علی محمدی هوشیار در پاورقی صفحۀ 12 مقاله «تو هَم بیخدایی» مینویسد:
«احمد بصری هیچ اشارهای به مباحث علمی حضرت آیت الله سبحانی نداشته و صرفا با سیاه نمایی یک اختلاف در ترجمه و اشتباه تایپی به استهزاء ایشان پرداخته».
در ابتدا متن کتاب توهم بیخدایی را ذکر میکنیم:
«شیخ جعفر سبحانی در کتاب «راههای تفسیری در علوم قرآنی» مینویسد:
«چارلز داروین کتاب خود به نام «تحول گونهها» را در سال 1908 میلادی منتشر کرد و در آن طبق تحقیقاتش ثابت کرده است که انسان، آخرین گونه از زنجیرۀ تکامل گونههاست و این زنجیره با حیوانی شبیه میمون پایان مییابد. وی پدران و اجداد خود را به صورت شجرهای خاص یاد کرده و به قول شاعر که میگوید: «آنان پدران من هستند، مانند ایشان را برایم بیاور… .» انتشار این نظریه، در محافل دینی اعم از مسیحی، مسلمان و یهودی واکنشهایی منفی به راه انداخت؛ چرا که آنها اتفاقنظر دارند بر اینکه انسان موجودی است که بهطور خاص خلق شده است و سلسلهاش به آدم ابوالبشر منتهی میشود و آدم به همین صورت خلق شده است و ارتباطی با سایر حیوانات ندارد.
سپس برخی مردم سادهلوح این نظریه را دستاویزی برای تعارضداشتن علم و دین و جدایی این دو از هم به شمار آوردند و چنین گمان کردند که روش دینی چیزی متفاوت از روش علمی است و این دو چه بسا گاهی با یکدیگر جمع و گاهی از هم دور شوند.
در این میان کسانی هم هستند که به جدایی علم از دین اعتقاد ندارند و سعی کردند از قرآن کریم برای آن شواهدی بتراشند؛ ازاینرو، بخشهایی از قرآن را که در سورههای مختلف به خلقت انسان مربوط میشد، به گونهای تفسیر کردند که با این نظریه همخوانی داشته باشد.
این مجادلۀ تند و تیز بین پایبندان به متون و قائلان به تأویل آنها همچنان ادامه یافت تا اینکه گذر زمان، جعلیبودن این نظریه و نظریههایی را که پس از آن دربارۀ آفرینش انسان مطرح شد، به اثبات رسانید.» [1]
به نظر میرسد شیخ جعفر ـکه خدا او را بهسمت حق هدایت کندـ به مزاح علاقه دارد؛ زیرا نوشته «آنان پدران من هستند، مانند ایشان را برایم بیاور.» او متوجه نیست که این پدران آنگونه که شیخ جعفر به آنها اشاره کرده، لاجَرَم نیاکان جسمانی مشترک بین او و چارلز داروین زیستشناس نیز هستند و اگر ثابت شود که آنها اجداد داروین هستند، نیاکان جعفر سبحانی هم به شمار میروند و نیز اجداد هر انسانی که بر این زمین وجود دارد.
اگر هم ثابت نشود که آنها نیاکان یا پدران شیخ جعفر سبحانی هستند، نیاکان یا پدران داروین هم نخواهند بود. اثبات یا عدماثبات این موضوع، فرآیندی علمی است که گمان نمیکنم شیخ جعفر و همقطاران وی از دیگر مراجع شیعه، از توانایی علمی لازم برای بحث و مناقشه در این زمینه برخوردار باشند. شیخ جعفر یک سطر از نظریۀ داروین نوشته که پر از اشتباه است.
وی میگوید: «چارلز داروین کتاب خود به نام تحول گونهها را در سال 1908 میلادی منتشر کرد.» در حالی که چارلز داروین در سال 1882 میلادی درگذشت و وی اصلاً کتابی به نام «تحول گونهها» ندارد؛ بلکه کتابی دارد به نام «خاستگاه گونهها»[2] که آن را در سال 1859 منتشر کرد و او در این کتاب به موضوع خاستگاه و اصل انسان نپرداخته است. داروین در کتاب دیگر خود بهنام: «تبار انسان و انتخاب طبیعی در ارتباط با جنسیت»[3] به کنکاش مقولۀ اصل انسان و ارتباط او با انسانوارهها پرداخته است.
واقعاً نمیدانم چه بگویم. بهتر است اظهارنظر را به خواننده بسپارم.»[4]
در نتیجه ذکر اشتباه نام کتاب و تاریخ انتشار آن، اشتباه تایپی نیست؛ بلکه نشان از ناآگاهی جناب سبحانی از کتابی است که مدعی نقد آن است و احتمالاً وی حتی یک بار کتاب داروین را از نزدیک ندیده و صرفاً طبق شنیدهها و پندارهای خود به نقد سطحی و مملو از مغالطه آن پرداخته است.
جالب است آقای هوشیار میگوید چرا احمدالحسن به نقد مطالب علمی جناب سبحانی نپرداخته است! که پاسخ آن مشخص است. مطالب فردی که کتابِ نخوانده را نقد میکند نیاز به نقد و بررسی ندارد؛ زیرا در واقع وی کتاب را نقد نکرده، بلکه پندارهای خود را نقد کرده است!
در زیر یک نمونه از علم جناب سبحانی را ذکر خواهیم کرد تا محققین آشنا شوند.
شیخ جعفر سبحانی مینویسد نظریۀ تکامل اعتباری ندارد؛ زیرا:
«هنوز فرضیهای بیش نیست و گام از دایره تئوری فراتر ننهاده است.»[5]
این در حالی است که اساساً رسالت فرضیه و نظریه همان طور که در مطالب پیشین توضیح دادیم، متفاوت است و دو مفهوم جداگانه در روش علمی محسوب میشوند.
و اگر توضیح ارائهشده برای تکامل حیات، فرضیه است پس چرا آن را در دایرۀ تئوری (نظریه) میداند؟! (باید مینوشت که از دایرۀ فرضیه خارج نشده است؛ ولی هنگامی که مینویسد از دایرۀ تئوری خارج نشده است، یعنی اقرار به این موضوع که این توضیح یک نظریه است).
و نیز دقیقاً سبحانی دنبال ورود این توضیح به چه دایرهای است؟!
متأسفانه عمده رجال دینی (مدعیان علم و فقاهت) بدون آنکه حتی با مفاهیم پایۀ روش علمی آشنا باشند دست به نقد و تحلیل مطالبی میزنند که درک صحیحی از آن ندارند!
اما واقعیت آن است که فرضیههای تأییدشده در نزد دانشمندان معتبر است؛ همان گونه که نظریهها و قوانین تأییدشده معتبر است؛ و نیز توضیح ارائهشده برای تکامل حیات، فرضیه نیست، بلکه نظریه است و در آخر نظریه به قانون تبدیل نمیشود که سبحانی در انتظار آن به سر میبرد!
مطالب بیشتر را اینجا بخوانید…
کتاب توهم بی خدایی
———
1. سبحانی، راههای تفسیری در علوم قرآنی، ص ۴۶.
- 2. On the Origin of Species
- 3. The Descent of Man, and Selection in Relation to Sex.
- 4. احمدالحسن، کتاب توهم بیخدایی، ص 46 و 47.
- 5. کتاب «داروینیسم یا تکامل انواع، نقد و تحلیل»، تألیف جعفر سبحانی، ص11.