خانه > برگزیده > بنر > داس دروگرِ غلو بر تنۀ دین الهی

داس دروگرِ غلو بر تنۀ دین الهی

به قلم: مریم احمدی

مقدمه

عقاید غلوآمیز از دیرباز در میان علمای ادیان ابراهیمی مشاهده شده است. وجود چنین عقایدی در میان طرفداران دین الهی که بر محوریت ارسال رسولان است، امری طبیعی است؛ زیرا دین و اصل دین حول آموزه‌های فرستادۀ الهی می‌چرخد. فرستادۀ الهی نیز یک انسان همانند دیگر انسان‌ها با ویژگی‌های انسانی است، اما روح عظیمی حمل می‌کند. این روح و جنبۀ الهی آن، همان جنبه‌ای است که باید به آن چنگ بزنیم تا ما را به معرفت خداوند برساند، نه اینکه جنبه‌های مادی و فردی انسانی را در حد الوهیت مطلق بالا ببریم. لباسی که غلوکنندگان بر تن عقیدۀ خود می‌کنند مانند کفش سیندرلا در پای هیچ‌کس نمی‌رود یا کوچک‌تر است یا خیلی بزرگ‌تر. به این معنی که یا فرستادۀ الهی را خدا می‌پندارند، یا شناخت او را منوط به مشخصه‌های حقیرانه می‌کنند؛ مانند آنکه برای شناخت معصوم باید او را در قفس شیر انداخت. بدین ترتیب نه این سوی دین را گرفته و نه آن سوی دین را دیده است؛ زیرا این حد از غلو چه در افراطش و چه در تفریطش، از هرسو به بیراهه می‌رود.
به بیان دیگر غلو مانند تلاش برای هیچ است؛ باطلی است که گذرش به حق خورده و توهم وجود برداشته است. در حقیقت می‌خواهم بگویم عقاید غلوآمیز اصلاً نمی‌توانند وجود خارجی داشته باشند، هیچ حقی را حمل نمی‌کنند و فقط در اذهان و زبان‌ها می‌چرخند تا مشتریان خود را بخرند. تنها کسانی به نگرش غلوآمیز در جایگاه یک تفکر می‌نگرند که هیچ خردی از یک عقیدۀ درست ندارند!
اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) نیز همواره در برخورد با غلوکنندگان و عقیده‌های عجیب‌غریبشان، موضعی محکم و صریح داشته‌اند. مانند باغبانی که اجازۀ رویش هیچ علف هرزی را به باغش نمی‌دهد. نه‌تنها رویش را تحمل نمی‌کردند بلکه احتمال اینکه از جایی جوانه بزند را هم منتفی می‌کردند. در این نوشتار کوتاه به برخی عقاید غلوآمیز و فساد و تباهی این تفکرات می‌پردازیم، همانند اینکه بعضی افراد می‌گویند معصوم از بدو تولد همۀ علوم دنیا را می‌داند، یا اینکه می‌تواند همیشه به همۀ زبان‌های دنیا صحبت کند.

غلو چیست؟

غلو به این معناست که چیزی را بیشتر از اندازۀ واقعی آن بیان کنیم. [1] اما در دین الهی، غلو کردن چگونه است؟ مگر دین الهی حد و اندازۀ مشخصی ندارد؟ بله، درست است، دین یعنی راه‌وروش مشخصی که خداوند به‌وسیلۀ فرستادگانش به ما می‌آموزد تا به رستگاری و معرفت برسیم. همه‌چیز در دین سر جای خودش قرار گرفته و این همان معنای عدل الهی است. به‌خودی‌خود اصل دین جای هیچ ظهور یا انتشاری را به غلوکنندگان نمی‌دهد، اما داستان چیز دیگری است. غلوکنندگان کاسۀ داغ‌تر از آش‌اند.
حافظ نه حد ماست چنین لاف‌ها زدن
پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم
غلو کردن در دین -با توجه به تاریخچۀ غلوکنندگان- تجاوز کردن به حدوحدود الهی است. گاهی کسی حق امام معصوم زمانِ خود را ادا نمی‌کند، کم‌کاری می‌کند یا اصلاً قائل به مقام آن‌ها نیست؛ یعنی حدود الهی را نادیده می‌گیرد، اما گاهی افرادی می‌آیند که حق معصوم را دست‌کاری می‌کنند و از مرزهایی که خودِ آن‌ها میان حقِ خود و مردم قرار دادند فراتر می‌روند. طبیعی است که نتایجِ حاصل از این تجاوز به حدود، تغییرات وسیعی در نوع تفکر و نگرش انسانی دارد. زمانی که نگرش‌ها متزلزل شوند، اعمال فردی و به‌دنبال آن مسیر زندگی سالم ویران می‌شود. بنگرید که غلو کردن چقدر می‌تواند خطرناک باشد؛ مانند سیلی که هیچ آبادی‌ای بر مسیر خود باقی نمی‌گذارد؛ زیرا غلو یعنی حدی که بالاتر از هر تجاوزی است، حدی که مراتب بالای افراط‌گری را می‌رساند. [2]

تأثیر عقاید غلوآمیز بر دین الهی

در یک کلام بهتر است بگویم این نوع از عقاید بر همه‌چیز تأثیر منفی دارند. آتش‌بیار معرکه‌ای است که اهل خودش را زودتر از همه می‌سوزاند. غلوکنندگان هم بر جامعۀ درونی دینی ضربه می‌زنند به‌خاطر وارد کردن اشتباهات معرفتی که حمل می‌کنند، به این معنا که آن‌ها مفهوم دین را اصلاً نفهمیده‌اند و هم بر شکل خارجی دین گُرز محکم خود را می‌کوبند؛ زیرا افراط همیشه برای عموم مردم غیر قابل تحمل است.
بزرگ‌ترین تأثیر غلو این است که سبب می‌شود دیگر اعتمادی بر دین الهی باقی نماند. خداوند در قرآن به مذمت غلوکنندگان پیروان ادیان قبلی می‌پردازد. خداوند متعال این اجازه را نمی‌دهد که غلوکنندگان مسیحی با نیزۀ عقاید خرافی و افراطی به جنگ با رسول زمان خویش بیایند (یا اَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُو فی دینِکُمْ) (اى اهل كتاب در دين خود به ناحق گزافه‏‌گويى نكنيد) [3] این دقیقاً همان موضعی است که غلوکنندگان از عقاید خود می‌خواهند، رسیدن به جایی که راه را برای خلیفۀ الهی تنگ نمایند. توجه کنید که غلوکنندگان در دینِ خود افراط می‌کنند نه در افکار ادیان دیگر که به آن التزامی ندارند. آن‌ها در حق معصوم زمان خویش یا معصومی که از دوران قبل به او ایمان داشته‌اند، به ساختن تفکرات جعلی می‌پردازند. پس این یک طریقِ دشمنی با فرستادۀ الهی از درون جامعۀ ایمانی است.

نگاه اهل‌بیت (ع) به غلوکنندگان

دین الهی در هر زمان همان حجت‌های الهی‌اند که آموزه‌های درخور زمان خویش را با تجلی رحمت و نعمت بیکران الهی بر بندگان خداوند ارزانی می‌دارند. مسیر آن‌ها رساندن خلق به معبود است. عبادت و معرفت هدفی است که آن‌ها (ع) برای همگان پرده‌برداری می‌کنند. آن‌ها هیچ‌گاه دوست ندارند که یارانشان در مقاماتشان متوقف شوند، بلکه دست تک‌تک مؤمنان را می‌گیرند تا به خدا برسند.
امام علی (ع) دربارۀ غلوکنندگان فرمودند: «ایاکم و الغلوّ فینا» «از غلو دربارۀ ما بپرهیزید» [4] و این بیان به اَشکال بسیار مختلفی در زمان معصومین دیگر تکرار شده است.
آیا هرگز دیده شده که اهل‌بیت (ع) معیار را ثقلین ندانند و خلق را به بندگی خدا دعوت نکرده باشند؟ حتی توسل و رجوع به معصومین (ع) نیز در راستای بندگی خداوند است؛ زیرا آن‌ها را شافعین بین خود و خداوند می‌دانیم. آن‌ها راهنمایان و چراغ‌ شب‌های تاریک‌اند که برای یافتن طریق بندگی به نور آن‌ها پناه می‌بریم. آن‌ها اصل و اساس دین‌اند که تنصیب و خلافت عدل و حاکمیت خدا را برپا می‌کنند. بنابراین همان‌طور که عقب ماندن از آن‌ها سبب جا ماندن می‌شود، جلو زدن از معصومین نیز موجب نابودی است. خط‌کش را که بر روی کاغذ بگذاری، حدوحدود را خواهی دانست. یک سانتی‌متر آن طرف‌تر که بروی دیگر سرِ جای خودت نیستی.

غلو در جایگاه معصوم (ع)

فرستادگان الهی مخلوقات خداوند هستند. مخلوق به‌سبب جایگاهش در برابر خالق، همیشه شائبه‌ای از تاریکی را حمل می‌کند؛ در نتیجه مخلوقی نیست که بتوان آن را نور مطلق دانست. این مفهوم ساده و مختصر برای بسیاری از غلوکنندگان امر غیر قابل پذیرش و درک ناشدنی است! آن‌ها بر این باورند که روح الهی یا نور مطلق در معصوم حلول کرده است و او فرقی با لاهوت مطلق ندارد و بدین ترتیب باید هر ویژگی انسانی را از او سلب کنند. مثلاً معصوم نباید هرگز سهو و نسیان داشته باشد یا قطعاً و آشکارا باید به همۀ زبان‌ها سخن بگوید! یا ردّپای او بر سنگ باقی بماند و حتی بدتر از این‌ها، معصوم نباید فضولات انسانی داشته باشد. گویی امام معصوم بر زمین نرم‌افزار طراحی‌شده مطابق امیال آن‌هاست.
💥هرگونه تفکری که امام معصوم را از جایگاه بشر بودنش خارج کند غلو است. حقیقت این است که این اعتقاد باطل است که فردی بگوید معصوم به‌عنوان یک خصوصیت دائمی و همیشگی دارای معجزه است.[5] این سطح از غلو در شناخت معصوم سد بزرگی است. مردمی که درگیر چنین تفکراتی هستند، تا زمانی که منتظرند یک خلیفۀ الهی خارق‌العاده و فراتر از توانایی‌های بشر بیاید، هیچ‌گاه به شناخت حجت الهی نمی‌رسند. آن‌ها به‌جای اینکه در ملکوت و غیب الهی به‌دنبال روح والای معصوم باشند، به‌دنبال این هستند که ملکوت خداوند با تصورات مادی متجلی شود. فکر می‌کنند ماده از حدود خود خارج می‌شود و جسم زمینی یک رسول الهی پا را فراتر می‌گذارد؛ زیرا عقول آن‌ها نمی‌خواهد از جای خودش تکان بخورد. به‌جای اینکه عقل خود را تکانی بدهند حاضرند قوانین عالم را تکان بدهند!

فرق غلو با تجلی صفات الهی

صفات الهی همان کمالات الهی است که می‌خواهند گوشه‌ای از حقیقت خداوند متعال را برای بندگان روشن سازند. تجلی این صفات در فرد برگزیده همان طریق متجلی شدن خداوند در میان بندگان است. فردی که در معرفت، بندگی و اخلاص برتر است. ذات الهی یا همان مجموعه‌صفات خداوندی در انسان متجلی می‌گردد تا آینۀ تمام‌نمای لاهوت مطلق بر زمین استقرار یابد. اما آیا این قابلیت درب ورود به خانۀ غلوکنندگان است؟ هرگز!
ازآنجاکه این قابلیت در تمامی انسان‌ها قرار دارد، انتخاب شدن خلیفۀ الهی برای حمل نمودن این مقام هیچ تجاوزی از حدود نیست. از سوی دیگر صفات و کمالات الهی برای خداوند ثابت و مطلق است، اما برای مخلوقات نیازمند به ذات خداوندی است. رسولان یا متجلی‌کنندگان صفات الهی هیچ‌گاه مجالی برای جولان غلوکنندگان نخواهند بود. هر تعبیر و توصیفی از مقام انبیا و ائمه و مهدیین (ع)، همگی در سایه‌سار نیازمندی بشر به خداوند و اعتراف به فقر ما دارد. اگر غلوکنندگان این فقر را درک می‌کردند، هیچ‌گاه دچار غلو در حق برگزیدگان و برترین مخلوقات الهی یعنی معصومین نمی‌شدند؛ چه می‌خواهد غلو در نشانه‌های شناخت آن‌ها باشد، چه در بیان جایگاه آن‌ها یا حتی در ویژگی‌های ظاهری معصومین!!
سید احمدالحسن می‌گوید: «انسان زنده است و مرگ و فنا یا ظلمت و تاریکی را با خود حمل می‌کند. ولی خداوند سبحان، زنده‌ای است که مرگ یا ظلمت و تاریکی را حمل نمی‌کند».[6]

سخن آخر

خداوند در آیۀ ۱۱۰ سورۀ کهف خطاب به برترین خلق هستی یعنی محمد (ص) می‌فرماید: (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ) (بگو من بشری مثل شما هستم). این استدلال و بینش الهی است، واضح و کامل است. هر عقیده‌ای که بشر بودن فرستادگان خداوند را متزلزل کند باطل است، بلکه سبب انحرافات بسیاری می‌شود؛ زیرا این عقیده با نص قرآن در تضاد است. خداوند محمد (ص) را که بالاترین جایگاه الهی را دارد بشر می‌داند. می‌دانم برایت این سؤال مطرح شده که پس تمایز در کجاست؟ در نگرش صحیح چه مقامی برای معصومین باقی می‌ماند؟
تمایز پیامبر(ص) یک تمایز روحی است نه جسمی، این تمایز نتیجۀ اخلاص است و اخلاص، معیار سنجش نزد خداوند است. همۀ خلفای الهی همانند دیگر مردم در امتحان هستند، اما به‌سبب اخلاصی که از خود نشان می‌دهند به مقامات والایی می‌رسند تاجایی‌که محمد (ص) به مقام «قاب قوسین او ادنی» رسید. محمد (ص) آنچنان اخلاصی ورزید که زمین نظیرش را نشناخته بود و خداوند او را به دوستی با خود برگزید و روح‌القدس اعظم را موکل او قرار داد.[7] این همان تمایز و وجه برتری است. این دیگر غلو نیست، این حقیقتی زنده‌کننده است که راه را برای همگان باز می‌گذارد. از شما خواهش دارم با شناخت دقیق دین الهی، ریشۀ غلوکنندگان را که فرستادۀ الهی را با ذات لاهوت مطلق یکی می‌دانند -صفات بشری را از او سلب می کنند- از خاک باورمان بَر کنیم. با عینک غلوکنندگان به شناخت امام زمان‌ خود نروید و او را با صفات معجزه‌آسا طلب نکنید. این برای همۀ ما بهتر است.

منابع
1- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 356.
2- ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تعلیق علی شیری، چاپ اوّل، بیروت، ج ۱۵، ص ۱۳۳.
3- صدوق، الخصال، 614/10.
4- سورۀ نساء، آیه 171؛ سورۀ مائده، آیه77.
5- سید احمدالحسن، عقاید اسلام، مبحث: خلیفۀ خداوند و صفات معجزه آسا، ص 252.
6- سید احمدالحسن، عقاید اسلام، ص 238.
7- برگرفته از سؤال 118 متشابهات، ج3، نوشته سید احمدالحسن.

هفته نامه شماره 182

دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور

همچنین ببینید

تئوفان

پاسخ به ادعاهای تئوفانس، پیرامون ایمان 10 یهودی به پیامبر

پاسخ به تئوفان اعتراف‌کننده | قسمت دوم برخلاف ادعای تئوفانس، دین موسی و محمد یکی …