خانه > پاسخ شبهات > آیا دلایل کافی برای اثبات روایت وصیت شب وفات پیامبر ص وجود دارد؟

آیا دلایل کافی برای اثبات روایت وصیت شب وفات پیامبر ص وجود دارد؟

متن شبهه ای که این بار توفیق پاسخگویی به آن را داریم این است:
یکی از شرایط صحت احادیث، ضبط صحیح آن است و در صورتی که ضبط صحیحی در روایات مشاهده نشود و اشکالی در آن وجود داشته باشد، احتمال ضابط‌ نبودن یک یا چند راوی به دست می‌آید.


این مسئله در حدیث وصیت مشاهده می‌شود؛ زیرا در پایان روایت، شمارش مهدیین شروع می‌شود؛ اما با معرفی مهدی اول روایت تمام می‌شود. آیا این مشکل به این معنا نیست که حدیث ناقص بوده و راویان آن ضابط نیستند؟

منابعی که این شبهه در آنها مطرح شده است، به شرح زیر است:
1. پیشوای اینترنتی، علی محمدی هوشیار، ص۶۱
2. کتاب لوح و قلم، ص‌111

پاسخ های مختصری که به این شبهه می‌توان داد:

۱. اصل وصیت هنگام وفات واجب است.
۲. تنها متن موجود حدیث وصیت شب وفات پیامبر صلی الله علیه و آله که توصیف به بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت شده، در کتاب غیبت شیخ طوسی موجود است.
3. راه تشخیص ضابط‌بودن راوی، موافقت احادیث نقل‌شده از او با احادیث نقل‌شده از راویان دیگر است؛ بنابراین استحسانات عقلی در این مسئله جایگاهی ندارد.
4. علم رجال به شیوۀ فعلی فاقد دلیل شرعی است؛ بلکه ادله فراوانی بر رد آن وجود دارد و در مبانی این علم اختلافات زیادی یافت می‌شود.
5. مضامین مختلف موجود در حدیث وصیت، موافق آیات قرآن، احادیث متواتر معصومین ع و قرائن قطعی است؛ بنابراین راویان وصیت نیز ضابط هستند؛ در نتیجه وصیت قابل‌احتجاج است.

کسی که

و اينك به بيان پاسخ‌هاي مفصل اين شبهه مي‌‌‌پردازیم:

انکار روایات مساوی با خروج از ولایت اهل‌بیت

انکار روایتی از اهل‌بیت علیهم‌السلام که موافق با قرآن و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام است، نشان از عناد و تکبر انکارکننده و کفر وی به دین الهی دارد. این در حالی است که روایات متعددی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم‌السلام صادر شده که این عمل را تقبیح می‌کند؛ از جمله:

– علی سائی از ابی‌حسن (ع) نقل کرده است که حضرت در نامۀ خویش به او نوشتند: «ولا تقل لما بلغك عنا أو نسب إلينا هذا باطل وإن كنت تعرف خلافه، فإنك لا تدري لم قلنا، وعلى أي وجه وصفة» «دربارۀ چیزی که از ما ابلاغ شده یا به ما نسبت داده شده نگو این باطل است، حتی اگر خلاف آن را فهمیدی؛ زیرا نمی‌دانی این سخن را چرا و به چه جهت و وصفی گفته‌ایم.» (بصائر‌الدرجات، ص558؛ بحارالأنوار، ج2، ص186)

– ابی‌عبیده حذاء از امام باقر(ع) نقل می‌کند که فرمودند: «أما والله إنّ أحب أصحابي إلي أورعهم وأفقههم وأكتمهم لحديثنا، وإن أسوأهم عندي حالا وامقتهم إلي الذي إذا سمع الحديث ينسب إلينا ويروى عنا فلم يعقله ولم يقبله قلبه، اشمأز منه وجحده، وكفر بمن دان به وهو لا يدري لعل الحديث من عندنا خرج، و إلينا أسند، فيكون بذلك خارجا من ولايتنا»
«به خداوند سوگند دوستدارترین اصحاب من نزد من کسی است که نسبت به حدیث ما صبورترین، فقیه‌ترین و رازدارترین باشد و بدترین آنان نزد من کسی است که هرگاه حدیثی بشنود که به ما نسبت می‌دهند و از طرف ما روایت می‌کنند، هرگز دربارۀ آن تعقل نکند و قلبش آن را نپذیرد و از آن متنفر ‌شود و انکارش ‌کند و به صدق آن کفر ‌ورزد؛ در صورتى كه او هيچ نمى‌داند كه چه‌بسا از ما صادر شده باشد و او به‌سبب انكارش از ولايت ما خارج گردد.» (بصائر‌الدرجات، ص557؛ بحار‌الأنوار، ج2، ص186)

– سفیان بن سمط می‌گوید از ابی عبدالله(ع) پرسیدم: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ اَلرَّجُلَ لَيَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكَ فَيُخْبِرُنَا عَنْكَ بِالْعَظِيمِ مِنَ اَلْأَمْرِ فَيَضِيقُ بِذَلِكَ صُدُورُنَا حَتَّى نُكَذِّبَهُ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَ لَيْسَ عَنِّي يُحَدِّثُكُمْ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَيَقُولُ لِلَّيْلِ إِنَّهُ نَهَارٌ وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَيْلٌ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ لاَ قَالَ فَقَالَ رُدَّهُ إِلَيْنَا فَإِنَّكَ إِنْ كَذَّبْتَ فَإِنَّمَا تُكَذِّبُنَا .
فدایتان شوم، مردی از سوی شما با امر عظیمی بر ما وارد می‌شود و ما را باخبر می‌سازد تا جایی که سینه‌هایمان به تنگ می‌آید و او را تکذیب می‌کنیم. امام صادق (ع) فرمودند: «آیا از جانب من به شما خبری می‌دهد؟» گفتم آری. فرمودند: «به شب، روز، و به روز، شب می‌گوید؟» گفتم: خیر. فرمودند: «آن را به ما رجوع دهید؛ زیرا اگر آن را تکذیب کردی [در حقیقت] ما را تکذیب کرده‌ای.» (بصائر‌الدرجات، ص557، بحار‌الأنوار، ج2، ص187)

هرچند اهل‌بیت اطهار ع انکار احادیث منتسب به خود را مذمت کرده و به منکرین هشدار داده‌اند، اما این رویه در بسیاری از مدعیان علم و تدین یافت می‌شود؛ لذا آن‌ها را می‌بینی که بدون دلیل روایاتی را که نمی‌فهمند تکذیب می‌کنند و جعلی می‌خوانند؛ تنها به این دلیل که با عقل ناقصشان موافق نیست.

بدعت رجال

بعضی از آن‌ها پا را از این فراتر نهاده و قواعدی تأسیس کرده‌اند تا با آن، روایات اهل‌بیت ع را ذبح کنند؛ علم رجال که نه از جهت قواعد، موافق با ثقلین است و نه از جهت مواد موجود در آن. این علم که مبنا و معیاری برای پذیرش یا رد احادیث پیشنهاد می‌کند، مستند به ظنیات عقلی است؛ بلکه با توهمات و خیال‌بافی مروجان آن، گسترش یافت و نتیجه‌ای جز افتراق در امت اسلامی نداشت.

حداقل دو مبنا در مبانی پذیرش احادیث موجود است:
1. وثوق سندی.
2. وثوق صدوری.

بحث فعلی ما نقد این مبانی نیست؛ اما در هر صورت با اثبات صدور یک حدیث و بیان قرائن قطعی آن، دیگر نیازی به بررسی راویان و احوال آن‌ها نیست؛ لذا کسی که گمان می‌کند باید حال روایات و ضابط‌بودن آن‌ها ثابت شود، طالب حق نیست؛ بلکه صرفاً درصدد شبهه‌پراکنی است.

قطعی‌بودن وصیت شب وفات پیامبر ص

کسی که “تنها متن وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله” را که در کتاب غیبت شیخ طوسی نقل شده، رد می‌کند، در حقیقت محمد صلی الله علیه و آله را متهم به معصیت کرده؛
مگر اینکه نوشتاری از وصیت هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ارائه بدهد که توصیف به “بازدارنده از گمراهی” شده باشد؛ چراکه وصیت هنگام وفات بر کسی که خیری بر جای گذاشته، واجب است؛ امام احمدالحسن علیه‌السلام می‌نویسد:

«آیه‌ای وجود دارد که نوشتن وصیت را هنگام مرگ با دو کلمه‌ای که بر واجب‌بودن آن دلالت دارد، واجب می‌کند: (كتب، وحقاً على) (واجب است، حقی است بر…).

خدای متعال فرمود: (كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ) (بقره، 180) (اگر خیری به‌جای گذاشتید، بر شما هنگام وفاتتان وصیت نیکو به والدین و نزدیکان واجب است، این حقی است بر پرهیزگاران). هرکس نوشتن وصیت را انکار کند، رسول‌الله صلی الله علیه و آله را به معصیت متهم کرده است.» (کتاب وصیت مقدس نوشتار بازدارنده از گمراهی، ص۴۵)

روایاتی نیز وجود دارد که دلالت بر نوشتن وصیت یا تأکید بر نوشتن وصیت توسط رسول‌الله ص هنگام وفات می‌کند؛ مانند روایت «رزیة‌الخمیس/ مصیبت پنج‌شنبه» که در بخاری روایت شده است و آنچه سلیم بن قیس در کتابش روایت می‌کند.

همچنین مضامین موجود در وصیت پیامبر ص متشکل از چند بخش است که به‌شکل متواتر یا مستفیض در احادیث دیگر ذکر شده:

الف) امامت دوازده امام
ب) وصایت دوازده مهدی
ج) حجیت مهدی اول و نام او. و…

وقتی این قرائن در کنار یکدیگر قرار بگیرد صدور وصیت به‌شکل قطعی ثابت می‌شود و بررسی سندی یا بررسی احوال و صفات راویان حدیث، امری لغو و بیهوده می‌شود.

راویان حدیث وصیت ضابط‌اند.

در جای خود ثابت کردیم که راویان وصیت چه کسانی هستند. اثبات صحت روایت وصیت و قوت سند آن در جای خود ثابت شد؛ اما اینجا از باب الزام از منظر ضابط‌ بودن یا نبودن راوی، آن را مطرح می‌کنیم. مسیر تشخیص ضابط‌ بودن راویان، مسئلۀ زیر است:

– ضابط‌بودن راوی از خلال موافقت مرویات او با مرویات ثقات شناخته می‌شود. اگر در قالب مسائل موافق با روایات ثقات بود، آن راوی ضابط است، در غیر این صورت خیر. (کتاب مبانی نقد متن الحدیث از قاسم بیضانی، جلد یک، صفحه ۲۵)

این در حالی است که متن حدیث مقدس وصیت و سایر روایاتی که راویان حدیث وصیت نقل کرده‌اند، با روایات ثقات (راویان روایات متواتر دوازده امام علیهم‌السلام و دوازده مهدی علیهم‌السلام) موافق است و تعارضی با آن‌ها ندارد؛
در نتیجه از خلال متن روایت می‌توان به ضابط‌بودن و شیعه‌بودن راویان آن پی برد؛ و این خود قرینه‌ای بر صحت روایت مقدس وصیت است، و نبودن نام بقیۀ مهدیین علیهم‌السلام در انتهای روایت دلیلی بر عدم ضبط صحیح آن نیست؛ چراکه غلط و اشتباهی در عبارات روایت نیست.

و معاند متکبر با طرح چنین اشکالاتی و انکارِ تنها وصیت به‌جامانده از رسول خدا(ص)، چه فرقی دارد با آن‌که در حضور پیامبر ص طعنه می‌زند و ترجمان صحبتش این است:
تنها متن وصیت شب وفات، که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را توصیف به بازدارنده از گمراهی تا روز قیامت کرد، بازدارنده از گمراهی نیست، بلکه دستخوش تحریف قرار گرفته و به آن نمی‌توان استناد کرد؛ یعنی در حقیقت می‌گوید:
ـ‌نعوذ بالله‌ـ‌ توصیف به بازدارنده‌بودن نوشتار وصیت توسط محمد صلی الله علیه و آله، هذیانی است که از پیامبر صادر شده است؛ و این نیز از تسدیدات و توفیقات الهی است که فرد مستشکل این‌گونه سخن گفته است تا ماهیتش مشخص شود.

مطالعۀ بیشتر:

1. کتاب وصیت مقدس نوشتار بازدارنده از گمراهی، امام احمدالحسن علیه‌السلام.
2. کتاب چهل حدیث دربارۀ مهدیین ع و فرزندان قائم ع، شیخ ناظم عقیلی.
3. علم الرجال الشیعی بین النظریه و التطبیق، دکتر احمد حلی
4. ارزش ذاتی متن دینی، شیخ ناظم عقیلی

همچنین ببینید

گفت‌وگوی_داستانی_دربارۀ_دعوت_فرستادۀ_عیسای_مسیح

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *