صراط جاودانه
به قلم: ستاره شرقی
مقدمه
(اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم* صراطَ الَّذینَ اَنعَمت عَلَیهِم غَیرِالمغضوب عَلَیهم و الَضّالین) (ما را به راه راست هدایت فرما، راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه بر آنها که غضب کردهای و نه گمراهان).
چندی پیش در تلویزیون شاهد راهپیمایی عدۀ کثیری از مردم، برای بزرگداشت شخص نسبتاً مشهوری بودم. آنچه نظرم را به خود جلب کرد اتحاد آنها در این مسیر بود! با آنکه شخص مد نظر معصوم نبود، اما چنان اشکی در نبودش از چشمانشان سرازیر بود که گویا بدون او زندگی معنایی ندارد! و شعار اکثر آنها هم این بود: «راهت ادامه دارد!!»
بهراستی راه شخص مکلف و غیرمعصوم چیست که ادامه داشته باشد؟
آیا معنای صراط حقیقی را درست فهمیدهاند که چنین خود را به آبوآتش زده و نعره بر میآورند که «راهت ادامه دارد؟!»
اگر وحدت و یکپارچگی جمعیتی که تا افق دیده را مدهوش خویش کرده، برای آمدن صاحبالزمان (ع) که معصوم است، اولاد پیغمبر است، راهش روشن و گواهِ سعادت است، میبود وضع ما چگونه میشد؟
به راستی راه درست در شخص معصوم است یا غیرمعصوم؟! چگونه میشود که دلها برای از دست دادن شخصی همانند خودشان که نصی (معرفینامهای) بر او نیست و ولایتی ندارد به لرزه و آه و فغان میافتد، اما در مسیر امام معصوم که حق است آه و حسرتی نداشته و غمِ نداشتن و نبودن او دلهایشان را به لرزه نمیاندازد؟!
نکند راه سعادت در پیروی از غیرمعصوم است؟! آیا یاری او مهم است؟! غم دوری از او مهم است یا یاری امام و هم قدم شدن با او در صراط مستقیم؟ چه میشود که انسان از صراط مستقیم به صراط جحیم میافتد؟ اصلاً چه شده که انسانها صراط را نشناختهاند؟ و چرا با آنکه آن را نشناختهاند در طلب رسیدن به آن حریص نیستند؟! حتی دیده شده خیلیها در مسیر رسیدن به صراط حق به خطا رفتهاند!! ما را چه شده که از حق رویگردان و در باطل غوطهور شدهایم!! چشمهایمان از ظلمت و لذتهای دنیایی پر شده و حق و صراطش را نمیشناسیم!! درک علما از صراط چیست؟ آیا درک صحیح و درست یعنی پیروی از کلام علما و افسار هدایت را به دست آنها سپردن؟!
برای رسیدن به پاسخ این پرسشها با ما همراه باشید.
دیدگاه برخی علما در خصوص «صراط»
شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات میگوید:«اعتقاد ما دربارۀ صراط این است که صراط حق است و آن پل جهنم است و گذر همۀ خلق بر آن است و در وجه دیگر صراط نامی است برای حجتهای خدا، پس هرکه آنان را در دنیا بشناسد و پیرویشان کند، خداوند جواز عبور بر صراط آخرت را -که پلی است بر دوزخ- در قیامت به او میدهد.»[۱] علامه حلی دربارۀ صراط بیان میکند: «گفته شده: در سرای آخرت دو راه است یکی به بهشت میرود و خدای متعال اهل بهشت را سوی آن هدایت میکند و راه دیگر به دوزخ ختم میشود که خدا اهل آتش را سوی آن رهنمون میسازد. خدای متعال دربارۀ بهشتیان میفرماید: (بهزودی خدا آنان را هدایت میکند و خاطرشان را آسوده میسازد و به بهشتی که بر آنها شناسانده واردشان میکند).[۲] و دربارۀ دوزخیان میفرماید: (پس گناهکاران را به راه دوزخ هدایتشان کنید)[۳] و گفته شده در آخرت تنها یک راه بر روی جهنم است که همه موظفاند بر آن بگذرند؛ پس هنگامی که هریک از جهنمیان به جایگاه دوزخیاش برسد، از آن صراط سقوط میکند.»[۴]
بنابر آنچه شیخ صدوق و علامه حلی در خصوص صراط بیان داشتهاند، میتوان اینگونه درک کرد که صراط پلی است که قدم گذاشتن بر آن ما را به بهشت میرساند، و لغزش بر آن سبب هلاکت و سقوط به جهنم میشود.
همچنین به گفتۀ شیخ صدوق صراط نامی برای حجتهای خداست که اطاعت و در مسیر آنها بودن سبب میشود ما به سلامت از پل صراط گذر کنیم.
تفاوت در عبور
در روایتی از امام صادق (ع) در بیان ویژگی پل صراط و چگونگی عبور از آن اشاره شده که میفرمایند: «مردم در گذر از صراط طبقهبندی شدهاند و صراط باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است. بعضی مثل برق عبور میکنند و برخی مانند تاخت اسب و بعضی با خزیدن و بعضی قدم زنان و بعضی آویزان بر صراط که گاه قسمتی از آنان را آتش فرا میگیرد و قسمتی از آنان را رها میکند.»[۵]
با توجه به کلام امام صادق (ع) ویژگی افراد در عبور از صراط با یکدیگر متفاوت است. چنین مضمونی در برخی روایات معصومین وارد شده که «بعضی مؤمنان از صراط رعدآسا عبور میکنند.»[۶]
از حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه روایت شده است: «ناگهان برقی از درون او میجهد و راه را برایش روشن میکند و مسیر را با آن طی میکند و از این در به آن در و از این منزل به آن منزل میرود تا به درب سلامت و منزلگاه نهایی میرسد.»[۷]
این تفاوتها در عبور از پل صراط از چه روست؟
آیا اعمالی هست که نتیجهاش گذر رعدآسا یا خزیدن و قدم زدن باشد؟
کیفیت گذر از صراط چه ارتباطی با عالم دنیا دارد؟
بلعیدن با سرعت بسیار
برخی از عالمان لغت، ریشۀ “صراط” را “سراط” میدانند که در اصل لغت به معنای بلعیدن است و تبدیل “سین” به “صاد” ناشی از تناسب آن با “طا” است.[۸]
سید احمدالحسن در بیان صراط میفرماید: «صراط یعنی بلعیدن با سرعت بسیار. این راه به این دلیل چنین نامیده شده است که همینکه با نیت خالص برای خداوند، پایت را در ابتدای آن بنهی، خود میبینی که به آخرش رسیدهای.»[۹]
نیت خالص!
نیتی که تنها برای رضای خداست، نیتی که درون قلبها شکل میگیرد. امام صادق (ع) میفرمایند:«آن کس که قلب سالم و سلیم دارد نیتش خالص و صادقانه خواهد بود.»[۱۰] نیت خالص، در قلب سالم است! یعنی قلبی که آلودگی و تاریکی در آن راه ندارد و تیرگی و نفرت از آن دور است، چنین قلبی است که پذیرای حجتهای الهی شده و با آنها هممسیر و همراه میشود. پس داشتن نیت صحیح و خالص سبب ارتقای اعمالمان میشود و این ارتقا را در عالم ملکوت میتوان با توجه به روایات وارده بهخوبی درک کرد؛ مثلِ گذر رعدآسا از پل صراط!
صراط در آیات و روایات
در آیۀ ۴۸ سوره مائده اینطور آمده است: (وَ اِنَّک لَتَدعوهُم اِلی صِراطِ المُستَقیم) (بهطور قطع تو آنان را به راه راست دعوت میکنی) و این راه راست همان راه پیامبر اکرم (ص) و حجتهای الهی است؛ چنانچه در روایات آمده و همچنین در ادامه خواهد آمد.
حتی در آیات قرآن منحرفان از صراط مستقیم را چنین معرفی میکند: (وَ اِنَّ الَّذینَ لا یومِنونَ بالاخره عَنِ الصِراط لَناکبون) (و کسانی که به آخرت ایمان ندارند بهطور مسلم از این صراط منحرفاند).[۱۱]
این کدام صراط است که دوری از آن همان تکذیب آخرت است؟
ارتباط صراط دنیا و آخرت در چیست؟
آیا ارتباط آنها جز حجتهای الهی است؟
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «به خدا سوگند صراط مستقیم ماییم.»[۱۲]
در بیان صراط کلامی از ابوالفتوح رازی میآوریم. ایشان در بیان آیات ۳۹ تا ۴۰ سورۀ نور میگوید: «در خبر است که رسول (ص) را پرسیدند، امت تو فردای قیامت صراط را چگونه گذرانَد در ظلمات قیامت؟ گفت: امت من بر صراط، به نور علی گذرَند و علی بر صراط، به نور من گذَرد و من به نور خدای تعالی و هرکه به ما تولّا نکند او را نور نباشد. سپس گفت: (وَ مَن لَم یَجعَل الله لَه نوراَ فَمالَه مِن نور).» [۱۳]
چنانچه از روایات برمیآید متوجه میشویم گذر از صراط همان شناخت حجتهای الهی است؛ نور آنها نور خداوند است. شناخت و اطاعت از حجتهای الهی، همان معرفت و شناخت خداوند است و دوری از آنها سبب انحراف از دین حق میشود.
امام صادق (ع) در پاسخ مفضل بن عمر که از معنای صراط پرسیده بود فرمود: «صراط مستقیم راه معرفت بهسوی خداوند است که به صراط در دنیا و آخرت تقسیم میشود. صراط در دنیا همان امام واجبالاطاعه و صراط آخرت پلی است که از دوزخ عبور میکند. هرکس صراط دنیا، امام واجبالاطاعه را بشناسد و از او پیروی کند، از صراط آخرت به آسانی عبور خواهد کرد؛ اما کسی که در شناخت امام معصوم یا پیروی از او کوتاهی کند، پایش بر قیامت خواهد لرزید و در دوزخ واژگون خواهد شد.»[۱۴] از کلام ایشان (ع) چنین برمیآید که صراط همان اهلبیت (ع) هستند که قدم در مسیر آنان گذاشتن همان پیروزی و سعادت ابدی است.
در روایتی از جابر بن عبدالله انصاری از پیغمبر اکرم (ص) نقل میکند که:«خداوند، علی (ع) و همسرش فاطمه زهرا (س) و فرزندان او را حجتهای الهی بر خلقش قرار داده است، و آنها درهای علم در امت من هستند؛ هرکس بهوسیلۀ آنان هدایت شود به صراط مستقیم هدایت شده است.»[۱۵] همانطور که در روایت آمده پیامبر (ص) فرزندان علی (ع) و فاطمه زهرا (س) را حجتهای الهی میداند که هدایت توسط آنها همان هدایت به صراط مستقیم است.
حال، به روایت زیر توجه کنید!!
امام علی (ع) فرمودند: «برای این امت اسلامی ۱۲ امام هدایت از نسل پیغمبرشان است که آنها از من هستند.»[۱۶]
این روایت بهروشنی از ۱۲ امامی سخن میگوید که از نسل پیامبر (ص) بوده و آنها از علی (ع) هستند که خودش این روایت را بیان میکند.
حال، روایتی از امام باقر (ع) را بیان میکنیم. ایشان میفرمایند: «در پرچمها پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست و آن پرچم هدایت است؛ زیرا شما را بهسوی صاحبتان دعوت میکند و اگر یمانی خروج کرد، فروختن اسلحه حرام میشود و اگر یمانی خروج کرد به پا خیز بهسوی او؛ زیرا پرچمش پرچم هدایت است و جایز نیست مسلمانان از او سرپیچی کنند و اگر کسی این کار را انجام دهد از اهل جهنم است؛ زیرا او دعوت به حق و هدایت به صراط مستقیم میکند.»[۱۷]
سید احمدالحسن در خصوص این روایت چنین میفرماید: «دعوت و فراخواندن به حق و راه مستقیم یا صراط مستقیم به آن معناست که این شخص دچار خطا نمیشود تا مردم را به باطل بکشاند یا آنها را از حق خارج سازد.»[۱۸]
امام صادق (ع) میفرماید: «صراط در دنیا همان امام واجبالاطاعه است.» همچنین مولا امیرالمؤمنین (ع) نیز فرمودند: «برای این امت اسلامی ۱۲ امام هدایت از پیغمبرشان است که آنها از من هستند. بنا به فرمودۀ امام علی (ع) ۱۲ امام هدایت از نسل پیامبر (ص) وجود دارد و یک نفر هم امام علی (ع) که جمعاً سیزده امام هدایتاند. پس سیزدهمین نفر همان مهدی اول است؛ همو که در وصیت پیامبر (ص) بعد از ۱۲ امام میآید و دوازدهمین نفر از نسل علی و فاطمه است که او همان سید احمدالحسن است. (جهت اطلاعات بیشتر به انتشارات انصار امام مهدی (ع) «ازجمله: کتاب ادله دعوت مهدوی، نوشتۀ دکتر عبدالعالی منصوری» مراجعه کنید).
پس او همان امام واجبالاطاعه است که همسو شدن با او یعنی قدم نهادن در صراط مستقیم! پس یمانی موعود، سید احمدالحسن، همان صراطی است که همراهی با او ما را به سعادت دنیا و آخرت میرساند.
اینک سؤالمان از مخالفان دعوت یمانی این است که چطور میشود روایاتی به این روشنی در کتب شیعه وارد شده باشد که آنها را نادیده گرفته و درصدد تکذیب آنها باشید؟!
از چه رو صراط حق را به صراط باطل فروختهاید؟!
سرلوحۀ صراط را چه کسی میدانید؟!
به کدامین صراط؟! مستقیم یا جحیم؟!
در کنار صراط مستقیم، خطرات صراط جحیم نیز وجود دارد؛ ازجمله: هوای نفس، زینتهای دنیا و شیطان.
در حدیثی از امام علی (ع) آمده است که: «خداوند، ما رهبران دینی و الهی را درهای وصول به معرفتش، صراط، طریق و جهتی که از آن به او میرسد قرار داده است. بنابراین کسانی که از ولایت ما منحرف گردند یا دیگری را به [جای] ما برگزینند از صراط حق منحرفاند.»[۱۹] پس منحرفان از ولایت ائمه (ع)، همان منحرفان از صراط حقاند!!
امام باقر (ع) میفرمایند: «قائم (ع) بهسوی کوفه رهسپار میشود، در آنجا ۱۶ هزار نفر از بتریه [۲۰] مجهز به سلاح در برابر او میایستند. آنان قاریان قرآن و فقهای در دین هستند. پیشانیهای آنها از عبادت بسیار پینه بسته و چهره های آنها بر اثر شبزندهداری زرد شده است اما کاملاً منافقاند. همگی میگویند: «ای فرزند فاطمه برگرد؛ زیرا ما به تو نیازی نداریم.» پس قائم (ع) در پشت شهر نجف، از عصر روز دوشنبه تا شامگاه بر آنها شمشیر میکشد و همۀ آنها را بدون توقف میکشد.»[۲۱]
دقت کنید! میگویند: ای فرزند فاطمه برگرد! زیرا ما نیازی به تو نداریم!! چه کسانی؟ بتریه! کسانی که معتقدند امام مهدی (ع) فرزند ندارد! مجهز به سلاح!! قاریان قرآن و فقهای در دین!! پیشانی آنها از عبادت بسیار پینه بسته! چهرههای آنها بر اثر شب زندهداری زرد شده… کاملاً منافقاند…!
ای اهل انصاف، به دقت بخوانید! هوای نفس، قدرت و جاه، مقام دنیوی! آیا اینها علّتی برای ستیزهجویی نیست؟!
سید احمدالحسن مینویسد: «متأسفانه بسیارند کسانی که خود را عالم میدانند با اینکه حتی تفسیر دو سوره از قرآن کریم را مطابق آنچه از اهلبیت رسیده است بهدرستی نمیدانند و از روایات معصومین (ع) جز اندکی نخواندهاند و غالباً به برخی روایات فقهی اکتفا کردند. اینان از چه رو خود را عالم میپندارند؟!»[۲۲]
ایشان در ادامه میگوید: «به راستی که ما بسیار از راه مستقیم منحرف گشتهایم و به همین دلیل جالوتها بر ما مسلط شدهاند.»[۲۳]
صراط مستقیم و جحیم هرکدام مسیرهای جداگانهای هستند که اگر در مسیر یکی از آنها حرکت کنیم به دیگری پشت کردهایم.
سید احمدالحسن میگوید: «راه بازگشت بهسوی خدا و ولایتش همان راه کفر به طاغوت و خروج از ولایت اوست، و در واقع هر دو یک راه هستند، همان صراط مستقیمی است که با آن اعمال پذیرفته میشود؛ زیرا این راه، راه خداوند یکتا و یگانه است!»[۲۴]
امام علی (ع) دراینباره میفرمایند: «دنیا و آخرت دو دشمن آشتیناپذیرند و دو راه مختلفاند. پس کسی که دنیا را دوست بدارد و به آن عشق ورزد، آخرت را دشمن داشته با آن عداوت میکند، این دو همچون مشرق و مغرباند. پویندۀ این دو راه هرگاه به یکی از دو طرف نزدیک شود از دیگری دور گردد و آن دو همانند هوو هستند.»[۲۵]
انسان باید از دنیا و ظلمات آن، منیت و هواوهوس و نیز وسوسههای شیطان به خدا پناه آورد. راه مستقیم همان راه حجتهای الهی است که پیروی از آنها، همان پیروی از خداوند است.
ما بندگان خدا نیازمند فیض و کرم از جانب حقتعالی هستیم تا دستهای خالی و نیازمند ما را از این عالم ملک و ملکوت که جز کثرت و اختلاف چیزی ندارد بهسمت خود بالا بکشد و حال در عالم عقل نیز، نیازمندیم تا همواره به خدا متصل باشیم و در این راه از مستقران و ثابتقدمان باشیم.[۲۶]
حقیقت و معنای صراط در بیان سید احمدالحسن
سید احمدالحسن میفرماید: «در حقیقت دو صراط وجود دارد: صراط الله و صراط جحیم؛ از نظر نزدیک و دور بودن یا روی آوردن و پشت کردن. صراط الله همان صراط مستقیم است و درخواست هدایتی که پیش تر بیان شد -یعنی همان اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم- به این تخصیص نیازمند است؛ یعنی راه کسانی که خداوند بر ایشان نعمت ارزانی داشته است و این تخصیص دادن ازآنروست که در دو عالم جزئیات ( یعنی ملک و ملکوت) راهها بسیار است.
هدایت بهسوی بعضی از این راهها، میتواند به هدایت به صراط مستقیم تعبیر شود، حتی اگر هدایتی جزئی باشد؛ ولی این مشخص کردن صراط ازآنروست که راه انبیاست؛ زیرا آنها کسانی هستند که نعمت بر ایشان ارزانی شده است. خداوند متعال میفرماید: (و مَن یُطِع الله و الرَّسُول فَاولئکَ مَعَ الَّذینَ اَنعمَ الله عَلَیهم مِنَ النَّبیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ و الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَحَسُنَ اوَلئکَ رَفیقاَ) (و هرکه از خدا و فرستاده اطاعت کند، همراه با کسانی خواهد بود که خدا انعامشان داده است همچون انبیا و صدیقان و شهیدان و صالحان؛ اینان چه نیکو رفیقانی هستند).
یعنی درخواست هدایت به همۀ راههای سلام (سُبُل السّلام) یا همان صراط مستقیم در عالم مُلک و مَلَکوت و بهدنبال آن، رسیدن به تمامیِ عقل و بالاترین درجات نزدیکی به خداوند سبحان که برای یک انسان امکانپذیر است.»[۲۷]
سید احمدالحسن بیان داشتهاند درخواست هدایت به بهترین راه و شناخت حق و رفع نقصهایمان را از خدا میخواهیم.
در سورۀ فاتحهاینگونه میگوییم: (اهدِنا الصِراطَ المُستَقیم) (هدایت به صراط مستقیم را از خدا میخواهیم).
برای رسیدن به تمامی عقل و بالاترین درجات نزدیک به خدا نیازمند نیت خالصیم. نیت خالصی که با اولین گام در ابتدای آن ما را با سرعت بالایی به انتهای آن که بالاترین درجه است برساند و این همان صراطی است که خداوند بر آنها نعمت داده (صِراطَ الَّذینَ انعَمتَ عَلَیهِم).
ایشان در ادامه مینویسد: «در اینجا درخواست هدایت، مراتبی دارد که کمترین آن شناخت راه -حتی بهطور مختصر- و سیر کردن در آن است. اگر با فضل و رحمت خداوند به آن مراتب اعلای قدسی برسد، از کسانی خواهد بود که خداوند ایشان را نعمت ارزانی داشته، و جزو کسانی است که نیکویی و احسانی از جانب خداوند بهسویشان پیشی گرفته است. اگر با هدایت به بعضی از راههای سلامتی (سُبُلالسَّلام) در این مسیر حرکت نمود، بههمراه کسانی خواهد بود که آهنگ اطاعت از خدا و رسولش را میکنند که در زمان ما اطاعت از امام مهدی (ع) را معنا میدهد؛ حتی اگر بعضی از جهلها و تاریکیها که گاهی اوقات نفسش با آنها گره خورده است، بر او غالب شود؛ که در این صورت با این مانع دچار لغزش میشود و در آن حفره سقوط میکند؛ ولی بااینوجود دوباره میایستد و از نو شروع میکند. مثل چنین بندهای چه بسا (مانند) کسی باشد که رحمت خداوند او را در بر بگیرد، و همراه از کسانی شود که خداوند آنها را نعمت عطا فرموده است ولی جزو آنها نباشد.»[۲۸]
همچنین میفرماید: «کسانی که باطل را خواستار شدند و به آن رسیدند، اهل غضبشدگان خداوند هستند “مَغضُوب عَلَیهِم” و کسانی که حق را خواستار شدند ولی به خطا رفتند گمراهاناند “الضّالیِّن”.»[۲۹]
ایشان در ادامه میفرمایند: «… چه بسا علت گمراه شدنشان -آن هم باوجوداینکه خواستار حق بودند- مرضهای نفسانیشان بود که پس از رسیدن به آن حقی که آنها را به خداوند میرسانید، آنها را از قبول کردن حق بازداشت؛ اینان، همان گمراهاناند.
اما امروزه وضعیت یهود و نصارا متفاوت است؛ ببینید آنها چه میخواهند؟ در این گفته هیچ تردیدی ندارند که بیشترشان خواهان باطلاند، و در راههای گمراهی و ظلم و فساد اخلاقی و حلال کردن حرام خدا غوطهور شدهاند. طبیعتاً اینان “مَغضُوبِ عَلیهِم” هستند، چه یهودی باشند و چه نصارا…….. چه بسا سزاوارتر باشد که در این زمان و در سرزمینهای اسلامی، غضبشدگان به طاغوتیان و اعوان و انصارشان تطبیق داده شود. در وضعیت کسی که ادعای مسلمانی دارد، درحالیکه طاغوتیانی را که با آیین اسلامی محمدی پیکار میکنند یاری میدهد و قوانین وضعی شیطانی را پیاده میکند، نیک بنگرید.
چنین شخصی را چون نیزهای در دست شیطان خواهید دید؛ نماز میخواند، قنوت میگوید، سورۀ فاتحه را قرائت میکند و در انتها میگوید خدایا ما را از راه غضبشدگان دور کن؛ بااینحال، شب و روز تلاش میکند که از غضبشدگان باشد، درحالیکه میداند راه جحیم را میپیماید. (جَحَدوا بهَا وَاستَیقنَتهَا انفُسُهُم) (با آنکه در دل به آن یقین آورده بودند، ولی از روی ستم و برتریجویی، انکارش کردند).»[۳۰][۳۱]
از کلام سید احمدالحسن بهخوبی بر میآید که صراط مستقیم و رهپویانش چه کسانی هستند و غضبشدگان و گمراهان چه کسانی!
دیگر نیازی به آشکارسازی بیشتر نیست؛ چراکه واژگان اندک من پاکی و بیآلایشی کلام سید احمدالحسن را به یغما میبرد.
در پایان
سید احمدالحسن و پدران گرامیشان در توصیف دنیا میفرمایند: «دنیا همانند عرق خوکی در دست بیمار جذامی است.»[۳۲]
حالکه چنین توصیفی را از دنیا شنیدهایم، آیا با دل بستن به آن، چیزی جز تباهی عایدمان میشود؟
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: « دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.»[۳۳]
ظاهر دنیا پرفریب است و دل بستن به آن یعنی اسیر و زندانی شدن، یعنی دور شدن از حقیقت! اگر ما خواهان زروزیور دنیا باشیم و به منیت و هوای نفسمان نگاه کنیم و قدم در مسیر کج نهیم؛ مطمئناً از آلبیت علیهمالسلام دور میشویم و این دوری ما را در باطل و بیراهه رفتن غوطهور میکند. تنها راه نجات از این زندان، همسو شدن با صراط مستقیم یا همان حجتهای الهی است.
چنانچه دکتر شیخ ناظم عقیلی میگوید: «هیچکس نمیتواند با فرد مستقیم و راسترو همراهی کند مگر اینکه خودش هم راسترو باشد.»[۳۴]
از زبان دکتر علاء سالم سخنگوی دفتر رسمی سیداحمدالحسن چنین بیان شده: «خداوند مقام ائمۀ طاهرین علیهمالسلام را بالا بُرد و پاک نمود؛ پس خزانۀ علمش، معدن حکمتش و نور و درگاهی شدند که از آن ورود مییابند و چراغی شدند که راهِ پویندگان را با وجود درشتی راه و خطرناکی مسیر روشن مینمایند. توحید -غایت و هدف آفرینش- همانطور که در روایات آمده، بیگمان نازکتر از مو و تیزتر از شمشیر است. نکات ظریف و باریک توحید بهوسیلۀ آنها شناخته میشود، و مقاصدش از طریق ایشان هویدا میگردد. انسان به فضل ایشان هدف از آمدنش، غایت خلقتش و گرانبهاترین آرزوهایش را درک میکند و محقق میسازد. آنها فقط به روشنگری امور اکتفا نکردند، بلکه هر امامی از ایشان دست مؤمنین را میگیرد تا آنها را به حریم رضوان الهی وارد کند. این دست پرکَرَم عقب کشیده نمیشود -و حاشا که چنین باشد- مگر اینکه انسان -پناه بر خدا- دستش را عقب بکشد؛ پس به حق کرامت خدا در زمینش و لطف و نشانۀ او در میان خلقش است. پس چرا انسان با کسی که چنین کاری را برایش انجام میدهد به دشمنی و لجاجت برمیخیزد؟!
آیا به این دلیل که او در پی نجاتش است؟! سبحانک یا رب!»[۳۵]
منابع
۱. شیخ صدوق، الاعتقادات فی دین الامامیه، ص ۷۰؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۸، ص۷۰.
۲. محمد، 5-6.
۳. صافات، 23.
۴. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۲۵ و ۴۲۶.
۵. امالی شیخ صدوق، ص۲۴۲؛ کتاب الزهد، ص۹۲؛ بحارالانوار، ج۸، ص۶۴ و ۶۵، ح۱.
۶. سیداحمدالحسن، گزیدهای از تفسیر فاتحه، ص۳۰، پاورقی؛ مناقب آل ابیطالب (ع)، ج۲، ص۷؛ همچنین از ایشان در بحارالانوار، ج۸، ص۶۷.
۷. نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۴؛ بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۱۶.
۸. التهذیب، ج۱۲، ص۳۲۹.
9. سید احمدالحسن، گزیدهای از گزیدهای از تفسیر سورۀ فاتحه، ص۳۰.
۱۰. سفینه، ج۲، ص۶۲۸.
۱۱. مؤمنون، 73.
۱۲. شواهدالتنزیل؛ بحارالانوار، ج۲۴، ص۱۴؛ تفسیر اهلالبیت (ع)، ج۱، ص ۹۴.
۱۳. روضة الجنان، ج۱۴، ص۱۶۲.
۱۴. تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۵۴۹.
۱۵. اهل البیت فی الکتاب والسنة، ص۱۵۹.
۱۶. غیبت طوسی، ص۱۵۴.
۱۷. غیبت نعمانی ص۲۶۴؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۳۲.
۱8. سید احمدالحسن، متشابهات، ج4، سؤال 144.
۱۹. شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۸، ح۸۹.
۲۰. کسانی که معتقدند امام مهدی (ع) فرزند ندارد.
۲۱. شیخ مفید، ارشاد، ج۲، ص۳۸۴؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۳۳۸؛ معجم احادیث امام مهدی (ع)، ج۳، ص۳۰۸.
۲۲. سید احمدالحسن، گوساله، ج1، مبحث شبیه سامری.
۲۳. همان.
۲۴. سید احمدالحسن، سرگردانی یا مسیر بهسوی خدا، ص ۲۱- ۳۴، سرگردانی در امت اسلامی.
۲۵. نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۳.
۲۶. برگرفته از کتاب گزیدهای از تفسیر سوره فاتحه، ص ۳۱، نوشته سید احمدالحسن.
۲۷. سید احمدالحسن، گزیدهای از تفسیر سورۀ فاتحه، ص۳۲.
۲۸. سید احمدالحسن، گزیدهای از تفسیر سورۀ فاتحه، ص۳۴.
۲۹. سید احمدالحسن، گزیدهای از تفسیر سورۀ فاتحه، ص۳۶.
۳۰. نمل، 14.
۳۱. سید احمدالحسن، گزیدهای از تفسیر سورۀ فاتحه، ص ۳۶و۳۷.
۳۲. سید احمدالحسن، خطبه حج ،۱۴۲۷ه.ق.
۳۳. تحف العقول عن آل رسول (ص)، ج۲، ص۵۳.
۳۴. هفته نامه زمان ظهور، نشریه شماره ۱۵۲.
۳۵. سید احمدالحسن، در محضر عبدصالح، ج۱، پیشگفتار.
هفته نامه شماره 181