انتشار ترجمهای دقیق و روان از خاطرات خواندنی و آموزندۀ مهندس منصوری قسمت اول نام من حسین منصوری است؛ از اهالی شهر بصرۀ عراق. تاریخ این وقایع از شوال ۱۴۲۴ق تا پیش از محرمالحرام ۱۴۲۹ است.سید احمدالحسن را اینگونه شناختم به شهرم برگشتم و به خانۀ سید ابوزهرا رفتم که به پیشوازم آمد و …
بیشتر بخوانید »142 – سید احمدالحسن را اینگونه شناختم
اگر هنگامِ آمدن امام مهدی(ع) تکلیفِ تو جابهجا کردنِ یک سنگِ بزرگ و سنگین باشد و تو از این تکلیف آگاه نباشی و امام مهدی(ع) بدونِ آنکه از پیش هشداری داده باشد بیاید و به تو بگوید اکنون باید این سنگ را بلند کنی، این ظلم بوده و تو در پاسخ خواهی گفت من از بلندکردن این سنگ بزرگ اطلاعی نداشتم؛
بیشتر بخوانید »141 – سید احمدالحسن را اینگونه شناختم
اگر ساکت بودیم او شروع به صحبت میکرد و اگر از او میپرسیدیم پاسخ میداد و اگر یکی از ما صحبت میکرد هرگز حرفش را قطع نمیکرد. به هر گویندهای گوش میداد حتی اگر کودکی خردسال باشد. اگر گوینده سؤال داشته باشد به آن پاسخ میدهد و اگر سؤالکننده بخواهد مداخله کند با [بیان] حق بیشتر به او میافزاید.
بیشتر بخوانید »