ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا…
آیه ۶ سوره حجرات که معروف به آیه «نبا» است.
خداوند در این آیه به بندگان خطاب می کند که هرگاه فاسقی برای شما خبری آورد، تحقیق کنید!
این مساله باعث شد تا اصولیون به آن استدلال کرده و بگویند:
«آیه ۶ سوره حجرات بهصراحت امر به تحقیق در خصوص احوال راویان میکند؛ پس باید برای شناخت احادیث صحیح، سراغ علم رجال رفت!»
این آیه یکی از آیات مورد استدلال اصولیون در اثبات حجیت خبر واحد است.
قصد داریم در این مقاله به دلالت های آیه ۶ سوره حجرات که یکی از مبانی پایه گذاری علم رجال هست، بپردازیم. آیا به راستی این آیه به تحقیق در مورد احوال راوی توصیه می کند؟
ادعای اصولیون، مبنی بر این استدلال را می توانید در منابع زیر ببینید:
۱. لوح و قلم، ص۲۰، سیستانی؛
2. برق لامع، ص۳۴، محسن حجت؛
3. علم رجال، بیرامی ص۱۵۹.
پاسخ های کوتاهی که به این ادعا می توان داد در ۴ مورد خلاصه می شود:
1. قطعاً برای صحتسنجی احادیث، معیارهایی وجود دارد؛ زیرا همۀ احادیث وارده از معصومین ع صحیح نیست.
2. این آیه اتفاقاً مخالف روش علمای رجال است؛ زیرا این آیه امر به تحقیق در روایتی میکند که ناقل آن، فاسق باشد؛ اما رجالیون روایت شخص فاسق را صحیح نمیدانند.
3. تقسیمبندی رباعی (چهارگانه) احادیث «صحیح، حسن، موثق، ضعیف» هیچ مستند شرعی ندارد.
4. اهلبیت نسبت به کلام خود معیارهایی برا صحتسنجی ارائه کردهاند که مخالف با تقسیم رباعی رجالیون است.
و اما پاسخ های مفصلی که این ادعا را بررسی و به نتیجه می رساند به شرح زیر است:
حجیت خبر واحد مبنای وجودی علم رجال
مبحث حجیت خبر واحد اساس مباحث رجالی است؛ زیرا بعد از اثبات این مبنا (کبرای استدلال)، علم رجال که وظیفۀ شناخت احوال راویان را به عهده گرفته (صغرای استدلال) نقش خود را پیدا میکند؛ به مثال زیر توجه کنید:
صغری: علی بن محمد سمری، شیعهای عادل و ثقه است.
کبری: خبر واحد (که توسط شیعیان ثقه و عادل نقل میشود) حجت (قابلاعتماد) است.
نتیجه: پس خبری که توسط علی بن محمد سمری نقل شده، حجیت داشته و قابلاستفاده است.
مثال بالا مسیر استفاده از رجال و مبحث خبر واحد را بیان میکند. حجیت خبر واحد اصل بررسی سندی را ثابت میکند و مباحث رجالی به شناخت حال راویان می پردازد. در مقالات متعدد اشکالاتی اساسی به اصل مبحث حجیت خبر واحد و توثیق و تضعیفات رجالی وارد شده که محقق را به رجوع به آن دعوت میکنیم.
(برای اطلاع دقیق از این مسئله به کتاب ارزش ذاتی متن دینی از دکتر ناظم العقیلی صفحه79 به بعد مراجعه کنید)
خداوند سبحان فرمود: (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ)
(اگر فاسقی با خبری بهسمت شما آمد (دربارۀ خبرش) تحقیق کنید تا اینکه از روی جهل، گروهی را مصیبتزده نکنید؛ درنتیجه به خاطر کارتان پشیمان شوید). (حجرات ، 6)
گفتیم که این آیه یکی از ادلۀ اصولیون بر حجیت خبر واحد است. آنها با استفاده از این آیه قصد دارند تا حجیت خبر راوی عادل را ثابت کنند.
مفاد استدلال آنها مبتنی بر مفهوم آیه است نه منطوق آن! با اینکه منطوق آن بهشکلی روشن، مخالف قواعد ساختگی آنهاست؛ زیرا آیه به ردکردن خبر فاسق دستور نمیدهد؛ بلکه بهتحقیق در خصوص خبر فاسق امر میکند. مسئلهای که رجالیون هرگز بدان پایبند نیستند و حدیثی را که راوی فاسق، ناقل آن باشد تضعیف میکنند.
در خصوص مفهوم نیز دو مفهوم شرط و وصف از استدلالهای آنهاست؛ هرچند اختلاف شدیدی در بین آنها دربارۀ حجیت مفهوم شرط و وصف، و مفهوم وصف و شرطِ آیه نبأ وجود دارد. بهعنوان مثال رجوع شود به (آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۲۹۶ تا ۲۹۸)
تفسیر آیه 6 حجرات از زبان معصومین علیهم السلام
هرچند اصولیون سعی در برداشت ظنی از این آیه دارند، ولی این آیه هم از جهت ظاهری آن و هم از جهت باطنی از صاحبان کتاب خدا، تفسیر شده است:
– عَن جَابِرِبْنِعَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ (رحمة الله علیه) قَال: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) الْوَلِیدَ بْنَعُقْبَهْ بْنِأَبِیمُعَیْطٍ إِلَی بَنِیوَلِیعَهْ قَالَ وَ کَانَتْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ شَحْنَاءُ فِی الْجَاهِلِیَّهْ قَالَ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَی بَنِی وَلِیعَهْ اسْتَقْبَلُوهُ لِیَنْظُرُوا مَا فِی نَفْسِهِ قَالَ فَخَشِیَ الْقَوْمَ فَرَجَعَ إِلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ بَنِیوَلِیعَهْ أَرَادُوا قَتْلِی وَ مَنَعُونِیَ الصَّدَقَهْ فَلَمَّا بَلَغَ بَنِی وَلِیعَهْ الَّذِی قَالَ لَهُمُ الْوَلِیدُبْنُعُقْبَهْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَقُوا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّه (صلی الله علیه و آله) لَقَدْ کَذَبَ الْوَلِیدُ وَ لَکِنْ کَانَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ شَحْنَاءُ فِی الْجَاهِلِیَّهْ فَخَشِینَا أَنْ یُعَاقِبَنَا بِالَّذِی بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لَتَنْتَهُنَّ یَا بَنِیوَلِیعَهْ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَیْکُمْ رَجُلًا عِنْدِی کَنَفْسِی فَقَتَلَ مُقَاتِلِیکُمْ وَ سَبَی ذَرَارِیَّکُمْ هُوَ هَذَا حَیْثُ تَرَوْنَ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی کَتِفِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِی الْوَلِیدِ هَذِهِ الْآیَهْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ.
(جابر بن عبدالله انصاری (رحمة الله علیه) گوید: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) ولید بن عقبه را بهسمت قبیلۀ بنیولیعه فرستاد تا صدقات ایشان را بگیرد در حالی که میان ولید و آنها در جاهلیت اختلاف خونی واقع شده بود. چون خبر آمدن ولید را شنیدند از او استقبال کردند تا از نیت درونی او مطلع شوند. ولید پنداشت که به مقاتلۀ او میآیند فرار کرد و نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و به عرض رسانید که بنیولیعه قصد قتل مرا دارند و از دادن زکات ابا نمودند. چون بنیولیعه از این خبر مطلع شدند نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: ولید دروغ میگوید؛ ولکن در میان ما اختلاف خونی بود ترسیدیم که مبادا ما را بهواسطه آن عِقاب کند. آن حضرت فرمود: «ای بنیولیعه باید از مخالفت بازایستید؛ وگرنه کسی را به میان شما میفرستم که بهمنزلۀ جان من است تا با جنگجویان شما بجنگد و فرزندان شما را به اسیری بگیرد و او این است که میبینید، و دست مبارکش را بر دوش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) زد. آنگاه این آیه در شأن ولید بن عقبه نازل شد: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ)
(تفسیر اهلبیت علیهمالسلام، ج۱۴، ص؛۵۱۴ بحارالانوار، ج۲۲، ص۸۵؛ فرات الکوفی، ص۴۲۶؛ کشفالغمة، ج۱، ص۱۵۸؛ کشفالیقین، ص۲۹۲؛ «به تفاوت لفظی»)
در تفسیر ظاهری و باطنی آیه مشاهده میشود که حضرت رسول ص جهت تبیُّن و روشنساختن خبر راوی فاسق (ولید)، گویندۀ آن خبر را تکذیب نکرد؛ بلکه از راههای دیگر سعی در تبیین خبر نمود. این کجا و برداشت دور از ذهن رجالیون کجا که خبر فاسق را نه صحیح میدانند و نه موثق و نه حتی حسن! بلکه آن را ضعیف شمرده، بهراحتی تکذیب میکنند؟!
سخن پایانی
روشن است که بهعنوان شیعیان اهلبیت ع به تفاسیر آنها معتقد هستیم، نه به برداشتهای متضارب و ظنی اصولیون؛ همچنین اعتقاد داریم که اهلبیت ع معیار و ملاک تشخیص احادیث صحیح از ضعیف را بیان نمودهاند؛ لذا از پیش خود قواعدی نمیسازیم، بلکه به مبانی اهلبیت ع معتقد هستیم.
برای آگاهی بیشتر شما را به مطلب «آیا علم رجال ملاک صحیحی برای سنجش صحت احادیث است؟» دعوت می کنیم.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. کتاب ارزش ذاتی نص دینی از دکتر ناظم العقیلی
2. کتاب علم رجال شیعی بین نظریه و تطبیق، از دکتر احمد حلی
3. کتاب پیروزی وصیت از دکتر ناظم العقیلی
4. کتاب در محضر عبد صالح از امام احمدالحسن ع.