وعده داده شدن به یاری شدن و آشکار ساختن دین و کامل شدن نور است؛ همان والا و بلندمرتبه و چیره، خداوند عزیز و شکستناپذیر است و حکیمی است که در خواست و عملکرد خود نادانی و اشتباه ندارد؛ همچنین او بر این تأکید میکند که این کلمه جلوهگرِ قرآن است.» [۱۲]
این تفاسیری که دیدیم از تفاسیر اهلبیت به دورند؛ آری، تفاسیری وجود دارد که از معنای کلمه سخن میگوید، اما تمرکز آنها بر مسئلۀ توحید و قرآن و سخنان موجود در کتب مقدس است. در ارتباط با مسیحیان باید گفت که این مسئله در نگاه آنها قطعی و بدون اختلاف است؛ در باب اول از انجیل یوحنا چنین آمده است:
(در ابتدا کلمه بود، و کلمه نزد خدا بود، و کلمه خدا بود). [۱۳]
در نگاه آنها قطعی است که کلمه همان خداست، و او کیست؟ او همان عیسی (ع) است؛ بنابراین در نگاه مسیحیت، قطعاً کلمه یک انسان است، اما آنها میگویند که این کلمه لاهوت مطلق است. بحث امروز ما مسئلۀ لاهوت نیست. بحث پیشین ما در این خصوص بود. بحث امروز در رابطه با کلمه است. تنها این نکته را میگوییم که آنچه ابتدا و انتها دارد، حادث است و نمیتواند لاهوت مطلق باشد؛ هرکس بخواهد میتواند به کلام سید احمدالحسن(ع) در کتاب توحید مراجعه کند؛ آنجا که لاهوت مسیح را در رابطه با کلمه مورد بررسی قرار داده است.
در قرآن به کلماتی اشاره شده و تحت عنوانِ بشارت به یک انسان، از آنها یاد شده است:
([به یاد آورید] هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از طرف خودش بشارت میدهد که نامش «مسیح، عیسی پسر مریم» است؛ درحالیکه در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود؛ و از مقرّبان [الهی] است). [۱۴]
مسیح کلمه است
(مسیح عیسی بن مریم فقط فرستادۀ خدا، و کلمه [و مخلوق] اوست، که او را به مریم القا نمود؛ و روحی [شایسته] از طرف او بود. بنابراین، به خدا و پیامبران او، ایمان بیاورید). [۱۵]
بنابراین کلمه یا کلمةالله همان عیسی است و قرآن این را تأیید میکند. چهکسی این کلمه را تصدیق نمود؟ پیامبر خداوند یحیی این کلمه را تصدیق کرد:
(و هنگامی که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به» یحیی «بشارت میدهد؛ (کسی) که کلمه خدا [= مسیح] را تصدیق میکند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهای سرکش برکنار، و پیامبری از صالحان است). [16]
آیات بهروشنی بیان میکنند که کلمه یک انسان است، اما در این بین، کلماتی جز عیسی (ع) نیز وجود دارند و قرآن بهصراحت میگوید کلماتی وجود دارد و عیسی از آن کلمات است:
(او آن را کلمۀ پایندهای در نسلهای بعد از خود قرار داد، شاید بهسوی خدا بازگردند). [۱۷]
بنابراین کلمۀ پابرجایی در نسل و فرزندان او وجود دارد، و امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال مفضل بن عمر، درباره این کلمه چنین میگوید:
امام صادق (ع) وقتی مفضل در خصوص آیه (و آن را کلمهای باقی در نسلهای بعد قرارداد) از ایشان پرسید، فرمود: «منظور از آن امامت است که خداوند تا روز قیامت آن را در نسل حسین قرارداد.» [۱۸]
یعنی مردانی از نسل حسین، کلمات خداوند هستند، همچنانکه عیسی کلمه خداوند بود.
آدم (ع) با همین کلمات امتحان شد، و پیامبر خدا ابراهیم (ع) نیز با همین کلمات مورد امتحان قرار گرفت:
([به خاطر آورید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با کلمات آزمود و او بهخوبی از عهدۀ این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من [نیز امامانی قرار بده!]» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! [و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایستۀ این مقاماند]».). [۱۹]
در رابطه با آدم که کلمات را از پروردگارش آموخت و نیز هنگامی که ابراهیم با این کلمات آزموده شد، روایتی در کتاب معانی الاخبار از شیخ صدوق وجود دارد که چنین میفرماید:
«او از خداوند به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین درخواست کرد؛ اینان همان کلماتی بودند که خداوند به آدم و به ابراهیم آموخت.» [۲۰]
بنابراین ما کلماتی داریم که به محمد و اهلبیت وی اشاره دارند، اما در اینجا از میان این نامها، بهطور خاص به محمد و فاطمه و علی و حسن و حسین صلوات الله علیعم اجمعین اشاره شده بود. اما پیش از این روایتی را خواندیم که میگفت: فرزندان حسین نیز کلمات خدایند. عیسی (ع) بسانِ ثمره و میوۀ واقعی این کلمات است؛ ببینیم عیسی (ص) در انجیل چه میگوید؟ میفرماید:
(ایشان را از میوههایشان خواهید شناخت. آیا انگور را از خار و انجیر را از خس میچینند؟ همچنین هر درخت نیکو، میوۀ نیکو میآورد و درخت بد، میوۀ بد میآورد. درخت خوب نمیتواند میوۀ بد آورد، و نه درخت بد میوۀ نیکو آورد. هر درختی که میوۀ نیکو نیاورد، بریده و در آتش افکنده شود. لهذا از میوههای ایشان، ایشان را خواهید شناخت). [۲۱]
سخن عیسی همان سخن قرآن است، قرآن کریم میفرماید:
(آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!). [۲۲]
بنابراین کلمهای که خداوند مثال زده و میوههای پاکیزه میدهد و آن را از میوههایش خواهید شناخت، همان حجتها و فرستادههای خداوند هستند، عیسی و موسی و ابراهیم و نیز ائمه علیهمالسلام؛ اما بین این کلمات، کلمات تام و کاملی وجود دارد، و نیز کلمۀ تام و کاملی وجود دارد که دارای بالاترین مرتبهای است که آن کلمات به آن رسیدهاند. در دعای سمات در کتاب مصباحالمتهجد، به نقل از امام صادق (ع) چنین میخوانیم:
«و به مجد و بزرگیات که بر طور سينا ظاهر گشت و بهوسيلۀ آن با بنده و رسول خود موسى بن عمران (ع) سخن گفتى و به طلوعت در ساعير و به ظهورت در کوه فاران و در منازل مقدسين و سربازان صفکشـيدۀ ملائکه و خشوع ملائکه تسبيح گوی.» [۲۳]
سید احمدالحسن (ع) این عبارات را کاملاً روشن فرموده و خوب است که آن را مطالعه کنیم. ایشان میفرماید:
«اما (طلوعت در ساعير): يعنى طلوع الله تبارکوتعالى در ساعير و خدای تبارکوتعالى در ساعير بهواسطه عيسى بن مريم (ع) طلوع کرد، و طلعت بهمعناى در آمدن و ظهور جزئى و غيركامل است.»
ما میخواهیم کلمۀ تام و کامل را که دارای ظهور کامل است بشناسیم. عیسی کلمه است، اما آیا کلمۀ تام است؟ امام در اینجا میفرماید که او ظهوری جزئی و غیرکامل است. ادامۀ کلام امام:
«و عيسى (ع) مثال الله تبارکوتعالى در مخلوقات است، ليکن بهشكلی غيركامل، و به اين دليل بعثت عيسى (ع) طلعت الله تبارکوتعالى توصيف شده است؛ به اين ترتیب عيسى (ع) زمينهساز بعثت محمد بود؛ زیرا طلعت از ظهور سبقت دارد.»
اکنون به سراغ این عبارت از دعا میرویم: «و ظهور تو در کوه فاران.» چه کسی در کوه فاران ظهور کرد؟ محمد (ص).
ادامۀ کلام امام (ع):
«(و ظهور تو در کوه فاران): يعنى ظهور خداوند تبارکوتعالى، و اين ظهور بعثت محمد (ص) بود، و رسول اعظم محمد [تجلی كامل] همان خدای در خلق است، به اين خاطر است که امام (ع) در دعای سمات از بعثت محمد (ص) بهعنوان ظهور خداوند تبارکوتعالى یاد میکند، و امام (ع) همانا با اين دعا میخواهد بگويد محمد، همان خدای در خلق است و همانا بعثت او ظهور خداوند است و هرکس محمد را بشناسد خداوند سبحان را شناخته و هرکس به محمد (ص) بنگرد به خدا نگریسته و هرکس به محمد (ص) نظر کند به خداوند نظر کرده.» [۲۴]
بنابراین کلمۀ تام و کاملی که چنین ظهور تام و کاملی داشته، محمد (ص) است و این ظهور بهواسطهٔ او رخ داده است.
در دعای پس از زیارت «آلیاسین» که با آن امام مهدی (ع) را زیارت میکنیم، چنین آمده است:
«خداوندا، از پیشگاه مقدست استدعا میکنم که بر پیامبر رحمت و کلمه نور خود، محمد (ص) درود فرستی…؛ خداوندا، بر محمد بن الحسن العسکری که حجت و خلیفه و جانشین تو در زمین و همۀ سرزمین هاست درود فرست! بر او که مردم را بهسوی تو و به شناخت تو دعوت میکند. او کسی است که به عدل و داد تو قیامکننده و مجری آن در سراسر عالم وجود است. کسی که بندگان را بهسوی تو برمیانگیزد و دوست و سرپرست اهل ایمان و نابودکنندۀ کفار و دشمنان توست. درود و رحمت فرست بر او که جهان هستی را روشنیبخش و برطرفکنندۀ جهل و کفر است، بر آن آقایی که آشکارکنندۀ حق و بیانکنندۀ حکمت و صداقت و کلمۀ تام و کامل تو در زمین است.»
اکنون ما کلمۀ کامل و واضحی داریم که همان امام مهدی (ع) است.
[ادامۀ دعا]:«و او منتظر فرمان تو و خائف و ترسان است و سرپرست دلسوز و کشتی نجات و نمایندۀ راهِ تو در جهان است. بر آن مولا و آقایی که بندگانت را از کوری و تاریکی و جهل و کفر نجات میدهد و همگان را با نور ایمان و ولایتش هدایت میفرماید. بر او که بهترین کسی است که لباس انسانیت و هدایت و ارشاد به تن نموده است و کوردلان را بینا میکند. بر او که جهان را پس از فراگیر شدن ظلم و ستم، پر از عدل و داد میکند.» [۲۵] از این دعا روشن است که کلمه تام و کامل همان امام مهدی (ع) است.
اکنون دانستیم که رسول خدا (ص) کلمۀ تام و ظهور تام خداوند است و امام مهدی (ص) نیز براساس دعایی که خواندیم کلمۀ تام است. بین این دو مطلب تعارضی وجود ندارد و مسئله برای کسانی که روایات اهلبیت (ع) را میخوانند روشن است؛ مثلاً امام زینالعابدین میفرمایند:
«از قدرت خداوند متعجب نشوید، من محمدم و محمد، من است.»[۲۶]
یا امام باقر (ع) میفرمایند:
«ای مردم، از امر خداوند تعجب نکنید، من علی هستم و علی من است و همۀ ما یکی بوده و از یک نور هستیم، و روح ما از خداست، اولین ما محمد است و میانۀ ما محمد است و آخرین ما محمد است، همۀ ما محمدیم.» [۲۷]
همچنین امام صادق (ع) دربارۀ این آیه: (اسامی نیک برای خداست، پس بهواسطۀ آن بخوانید)، چنین میفرمایند: «به خدا سوگند، ما همان اسامی نیکو هستیم که خداوند بدون شناخت آنها، هیچ عملی را از بندگان نمیپذیرد.» یعنی کلمهای که خداوند اعمال و عبادت و عقیده را بهواسطۀ آن میپذیرد؛ بهواسطۀ چهکسانی؟ بهواسطۀ کلمات خدا!
«[ادامۀ روایت:] و از بركت وجود ما درختان بارور گردند و نهرها جاری شوند و از بركت ما باران از آسمان ببارد و گياه از زمين برويد و بهوسيلۀ عبادت ما خدا پرستش شد و اگر ما نبوديم خدا پرستش نمیشد.» [۲۸]
در اینجا به کلام پیامبر خدا اشعیا (ع) که پیشتر خوانده بودیم برمیگردیم؛ اینکه این کلمه تا ابد پابرجاست و مانند آب است که اگر نباشد گیاهان میخشکند؛ او میفرماید: (گیاه خشک شد و گل پژمرده گردید، اما کلمهٔ خدای ما تا ابدالآباد استوار خواهد ماند). [۲۹]
قرآن میفرماید: (نامهای نیک برای خداست، پس بهواسطۀ آنها دعا کنید). [۳۰]
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) ـ برای امام حسن (ع) و امام حسین (ع) این دعا را خواند:
«شما را پناه میدهم به کلمات کامل خداوند و نامهای نیکوی او از شر هر ملالآورنده و موجوداتی که با چشم دیده نمیشوند.» [۳۱]
بنابراین، این کلمات تام و کاملی که امیرالمؤمنین آنها را برمیشمارد، محمد و آلمحمد صلوات الله علیهم اجمعین هستند.
کلام را با سخنی از سید احمدالحسن در خصوص این کلمات به پایان میبریم؛ ایشان میفرمایند:
«اگر این کلمه به این عالم بیاید، بین اهل حق و باطل با قسط و عدالت قضاوت میشود؛ پس این کلمه، شرط این قضاوت و وعده داده شده است و خداوند آن را به همۀ انبیا و اوصیای گذشته وعده داده است: (کلمۀ ما برای بندگانمان که به رسالت میفرستيم از پيش آمده است). [۳۲] … و این کلمه، همان مهدی قائم و عذابی است که همراه ایشان است).
پیشتر در دعای پس از زیارت «آلیاسین» دیدیم که کلمۀ تام، امام محمد بن الحسن المهدی است؛ همچنین روایتی را آوردیم که میگوید:
(همۀ ما محمدیم، اولین ما و آخرین ما و میانۀ ما محمد است)؛ زیرا آنان یکی بوده و از یک نور و از جانب یک خدا هستند.
«کلمۀ ما برای بندگانمان که به رسالت میفرستيم از پيش آمده است * که هر آينه آنان، خود پيروزند * و لشکر ما، خود غالباند * پس تا مدتی از آنها روی بگردان * عاقبتشان را ببين، آنها نيز خواهند ديد * آيا عذاب ما را بهشتاب، میطلبند؟ * چون عذاب به ساحتشان فراز آيد، اين بيمدادهشدگان چه بامداد بدی خواهند داشت). (صافات، 171 تا 177).» [۳۳]
با روشن شدن معنای کلمه، منظور از آیهای که میفرماید (بیایید بهسمت کلمهای که میان ما و شما یکسان است) نیز مشخص شد؛ منظور این است که بهسمت حجت خداوند بیایید، بهسوی خلیفۀ خداوند بیایید، بهسوی این کلمه بیایید؛ کلمهای که در برابر دشمنانش نصرت خواهد یافت.
با بررسی آیات قرآن و انجیل روشن شد که اگر این آب گوارا و این کلمه نباشد، مردم چون گیاه خشکیده و از بین میروند.
و روشن شد که این کلمه، سبب عذاب مردم است؛ چرا؟ چون مردم بهسمت رأى دادن و انتخابات رفتهاند، بدون آنکه به این کلمه پناه ببرند؛ و سبب عذاب این مردم به تصریح قرآن کریم چنین است:
(و ما هرگز عذاب نمیکنیم مگر آنکه فرستادهای میفرستیم). [۳۴]
آنان فرستادههای خداوند بهسوی مخلوقات هستند و با آنها عدالت برپا میشود؛ و بهواسطۀ این کلمهای که از نسل امام مهدی است، دولت عدل برپا میشود و زمین از عدل و داد پر میشود پس از آنکه از ظلم و جور پر شده است؛ بنابراین کلمۀ خداوند، یک کلام مکتوب یا متون مکتوب در کتب مقدس یا قرآن نیست؛ زیرا این متون بهتنهایی کافی نیست و حتماً باید مترجمی برای این سخنان و این کتب مقدس وجود داشته باشد که در یک مرد ظهور پیدا میکند و این مرد کلمۀ خداوند است؛ و نصر و پیروزی به دست او محقق میشود و بر مردم واجب است بهسمت او رو کنند و بر همه مردم واجب است که بهدنبال او بگردند؛ زیرا او یگانه منجی و رهاییبخش مردم است از عذابی که در تمام جهان در حال وقوع است.
والحمد لله رب العالمین
و صل یا رب علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما کثیراً.
از سری نشستهای هفتگی (الملتقی الأسبوعي) برگزارشده در مؤسسۀ مطالعات عالی دینی و زبانشناسی (معهد الدراسات العلیا الدینیة و اللغوية):
youtu.be/TQpegUu2y2Q
منابع
————————
۱. آلعمران، 64.
۲. عهد عتیق، سفر اشعیا، باب40، شماره 8.
۳. اول پطروس، باب1، شماره 24 و 25.
۴. ملک، 30.
۵. عهد عتیق، سفر عاموس، باب 8، شماره 7 تا 12.
۶. يونس، 19.
۷. طه، 129.
۸. الجواب الصحیح لمن بدّل دین المسیح، ابنتیمیه.
۹. شرح صحیح مسلم، نَوَوی.
10. https://alathar.net/home/esound/index.php?op=codevi&coid=61246
۱۱. توبه، 40.
۱۲. تفسیر المیزان.
۱۳. انجیل یوحنا، باب اول.
۱۴. آلعمران، 45.
۱۵. نساء، 171.
۱۶. آلعمران، 39.
۱۷. زخرف، 28.
۱۸. کمالالدین، ص۳۵۸ و ۳۵۹.
۱۹. بقره، 124.
۲۰. معاني الأخبار، شيخ صدوق، ج1، ص126.
۲۱. متی، باب 7، شماره 16 تا20.
۲۲. ابراهيم، 24.
۲۳. مصباح المتهجد، شيخ طوسی، ج1، ص419.
۲۴. متشابهات، ج۳، س۶۹.
۲۵. إحتجاج، طبرسی، ج2، ص318.
۲۶ و ۲۷. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج26، ص16.
۲۸. كافی، شيخ كلينی، ج1، ص144.
۲۹. عهد عتیق، سفر اشعیا، باب40، شماره 8.
۳۰. اعراف، ۱۸۰.
۳۱. كافي، شيخ كلينی، ج۲، ص۵۶۹.
۳۲. صافات، 171.
۳۳. توحید، سید احمدالحسن، ص۱۸، پاورقی۳ (مقدمهٔ کتاب).
۳۴. اسراء، ۱۵.